eitaa logo
امام حسین ع
18.4هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
262 260 🔵⚪️ ابلیس و بنیانگذار سقیفه در روز قیامت 👈👈 ابان بن ابی عیّاش از سلیم بن قیس هلالی نقل کرده که گفت: از سلمان فارسی شنیدم که می‌گفت: وقتی روز قیامت بر پا شود ابلیس را درحالی‌که با افساری آتشین لجام شده می‌آورند، و (زفر) [۱] را در حالی که با دو افسار آتشین لجام شده می‌آورند! ابلیس نزد او می‌رود [۲] و فریاد می‌زند و می‌گوید: مادر به عزایت بنشیند، [۳] تو که هستی؟ من کسی هستم که اوّلین و آخرین را گمراه کردم، در حالی که به یک افسار لجام شده‌ام و تو به دو افسار لجام شده ای! او می‌گوید: من کسی هستم که امر کردم و اطاعت شدم و خداوند امر کرد و عصیان شد! [۴] _________ 📚 روایت از کتاب سلیم: ۱. بحار: ج ۸ قدیم ص ۲۱۳ روایت از غیر سلیم: ۱. ثواب الاعمال: ص ۲۴۸ ح ۹ و ص ۲۵۵ ح ۲ ۲. تفسیر عیّاشی: ج ۲ ص ۲۲۳ ح ۹ ---------- [۱]: (۱) (زفر) کنایه از عمر است چنان که در بسیاری از احادیث وارد شده است. به بحار: ج ۲۲ ص ۲۲۳، و ج ۳۷ ص ۱۱۹ مراجعه شود. [۲]: (۲) (الف) خ ل: ابلیس به او نگاه می‌کند. [۳]: (۳) در بحار: ج ۸ قدیم ص ۲۹۸ در حدیثی نقل می‌کند که خداوند تعالی می‌فرماید: (عمر را در چنان قعری از جهنّم بدار بیاویزم که ابلیس از بالا بر او مشرف شود و او را لعنت کند). [۴]: (۴) منظور این است که ابلیس مردم را وادار می‌کند که سخن خدا را اطاعت نکنند، ولی عمر چنان کرد که وقتی خداوند در باره مطلبی دستوری داده و او هم در مقابل خدا دستوری داده مردم از خدا سرپیچی کنند و سخن او را انتخاب کنند، همان طور که در بدعتهای عمر که در همین کتاب خواهد آمد مشهود است که او در مقابل حکم خداوند حکمی جعل می‌کرد و مردم هم سخن خدا را رها کرده و سخن او را می‌پذیرفتند. در اینجا مناسب است حدیثی را که در بحار: ج ۸ ص ۳۱۵ ح ۹۵ از کتاب اختصاص شیخ مفید نقل کرده بیاوریم: امیر المؤمنین علیه السّلام می‌فرماید: روزی به سمت بیرون کوفه خارج شدم و قنبر پیشاپیش من در حرکت بود. در این هنگام ابلیس رو به ما می‌آمد. من به او گفتم: تو پیرمرد بدی هستی! گفت: یا امیر المؤمنین، چرا چنین می‌گویی؟ بخدا قسم، برایت حدیثی نقل کنم که خودم از خدای عز و جل بدون واسطه شنیده ام: آن هنگام که بخاطر گناهم به آسمان چهارم فرود آمدم چنین ندا کردم: ای خدای من و ای آقای من، گمان نمی کنم مخلوقی شقی تر از من خلق کرده باشی. خداوند به من چنین وحی کرد: بلی، از تو شقی تر خلق کرده ام، نزد مالک (خزانه دار جهنّم) برو تا به تو نشان دهد. نزد مالک رفتم و گفتم: خداوند به تو سلام می‌رساند و می‌فرماید: شقی تر از مرا نشانم ده. مالک مرا به جهنم برد و در طبقه بالا را برداشت. آتش سیاهی بیرون آمد که گمان کردم مرا و مالک را در خود فرو برد. مالک به آتش گفت: (آرام باش)، و آرام گرفت. سپس مرا به طبقه دوم برد. آتشی بیرون آمد که از اولی سیاه تر و گرم تر بود. به آن گفت: (خاموش باش)، و خاموش شد. تا آنکه مرا به طبقه هفتم برد، و هر آتشی که از طبقه ای خارج می‌شد شدیدتر از طبقه قبل بود. در طبقه هفتم آتشی بیرون آمد که گمان کردم مرا و مالک را و همه آنچه خداوند عز و جل خلق کرده را در خود فرو برد. دست بر چشمانم گذاردم و گفتم: ای مالک دستور ده تا خاموش شود و گر نه من خاموش می‌شوم. مالک گفت: تو تا روز معین خاموش نخواهی شد. سپس دستور داد و آن آتش خاموش شد. دو مرد را دیدم که بر گردنشان زنجیرهای آتشین بود و آنان را از بالا آویزان کرده بودند و بالای سر آنان عده ای با تازیانه‌های آتش آنان را می‌زدند. پرسیدم: ای مالک، این دو نفر کیانند؟ گفت: آیا آنچه بر ساق عرش بود نخوانده ای- و من قبلا یعنی دو هزار سال قبل از آنکه خداوند دنیا را خلق کند خوانده بودم- (لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، ایّدته و نصرته بعلیّ (یعنی محمد را به علی مؤید نموده و یاری کردم) ). مالک گفت: این دو نفر دشمن آنان و ظالمین بر ایشان هستند. 📚 اسرار آل محمد علیهم‌السلام، ص۲۴۳ 🆔
. علیه‌السلام 19 261 🔵⚪️ بغض و نفرت امام جواد علیه‌السلام از اولی و دومی و آرزوی انتقام از آنان.. 👈👈طبری شیعی رضوان الله علیه روایت کرده است: ۱۸/۳۵۸- وأخبرني أبو الحسين محمد بن هارون بن موسى، قال: حدثنا أبي (رضي الله عنه)، قال: أخبرني أبو جعفر محمد بن الحسن بن أحمد بن الوليد، قال حدثنا محمد بن أحمد بن أبي عبدالله البرقي، قال: حدثني زكريا بن آدم، قال: إني كنت عند الإمام الرضا عليه‌السّلام اذ جيء بأبي جعفر عليه السّلام وسنه أقل من أربع سنين، فضرب بيده إلى الأرض ورفع رأسه إلى السماء، فأطال الفكر. فقال له الإمام الرضا عليه‌السلام: بنفسي أنت فيم طال فكرك؟ فقال: فيما صنع بامي فاطمة عليهاالسّلام؛ أما والله لأخرجنهما، ثم لأحرقنهما، ثم لأذرينهما، ثم لأنسفنهما في اليم نسفا؛ فأستدناه وقبل بين عينيه ثم قال: بأبي أنت وامي، أنت لها - يعني الإمامة -. 📝 زکریا ابن آدم گفت: نزد حضرت امام رضا علیه‌السلام بودم، آن هنگام امام جواد علیه‌السلام را آوردند و سن آن حضرت کمتر از چهار سال بود، دست‌های خود را به زمین زد و سر مبارکش را به سوی آسمان بلند کرد. سپس در فکر طولانی فرو رفت؛ امام رضا علیه‌السلام به او فرمودند: جانم فدایت در چه فکرت به طول انجامید؟ فرمودند: در آنچه به مادرم فاطمه علیهاالسلام شد به خدا قسم آن دو نفر را از قبر بیرون می‌کشم، سپس می‌سوزانم، سپس بر آنها خشم می‌گیرم، سپس خاکستر آنها را به دریا می‌ریزم؛ پس امام رضا علیه السلام، امام جواد علیه‌السلام را نزد خود طلبید و بین دو دیدگانش را بوسید سپس فرمودند: پدر و مادرم فدایت، تو از برای آن هستی - یعنی امامت - (تو شایستگی امامت را داری و امامت بعد از من از برای تو است). 📚 منابع 1⃣ دلائل الامامة، تالیف طبری شیعی رضوان الله علیه، ص۴۰۰-۴۰۱، چاپ مؤسسة البعثة 2⃣ بحار الانوار، تالیف علامه مجلسی رضوان الله علیه، ج۵۰، ص۵۹، چاپ مؤسسة إحیاء الکتب الاسلامیة 3⃣ مدینة المعاجز، تالیف سید هاشم بحرانی رضوان الله علیه، ج۴، ص۳۱۶، چاپ مؤسسة النعمان 4⃣ الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهراء علیها السلام، تألیف اسماعیل زنجانی خوئینی رضوان الله علیه، ج۷، ص۱۸۸، چاپ منشورات دلیل ما 5⃣ اثبات الوصیة، تالیف مسعودی، صفحه ۲۳۱-۲۳۲، چاپ دار الاضواء 📝 نکته جالب توجه این است که این روایت را مسعودی عالم و مورخ نامی اهل‌سنت عمری هم نقل کرده است: 📝 نکته قابل توجه روایت این است که امام رضا علیه السلام عمل امام جواد علیه‌السلام را با خوشحالی خود تایید می‌کنند و آن را نشانه‌ی امامت می‌دانند؛ پس یکی از نشانه‌های امامت هر امام معصوم، داشتن بغض قاتلین حضرت زهرا سلام الله علیها است. 🔅 🆔
🔵⚪️ هدف سیدالشهدا علیه‌السلام از چه بود؟ 👈🏼👈🏼 إنّی ما خَرَجتُ اَشِراً و لا بَطِراً و لا مُفسِداً و لا ظالِماً، اِنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الاصلاحِ فی اُمَّهِ جَدّی، اُریدُ اَن آمُرَ بِالمَعرُوفِ و اَنهی عَنِ المنکَرِ وَ اَسیرَ بِسیرهِ جَدّی وَ اَبی عَلیَّ بن اَبی طالبٍ. ♻️..امام همهء راههای هدایت و ارشاد به راه راست را به کار بردند تا از نمایند؛ امام با انواع روشها قصد اصلاح و هدایت سپاه اموی را داشتند ولی آنها از جمله عمر سعد، امتناع و استکبار ورزیدند؛ عمر بن سعد با بیشرمی تمام در صبح روز دهم، به حالت غرور ایستاد و تیر را به سوی خیمه‌های حسینی پرتاب کرد و گفت: ♻️ نزد امیر شهادت دهید که من اولین کسی بودم که تیر انداختم. (اللهوف فی قتلی الطفوف۴۲- تاریخ طبری ۳۳/۴- کامل ابن اثیر۲۸۹/۳) ♻️ بعد از آن تیرها چون از سوی سپاه اموی به سوی امام حسین علیه السلام سرازیر شد. ♻️ امام علیه‌السلام تا زمانی که راهی بهتر سراغ داشتند، از جنگ و خونریزی خودداری فرمودند. لذا بارها به اصحاب خود فرمودند: من اکراه دارم که جنگ را با ایشان بیاغازم. اما زمانی که تیر را همچون باران به سوی سپاهش روانه ساختند تا جایی که حتی بر طناب خیمه‌ها تیر نشست، اذن جنگ به اصحاب خود دادند و فرمودند: خداوند شما را رحمت کند! به سوی مرگی که است، برخیزید که این تیرها، پیکهای این گروه به سوی شماست. (اللهوف فی قتلی الطفوف۴۲) ♻️ پ.ن: به سفیر سالار شهیدان جناب مسلم بن عقیل بنگرید! اگر مسلم به امر امام، در پی حکومت بود، بی‌شک آن هنگام که در خانه هانی شرایط برای ابن‌زیاد فراهم شد، او را از پشت مورد حمله قرار می‌داد و امت و اسلام را از شر او راحت می‌ساخت! و زمینه را برای به دست گرفتن حکومت برای امام هموار می‌نمود، اما او به جهت ایمان و عقیده‌اش و به سبب تربیت علوی، حمله ناجوانمردانه را با ایمان مهار نمود؛ این کلام امیرالمومنین او را از این عمل بازداشت: ایمان، مانع حملهء ناجوانمردانه است ؛ مومن به ناحق(از پشت) حمله نمی‌کند. ♻️ این است سیرهء اهل بیت علیهم‌السلام، امامان هیچ‌گاه برای گرفتن مسند خلافت ظاهری ، که حق الهی ایشان است، به زور متوسل نمی‌شوند و با جنگیدن نمی‌دهند؛ علت را می‌توان در این کلام نورانی و بسیار عمیق امیرالمومنین علی علیه السلام یافت که فرمود: خوارج ، نتیجهء فتوحات بی‌رویه‌اند. ♻️ از این رو است که می‌بینیم امام حسین علیه‌السلام می‌فرمایند: برای سامان بخشیدن در امت جدم کرده‌ام ؛ برای آنکه امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیرهء و عمل کنم. ♻️ این است سیرهء جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله و پدرش امیرالمومنین علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام 🔆
📓شعائر حسینی،شیخ میرزا جواد تبریزی، صفحه۱٨٢. 📓الفردوس الاعلی،علامه کاشف الغطاء،صفحه ٦٠. 📓ریاض الابرار فی مناقب الائمه الاطهار علیهم السلام، سید نعمت الله جزایری،جلد ۱،صفحه ٢٧۴. 📓بحارالانوار،جلد ۱۰۹،صفحه ۹۱. 📓بحارالانوار،جلد ٤۵،صفحه ۱۱۵. 📓العوالم الامام الحسین علیه السلام،علامه محدث شیخ عبدالله بحرانی،جلد ۱،صفحه۳۷۳. 📓زینب الکبری علیهاالسلام من المهد الی اللحد، علامه سید محمد کاظم قزوینی،جلد ۱،صفحه ۲۷٦ 📓اکثیر العبادات فی اسرار الشهادات،علامه فقیه فاضل دربندی،جلد٣،ص٣۰۲. 📓المجالس الفاخره فی مصایب العتره الطاهره، علامه فقیه الامام عبدالحسین شرف الدین الموسوی، صفحه٣۱۵،مجلس سادس و العشرون. 📓نحن و الاولاد فی مآثر أهل البیت النبوه علیهم السلام جلد۱،صفحه۴٩٩. 📓مستدرک سفینة البحار،علامه شیخ علی نمازی شاهرودی،جلد ٤،صفحه ٦ 📓مقتل الحسین از مدینه تا مدینه،آیت الله سید محمد جواد ذهنی تهرانی،فصل چهاردهم. 📓المجالس العاشوریه فی الماتم الحسینیه شیخ عبدالله ابن الحاج حسن آل درویش،صفحه۴۵٢. 📓موسوعة کربلا،جلد ۲،صفحه ۲٦٨ موسوعة الامام الحسین علیه السلام،جلد ۱۰،صفحه ۸۳۲. 📓الصحیح من سیرة الامام الحسین علیه السلام،جلد ۱۵،صفحه ۳۰. 📓موسوعة شهادة المعصومین علیهم السلام،جلد ۲،صفحه ۳۳۷. 📓موسوعة السید شرف الدین،جلد ۵، صفحه ۲۳۸۲. 📓موسوعة اهل البیت علیهم السلام،جلد ۱۰،صفحه ۳۲. 📓مع الرکب الحسینی،جلد ۵،صفحه ۹٦. 📓دلیل الهدی فی فقه العزا،صفحه ۱۳٤. 📓الدمعة الساکبة،جلد ۵،صفحه ٤۵ 🔆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نقد_تصوف_عرفان #در_محضر_علما حتما ببینید👉 ♻️ انتقاد آیت الله #سید_علی_سیستانی از چاپ کتب #کرامات در ایران 🔘🔘 حجت‌الاسلام شیخ حامدرضا #معاونیان 🔆 #مطالب‌ناب‌درمنبر #با_افتخار_عبدالحسینم
⚫️⚫️ چند خط روضه و زبان‌حال امام‌سجاد علیه‌السلام من آن گلم که خفته به خون باغبان من نه گل نه غنچه مانده به باغ خزان من مرغ بهشت وحی ام و از جور روزگار ویرانه های شام شده آشیان من هفتاد داغ دارم و در سوز آفتاب هجده سر بریده بود سایبان من زنهای شام خنده به ناموس من زدند این بود احترام من و خاندان من زنجیرها به زخم تن من گریستند دشمن نکرد رحم به اشک روان من گردید نقش خاک زسنگ یهودیان از نوک نی سر پدر مهربان من شام بلا و طشت طلا وسر حسین گردید قاتل پدرم میزبان من من اشک ریختم زبصر او شراب ریخت با آنکه بود آیه کوثر به شأن من من ناله می زدم زدل او چوب خیزران من تن به مرگ دادم او سوخت جان من «میثم» خدا جزات دهد در عزای ما کز نظم تو عیان شده سوز نهان من حاج غلامرضا سازگار 🔆
⚫️⚫️ امام رضا علیه‌السلام: روز مصیبت امام حسین علیه السلام، پلک‌های ما را زخم کرده است (به سند صحیح) 👈🏼👈🏼 ... وقتی چشم زخم میشود، از آن خون جاری می‌شود، هیچ زخمی در بدن ایجاد نمی‌شود مگر آنکه از آن خون جاری می شود. و می دانیم که فعل معصوم از روی اراده‌اش می‌باشد. ♻️ و این روایت ، اصل "ادماء=خون جاری کردن" را در مصیبت امام حسین علیه‌السلام ثابت می‌کند. ♻️ و این اصل زمانی تثبیت می‌شود که کلام مشهور و معتبر امام عصر علیه‌السلام در زیارت ناحیه مقدسه را بدان اضافه کنیم که حضرت فرمودند: ولابکین لک بدل الدموع دماً حسرةً علیک وتأسفاً علی ما دهاک وتلهفاً حتی أموت بلوعة المصاب وغصة الاکتیاب. ▪️صبح وشام برتو مويِه مي‌كنم، و به جاى اشك براى تو خون گريه مي‌كنم، از روى حسرت و تأسّف و افسوس برمصيبت‌هائى كه بر تو وارد شد، تا جائى كه از فرط اندوهِ مصيبت، وغم وغصّه شدّتِ حزن جان سپارم. 📚زیارت ناحیه مقدسه ♻️ در ایام زیارتی مخصوص سالار شهیدان ، با گفتن ۳ بار ذکر شریف "صلی الله علیک یا ابا عبدالله" نام خود را در لیست زوار حسینی ثبت کنید! 🔆 .
. تقصیر خودت نیست زبانت که دراز است لعنت به زبان و به دهان تو که باز است فرموده نبی بغض علی در دل کس نیست جز فرقه ای که مادرشان حاشیه ساز است .......................... . علیهاالسلام عدد ریگ بیابان عدد برگ شجر/لعن الله ابابکر، هم عثمان وعمر عدد علم الهی عدد شمس و قمر/لعن الله ابابکر هم عثمان وعمر عدد هرچه نبی وعدد هرچه بشر/لعن الله ابابکر.. عدد دانه باران، عدد برف وتگر/لعن الله ابابکر.. عدد دسته بیل وعدد میخ و تبر/لعن الله ابابکر.. عدد پار و وجار، وعدد تیغ وسپر/لعن الله ابابکر.. 🚩 عدد قفل وکلید وعدد دسته در/لعن الله ابابکر.. عدد مامای گاو وعدد عرعر خر/لعن الله ابابکر.. عدد کیسه‌ی لیف وعدد شامپوی سر/لعن الله ابابکر.. عدد چشمای بینا، عدد گوش‌های کر/لعن الله ابابکر.. عدد برگه چای، عدد قند وشکر/لعن الله ابابکر.. عدد پنجره‌ها وعدد شیشه ودر/لعن الله ابابکر.. 🚩 عدد صابون حمام، عدد حوله‌ی تر/لعن الله ابابکر.. عدد هرچه که دختر، عدد هرچی پسر/لعن الله ابابکر.. عدد دانه یاقوت، عدد هرچه گهر/لعن الله ابابکر.. عدد مهره و پیچ، وعدد میخ و فنر/لعن الله ابابکر.. عدد گردن و پا وعدد دست وکمر/لعن الله ابابکر.. عدد شیر سماور، عدد اگزز خاور/لعن الله ابابکر.. 🔴🔴🔴🔴🔴 🔆 کانال ...... 🚩 لسنت 👈🏼 (متوفی ۳۷۷قمری) در کتاب: در خصوص سنت مردم قم می‌نویسد: ترجمه: اهل قم در سال (۳۰۰ق) ، به سلف (خلفا) فحش و ناسزا می‌گویند. تا آنجا که هریک از آنها آدمکی می‌سازند و درون آن را با علف یا پشم پر می‌کنند و آن را ابوبکر و عمر و عثمان می‌نامند و سپس با عصا آنقدر به آن میزنند تا آن را پاره کنند. و با این کار قلبشان از داغی که از او به دل دارند تشفی یابد و دلشان خنک شود. 📚 التنبیه والرد علی أهل الأهواء والبدع، عبدالرحمن المطلی (ناشر:مکتبة مدبولی، قارة، ۱۴۱۳ق)، ص۲۷ 🔆
JameMahdavi-v3.0.apk
14.01M
🎴 نرم افزار جامع «مهدویت» 👈🏼 پیشنهاد دانلود به پژوهشگران و طلبه‌ها و اهل‌منبر 🔆
علیه_السلام 🏴 فیش‌های شهادت رئیس مذهب جعفری، حضرت امام.جعفرصادق علیه‌السلام، باعنوان: ➖ جلسه‌ی اول ➖ ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ش/ شوال۱۴۴۵ق 🔻 مطالب مطرح شده: * نکته‌ی اوّل: اهمیّت بحثِ امام‌شناسی در کلام امام ششم علیه‌السلام ۱. اهمیّت امامت در قرآن کریم _ آيه‌ی ۵۵مائده _ آیه‌ی ۶۷مائده ۲. نصب امام، به ید الله است _ آيه‌ی ۱۲۴بقره _ آیه‌ی ۳۸ص * نکته‌ی دوّم: راه‌های تعیین امام _ نصوصِ امامتِ امامان نور علیهم‌السلام _ حدیث اثنی‌عشر خلیفه _ حدیث لوح .
🔷🔶 👈🏼👈🏼 صاحب کتاب ، می‌نویسد: عالم عامل و فاضل کامل جناب حاج -مولف کتاب آثارالحجه- و غیره، فرمود: شنیدم از جناب سید العلماء مرحوم حاج آقا یحیی (امام جماعت مسجد حاج سید عزیزالله در تهران) و از جمعی دیگر از اهل‌علم که نقل فرمودند از مرحوم حاج مشهور به که فرموده: روز علیه‌السلام (۱۱ ذیقعده) در ولادت و مدح آن حضرت گفتم و از خانه بیرون آمدم به‌قصد ملاقات که قصیده‌ام را برای او بخوانم. 🔅 چون عبورم از افتاد، با خود گفتم: نادان، سلطان اینجاست کجا می‌روی؟ قصیده‌ات را برای خودشان چرا نمی‌خوانی؟ پس، از قصد خود پشیمان و تائب شدم و به‌حرم مطهر مشرف شدم و قصیده‌ام را مقابل ضریح مقدس خواندم، پس عرض کردم: یا مولای، از جهت در فشارم، امروز هم است، اگر عنایت فرمایید، بجاست. 🔅 ناگاه از سمت راست کسی ده تومان در دست من گذاشت، گرفتم و عرض کردم: یا مولای کم است، فورا از سمت چپ کسی ده تومان دیگر در دستم گذاشت، باز عرض کردم: کم است، ده تومان دیگر در دستم گذاشتند، خلاصه تا شش مرتبه استدعای زیادی کردم و در هرمرتبه ده تومان مرحمت فرمودند (البته ده تومان آن زمان مبلغ قابل توجهی بوده است). 🔅 چون مبلغ شصت تومان را کافی دیدم، خجالت کشیدم که باز طلب زیادتی کنم. پول را در جیب گذاشته تشکر کردم و از حرم مطهر خارج شدم. 🔅 در کفشداری عالم ربانی مرحوم را دیدم که می‌خواهد به حرم مشرف شود، مرا که دید در بغل گرفت و فرمود: حاج شیخ خوب زرنگ شده‌ای با حضرت رضا علیه‌السلام نزدیک شده و روی هم ریخته‌اید، تو شعر می‌گویی و آن حضرت به تو صله می‌دهد، بگو چه مبلغی صله دادند؟! گفتم شصت تومان، فرمود: حاضری شصت تومان را بدهی و دو برابر آن [را] بگیری؟ قبول کردم شصت تومان را دادم و ایشان ۱۲۰ تومان به‌من مرحمت فرمود. بعدا پشیمان شدم که آن وجهی که امام مرحمت فرمودند چیز دیگر بود، خدمت شیخ برگشتم و آنچه اصرار کردم ایشان معامله را فسخ نفرمود. 📚 داستانهای شگفت، دستغیب، ص۲۳-۲۴ .