eitaa logo
امام حسین ع
20.7هزار دنبال‌کننده
407 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
226.2K
مزن ظالم حسین مادر ندارد
. لعنت الله علیه وقتی رسید قافله در مجلس یزید بالا گرفت قائله در مجلس یزید اشک سر بریده درآمد که پاگذاشت زینب میان سلسله در مجلس یزید زینب رسید و دور و برش جمع خسته‌ای با پای پر ز آبله در مجلس یزید داغ رباب تازه شد آن لحظه‌ای که دید بالا نشسته حرمله در مجلس یزید با کینه‌ای به قدمت تاریخ کفر، داشت با دین سر مقابله در مجلس یزید دف‌‌ها به روی دست، وَ کِل می‌کشید مست مطرب میان هلهله در مجلس یزید بزم شراب بود و چه کردند پای تشت رقاصه‌ها پِیِ صِله در مجلس یزید ای وای بین جام شراب و سر امام چندان نبود فاصله در مجلس یزید بالا که رفت چوب، سه ساله بلند شد صبرش نداشت حوصله در مجلس یزید شد اشک چشم، بغض و بدل کرد این چنین آتش‌فشان به زلزله در مجلس یزید صحبت که از خرید و فروش کنیز شد افتاد باز ولوله در مجلس یزید خون خورد زینب و جگرش پاره‌پاره شد از دست إبن آکله در مجلس یزید ✍ .
. دلبرم یوسف زهراست خدا میداند یادش آرامش دلهاست خدا میداند علت غیبت او هست گناه من وتو خون جگر،از گنه ماست خدا میداند بر عطا و کرمش جن و ملک محتاجند از دمش زنده مسیحاست خدا میداند همه دنبال زر و سیم و گرفتار دلند پسر فاطمه تنهاست خدا میداند   *الان کجای عالم داره مناجات می کنه،کجا داره برامن و تو دعا می کنه،چرا هر کی آقا رو زیارت کرده،خیمه نشین زیارتش کرده؟چرا هر کی یوسف زهرا رو دیده تو بیابونا دیده؟مگه این آقا تو بین ما،تو شهر ما،توخونه های ماجا نداره؟از امیرالمومنین طلب کردن مهدی فاطمه رو برا ما معرفی کنید،حضرت با سه چهار جمله معرفی کرد،فرمود:”صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ ان الشَّرِیدُ الطَّرِیدُ الْفَرِیدُ الْوَحِیدُ” یعنی مهدی من غریبه،مهدی من تک و تنهاست،مهدی من از شهرها رانده شده*   * آری اعمال من و توست حجاب من و تو ورنه آن چهره هویداست خدا میداند از همه بیشتر آنکس که بود منتظرش مادرش حضرت زهراست خدا میداند   *حالا آماده ای گریه هات با گریه های امام زمانت عجین بشه،مگه نفرمود،یا جدا ،آگه نبودم کربلا یاریت کنم” اما صبح و شام برات گریه می کنم،نه تنها گریه می کنم،بلکه فرمود:”لاََبْکِیَنَّ لَک َ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً” یعنی برات خون گریه میکنم،برا کدوم مصیبت امام زمان خون گریه می کنه؟*   آن مصیبت كه كند گریه برایش شب و روز روضه زینب كبری است،خدا میداند   *انقده به روضه ی عمه جانش امام زمان،ارادت داره که به شیخ حسین سامرایی هم دستور داد،به شیعیان ما بگو،خدا رو به حق عمه جانم زینب قسم بدن،موانع فرج من برطرف بشه؛امشب دلاتونو کجا ببرم،کدوم گوشه ی روضه رو بخوانم؟ان شاالله چشمی نباشه که گریان نباشه،پیغمبر فرمود فاطمه جان،همه چشمها قیامت گریانه،غیر از اون چشمی که بر حسین تو گریه کنه،حالا آماده ای یا نه؟دلاتونو ببرم اون روضه ای که راوی میگه،زینب کاری کرد که دوست و دشمن به گریه افتادن،بی مقدمه میرم وارد روضه میشم*   وقتی رسید قافله در مجلس یزید بالا گرفت قائله در مجلس یزید زینب رسید و دور و برش جمع خسته ای با پای پر ز آبله در مجلس یزید 👇 ادامه
امام حسین ع
. #مناجات #امام_زمان #مجلس_یزید دلبرم یوسف زهراست خدا میداند یادش آرامش دلهاست خدا میداند علت غ
. یاصاحب الزمان،چه گذشت به عمه جان شما در این مجلس،الان این مسجد و جلسه به این وسعت خدام محترم جایگاه بانوان مجلله رو جدا کردن،اگه یه بانو اشتباهی وارد قسمت مردانه بشه،همه ی مردهای غیرتی بهش تذکر میدن،راه رو براش باز می کنن،مبادا اثباب مزاحمتی براش فراهم بشه،اما عمه ی امام زمان وارد مجلس نامحرم” اونم مجلسی که همه مشغول لهو و لعبن،همه مشغول می گساری اند،همه مشغول شادی اند،سرهای بریده رو بالا نیزه زدن،این زن و بچه ابی عبدالله رو در لباس اسیری*    زینب رسید و دور و برش جمع خسته ای با پای پر ز آبله در مجلس یزید   *ابی عبدالله یه لحظه چشمانشو باز کرد،اشک سر بریده درآمد”دیدن سر بریده داره اشک میریزه*   اشک سر بریده درآمد که پا گذاشت زینب میان سلسله در مجلس یزید   *ای حسین*   اماامشب میخوام اسم یه بانویی رو ببرم،که خیلی تو کربلا مضطر شد،تا به مقام اضطرار نرسی،نمی تونی با آقات درد دل کنی*   داغ رباب تازه شد آن لحظه ای که دید بالا نشسته حرمله در مجلس یزید   *این زن و بچه رو به سلسله و غل و زنجیر بسته بود،چجوری وارد شدن،بماند” همه دارن نظاره میکنن،این بانوی مجلله ای که تا کربلا چشم نامحرمی سایه شم ندیده بود،این دختر علی که یحیی مازنی میگه،بیست سال با علی همسایه بودم،یه بارم نشد قد و قامت دختر علی رو ببینم،حالا بین نامحرما گیر افتاده” یا صاحب الزمان”وقتی با خطبه خوانیش یزید رو رسوا کرد،دیدن یزید دستور داد،سر بریده ابی عبدالله رو از رو نیزه بیرون بیارن،بزارن تو تشت طلا،آخ بمیرم این تشت طلا رو زیر پای نحسش گذاشت،میز قمارشو رو تشت طلا قرار داد،اینجا زینب کاری کرده که دوست و دشمن به گریه افتادن،حریف خطبه ی زینب نشد،دیدن چوب دستیشو بالا میبره، انقده با چوب خیزران بر لب و دندان حسین،بچه ها دیدن چوب یزید که بالا میاد دو دست عمه هم بالا میاد،چوب که به تشت پایین میاد عمه چنان با سیلی به سر و صورت میزنه،ناله بزن یا حسین*   هرچه سفارش کرد مزن ظالم که او از ره رسیده لبان غنچه اش زهرا مکیده مردم از شما میپرسم،قاری قرآن محترم هست یا نه؟پیغمبر لب های قاری قرآن رو میبوسید،امیرالمومنین به قاری و معلم قرآن جایزه میداد،امامن یه قاری قرآن میشناسم،تا شروع کرد به قرآن خوندن،نه تنها احترامش نکردن،بلکه جلو زن و بچه انقده با چوب خیزران بر لب و دندانش زدن حسین ..‌ .
. بسم الله الرحمن الرحیم باور نمیکنم که رسیدم کنارِ تو باور نمیکنم من و خاکِ دیارِ تو یک اربعین گذشته و من پیر تر شدم یک اربعین گذشت و شدم همجوار تو یک اربعین اسیرِ بلایَم اسیرِ عشق یک اربعین دچارِ فراقم دچار تو یک اربعین دویده‌ام و زخم دیده‌ام دنبالِ ناله‌های یتیمانِ زارِ تو یک اربعین بجای همه سنگ خورده‌ام یک اربعین شده بدنم داغدارِ تو یک اربعین به گریه‌ی من خنده کرده‌اند لبهای قاتلانِ تو و نیزه دارِ تو مثلِ رُباب مثلِ همه تار تر شده چشمان خسته‌ی منِ چشم انتظارِ تو روز تولدم که زدم خنده بر لبت باور نداشتم که شوم سوگوار تو با تیغ و تیر و دشنه تو را بوریا کنند با سنگ و تازیانه مرا داغدارِ تو یادم نمیرود به لبت آب آب بود یادم نمیرود بدنِ نیزه زار تو مانده صدای حرمله در گوشِ من هنوز وقتی که نیزه زد به سرِ شیرخوار تو حالا سرت کجاست که بالای سر روم؟ گریَم برایِ زخمِ تنِ بی شمار تو من نذر کرده‌ام که بخوانم در علقمه صد فاتحه برای یَلِ تکسوار تو یک مُشت خاک رویِ تو و من دعا کنان شاید شوم نشانِ تو – سنگ مزار تو (حسن لطفی)✍ 👇
امام حسین ع
. شب پنجم سفره حضرت ام‌البنین علیهاالسلام (گریز به روضه ی امام سجاد علیه السلام) سفره ای شد پهن در
. شب هشتم علیهاالسلام ( علیه السلام) ای غریب حضرت زهرا بیا باز هم گسترده شد خوان‌ کرم تا ظهورت را بخواهیم بی امان با مدد از مادر صاحب علم راهی کربوبلا هستیم ما کاش بودیم با تو آقا همسفر در کجای این مسیری؟تا به کی شیعه ات باشد ز حالت بی خبر یک شب جمعه ی دیگر آمده عازم‌ کربوبلا چون مادری باز هم چون او تو هستی محتضر روضه خوان پیش امام بی سری تا به جمعمان تو را دعوت کنیم در کنار سفره ی ام البنین روضه می خوانیم از سقای او که شده در علقمه نقش زمین آه یا ام البنین عباس تو بود غمخوار و علمدار حسین قهرمان بی بدیل کربلا در حرم تنها کفیل زینبین در مقام او همین بس که حسین در هیاهوی زمین کربلا روز عاشورا خطابش کرده است زد صدا: ارکب بنفسی یا اخا آه یا ام البنین عباس تو بود تنها ساقی لب تشنگان رفت بین دشمنان وقتی که دید لعل خشک کودکان کاروان بود تشنه لب ولی آبی نخورد آن زمان که رفت در دریای آب در میان دشمنان زد یک تنه تا رساند آب بر طفل رباب آه یا ام البنین مظلوم تو رفت تنها در میان کینه ها تیرباران شد میان علقمه شد دو دست ساقی ات از تن جدا مشک را دندان گرفت و باامید رفت سمت خیمه اما بی هوا مشک را بر سینه عباس دوخت تیر بغض حرمله ی بی حیا تیر در چشم و بدون دست بود بی هوا آمد عمودی آهنین در میان خنده های دشمنان خورد او با صورتش روی زمین چون حسین آمد کنار پیکرش با چه حالی تیر از چشمش کشید گفت عباسم ببین از داغ تو روبه روی دشمنان قدم خمید ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ................... شب نهم (آخر) سفره حضرت ام البنین علیهاالسلام السلام ای صاحب این روضه ها تسلیت ای داغدار اربعین باز با قصد دعا بهر ظهور پهن گشته سفره ی ام‌البنین باز هم یک جمعه ی دیگر گذشت نیست اما از ظهور تو خبر ای امید شیعیان آقای ما می شود کی شام هجر تو سحر ای غریب فاطمه روضه بخوان کاروان برگشته به کربوبلا روبه روی عمه ات در این زمین پاره پاره شد تن خون خدا امشب اینجا در کنار ما بیا از زبان عمّه ات روضه بخوان او که هنگام‌ مرور روضه ها جای اشک از دیده اش خون شد روان آه یا ام‌البنین‌ من زینبم موی من بر روی تل گشته سپید داغ روی داغ پیرم‌کرده است زیر بار غصه ها قدم خمید آه یا ام‌البنین وقتی که ما بعد چل روز آمدیم در کربلا بر مشامم چون که بوی خون‌رسید یاد من آمد دوباره کینه ها بر روی این خاک غم ،من دیده ام اکبرم را ارباً اربا بر عبا در کنار علقمه، ام البنین دست عباست شده از تن جدا در همینجا دیده ام که حرمله اصغرم را با سه شعبه سر برید نوجوان ِ تازه داماد حرم زیر دست و پای مرکب قد کشید آه یا ام‌البنین دیدم‌حسین بین‌مقتل در میان لشکر است شمر با چکمه به گودال آمده در میان‌دست او یک خنجر است می برید و می برید و می برید روبه روی دیدگان مادرم سمت او رفتم‌ولی یک بی حیا تازیانه زد به روی پیکرم روبه روی چشم من در قتلگاه پیکر او رفت زیر دست و پا پیکرش عریان رها شد روی خاک شد سرش بر روی نیزه جا به جا ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .......... .
. زبان حال حضرت زینب علیهاالسلام شام اربعینه نه شام غریبان اون شامی که رو خاک ،خوابیدن یتیمان دیگه نیس رقیه ،که روضه بخونه تو صحرا بگیره، باباشو بهونه دیدم نیمه ی شب رقیه سمت قتلگاه رفته تنها توی دستشه ظرف آبی داره میبره واسه بابا دیدم که با گریه کنار ِ جسم پاره پاره نشسته دیده که باباشه به زیر ِ یه مشت تیر و نیزه شکسته ای وای از غریبی..... 🌸🌸🌸🌸🌸 شام اربعینه،نه شام غریبان پیش آب نشستم، یاد طفل عطشان چل روزه که دلخون،از اشک ربابم لالایی ِشبهاش،داده هی عذابم وقتی خورد یه کم آب همین جا گفت ای اصغر من کجایی حالا که توی سینمه شیر ای لاله چرا سرجدایی اصغرجان ببین غرق اشکم به من حرمله هی می خنده فردا من ببینم چه جوری رو نیزه سرت رو می بنده ای وای از غریبی..... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا