eitaa logo
امام حسین ع
20.5هزار دنبال‌کننده
405 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. تا باز شد در، وضع پشت در عوض شد طوری لگد زد، ناله ی مادر عوض شد تا خواند زهرا فضه را در بین آتش از شرم، رنگ چهره ی حیدر عوض شد این صبرِ حیدر، از جهادش نیست کمتر طرز جهاد فاتح خیبر عوض شد از رنگ خون و رنگ خاکستر، نمایِ پا تا سر صدیقه ی اطهر عوض شد کنج عبای مرتضی را بست بر دست تا که مسیر حرکت لشگر عوض شد طوری به بازویش غلافی بی حیا خورد شکل قنوت فاطمه دیگر عوض شد تا قبل از آن، محشر بهشتی بود تنها از بعد آن غم، صحنه ی محشر عوض شد آری تعجب کرد حیدر چون که هر روز می دید رنگِ رَختِ بر بستر عوض شد گهوار محسن که نشد این تخته باشد تابوت، بهر همسر او، درعوض شد در کربلا مسمار شد تیر سه شعبه محسن گلویش با علی اصغر عوض شد محمد جواد شیرازی- فاطمیه ۱۴۰۰✍ .
. ﷽ أبد والله یا زهرا ما ننسی حسینا با همین ویرانه بودن از غمش، شادیم ما از قدیمی های شهر شیون آبادیم ما خاک ما را با سرشک دیده‌ای گل کرده‌اند از نمک پروردگان صبح ایجادیم ما صید او ماندیم اگرچه نیست پاهامان به بند پایبند مهربانی های صیادیم ما هجر طولانی شد و از خاطر دولت سراش چون پر بر باد رفته، رفته از یادیم ما در میان روضه چشم آسمان ما را گرفت بر زمین با اولین اشکی که افتادیم ما گریه ناله، ضجه مویه، صیحه صرخه، لطمه آه اینچنین در عشق بازی خود آزادیم ما اینکه از ما مانده شوق نوکری تا پیری است در طفولیت میان روضه جان دادیم ما پای هر جسمی که بود آنجا به جسمش باز شد خون‌جگر از دست چوب و سنگ و فولادیم ما .
. 🎤 مادر، مادر، مادر، شبی دیگر به کنار من جان بر لب باش مادر چون کبوتر نزنی پَر دو، سه روز دگر با زینب باش مادر بیمارم شده گریه بر تو کارم به شفای تو دل خوش دارم ای همه هست من نروی تو از دست من که دلم توان بی مادری ندارد بی تو زینبت یاوری ندارد ز سکوت تو هویدا ز خموشی تو پیدا می سوزی و می سازی گنجینۀ پر رازی می دانم امشب مادر آماده پروازی گر می روی امشب با خود ببر زینب ⚫️ زینب، زینب، زینب مزن امشب تو دگر به دل مادر آذر من خود در افغانم، پریشانم که شوی تو زفردا بی مادر ای طرفدار من که شدی پرستار من به آخر رسیده کار من خانه دارم زینب گل بی قرارم زینب به خدا که درد مادر دوا ندارد مادرت امید شفا ندارد تو پس از من یگانه بشوی چراغ خانه هم بر علی یاور باش هم بر حسین مادر باش من می روم اما تو همسنگر حیدر باش آسوده حالم کن زینب حلالم کن .👇
. با امام زمان(عج) و روضه حضرت زهرا سلام الله عليها الا كه صاحب عزاي ِ تمام غم هايي دوباره فاطميه آمده، نمي آيي؟ به ما نگاه كن اي ساحل ِ نجات بشر تو را طلب كند اين ديده هاي ِ دريايي كجا سياه به تن كرده اي غريبانه كجا به سينه ي خود مي زني به تنهايي كجا شبيه ِ علي سر به چاه ِ غم بردي كجا شبيه ِ علي روضه ِ خوان ِ زهرايي براي گريه به غم هاي مادرت آقا نه اينكه فكر كنم، مطمئنم اينجايي شنيده ايم كه گفتيد روضه خوان باشيد به روي چشم هر آنچه شما به فرمايي *فرمود:براي مادر ما آه بكشيد،آه* شنيده ايم زمين خورده است مادرتان در آن دمي كه به در خورد ضربه ي پايي ………………………………………… هزار بار شکستند رکن ِ مولا را یکی نگفت چرا می‌زنید زهرا را همین که فاطمه‌اش بر روی زمین افتاد سیاه دید علی روی آسمان‌ها را کسی که شیعه بود، مادرش بود زهرا خدا گواست که کشتند مادر ما را فراق فاطمه بر کشتن علی بس بود روا نبود ببندند دست مولا را هزار مرتبه نفرین بر آن ستمگر كه که کشت حامی تنها امام تنها را :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: *اين روزها توي مدينه:* برای مادر سادات گریه منع شده که بهر گریه گرفته‌ است راه صحرا را *يه روز علي ديد فاطمه اش توي ِ بيت الاحزان، كه يه سايه باني درست كرده بود فاطمه بره اونجا بشينه گريه كنه،سايه بان رو هم خراب كردن، تبليغات بر عليه اونها بود به ضرر اونها بود، علي ديد فاطمه اش نيست، گشتن يه نفر گفت:آقا جان دارن از سمت اُحد ميان، علي دويد،ديد صورت حسنين از شدت آفتاب سوخته، مادر داره ميآد، زير بغل هاي مادرشون رو گرفتن، قدم قدم،هر يه قدم فاطمه يه آه ميكشه، خانم جان اُحد رفتيد چه كنيد؟ ميگم. تو راه رفتن كه نميتونه حرف بزنه،آمد خانه رو بستر آرام آرام خوابوندنش،علي جان، سايه بانم رو خراب كردن،رفتن سر ِ قبر عموم حمزه شروع كردم گريه كردن،بچه ها شما چرا اينطوري شديد؟ گفتند:بابا آفتاب خيلي سوزان بود، مادرم زير ِ آفتاب داشت گريه مي كرد، ماجلوي ِ آفتاب ايستاديم مادر اذيت نشه* علی چگونه ببیند بر آن رخ نیلی شرار تابش خورشید و سوز گرما را کنار سایه ي نخلی در آفتاب گریست شب از عناد بریدند نخل خرما را رواست عالمیان جان دهند از این غصه که جای پنجه ي دیو است روی حورا را قسم به سوره ي یاسین و هل ‌اتی «میثم» که پیش چشم علی می‌زدند طاها را *صورتي كه توي ِ آفتاب سوخته باشه حتماً ديديد، ابي عبدالله و امام مجتبي، با مادر آمدند،صورت ِ بچه ها تو آفتاب سوخته شد، يك بار اينجا صورت حسين... يك بار جلوي آفتاب ايستاد،آفتاب به زينب نتابه،يك بارم زينب صدا زد:عزيز ِ دل ِ برادر، علي جان، كشته هاي خودشون رو دفن كردن،بدن ِ امام زمان روي زمين،عريان،پاره پاره،سه روز و دو شب، توي بيابان كربلا،شب ها وحوش مي آمدند،درندگان،چرندگان مي آمدند، هيچ حيواني به هم كار نداشت، همه مي آمدند كنار بدن ِ پاره،پاره،آي رفقا قبل از ما اونها اومدن،سينه زدن،گريه كردن، تا روز سوم بني اسد اومدن ديدن بدن ها روي زمين،خدايا اينها كي هستند؟بدن ها يا به لباس شناخته ميشه يا به سر شناخته ميشه، يا يه آثاري تو انگشت و بدن شناخته ميشه، رسيدن كنار ِ يه بدني كه هزار و نهصد و پنجاه زخم،امام سجاد فرمود:اين بدن ِ حجت ِ خدا حسين ِ...حسين... .
4_5881936984359832590.mp3
8.91M
| ابن مرجانه سرگردان میشود جشن‌ سلام‌الله‌علیها پنج‌شنبه ۱۸آذر۱۴۰۰ | ۵جمادی‌الاول۱۴۴۳ مداح : - ابن مرجانه سرگردان میشود با خطبه ی زینب طوفان میشود روی منبر تا می گوید اسکتو دشمن در لاک خود پنهان میشود میدان در حصار زینب خطبه ذوالفقار زینب لرزید پایه های مسجد این است اقتدار زینب آنچنان با هیبت روی منبر رفته روی منبر گویا خود حیدر رفته فتح شام و کوفه با دو جمله یعنی در حقیقت زینب فتح خیبر رفته جانم زینب خطبه را طوری کوبنده خوانده است زنگ محمل ها از حرکت مانده است ثابت شد بر سرلشگر های یزید دنیا سرباز و زینب فرمانده است زینب محشره در محشر زینب یک تنه یک لشکر الحق دل و جرأت دارد زینب یادگار حیدر از کلام زینب در و زر میریزد در به سرداران با جگر میریزد یک اشاره میکرد همه میفهمیدن کاخ آن ملعون با یک تشر میریزد جانم زینب .
. از لاله زار توحید آتش زبانه می‌زد گل گشته بود پرپر، بلبل ترانه می‌زد در گلشن ولایت، یک نوشکفته گل بود گر می‌گذاشت گلچین، آن گل جوانه می‌زد من ایستاده بودم دیدم که مادرم را دشمن گهی به کوچه، گاهی به خانه می‌زد گاهی به پشت و پهلو گاهی به دست و بازو گاهی به چشم و صورت گاهی به شانه می‌زد گردیده بود قنفذ هم‌دست با مغیره او با غلاف شمشیر این تازیانه می‌زد وقتی که باغ می‌سوخت، صیاد بی مروت مرغ شکسته پر را در آشیانه می‌زد با چشم خویش دیدم جان دادن پدر را از ناله‌ای که مادر در آستانه می‌زد این روزها که می‌دید موی مرا پریشان با اشک دیده می‌شست با دست، شانه می‌زد هنگام شرح این غم، از قلب زار «میثم» مانند خانه ما آتش زبانه می‌زد .
. تویی بانوی قلب من نفس هامی،کس وکارم تموم دین و دنیـامی نده با اشکت.... آزارم نمی خواد پاشی از بستر می دونم که پریشونی می دونم پیش پایِ من می خوای پاشی ...نمی تونی یه کم ای راحت جونم با درد و غم مدارا کن بازم با دستایِ خسته ات گره از مشکلم وا کن گُلم با هر نفس از درد رو پییشونت عرق کرده خبر دارم چه دردایی تنت رو بی رمق کرده اَنا الحیدر ... اَنَاالمظلوم وَ انتَ الامّیِ الباکین اَنا الحَق ... و اَنا القرآن و انتِ الامّیَ الیاسین تو رو جون عزیزانت نپوشون روتو از حیدرم مگه زن می گیره روشو جلویِ چشمایِ همسر چرا نیلی شدی یاسم؟ چرا گوشت شده پاره؟؟ بگو که چی شده آخه عزیزم لنگِ گوشواره؟! بگو آخه تو اون کوچه حسن چی دیده؟ که تو تب می گه نامرد... نزن ، محکم چه کابوسیه این ، هر شب؟! شبا تا صب می چرخی از این پهلو به اون پهلوت چه بدجوری ورم کرده عزیزم صورت و بازوت اَنا الحیدر ... اَنَاالمظلوم وَ انتَ الامّیِ الباکین اَنا الحَق ... و اَنا القرآن و انتِ الامّیَ الیاسین پیش چشمم چرا اینقد میری زهرای من از هوش می ترسم با همین طوفان بشه نورِ خونه اَم خاموش بمیرم رو در خونه رد خونبارِ دستاته که زینب بعد تو هر روز بهش زل می زنه ....ماته داری واسه حسینت هِی سفارش می کنی هرشب میگی یه کاسه، پُـر...آب و بزار بالا سرش ... زینب به زینب پنهونی... امشب چی دادی از تو صندوقچَت ؟ که هی می سوزه و میگه بمیــره، خواهرت واسَت اَنا الحیدر ... اَنَاالمظلوم وَ انتَ الامّیِ الباکین اَنا الحَق ... و اَنا القرآن و انتِ الامّیَ الیاسین خجالت می کشم...موندی میونِ دود و خاکستر نشد کاری کنم آخر ... که محکم وا نشه اون در هنوزم رویِ دستاسه ردِ تاولهای دستات هنوز از گندم خونه اَت می دی روزی به موجودات قرار بوده که برداریم قدم ها رو کنار هم خدا میدونه اصلاً تو نزاشتی واسه حیدر...کم سه ماه تویِ این خونه شکسته تر میشی هر روز شدی پاسوزِ من ... زهرا باید جبران کنم یک روز اَنا الحیدر ... اَنَاالمظلوم وَ انتَ الامّیِ الباکین اَنا الحَق ... و اَنا القرآن و انتِ الامّیَ الیاسین https://eitaa.com/emame3vom/53952 .👇👇
امام حسین ع
. #زمزمه #فاطمیه #زبانحال_امیرالمؤمنین_با #حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها تویی بانوی قلب من نفس هامی
👆 ‍ سلام‌الله‌علیها سپیده زد شب تارم/ بگو خوابم یا بیدارم تو بابامی مگه می‌شه/ چشامو از تو بردارم می‌خوام پاشم جلوت اما/ دیگه نایی به جسمم نیست تو رو واضح نمی‌بینم/ آخه سویی به چشمم نیست چشام خیسه لبام خشكه الان چندروزه تب دارم سه روزه من سر گشنه روپای عمه می‌ذارم با سن کم از این دنیا تو رو خیلی طلبکارم غريب آقا غريب آقا می‌دونستم می‌آی امشب برای خاطر زینب ببین دوتایی می‌سوزیم تو از آتیش و من از تب دلم می‌خواست بیام پیشت منو اینجا نمی‌دیدی همه گفتن سفر بودی چرا بوی تنور می‌دی چه بابایی چه موهایی پر از خاكستر و خونه نخور غصه باباجونم موی من هم پریشونه یه شب از ناقه افتادم هنوز عمه نمی‌دونه غريب آقا غريب آقا بدون دخترت رفتی/ چجوری تو دلت اومد تو رو هر بار صدا كردم/ جای تو قاتلت اومد چشای تو پر از خونه/ چشای من شده بسته نمی‌دونم روی گونم/ دیگه جای كدوم دسته می‌دیدی از سر نیزه سر زینب چی آوردن یكی از ما كه می‌افتاد همه باهم زمین خوردن نپرس از چادرم بابا كه هرچی داشتمو بردن غريب آقا غريب آقا نمی‌بینم درست روتو/ آخه چشمای من تاره خونی كه رفته از پاهام/ هنوز رو خاك بازاره رباب از توی اون بازار/ داره به سینه می‌كوبه چه چاكی خورده رو لب‌هات/ می‌دونم كار اون چوبه همه چیزایی كه دیدم همش واسم عذاب بوده تویی قاری قرآنی كه تو بزم شراب بوده می‌دونی آستین پاره برای من حجاب بوده غريب آقا غريب آقا «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 👇