.
#زمینه
#حضرت_ام_البنین
#یه_مادرم_که
یه مادرم که
خوشی یه عمر به من حروم بود
یه عمره بغض رو گلوم بود
همون دری که روبروم بود
یه مادرم که
شنیدم از لبای حیدر
از اتیش و هیزم و اون در
که افتاده روی یه مادر
نمیره یادم
اون ناله ها و شور و شین و
اشک حسین و زینبین و
بغض یتیمیِ حسین و
نمیره یادم
یه روزی توو همین مدینه
شراره زد عدو به سینه
حسن میسوخت از زهر کینه
یا فاطمه جان
نمیره یادم
نفس نفس زنون دویدم
کنار کاروان رسیدم
ولی حسینم و ندیدم
دیدم رباب و
با قد خم اشک دو دیده
که خیلی قامتش خمیده
زینب و با رنگ پریده
نمیره یادم
گفتم با این شیون و شینم
چی شد ضیاء هر دو عینم
بشیر بگو چی شد حسینم
نمیره یادم
گفتن حسین و تشنه کشتن
با صبر و زجر و فتنه کشتن
به زیر تیغ و دشنه کشتن
گفتن که مادر
وقتی که عباست حزین شد
سهمش عمود آهنین شد
بدون دست نقش زمین شد
نمیره یادم
گفتن که مادر
حرومیا بهش رسیدن
موی سرش رو میکشیدن
سرش رو از قفا بریدن
گفتن که مادر
خوب شد ندیدی کربلا رو
ندیدی داغ بچه هارو
خولی و شمر بی حیا رو
خوب شد نبودی
ببینی سنگ از روی بام و
شلوغیا و ازدحام و
مصیبتای شهر شام و
#وفات_حضرت_ام_البنین
#مجید_مرادزاده
👇