eitaa logo
امام حسین ع
27.4هزار دنبال‌کننده
432 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
امام حسین ع
👆 میشه اول جریان غسل مخفیانه حضرت زهرا و گریه های مولا رو خوند بعد از شبی بگیم که امام حسن داره بابا
و گریز: غسل وکفن و تدفین حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام سیّدی، جان به فدای تو و آن چشم ترت باز قلبم شده محتاج به گوشه نظرت من به یاد تو نبودم همه ی عمر ولی یاد من باش پدر، وقت دعای سحرت رفتی و رفت قرار از دل هر منتظرت آه! برگرد ؛ چرا طول کشیده سفرت لحظه ای اذن بده تا که به خدمت برسم اگر افتاده به این مجلس ما هم گذرت وقت غسل و کفن ساقی کوثر شده است کیست در خیمه ی تو یار دل محتضرت روضه می خوانْد حسن موقع غسل و کفنش: بعد تو نیست خوشی بر پسر خون جگرت بِنِگر پیر شدم موقع غسل سر تو چه کنم؟ بند بیاید پدرم، خون سرت رود شد چشم ابالفضل کنار تن تو آب آور شده در موقع غسلت، قمرت بر دلم تاب دگر نیست، نخواه ای پدرم بر روی پیکر تو خاک بریزد پسرت شکر حق نیمه ی شب پیکر تو خاک شده نیست جای سُم مرکب به روی بال و پرت قبل رفتن، تو سه شعبه نکشیدی ز گلو ارباً اربا که ندیدی، نشکسته کمرت دخترت بر سر نیزه که ندیده سر تو او ندیده ست دگر در وسط طشت زرت موقع غسل و کفن، موقع تدفین تنت شد دعایم فرج منتقم  ِدر به درت ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. 🎙 🗓 در ۱۴۰۳ 📍 "علیه‌السلام" 🏷 (عج) بی‌روی تو ای گل، نبود خارتر از من در دام غمت، نیست گرفتارتر از من گفتند تو بر عبد خطاکار دهی راه امروز کسی نیست خطاکارتر از من با کوه گناهم اگر امروز پسندی فردا نتوان یافت سبک‌بارتر از من جانم به لب آمد؛ بگشا دیده که نبود بی‌نرگس بیمار تو، بیمارتر از من جز این دل آتش‌زده و دیده‌ی خونین کس نیست پریشان‌تر و بیدارتر از من برخیز و برافروز و بسوزان که نباشد در سوختن، امروز سزاوارتر از من در هجر تو دانی که من و دل به چه حالیم من زارترم از دل و دل، زارتر از من گیرم که همه‌خلق جهان، یار شوندم بی‌تو نبود بی‌کس و بی‌یارتر از من من میثم بی‌یارم و تو یار من استی من، خار و تو بر من شده غم‌خوارتر از من .👇
. گریز: علیه السلام سه شب قدر گذشت و نرسیدی آقا از ظهورت نرسیده ست نویدی آقا سالها خائفی و دور شدی از حقّت من بمیرم چه بلاها تو کشیدی آقا پدرم دربه در کوه و بیابان گشته زنده باشیم بگو با چه امیدی آقا؟ ما همه دور همیم و تو شدی آواره سالها بی کس و بی یار و وحیدی آقا خیلی از کرده؛ پشیمانم و میدانم که از گناهان من این گونه طریدی آقا روضه ی مشک بخوانم که تو هم می آیی هر کجا روضه ی عبّاس شنیدی آقا گفت: شرمنده؛ که قلب تو شکستم اینجا حال  ِمن دیدی و این گونه خمیدی آقا طاقتی نیست تو را، تا به حرم برگردی چون که از دیده ی من تیر کشیدی آقا بوسه بر دست بریده زده ای حق داری که از این زندگی  ِدرد؛  بُریدی آقا جان عبّاس نکش آه، به خیمه برگرد خسته از هلهله ی خصم پلیدی آقا این پیامم بده اصغر؛که علی شرمنده قطره ای آب؛ ز مشکم نچشیدی آقا ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ............... . _عِرق برادری اشهدُ لک بالتسلیم آرزو های محالی داشتم ، بر باد رفت آخرینش هم میان علقمه ، از یاد رفت قد بلند و رو سپید و ماه روی لشکرم قطعه قطعه پیکرش ، اما دلش آباد رفت شاخه های این درخته پیر را قطع کرده اند آخرینش هم تو بودی ، شاخه شمشاد رفت ای برادر ای برادر ، رحم کن بر غربتم از زمین تا آسمان سوزه همین فریاد رفت عشق یعنی یک نفس بی یار خود مرگ است ولی لحظه های سختیه شیرین ، چرا فرهاد رفت آمدم در لحظه‌ ی آخر که آغوشی بدی حیف که من دیر آمدم دستان تو با باد رفت آرزویم یک برادر گفتن از عباس بود حسرتی شد با نسیم علقمه از یاد رفت ✍ .
. موضوع: شهادت حضرت حمزه علیه السلام . اقرار می کنم که نبودم گدای تو آماده نیست خانه ی قلبم برای تو کاری برای آمدن تو نکرده ام عمری نبوده است رضایم رضای تو در جستجوی خیمه ی سبزت نبوده ام مرغ دلم؛ پری نزده در هوای تو خیلی مرا صدا زده ای موقع گناه اما به گوش من نرسیده صدای تو ناقابلم ولی به نگاهی خریدی ام دادی اجازه تا که شوم مبتلای تو آقا مرا دگر نکن از خیمه ات جدا حالا که تازه من شده ام آشنای تو روی لبم دعای ظهورت دمادم است تا عاقبت به خیر؛ شوم با دعای تو اذنم بده کنار تو باشم همیشگی تا که شود تمامی هستم فدای تو وقت عزا برای عموی تو حمزه است جانم فدای محنت بی انتهای تو مُثلِه شده مقابل تو گوئیا تنش این است شرح روضه ی صبح و مسای تو از داغ  ِروضه ی جگرش، خون جگر شدی آتش گرفته سینه ی غرق بلای تو اینجا عبای جدّ تو آمد به کار او رفته به سمت کربوبلا روضه های تو اینجا صفیّه، زخم و جراحت ندیده است وای از حدیث غربت کربوبلای تو زینب کنار پیکر اکبر رسید و گفت: از چه شکسته است حسینم؛ عصای تو از داغ اکبرت شده موی سرت سپید خون سر  ِعلی شده حالا حنای تو در آن زمان که روی عبا چیده ای تنش پیچیده است ناله ی «مهدی بیای تو» ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. عج علیهاالسلام قدری بخند ای پدر مهربان ما محزون نباش گرچه شده عید تو عزا میلاد عمه جان شده در بینمان بیا ای نور چشم منتظران جهان بیا آقا بگو که زائر قم یا مدینه ای دیگر بیا که مرهم هر زخم سینه ای کی می شود که سر بشود عهد غیبتت در روز عید، شیعه بیاید به خدمتت در خانه ی تو مجلس شادی به پا شود با یک اشارت تو جهان باصفا شود مدح کریمه از لب تو آرزوی ماست دوران شاهی تو فقط عید هر گداست آقا دعای دیدن خود کن دگر روا این اشتیاق دیدن تو می کشد مرا یارب قسم به شادی موسای اهل بیت بنما غضب به تک تک اعدای اهل بیت دیگر ظهور منتقمت را رقم بزن در عهد فتنه، ریشه ی تزویر را بکن ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. با موضوع علیه السلام یا اباصالح مبارک، عید میلاد رئوف باز هم تازه شده در قلب ما یاد رئوف نورباران شد جهان، ماه خراسان آمده دلبری بر اهل ایران بهتر از جان آمده در کدامین صحن او حاضر شدی آقای ما جای تو خالیست بین محفل جدّت رضا در شلوغی حرم، تنها نشستی در کجا صاحب مجلس، میان جشن ما یک دم بیا مدح جدّت از لسانت، آرزوی قلب ماست حاجت ما دیدنت بر منبر صحن رضاست کی رسد روزی که با تو زائر مشهد شویم پا به پای تو پیاده تا حریم او رویم با نوای یا رضایت روح گیرد جسم ما با نگاه تو مقام ما شود عبدالرّضا این همه رویای زیبا کی محقّق می شود کی دو چشم ما به دیدارت موفّق می شود نه برای ما، به حقّ انتظار شاه طوس ماه ما برگرد ای نور دل شمس الشّموس ای خدا دیگر به حقّ قلب شاد کاظمت کن مقدّر: انتقام از دشمنان ظالمت عیدی شیعه فقط باشد ظهور منتقم تا بسوزانی عمر(عدو) را در حضور منتقم ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از پشت ابر ، ای مه تابان ِ احمدی جانها به لب رسیده و بیرون نیامدی مانده هنوز روی لب شیعه بی امان عجّل علی ظهورک یا صاحب الزمان هر روز ما گذشته چرا با نبودنت مانده همیشه در دل ما شوق دیدنت در پای منبر تو نشد سینه زن شویم با تو نشد که ثانیه ای هم سخن شویم قسمت نشد که گریه کند پا به پای تو این دیده، بین روضه ی صبح و مسای تو روز عزای حضرت سلطان طوس شد برپا دوباره هیئت شمس الشموس شد روی کتیبه ضامن آهو نوشته ای یک (یا رئوف)گوشه ی هر سو نوشته ای قربان شال مشکی و اشک عزای تو در زیر خیمه زمزمه ی یا رضای تو این روزها تو زائر سلطان مشهدی دل را به بحر صحن و سرای رضا زدی داری برای غربت او گریه می کنی بر آن عبا و محنت او گریه می کنی در زیر آن عبا که به رأسش کشیده است در بین قصر و حجره قد او خمیده است خورده زمین و پا شده با زحمت زیاد از دست زهر و دوری فرزند خود جواد جوری به خاک حجره سرش را نهاده است گویا به صورت از روی مرکب فتاده است افتاده باز یاد تن غرق خاک و خون داغ عظیم،اشک حرم ،زین واژگون یاد تنی که گوشه ی صحرا رها شده با نیزه عضوعضو تنش جابه جا شده دارد هزار و نهصد و پنجاه زخم کین جسمش بدون غسل و کفن مانده بر زمین ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. ویژه ولادت امام هادی علیه السلام یا اباصالح مبارک بر تو،روز شادی است نیمه ذی الحجه و میلاد جدّت هادی است خنده برروی لبت زیباست، یک لحظه بخند درب غم را تا ابد بر قلب هر شیعه ببند می شود کی روبروی تو غزل خوانی کنیم خیمه را بهر حضور تو چراغانی کنیم در کجا هستی بیا که صدر مجلس جای توست دیدن تو حاجت هر عاشق شیدای توست بر روی منبر برو، قربان روی انورت هست معراج همه، پایین پای منبرت گوش ما،خواهد فقط صوت دل انگیز تو را خطبه ای خوان و دل ما را ببر عرش خدا بنگر آقا دیدنت شد آرزوی نوکرت می شود کی لحظه ای باشیم ما درمحضرت حتماً امشب سامرایی ای امام بی نشان می شوی در خانه ی خود میزبان زائران می کنی خلوت میان زائران سامرا در شلوغی های صحن سامرا هستی کجا من به قربان تو و تنهایی ات یابن الحسن تا به کی باشی امام شیعیان دور از وطن ای خدا امشب به حقّ شادی قلب جواد با ظهور منتقم دیگر بده ما را مراد عیدی ات باشد ظهور آخرین شاه و امیر با حضور منتقم برپا شود عید غدیر ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. گریز به شام السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف عمریست تنها شاه یزدان، روضه دارد در خیمه اش بین بیابان روضه دارد او را رها کردیم بین کوه و صحرا پیوسته با درد فراوان روضه دارد هر روز ِسال او گذشته با غم و اشک هم در بهار و هم زمستان روضه دارد هر لحظه اش با داغ روی داغ، سر شد دنیاست بر او مثل زندان، روضه دارد گاهی برای آن عموی ارباً اربا گاهی برای طفل عطشان روضه دارد گاهی به یاد پیکر بی دست عبّاس گاهی به یاد جسم عریان روضه دارد در گوش او لالایی بی بی رباب است آهش ندارد هیچ پایان، روضه دارد حالا که زینب راهی شام بلا شد او در کجا با چشم گریان روضه دارد عمّه میان ازدحام شام رفته خواندند او را نامسلمان، روضه دارد وقتی که بین مست ها دیده حسینش خوانده به روی نیزه قرآن، روضه دارد در کوچه ی قوم یهودی کاروان رفت زینب میان سنگباران روضه دارد اینها بماند، چون که زینب با اسیران در بزم مِی گردیده مهمان،روضه دارد وقت نزول خیزران روی لب خشک لطمه زنان، پاره گریبان، روضه دارد ای منتقم دیگر بیا، بنگر رقیه نیمه شبی در بین ویران روضه دارد ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. ۱۴۰۴ شهادت علیه السلام بحق الحسن عجل لولیک الفرج آقای ما یک عمر، هر آن گریه کردی پیوسته چون ابر بهاران گریه کردی دیدی پریشان حالی هر منتظر را هر لحظه با قلب پریشان گریه کردی گاهی میان جمع ما مثل غریبان گاهی تو تنها در بیابان گریه کردی بابای امّت هستی و با مهربانی بر دردهای هر مسلمان گریه کردی دائم صبوری کرده ای مانند ایّوب دائم چو یوسف بین زندان گریه کردی رفتی دوباره در بقیع و با دل خون بر غربت قبر عموجان گریه کردی یاد جگرهای درون طشت با آه یاد لب خونی، فراوان گریه کردی شد تازه زخم داغ آن تشییع خونین با روضه های تیرباران، گریه کردی وقتی که جدّت می کشید آن تیرها را دیدی تو خون بر روی پیکان، گریه کردی دیدی کفن خونی شده امّا برای گودال و داغ جسم ِعریان گریه کردی یاد تنی که رفته زیر نعل تازه مانند عمّه، موپریشان، گریه کردی ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. گریز به السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باز با قلب شکسته با تو صحبت می کنم باز دنبال جوابم، چون سلامت می کنم من دلیل دوری ام خودکرده را تدبیر نیست این دل غرق گناهم را شماتت می کنم خسته ام از خود که عمری زائر رویت نشد دائماً از دوری ات خود را ملامت می کنم در مسیر کربلا، موکب به موکب گشته ام در دلم شوق وصالت، بی نهایت می کنم شد دعایم هر قدم تا کربلا دیدار تو این چنین دارم خدایم را عبادت می کنم حاجت من شد فقط تعجیل در روز ظهور هر زمانی که حرم ها را زیارت می کنم ناله ها بر سینه دارم،ندبه ها بر روی لب از خدا، هجر تو را هر دم، شکایت می کنم با دلی ماتم زده هر روز و شب من ناله ها از هزاران فتنه در دوران غیبت می کنم اربعین آمد دوباره بی قرار عمّه ای با تو گریه بهر آن بشکسته قامت می کنم زینب آمد اربعین پیش مزار بی کفن گفت: بنگر شکوه از درد اسارت می کنم گر کنارم خیل نامحرم در این صحرا نبود داغ ها را با تن زخمم روایت می کنم چون بپرسی از رقیه،در کنار قبر تو دیده هایم را پر از اشک خجالت می کنم بی تو برگردم چگونه ای قرار من ببین آرزوی مرگ تنها در کنارت می کنم علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)✍ ‌.
. السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف من که هر روز و شب ازیاد تو غافل هستم با چه رو دم بزنم: نوکر قابل هستم بسته ام خانه ی دل را به روی تو یک عمر من کجا بر در ِدرگاه تو سائل هستم حال که نیست تو را منزل و مأوا اینجا من در این شهر چرا صاحب منزل هستم چِقِدر فاصله بین من و تو افتاده وای از من که بر این فاصله، عامل هستم غرق دریای گناهم، تو به فریادم رس دستگیری بِنِما، در پی ِساحل هستم بعد ِهجر تو شده حق و حقیقت پنهان خسته از حیله ی این فرقه ی باطل هستم ظلمت ِمحض شده عالم امکان،برگرد بِنِگر منتظرت ای مه کامل هستم زیر بار ستم و ظلم، صبوری تا کی؟ سالها منتظر حاکم عادل هستم تو بخوان روضه که باچشم خودت می بینی خسته از منبر ارباب مقاتل هستم گفت زینب: بِنِگر از سر نیزه؛ ارباب من عزادار، در این بزم محافل هستم سرشکسته نشدم پیش یزید و آلش سرشکسته ولی از چوبه ی محمل هستم هر عزیزت هدف ضربه ی کعب نی شد بینشان با تن پرآبله حائل هستم عمر من بعد تو کوتاه شود حق دارم خون جگر، روز و شب از دیدن قاتل هستم ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .