eitaa logo
امام حسین ع
17.1هزار دنبال‌کننده
386 عکس
1.9هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
مداحی آ یا مجیر - طاهری.mp3
5.17M
متن حاج 🎤 🍃ای آشنای عبد گنهکار یا مجیر 🍃مشکل گشای هر چه گرفتار یا مجیر ای آشنای عبد گنهکار یا مجیر * مشکل گشای هرچه گرفتار یا مجیر از من تمام عمر گنه دیدی و گنه * شرمنده ام از همین تکرار یا مجیر از بس که تو ندیده گرفتی گناه من * بر معصیت نموده ام اصرار یا مجیر دیگر بیا مرا ز حریمت جدا مکن * ای بهترین پناه منِ زار یا مجیر بالاترین عذاب برایم جدایی است * کی میرسد زمان دیدار یا مجیر قربان دستهای تو یا ایها الطبیب * دستی بکش بر این دل بیمار یا مجیر گر دیر حاجتم بدهی قهر می کنم * ناز مرا کشیده ای هر بار یا مجیر می ترسم از قیامت و از دوری حسین * برگ امان به من بده از آن یا مجیر دستِ خودم که نیست، لبم تشنه می شود باشم به یاد تشنگی یار یا مجیر تا کربلای دل حضرت ارباب پر کشد با یک سلام لحظه افطار یا مجیر می خواهم بی حجاب تماشا کنم تو را * در تحت قبه یار با مجیر آیا شود فدای علی اکبرم کنی * پایین پای حضرت دلدار یا مجیر امشب جواب سوز و نوای مرا بده * دیگر برات کرب و بلای مرا بده https://eitaa.com/emame3vom/41843
. گریز مناجاتی بین دعای کبیر اگر به گدایی بگویی: پول خورد ندارم.بیا جلو تر پول خورد کنم.کمی او را دنبال خودت بکشانی و بعد برگردی و بگویی:"برو پول ندارم"چه حالی میشود ؟می گوید :"تو که نمیخواستی به من کمک کنی،چرا من را دنبال خودت کشاندی؟!چرا مرا امیدوار کردی؟" یا الله اگر نمیخواستی امشب به ما چیزی بدهی چرا ما را اینجا جمع کرده ای؟چرا ما را به اینجا کشاند ه ای؟! یا رب من اگر گناه کارم چه کنم؟ بیچاره وخوار وشرمسارم چه کنم؟ هر چند که بسته ام به خود راه نجات اما به درت امیدوارم چه کنم؟ ...... . گریز مناجاتی بین دعای امشب بعید است خداوند دست رد به سینه این جمعیت بزند ؛چون خود خداوند فرموده است :(فاما السائل فلا تنهر) یعنی سائل و گدا را مرانید؛پس چطور ممکن است امشب به ما جواب ندهد و ما را از درگاهش براند ؟غیر ممکن است کسی که خودش فرموده:گدا را مرانید،امشب این جمعیت رادست خالی و ناامید برگرداند. الا ای مهربان امد گدایت کند با حالتی محزون صدایت خدای من تو خوب و مهربانی مرا از درگهت هرگز مرانی خدایا من به غفلت مبتلایم دگر از معصیت بنما جدایم معصیت خانه خرابم کرده است غافل از روز حسابم کرده است ای خدای من به فریادم برس .
. گریز مناجاتی بین دعای کبیر اگر به گدایی بگویی: پول خورد ندارم.بیا جلو تر پول خورد کنم.کمی او را دنبال خودت بکشانی و بعد برگردی و بگویی:"برو پول ندارم"چه حالی میشود ؟می گوید :"تو که نمیخواستی به من کمک کنی،چرا من را دنبال خودت کشاندی؟!چرا مرا امیدوار کردی؟" یا الله اگر نمیخواستی امشب به ما چیزی بدهی چرا ما را اینجا جمع کرده ای؟چرا ما را به اینجا کشاند ه ای؟! یا رب من اگر گناه کارم چه کنم؟ بیچاره وخوار وشرمسارم چه کنم؟ هر چند که بسته ام به خود راه نجات اما به درت امیدوارم چه کنم؟ ...... . گریز مناجاتی بین دعای امشب بعید است خداوند دست رد به سینه این جمعیت بزند ؛چون خود خداوند فرموده است :(فاما السائل فلا تنهر) یعنی سائل و گدا را مرانید؛پس چطور ممکن است امشب به ما جواب ندهد و ما را از درگاهش براند ؟غیر ممکن است کسی که خودش فرموده:گدا را مرانید،امشب این جمعیت رادست خالی و ناامید برگرداند. الا ای مهربان امد گدایت کند با حالتی محزون صدایت خدای من تو خوب و مهربانی مرا از درگهت هرگز مرانی خدایا من به غفلت مبتلایم دگر از معصیت بنما جدایم معصیت خانه خرابم کرده است غافل از روز حسابم کرده است ای خدای من به فریادم برس .
. حضرت ابراهیم و پیر مرد کافر حضرت ابراهیم(ع) تا مهمان برسر سفره اش نمی نشست، غذا نمی خورد. یک روز پیرمردی را پیدا کرد و به او گفت:امروز بیا تا به خانه ی من برویم و با هم غذا بخوریم. پیرمرد دعوت ابراهیم را قبول کرد و به خانه ی آن حضرت آمد. ابراهیم(ع) فرمود سفره گستردند و چون اول باید میزبان دست به طعام دراز کند، حضرت خلیل، بسم الله الرحمن الرحیم گفت و دست به طعام دراز کرد؛ اما آن پیرمرد بدون اینکه نام خدا را ببرد،به خوردن طعام مشغول شد. ابراهیم فهمید که پیرمرد کافر است و روی خود را ترش کرد؛ یعنی اگر از اول می دانستم کافر هستی،دعوتت نمی کردم. پیرمرد هم غذا نخورده، بر شترش سوار شد و به راه افتاد و به سوی مقصد خود روانه شد. دراین هنگام خطاب رسید: ای ابراهیم! بهترین نعمت ها را که جان است، به این پیر گبر دادم و صد سال است او را که کافراست، روزی می دهم. اما تو یک لقمه ی نان را از او دریغ داشتی؟ برو و او را بیاور و از او عذر بخواه تا با تو غذا بخورد.ای ابراهیم! نباید انسان طوری رفتار کند که مهمان غذا نخورده از سر سفره اش برخیزد و برود. ابراهیم(ع) به دنبال پیر گبر رفت و از او عذرخواهی کرد و گفت:بیا برویم. من گرسنه ام و تا تو نیایی، غذا نمی خورم. می خواهی بسم الله بگو، می خواهی نگو. پیرمرد پرسید: تو اول مرا راندی.حالا چه باعث شد که آمدی و مرا بدین حال به منزل دعوت می کنی؟ ابراهیم(ع) گفت:خدای تعالی مرا عتاب کرد و درباره تو فرمود: من صد سال است او را روزی داده ام و باز هم می دهم؛ ولی تو یک ساعت تحمل او را نداشتی و او را رنجاندی؟ برو و او را راضی کن و به منزل بیاور و از او توقع بسم الله گفتن نداشته باش. پیرمرد اشکش جاری شد و گفت:عجب! آیا خدا اینگونه با من معامله می کند. بعد هم گفت: ای ابراهیم! دینت را برمن عرضه کن. پیرمرد در آن روز توبه کرد و خداپرست و موحد شد. منبع : محجه البیضاء، ج 7، ص 267