.
#شور #امام_حسین
#شور_روضه_امام_حسین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نه عبا مونده براش نه عمامه
اینکه زیر دست و پا مونده امامه
این چه سربریدنیه از سرِ ظهر
که شروع شده هنوز داره ادامه
ارباً اربا شد، بدنِ بی سر
ای خدا صد رحمت به علی اکبر
دست شمر افتاد، موی تو آخر
ای خدا صد رحمت به علی اکبر
حرف غارت اومد، دیگه نا امید شد
چنگ روی خاک ،زد نگران شهید شد
لحظه ی آخر ،گریه کرد آروم
سیدی ماکو، مثلک المظلوم
سیدی ماکو مثلک المظلوم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گریه های بچه ها بی جوابه
دور دستای رقیه هم طنابه
پای گهواره که لالایی میخونه
خنده ی حرمله به اشک ربابه
از سرِ نیز، تا سرت افتاد
بین خیمه ناله زد خواهرت افتاد
بی هوا زد که ،مادرت افتاد
بین خیمه ناله زد خواهرت افتاد
تو که رفتی اما ،زینبت اسیر شد
با حرومیا تا ،کوفه هم مسیر شد
زیر پا افتاد ،آیه ی قرآن
سیدی ماکو مثلک العطشان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
https://eitaa.com/emame3vom/87874
👇
.
#شور #امام_حسین
#شور_روضه_امام_حسین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حمله ها شدید شد ای وای
وقتی نا امید شد ای وای
دید سمت خیمه میرفتن
نگران شهید شد ای وای
روی زمین والا حضرت افتاده
سیده شباب اهل جنت افتاده
مادرش رسید و به زحمت افتاده
یا مظلوم یا مظلوم
قاتلش عجول بود و خنجرش صبور
نیزه میزد از نزدیک و دور
مثل مادرش تموم صورتش کبود
سنگ میزدن مردم حسود
وای قَتَلوک وای ذَبَحوک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خیمه قحط آب بود ای وای
غصه بی حساب بود ای وای
ای خدا حرمله راهیِ
خیمه ی رباب بود ای وای
روی خاک صحرا حضرت افتاده
زیر دست و پای اون جمعیت افتاده
دخترش تو خیمه ها به لکنت افتاده
یا مظلوم یا مظلوم
به لبش حرام آب و خون او مباه
یا مُغَسِلٌ بِدَمِ الجِراح
خیمه غرق آه بود و خیمه بی پناه
سمت خیمه بود آخرین نگاه
وای قَتَلوک وای ذَبَحوک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زیر پا عبای پیغمبر
دورِ قتلگاه هم معجر
ای خدا چه حیف شد افتاد
چشم ساربان به انگشتر
روی خاک صحرا حضرت افتاده
زیر دست شمر بی مروت افتاده
بین تیر و سنگ بی نهایت افتاده
یا مظلوم یا مظلوم
کینه ها شدید بود و ضربه ها عجیب
ذکر زینبه اَمَّن یُجیب
شد محاسن معطرش به خون خَضاب
زیر دست و پا میکشید عذاب
وای قَتَلوک وای ذَبَحوک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شب_جمعه
https://eitaa.com/emame3vom/87876
👇
.
#شور
#شور_روضه_حضرت_زهرا
#فاطمیه #حضرت_زهرا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زمین نفس بریده
عرش قدش خمیده
برای قتل مادر
چه لشکری رسیده
به خونه آل الله،همه هجوم آوردن
جان نبی رو کشتن ،که جانشینش رو بردن
فاطمه ی مظلومه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اشک علی چکیده
رنگ حسن پریده
به ضرب پای ثانی
فاطمه شد شهیده
یکی طناب آورده ،یکی غلاف با شمشیر
یکی به ناموس حق ،میزنه و میکشه تکبیر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چشم علی چی دیده
چه ناله ای شنیده
با دله خون عباشو
رو مادرم کشیده
یه عده بابامونو ، بین طناب میبندن
یه عده هم وایسادن ، به اشک ما میخندن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زینب قد خمیده
رنج و بلا کشیده
تو کربلا می بینی
رو نی سر بریده
شبیه من ای مادر،تو با حسین مانوسی
به جای من توو مقتل ،تو حنجرش رو میبوسی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#مرتضی_کربلایی✍
https://eitaa.com/emame3vom/87878
👇
امام حسین ع
#محمدرضا_نوشه_ور ایام فاطمیه اول 1402 زخم دلم بهتر نمیشه این حیدر اون حیدر نمیشه زخم سرم هرچی که
.
#زمزمه
#حضرت_زهرا
#زمینه
#فاطمیه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زخم دلم بهتر نمیشه
این حیدر اون حیدر نمیشه
زخم دلم هر چی که باشه
باز زخم میخ در نمیشه
زخم پهلوی زن پا به ماه
این همه روزه نشد رو به راه
روضه هاشو گفتم هر شب به چاه
پشت در افتاده بود بی پناه
کشتنش اما میگفتن که خودش مرد
خودش حتما یه روز محکم به در خورد
خودش خورده به جایی چشم و گونش
خودش آتیش گرفت حتما تو خونش
ای وای من ای وای من زهرا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از بعد تو گفتم همیشه
این خونه اون خونه نمیشه
یه جوری دستتو شکستن
موی حسن شونه نمیشه
روضه میخوندی همش با حسین
بگو من غریب ترم یا حسین
زنده بودم پیش چشمای من
زنمو زدن اما حسین
زینبو اهل حرم دل نگرانند
حسین تا هست زن ها در امانند
حسین تا هست خیمه روبراهه
غم ناموس بعد از قتلگاهه
ای وای من ای وای من زهرا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#محمد_اسداللهی✍
.....................
.
#زمزمه_حضرت_زهرا
#زمینه_حضرت_زهرا
#فاطمیه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داغ تو رو دلها گذاشتن
حیدر و تنها گذاشتن
پشت در افتادی روی در
هیزم به دست و پا گذاشتن
میسوزم با این غم شعله ور
شدی زیر دست و پا بی پسر
سخته دست منو بسته باشن
کمک از علی بخوای زیر در
دیدم آتیش داره سمت تو میره
دیدم افتادنت رو خیره خیره
دعا کردم همین که در شکستش
تو رو میخ دری از من نگیره
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#زمزمه_فاطمیه
#فاطمیه
دفن حضرت زهرا گریز حضرت رقیه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از روضه ی تدفین زهرا
این جوربه ما دادن حواله
شام غریبانی بگم از
زینب و تدفین سه ساله
بال و پر دیگه کبوتر نداشت
رفت از این دنیا و مادر نداشت
برا دفن اسبابه لازم نداشت
بدنش یه جای سالم نداشت
زن غساله میگفت بچم مریضه
نمیدونست برا ما خیلی عزیزه
رحمی اینا به تن پاکش نکردن
توی قبرستونشون خاکش نکردن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#دفن_شبانه
https://eitaa.com/emame3vom/87881
#زبانحال_مولا :
فاطمه جان
نیستی تا پس از این، اشک مرا پاک کنی
حقش این بود که امشب تو مرا خاک کنی
#تدفین_شبانه
#سید_میلاد_حسنی
👇
Sh 1 Fatemieh Dovom 1402 Arzi [Mohjat_Net] (2).mp3
2.22M
#حاج_منصور_ارضی
شب 1 فاطمیه دوم 1402
از بازویت اینقدر نکش کار به سختی
زحمت نده برای این تن بیمار به زخمی
آتش بلایی چه بلایی به سر مادرام آورد
چندیست نفس میکشی انگار به سختی
من از پس زخم بدنت برنمیآیم
افتاده پرستار تو بسیار سختی
خونین شدن پیروهنت دردسر ماست
باید عوضش کرد به ناچار به سختی
تا پارچه ای بر روی پهلو بگذارم
خود را کمی آرام نگهدار به سختی
یادم که نرفته چقدر زجر کشیدی
وقتی که سرت خورد به دیوار به سختی
از سینه سپر کردن آن روز تو پیداست
از دنده ی تو رد شده مسمار به سختی
ما نذر شفایت همگی روزه گرفتیم
نان طبخ نکن از سر اجبار به سختی
گیسوی مرا شانه زدی شرم مرا کشت
از بازویت اینقدر مکش کار به سختی
یک توصیه کردی و مرا کشتی و باید
بوسه بزنم بر گلوی یار به سختی
انگار قرار است که از بعد حسینش
زینب بشود قافله سالار به سختی
#حاج_منصور_ارضی
شب 1 #فاطمیه دوم 1402
.
🔊 مراسم عزاداری حضرت زهرا سلام الله علیها - شب پنجم #فاطمیه
📆 زمان:
👈 چهارشنبه ۲۲ آذر ماه ۱۴۰۲
🔷 با نوای :
👈 حاج #سید_رضا_نریمانی
🔊 بخش اول #مناجات | هزاران سال حتی بعد هم او را نمیفهمیم
🔊 بخش دوم #روضه | خیالِ راحت من، سایه و خیال شدی
🔊 بخش سوم #روضه | وقتی یه نگاه ساده
🔊 بخش چهارم #پیش_زمینه | مادر آیینه و آب ، هر نفس ابوتراب
🔊 بخش پنجم #زمینه | حق باور فاطمه بود با شوهر فاطمه بود
🔊 بخش ششم #شور | أشهد انک جاهدت فی الله حق جهاده
🔊 بخش هفتم #سنگین | صبح ایجاد شد آیات عیان بوده اند
🔊 بخش هشتم #شور | مادرم پناهگاه آخرم
👇👇👇👇👇👇👇
4_6044184098430259248.mp3
26.48M
هزاران سال حتی بعد هم او را نمیفهمیم
به غیر از نام، از اِنسِیّةُالحورا نمیفهمیم
به غیر از "فا، الف، طا، میم، ها" از آیهی اسمش
از این نوری که لَیسَ فَوقِهِ نورا نمیفهمیم
زمان مخفی، مکان مخفی، مقامش همچنان مخفی
چرا اینقدر این سرّ است مستورا؟ نمیفهمیم
درون خانه بود و عرش اعلا را رصد میکرد
نگاه نافذش تا آن فراسو را نمیفهمیم
کسی که از نمازش نور میتابید بر عالم
زدند آتش چرا کاشانهی او را؟ نمیفهمیم
چه صبری داشت حیدر، داغ روی داغ دید اما
نشد با ذوالفقارش مانع شورا! نمیفهمیم
هنوز آن خانه دارد در میان شعله میسوزد
گناه ماست ای مردم اگر بو را نمیفهمیم
اگر تنها برای زخمهایش روضه میگیریم
دلیل درد پهلو، زخم بازو را نمیفهمیم
اگر فرزند او در غیبت است امروز، یعنی ما
به قدر کافی از اسرار عاشورا نمیفهمیم
دلیل خلقت دنیاست زهرا، خواندهایم این را
ولی تا روز محشر قدر بانو را نمیفهمیم
علی سلیمیان✍
توو خونهی امیرالمومنین این روزا چه خبره؟!
بچهها هی میان دورِ بستر مادر؛ به این امید که یه روزی مادر از بستر بلند بشه...
حسن از یه طرف برا مادرش داره دعا میکنه، ولی هی داره توو دلش میگه اون ضربهای که مادر خورده بعیده بلند شه...
آخه حسین که ندیده، زینبم ندیده. اونجوری که اونا مادرم و توو کوچهها زدنش دیگه بعیده از جا بلند بشه...
زنای مدینه هم اومدند عیادت خانم، وقتی از در میخواستند بیرون برن؛ این زنا وقتی اومدند زینب اومد تا دم در بدرقهشون کنه، دید اینا دارن در گوش همدیگه یه چیزایی میگن. هی دارن بهم میگن دیگه زهرایی که ما دیدیم از جا بلند نمیشه، این فاطمه دیگه فاطمه نمیشه...
4_6044184098430259249.mp3
21.18M
#روضه_حضرت_زهرا
سید رضا نریمانی
خیالِ راحت من، سایه و خیال شدی!
رشیدهی علی از چه چنین هلال شدی؟!
دوباره دست به پهلو گرفتهای زهرا
چرا مقابل من رو گرفتهای زهرا؟!
بگو چه کار برایت کنم که خوب شوی؟
دوباره نزد علی کاشف الکروب شوی
شده بریده چرا نالهات؟! هراسانم
من از لباس پر از لالهات هراسانم
قسم به حرمت چشمِ تَرَت، بیا و بمان
قسم به چادر روی سرت، بیا و بمان
تمام روز و شب از درد سینه گریانی
نماز نیمه شبت را نشسته میخوانی
میان سجده، مرا باز جان به لب کردی
چرا عزیز دلم مرگ را طلب کردی؟!
نگاه کن به دلِ مضطر حسین و حسن
بیا به گیسوی زینب دوباره شانه بزن
شبِ سیاهِ مرا جِلوهت سَر نکند
به زخمهای تنت مرحمی اثر نکند
شکستهاند به داغت دل صبورم را
شکستهاند شبیه پَرَت، غرورم را
منی که پشت سر خود زره نمیپوشم
به پیش چشم تو، بین طناب شد دستم
خدا کند که به زخمی دگر نمک نخورد
به پیش دیدهی مردش زنی کتک نخورد
#محمد_جواد_شیرازی
خدا نیاره اون لحظهای که مردی باشه و جلو چشماش زنش و بخوان نامحرما بزنند...
هرکسی از لحظهی خوشِ زندگیش داره میگه؛ امیرالمومنینم از لحظهی خوشِ زندگیش تعریف کرد:« اون لحظهای که پیغمبر دست زهرا رو گذاشت توو دستم. صدا زد علی جان این امانته دستت، خیلی حواست بهش باشه...
لحظهی سخت زندگی علی اون لحظهای هست که دستش و بستن. همچین که فرمود دستای علی رو بستن،
نه این که دستای علی رو از جلو بستند، اگه دستای علی رو از جلو میبستن میتونست یه کاری بکنه ولی دستای علی رو از پشت سر بستن تا دیگه نتونه جلوی ضربات اون نامرد و بگیره...