eitaa logo
امام حسین ع
27.4هزار دنبال‌کننده
432 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. یا اباصالح المهدی عرض سلام و ادب، خدمتِ عالیجناب! خاک ِ تو را بنده اَم، مهدیِ زهرا مَآب! نوکریِ تو جنان، غفلت ِ از تو عذاب اَلکنِ از وصف تو قدرت گفتار ها هست فرج‌خواهی اَت خوب‌ترینْ کار ها واله ِ یاد تو ام، مخلص نام تو ام حلقه به گوشانه در محضر گام تو ام مشتعلِ مَشعل ِ مِهر و مُرام تو ام جان به فدایت کنم با مددت بار ها هست فرج‌خواهی اَت خوب‌ترینْ کار ها خلق، گدایان تو ، تو نَفَس ِ خلقتی فصلِ بهار جهان! تو به زمان، نَضرَتی چند سِدِه می شود در مِحَن غیبتی؟ ای سِعه ی صدر تو قبله ی صبّار ها هست فرج‌خواهی اَت خوب‌ترینْ کار ها وای به حال همه، گر شود این هجر، طال ندبه ی هجرانِ تو هست به جان‌ها مَقال شیعه زند از تبت، صبح و شبان، بالْ بال هست دخیلِ درت، سیل گرفتار ها هست فرج‌خواهی اَت خوب‌ترینْ کار ها جز تو نباشد شهی، شاهـنشین زمین عالَم خدمت به تو ، هست حیات برین حرف دلم را شنو، حال دلم را ببین با نظر رحمتت نور شود نار ها هست فرج‌خواهی اَت خوب‌ترینْ کار ها ۱۴۰۳/۰۵/۱۴ ............ اَلمُستَغاثُ بکَ یا صاحب الزّمان چه واژه ای به تنِ وصف غربت تو کنم؟ به قامت غم تو چون مدیحت تو کنم؟ مصیبت همه را خوانده ام نمی دانم... چگونه نوحه برای مصیبت تو کنم؟ رسیده ایم به بن بست، راه چاره! بیا من از کدام طرف رو به حضرت تو کنم؟ دل سیاه، سفید از عنایت تو شود کجا بیایم و جلب عنایت تو کنم؟ به دینِ تازه ی تو دینِ مُرده، زنده شود بگو چه کار برای شریعت تو کنم؟ نشد « امام زمانی » شوم، دری بگشا دمی مُرید تو گردیده، خدمت تو کنم تمام سلسله ی انبیاء ربّ احد فدای غربت تو ای سلاله ی احمد! زبان الکن من را... غریب با عظمت! نموده هجر تو گویا غریب با عظمت! تمام دهر، کم از موم هست در دستت ولی شدی تو چه تنها، غریب با عظمت! تو را نخواسته ایم از صمیم قلب، اگر پُریم از غم و بلوا، غریب با عظمت! کجاست کهف حَصین و کجاست مأمن تو؟! که سر نهیم به آنجا غریب با عظمت! تو را چگونه بخوانم؟ به چه خطاب کنم؟ عظیم ِ در غربت یا غریب با عظمت! به مُهر مهر تو دارم نیاز در محشر بزن به قلب من، امضا غریب با عظمت! تمام سلسله ی انبیاء ربّ احد فدای غربت تو ای سلاله ی احمد! ۱۴۰۳/۰۵/۲۱ ............. . یا صاحب الزمان یا اباعبدالله من، ضلالتِ ضلالتِ ضلالتِ ضلالتم تو، طهارتِ طهارتِ طهارتِ طهارتی من، دنائتِ دنائتِ دنائتِ دنائتم تو، شرافتِ شرافتِ شرافتِ شرافتی من، ملالتِ ملالتِ ملالتِ ملالتم تو، جلالتِ جلالتِ جلالتِ جلالتی من، حقارتِ حقارتِ حقارتِ حقارتم تو، سخاوتِ سخاوتِ سخاوتِ سخاوتی من، هلاکتِ هلاکتِ هلاکتِ هلاکتم تو، هدایتِ هدایتِ هدایتِ هدایتی من، جهالتِ جهالتِ جهالتِ جهالتم تو، محبتِ محبتِ محبتِ محبتی من، حماقتِ حماقتِ حماقتِ حماقتم تو، عنایتِ عنایتِ عنایتِ عنایتی من، ندامتِ ندامتِ ندامتِ ندامتم تو، مروّتِ مروّتِ مروّتِ مروّتی من جهنّم ِ جهنّم ِ جهنّم ِ جهنّمم تو، سعادتِ سعادتِ سعادتِ سعادتی ✍ ۱۴۰۳/۰۵/۱۷ .
. یا اباصالح المهدی غافل تر از هر چیز بر واجب ترین چیزیم اشکی هم از این فرط بدبختی، نمی ریزیم و یک هزار و یک صد و هشتاد و شش سال است ما شیعیان در قصه ی خیلی غم انگیزیم اَلحقّ و الاِنصاف که بی همّتی کردیم با اینکه چون قوم کلیم از درد، لبریزیم در امتثالِ امر اکثار دعا پس کی... ما شیعیان بهر فرج، با هم بپا خیزیم؟! پس کی برای رَستن از چنگال ظلم و جهل... بر ریسمانِ « یا اباصالح » می آویزیم؟ خالی بوَد دستان ما از توشه ی عقبیٰ کی می شود از هر چه جز مهدی، بپرهیزیم؟ با غیر، مشغولیم و از مولای خود، غافل غافل تر از هر چیز بر واجب ترین‌ چیزیم ✍ ۱۴۰۳/۰۷/۰۱ .
. حبیبی یا اباصالح تویی آقا تویی مولا حبیبی یا اباصالح تویی آیت تویی عظمیٰ حبیبی یا اباصالح تویی طاها تویی حیدر تویی قرآن تویی عترت تویی نور دل زهرا حبیبی یا اباصالح تویی بالاترین توشه در این دنیا در آن دنیا تویی محشر تویی کبریٰ حبیبی یا اباصالح تویی مهدی تویی منجی تویی حجت تویی صاحب تویی ماء مَعین ما حبیبی یا اباصالح اگر یک دم ز من، غافل شوی ویران ویرانم منم طفل و تویی بابا حبیبی یا اباصالح نمی میرم بدون تو که معدومم بدون تو منم ماهی تویی دریا حبیبی یا اباصالح تویی دلسوز دیروزم تویی دلسوز اکنونم تویی دلسوز من، فردا حبیبی یا اباصالح به الطاف تو محتاجم نه این لحظه که هر لحظه در این دنیای وانفسا حبیبی یا اباصالح ✍ ۱۴۰۳/۰۷/۱۴ .......... . « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ » آیه ۱۱۹ سوره توبه باید بدانم در دیانت ، چیست واجب تر! همراهیِ پیوسته با مهدی ست واجب تر تضمین کند پایان خوش را این معیّت ها اندازه ی این، چیز دیگر نیست واجب تر ای اَلّذینَ آمَنوا ! باشید با مهدی در راه ایمان، کو به کو باشید با مهدی بینا شود هر کس کند با نور، همراهی در جنگ با نفس و عدو باشید با مهدی شاهد مثالش هست استبصارِ « تیجانی » که نَفْس ِ خود را کرد پای نور ، قربانی « ثُمَّ اهْتَدَیْتُ ... » گفت و پای کار حق آمد در معرض مِهرِ امامت گشت نورانی لایَستَویٖ اصحاب مهدی با سپاه نار لایَستَویٖ خدمتگزار نور با اشرار جای ولیّ الله را هرگز نگیرد کس لایَستَویٖ خورشید عالمتاب با کفتار هر کس نباشد یار مهدی، بار کج دارد خوشبخت هر کس ربط با ختم حجج دارد خواهد رسید آخر به مقصودش بِلا تردید هر کس « صداقت » در دعا بهر فرج دارد ✍ ۱۴۰۳/۰۷/۱۸ ................ الســـلام علی صــاحب العصـــر والزمـــان گشته صاحبخانه‌ی ما قرن‌ها بی‌ خانـمان! وای بر ما هست زندانی، انیس ِ جان مان روسیاهی تا کجا! که قرن های قرن هاست... رانده و تنها و مضطر، سَـرور دوران مـان یک‌هزار و یک‌صد و اندیست که باشد اسیر بیشتر می‌گردد این هجران به هر عصیان‌مان با غُل و زنجیر غفلت ، دست او را بسته ایم او معذّب هسـت در قعرِ دلِ زندان مان او‌ ز ما دارد توقُع، نه ز اعدای خودش کو؟ کجا باشد برای امر او احسان مان؟! امر کرده که فراوانش فرج‌خواهی کنیم! تا چه حد بودیم پای حاجت سلطان مان؟ می کند فردا شکایت، مصحف، از ما که چرا بـود در مهجوریت، روشنـگر قرآن مان؟! غافلْ از او هست «توضیح المسائل» های ما نیست ما را او سوال، از محضر یزدان مان عهد بستیم از ازل با او که میثاق خداست کو؟ کجا هستیم پای بیعت و پیمان مان؟؛ جای صاحبخانه، مشغول خوشی با نعمتیم اصل نعمت، او بوَد که کرده او مهمان مان گرگ ها عمریست مردم را به یغما برده اند همـدلانه کی شود فریـاد مان جانان مان؟! ما در این بازار دنیــا در پی او نیســتیم انقطـاع، از غیر مولا نیسـت در دکّـان مان غربت، این باشد که تنها غافلْ از او ما نِه‌ایم غافلند از غربت مولای مان، خوبـــان مان!! ✍ ۱۴۰۳/۰۸/۱۶ .
. ز یوسـف، تویی بی‌کرانْ خوب‌تر تو باشی، ندارم به غیر اَت نظر اباصالح! ای سَـرورِ منتظَر « جواب سـؤالم تو باشی اگر... ز دنیا ندارم سـؤالی دگر » که من پای عشق تو برخاسـتم که از درد و غم‌های خود، کاسـتم که من در هوای تو آراسـتم « که من پاسخی چون تو می‌خواستم مباد آرزویم از این بیشتر » به جز تو به کامم به جز نیش نیست جدایی ز تو غیر تشویش نیست ببخشا مرا، خدمتم بیش نیست « نشستم به بامی که بامیش نیست شگفتا دلم می زند باز، پر » تویی در حقیقت فقط خواهشم به زیر لوایت در آسـایشم تو که غایبی، سـخت در رنجشم « نفَـس‌گیر گردیده آرامشم  خوشا بار دیگر، هوای خطر » به غیرِ تو سـوی سـرابم کِشَد شرر بر دعا و ثوابم کشد گنه سـوی نارِ عقابم کشد « بر آن اسـت شب تا به خوابم کشد بزن باز بر زخم من، نیشتر » خوشا آنکه تنها، برای تو زیسـت به جز تو مرا شاه دلسوز کیسـت؟!! نفَس را هدف، جز وصال تو چیست؟ « دلم جرأتش قطره‌ای بیش نیسـت تو ای عشق! او را به دریا ببر » با تضمین غزلی از مرحوم بهمنی ✍ ۱۴۰۳/۰۷/۲۷ ........ . 📋 عبد ضعیف، تابِ قهر و تشر ندارد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ عبد ضعیف، تابِ قهر و تشر ندارد جز آستانِ رَبَّش، جایی دگر ندارد بنده رسیده اما، با کوله‌بار خالی نزد رُئُوسُ الْأَشْهاد، جز چشم تَر ندارد بیچاره‌تر کسی از این تَحْبِسُ الدُّعَا نیست درد است که دعایم دیگر اثر ندارد لطفی مرا کشانده، بر آستان توبه این لطف از کجا بود؟! روحم خبر ندارد حُسن توکلم بر دست دعای زهراست گرچه مُحِبّی از من آلوده‌تر ندارد خیر و صلاح طفلِ خورده زمینِ خود را هرگز شبیه مادر، کس در نظر ندارد شب زنده‌دار بودن، کار علی و زهراست جز اقتدا به عشقش، عاشق هنر ندارد آقایی علی را هر سائلی چشیده او از گناهکاران هم چشم برندارد راه نجات یعنی کرب و بلا، زیارت قلبم جز آن حوالی شوق سفر ندارد فیض سحر تماماً از گریه بر حسین است بی‌فیضِ ذکر روضه، فیضی سحر ندارد زهرا رسیده نزد جسم حسینش اما جسم عزیز زهرا، ای وای سر ندارد *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . 📋 گریه می‌کنم فقط گریه برام تسکینه با نوای حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گریه می‌کنم فقط گریه برام تسکینه من بازم سرم به سنگ خورده سرم پایینه هرجوری حساب کنم بازم فقط شرمنده‌م کاش می‌شد بهت بگم به قولمون پابندم من دلم از خودم برام کاری کن اشتباهی از تو دور شدم برام کاری کن سر می‌ذارم روی زانوت / که بغل کنی من و غم‌هام و توو خیالم ذره ذره / برا تو میگم همه حرفام و روزی میاد که روبه‌روت می‌شینم من مطمئنم که تو رو می‌بینم «من مطمئنم که تو رو می‌بینم» من که دربه‌در بودم پِی نشونه‌ت آقا دستی دستی دور شدم از در خونه‌ت آقا می‌دونم می‌دونی که یه عمر گناه می‌کردم حالا اومدم بگم که اشتباه کردم من غیر خونه‌ی تو هر جا دل و بردم آقا هم ضرر کردم و هم چوبش و خوردم آقا نم‌تونم که بمونم / توو سیاهیه گناهام آقا آرزومه که یه روزی / رو به تو وا بشه چشمام آقا می‌بینمت ای حسرت شیرینم من مطمئنم که تو رو می‌بینم «من مطمئنم که تو رو می‌بینم» از همه به جز خودت خسته شدم می‌دونی من به تو بدجوری وابسته شدم می‌دونی تویی اون که از روزای بچگیم همرامی هم رفیقمی هم آبروم و هم آقامی آسمون تنگ و زمین تنگ و دل من تنگه چرا دست روزگار با دل من می‌جنگه زندگیم و به تو میدم / تو خیلی خوب من و می‌شناسی مهربونی هم‌زبونی / برا من تو بهترین احساسی درد و دوای این دل غمگینم من مطمئنم که تو رو می‌بینم «من مطمئنم که تو رو می‌بینم» *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . یا ابا صالح المهدی  ای علّتِ اکنون خلقت! بی مثـالی با تو شود ممکن یقیــناً هر مَحالی تو علتی بر خلقت امروزِ عالَم تنها تو بر امرِ خدا در امتثــالی چون می کنی بهرش دعا، داعیّ امرت... با هر دعا بهرت کند رشد و تعالیٖ باید شود جـویا به زیر گام هایت... هر کس که می گردد به دنبال کمالی ای نور ربّ العالمین! با ذکر نامت گردد سراپا نور، هر متــنِ مَقالی تو غایبی؟! نه! بلکه تو ظاهر ترینی تو نور چشمی، وجـهِ ربّ ذو الجلالی طاووس پر می ریزد از حُسـنِ جمالت محو تو باشد چشم هر صاحبْ جمالی با تو کـه باشد هر که ، گردد جاودانه بیگانه با تو هست هر رو به زوالی تا کی به غفلت، سر نماینـد اهل دنیا... در هجر تو با شخصیت های خیالی ای پاسخِ فریاد های پی پناهان! جز تو نباشد در جهانِ ما سـؤالی ✍ ۱۴۰۳/۰۸/۰۶ .
. یا اللّٰه عجّل فَرَجَ مَولانَا الْمَهدیٖ باید برای آمدنت بال و پر زنیم هر دم فَغان نموده و هر دم به سر زنیم باران اشک‌، معنیِ تجدید بیعت است باید نفَس برای تو با چشم تر زنیم باید برای همچو تویی « ضاجّون » شویم ضجه برای غربتت ای منتظَر زنیم فهمی برای غربت و غیبت کنیم جور با ندبه های جمعه به دلها شرر زنیم بود و نبود ما به تو وابسته است پس دست ادب به دامن تو ای پدر زنیم تا در خیال ، رُخ به قدمهات می زنیم پا بر رخ سپهر و سحاب و قمر زنیم باید نوشت و سوخت از انبوه غربتت ناله برای تو ز وجود و جگر زنیم هر صبح و شب برای تو باید بکاء کرد یک زار هم برای تو وقت سحر زنیم ✍ ۱۴۰۳/۰۸/۰۴ .
. السلام علیکِ ایّتـها الحوراء همــه‌ی دین بُوَد امـام زمان فاطمیّه به ما چنین آموخت سـند حق مرتضیٰ زهراست مشعلش را اِلیَ الْاَبَد افروخت دوزخی می‌شـود به روز جـزا هرکه جز توشه‌ی وِلاء اندوخت پای مولای خویش، صــدّیقه... بین دیوار و در، در آتش سوخت ولی یک ارزنْ از وِلای علی... به رضای عدوی او نفروخت عاقبت به بهشــــت می گردد آنکه دیده به راه زهرا دوخت همه‌ی دین ما کُنون، مهدیست فاطمیّه به ما چنین آموخت ۱۴۰۳/۰۸/۲۲ ...................... . آجَرَکَ‌الله‌یا‌بقیّة‌اللّه‌فی‌مُصیبةِ‌الزّهرا(س) 🙌🏻جهت عرض تسلیت و دعا برای فرج امام زمان (علیه‌السّلام) صلوات کاملی نثار محضرشان کنیم. ساعَـــــــــدَ اللّــــهُ قلبَـــكَ مَــــــولای! خدابه‌قلبت‌یاری‌(آرامش)دهد‌مولای‌من قرن ها در عزای فاطمه ای نادب از ماجرای فاطمه ای لاطم از غصه‌های فاطمه ای دردِ زهرات قرن ها در نای ساعَــدَ اللّـهُ قلبَـكَ مَولای! قلب تو قبله‌ی مصیبت‌هاست دل تو غرقِ سوز و محنت‌هاست غصّه دارْ از همه جسارت‌هاست مادرت پشت در فتاد از پای ساعَــدَ اللّـهُ قلبَـكَ مَولای! اَلعَجَل! گیرْ مادرت را داد فاطمه... خاک بر دهانم باد زد سرش دشمنِ خدا فریاد زد لعین، ضربه بر رُخَش ای وای ساعَــدَ اللّـهُ قلبَـكَ مَولای! حسن و زینب و حسین، فَغان غصّه‌ها خورْد حیدرش از جان بعدِ آن‌ ضربه های ملعونان... پا نشد فاطمه دگر از جای ساعَــدَ اللّـهُ قلبَـكَ مَولای! ای اصول و فروعِ دین خدا! آرزوی قلوب آل عبــا! چشم، بر راه تو بوَد زهرا اَیّهَا الْمُنتَقم! ز پرده در آی ساعَــدَ اللّـهُ قلبَـكَ مَولای! ۱۴۰۳/۰۸/۲۴ .
. اَللّــهمّ بارِک لمـولانا صاحــب الزّمان من و جدا شدن، از ندبـه‌ها خدا نکند جدایی، از دم ِ « مهدی بیا » خدا نکند « بیا بیا گل نرگس! برس به فریادم » من و جدا شدن، از این نوا خدا نکند بوَد امام زمان، مظهر صفاتِ علی من و جدا شدن، از مرتضیٰ خدا نکند من و جدا شدن، از دردِ غیبت مولا جدا شدن، ز ولیّ خدا خدا نکند تمام دلخوشی من بوَد دعای فرج من و جدا شدن، از این دعا خدا نکند نَفَس کشیدنِ بی صاحب‌الزّمان، ننگ است من و تنفّس ِ در این هوا خدا نکند برای غربت مولای خویش، می‌گِریَم من و جدا شدن، از این بُکا خدا نکند خدا نیاوَرَد آن روز را که دستانم... شود ز دامن مهدی جدا، خدا نکند زیاد هر که دعا می کند رسد به فرج من و جدا شدن، از این عطا خدا نکند به زیر قُـبّه‌ی جدّش روا شود حاجت من و جدا شدن، از کربلا خدا نکند خدا کند که نباشد صحیح، روضه‌ی ذبح سری بریده شده از قَفا!؟ خدا نکند خدا کند که بوَد کذب، بین بزم شراب... سری نشسته به طشت طلا!؟ خدا نکند دعای ندبه، دعای ظهور منتقم است من و جدا شدن‌، از ندبـه ها خدا نکند ۱۴۰۳/۰۹/۲۲ ................ . جمعه انتظار این جمعه گذشت و دل پراز افسوس است هرمنتظری به یارِ خود مانوس است تعجیل کن ای منتَظَرِ منتظِران دنیای بدون تو پر از کابوس است ✍ .
. یا اباصالح المهدی چون کودکی که گوید: « بابای من! کجایی؟ » گویم به تو امیدِ فردای من! کجایی؟ هرلحظه‌ای که هستم، هستم به خاطر تو حیثیّتِ وجود و معنای من! کجایی؟ دنبال غیر، اگر هم رفتم پیِ تو بودم تنها تویی حبیبم، تنهای من! کجایی؟ تو یوسفِ زمانی، طاووس ِ در جنانی ای مظهر محمّد! زیبای من! کجایی؟ چون تشنه‌ای هراسان، در انتظار باران... گویم به ساحت تو دریای من! کجایی؟ مجنون، کجا و عبدت!؟ لیلا کجا و قَدرت!؟ دلدار بی قرینه! لیلای من! کجایی؟ هر شب به شوق وصلت بر هم نَهَم نظر را دلتنگیِ مُدام ِ شب های من! کجایی؟ بی تو تمام سالم در سردی زمستان، فصل بهار عمرم! رؤیای من! کجایی؟ ای وارث علیّ و زهرا و بچه هایش! فرمانروای قلبِ شیدای من! کجایی؟ از ترس بی تو مُردن، افتاده‌اَم به لرزش آرامش جهان و دنیای من! کجایی؟ ای در صباح جمعه، نجوای من، کجایی؟ ای در غروب جمعه، آوای من، کجایی؟ گفتم اگر کجایی، عیب از من است و جُرمم من اشتباه گفتم مولای من کجایی هر لحظه ای قرارم ،پیوسته ای کنارم من را ببخش گفتم آقای من کجایی ۱۴۰۳/۱۰/۱۰ ✍ .............. آقای نوری توی پی ویش نوشته: منو اعمالم ربطی به امام زمان نداریم.. ............. دین را با افراد و عملکردشان پس نزنیم.. .
. السلام علی مولانا المهدی سَروَرِ دنیا و عقبیٰ، حُجّةِ بْنِ الْعَسْکَری صاحبِ امروز و فردا، حُجّةِ بْنِ الْعَسْکَری نیست شیرین‌تر ز طعم مدحت ِ ... ...بهترینِ بهترین ها، حُجّةِ بْنِ الْعَسْکَری او بوَد بیدار و من در خواب، در آغوش او قطره‌ام در بحر بابا، حُجّةِ بْنِ الْعَسْکَری هیچ‌کس چون او به فکرم نیست در این روزگار با همه قهرم به جز با حُجّةِ بْنِ الْعَسْکَری یک دعا دارم فقط آن هم ظهور مِهر او لالم از هرحرف، جز « یا حُجّة بْنِ الْعَسْکَری» چون که افتادم زمین، من را رها کردند شهر جملگی رفتند الا حُجّةِ بْنِ الْعَسْکَری در تمام زندگی، در ورطه‌ی درد و بلا مرهم ِ من بوده تنها حُجّةِ بْنِ الْعَسْکَری منصرف باید شوم از هر خطا و غفلتی چون کُنَد من را تماشا حُجّةِ بْنِ الْعَسْکَری عالَمی باشد سرِ خوانِ تفضّل‌های او دشمنش هم هست حتی حُجّةِ بْنِ الْعَسْکَری دین‌گریزان‌ را به دینِ خود نماید جذب، او چون کُنَد دین‌ را هویدا حُجّةِ بْنِ الْعَسْکَری خواستارم از خدا یک آرزو را در دلم از تمام دین و دنیا حُجّةِ بْنِ الْعَسْکَری در کنار کعبه، بر لب، آیه‌ی «اَمّنْ یُجیب» گیرد آخر خود، فرج را حُجّةِ بْنِ الْعَسْکَری ✍ ۲ بهمن ماه ۱۴۰۳ .
. السّلامُ علیٰ صاحبِ الاَمر صاحب سفره، مظهر منّان باید آزاد گردد از زندان ای که مهمان خانه‌اش هستی دست خود را به دامنش برسان با دعای مداوم و خالص منتظر باش بر فرج، هر آن همه‌ی دین خلاصه می گردد در وجود ولیّ ِ این دوران و تمام چهارده معصوم... همه هستند در امام زمان حجّة‌بْن‌ِالحسن خودش دین است اصل‌ِدین ، فرع‌ِدین بوَد ایشان در فراقش تمام‌ِمان فلجیم دیده بر راه ِ ساعت فرجیم همه خوابند و حضرتش بیدار همه خاطیّ و حضرتش صبّار قرن ها در کمال غربت و غم غایب است او ز مَردُم ِ انظار کِی سرآید زمان هجرانش؟ کِی درآید ز پرده، طلعت یار؟ گر نخواهیم ما ظهورش را می‌رسد تا به منتها این کار! کی‌شود در هوای صبح قریب... شیعه از دل کِشَد فَغان و هَوار!؟ باید از سجنِ خود شود آزاد بس بوَد این همه غم و آزار در فراقش تمام‌ِمان فلجیم دیده بر راه ِ ساعت فرجیم ✍ ۱۴۰۳/۱۱/۱۹ .
. اَللّهمّ صلّ علیٰ محمّد و آل محمّد و عجّـل فرجهـم بر هیبتِ طاهاییِ مهدی، صلوات بر عزّت و آقاییِ مهدی، صلوات او هست کُنون حجّتِ عظمای خدا بر شوکت و یکتاییِ مهدی، صلوات بر یوسفِ زهرا و نبیّ و حیدر بر این همه زیباییِ مهدی، صلوات بر فاتحِ امروزِ حُنین و خیبر بر غیرتِ مولاییِ مهدی، صلوات بر وارث کوثر، گُل معصوم بتول بر عصمتِ زهراییِ مهدی، صلوات بر چشمه‌ی امروزِ کَرَم ،حُسن و سخا بر بخشش ِ دریاییِ مهدی، صلوات او گشت نهان و عالَمی مضطر شد بر لحظه‌ی پیداییِ مهدی، صلوات بر شاهِ جهان‌گیر و جهان‌دار ، سلام بر مَجد تماشاییِ مهدی، صلوات بر منتقم ِ مردم مظلوم و غریب بر صبحِ صف‌آراییِ مهدی، صلوات بر هر که دعا کند برای فرجش... در غربت و تنهاییِ مهدی، صلوات ۱۴۰۳/۱۱/۲۳ ✍ ......... . یا صاحب الزمان طفلم که دل به جز دل بابا نمی‌دهم عبدم که سر به جز ره مولا نمی‌دهم از غربت امام زمان غصه می‌خورم این غصه را به سیلِ خوشی‌ها نمی‌دهم مهدی ست از تمام غریبان، غریب تر دل را به جز به این شهِ تنها نمی دهم از غربت ِ امام زمان گریه می‌کنم این گریه را به عُمرِ گوارا نمی‌دهم توفیقِ خدمتش نشود رزق هر کسی این رزق را به عالم ِ بالا نمی دهم در خاطرم شمایلِ طاووس جنّت است این را به هر چه صورتِ زیبا نمی‌دهم من زنده ام به عرض تمنّای وصل او هر عیش را به عیش ِ تمنا نمی‌دهم سرمایۀ محبت مهدی‌ست دین من « من دینِ خویش را به دو دنیا نمی‌دهم » « گر مهر و ماه را به دو دستم نهد قضا » یک قطره اشک، از غم مولا نمی‌دهم فردا خدا سوال ز مهدی کند ز ما هر چه دهم ز پاسخ فردا نمی دهم * مصرع هایی که در گیومه آورده شده از غزل معروف مرحوم آقای سید رضا مؤید رحمة الله علیه هست و این غزل در استقبال غزل معروف ایشان با این سبک و سیاق نوشته شده است. به روح این شاعر فقید صلواتی تقدیم کنیم. ۱۴۰۳/۱۱/۲۰ ✍ .
. السلام علیک یا ابا صالح یک نَفَس که می‌کِشی، یک‌خلق، اِبقا می‌شود جود می ریزد به خاک، از بند هر انگشت تو چشمم از حلقه ، دلم از سینه ام آید برون تا می آید در خیالم ابروی پرپشت تو یک نظر مهمان‌مان کن از کمال روی خویش می دهی با جلوه‌ی خود، قدر دنیا کشته، تو ای نماز عصر من! ای کعبه ی سیّار من کی بخوانم پس نماز عصر خود را پشت تو؟! کار باشد دست تو، عالم بوَد در دست تو چرخ می‌چرخد دمادم روی سر انگشت تو اَلعَجَل، که نیست غیر از تو کسی دلسوز ما گنج های مشرق و مغرب بوَد در مشت تو ✍ جمعه ۱۴۰۳/۱۲/۰۳ .............. . باسمه تعالی یا صاحب الزمان جان تو مقدّس است چون ذات خدا ای بازدمت دم‌ همه یا مهدی! بی تو نبوَد هیچ کسی در همه جا وی بر تن خاک، قائمه یا مهدی! ای منتظر ظهور تو پیغمبر! ای چشم امید فاطمه یا مهدی! با توست تمام زندگی، آرامش بی توست، عذاب و واهمه یا مهدی! عجّل بظهورِك ، بِده با آمدنت... بر غصه‌ی خویش ، خاتمه یا مهدی! هر منتظر آمدنت در شب قدر... باشد به لباش زمزمه « یا مهدی » پیوسته فرج را ز خدا می‌خواهیم از جانب شاه علقمه، یا مهدی! ✍ ۱۴۰۳/۱۲/۰۵ .................. علیهاالسلام بی تاب وبی صبر و قرارم در فراقت یابن الحسن ابربهارم در فراقت در سینه آتش دارم و در دیده باران این است حال و روزگارم در فراقت یک عمر دردل بودی و از دیده پنهان هم با منی ، هم غصه دارم از فراقت هرصبح وشب درخلوت خود روضه دارم شد روضه ها دار و ندارم در فراقت یاد سه ساله دختری که گفت : بابا رفتی ومن چشم انتظارم در فراقت بابا منی که دست تو زیر سرم بود برخاکها سر می گذارم در فراقت می سازد عمه با من و با مشکلاتم می سوزد عمه در کنارم در فراقت امشب بیا باخود ببر جامانده ات را بابا دگر طاقت ندارم در فراقت . ✍ .