eitaa logo
امام حسین ع
22.1هزار دنبال‌کننده
414 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
12-Taheri-Shahadate Emam Bagher1398-004.mp3
2.25M
#سینه_زنی ویژه شهادت راوی دشت کربلا حضرت #امام_باقر علیه السلام به نفسِ کربلایی حسین طاهری
. 🤲خدایا مارو با محرم امتحان نکن از سفره‌ی کریم، مرا منعِ نان نکن با روضه‌ی حسین، مرا امتحان نکن من با حسین سرخوشم و غرقِ در حیات یک‌لحظه بی‌حسین، بمانم... گمان نکن سویش که آمدم، به من آموخت عاشقی در پیشِ یار، فکرِ زمان و مکان نکن تنها حسین رمزِ نجات است در جهان من را گدای مرحمتِ این و آن نکن وقتی بهشت، تکه‌ای از شهرِ کربلاست در این حریم، صحبتِ حور و جنان نکن ** ای نانجیب! تیغِ خودت را غلاف کن خنجر به حلقِ تشنه‌ی این میهمان نکن شاعر: .
. من خودم مشک پاره را دیدم باقر علم مصطفا هستم وارث حلم انبیا هستم ساکن عرش کبریا هستم از اهالی کربلا هستم سینه ام‌از غم و بلا چاک است سنگ روی مزار من خاک است نورم از نور حضرت زهراست پدرمن شفیع روز جزاست عشق من در تمامی دلهاست جدمن آفتاب عاشوراست سینه ام مملو از تب عشق است مکتبم چونکه مکتب عشق است قطره قطره شبیه بارانم من امام حدیث و قرآنم ازهمان کودکی پریشانم بسکه باگریه روضه میخوانم اشک جاری و سوزو گریه منم چونکه همبازی رقیه منم همه خاطرات من درد است زندگی و حیات من درد است دفترم که دوات من درد است تاقیامت بساط من درد است آفتاب غمم غروب نداشت عمرمن لحظه های خوب نداشت من خودم مشک پاره را دیدم گلوی شیرخواره رادیدم غارت گاهواره را دیدم تن روی قناره را دیدم اربا اربای اکبر آبم کرد زخم پهلوی او کبابم کرد علم افتاد و عمه جان افتاد ناگهان دیدم آسمان افتاد تازیانه به جانمان افتاد روی جسم همه نشان افتاد قسمتم زخم خار صحرا شد روی عمه شبیه زهرا شد می شود نیزه دیدو اشک‌نریخت؟ روی مقتل رسید و اشک نریخت؟ میشود دل برید و اشک نریخت؟ از گلو بوسه چید و اشک نریخت؟ دیدم از تل تنی که لرزان شد وقتی افتاد نیزه باران شد من خودم قتل شاه را دیدم خیمه بی سپاه را دیدم عمه بی پناه را دیدم من خودم قتلگاه رادیدم پدرم‌را اسیر تب دیدم روزهارا تمام، شب دیدم گریه های رباب را دیدم ناقه بی رکاب رادیدم کل بزم شراب رادیدم محمل بی حجاب رادیدم دردلم زخمهای دشنام است قاتل من خرابه شام است روی دست گلی سربابا دختری مثل مادر بابا پای اوبود منبر بابا سربه اوگفت دختر بابا می برم باخودم تورابابا چشم خود را ببند با بابا .👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸🔶《السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ البَاقِرِ(علیهما السلام)》🔶🔸 ✅امام محمد باقر(ع) در پاسخ به سؤال فردی که از ایشان پرسید ؛ آیا شما زمان امام حسین(ع) را درک کرده اید؟ فرمود : 📋《قُتِلَ جَدِّی الْحُسَینُ(ع) وَ لِی اَرْبَعُ سِنینَ وَ اِنّی لَاَذْكُرُ مَقْتَلَهُ وَ مَا نَالَنَا فِی ذَلِكَ الْوَقْتِ》 ♦️هنگامی كه جدّم امام حسین(ع) به شهادت رسید، من چهار ساله بودم و جریان شهادت آن حضرت(ع) و آنچه در آن روز بر ما گذشت همه را به یاد دارم.(۱) وقتی به سال ۶۱ هجری اسراء کربلا را وارد مجلس یزید کردند، یزید در طی سخنانی که امام سجاد(ع) خطاب به یزید فرمود، عصبانی شد و در این هنگام یزید؛ 📋《فَشَاوَرَ يَزِيدُ جُلَسَاءَه فِي أَمرِه، فَأشَارَوا بِقَتلِهِ!》 ♦️در مورد امام سجاد(ع) با مشاورین خود مشورت کرد، که همگی رای بر کشتن ایشان دادند! آنگاه امام باقر(ع) که خردسال بود، در جواب به يزيد فرمود : 📋《لَقَد أشَارَ عَليكَ هَؤُلاء بِخَلافِ مَا أشَارَ جُلَسَاءُ فِرعَونَ عَليهِ، حَيثُ شَاوَرَهُم فِي مُوسَى وَ هَارُونَ، فَانَّهُم قَالوا لَه : أرجِه و أخَاه، وَ قَد أشَارَ هَؤلاءِ عَلَيكَ بِقَتلِنا، وَ لِهَذَا سَبَبُ》 ♦️اهل مجلس تو به تو اشاره‏ اى كردند كه بر خلاف اشاره اهل مجلس فرعون بود كه درباره امر موسى و هارون با آنها مشورت كرد، زيرا كه اهل مجلس فرعون به فرعون گفتند : موسى را با برادرش‏ نگاه دار! ولى اهل مجلس تو به قتل ما اشاره كردند، اين اشاره‏ اى كه اينها كردند داراى سببى است! یزید پرسید : به چه سبب؟ امام باقر(ع) فرمود : 📋《اِنَّ أَولئِكَ كَانُوا لَرُشدةِِ و هَؤلاء لغَيرِ رُشدةِِ! وَ لَا يَقتُلُ الأَنبِياءَ وَ أَولادَهُم إِلّاَ أَولَادُ الأَدعِيَاء!》 ♦️اهل مجلس فرعون حلال زاده بودند ولى اهل مجلس تو حلال زاده نيستند، زيرا پيغمبران و فرزندان آنان را غير از فرزندان زنا كسى نخواهد كشت! آنگاه يزيد ساكت شد و دستور داد تا آنان را از مجلس خارج كردند.(۲) امام باقر(ع) خود یادگار کربلا بود و حوادث کربلا و کوفه و شام را دیده بود. تاریخ نقل می کند که ایشان به همراه فرزندشان امام صادق(ع) به سفر حج رفته بودند و این سفر هم زمان با سفر حج هشام بن عبدالملک بود. نگاه ویژه مردم در مکه، موقعیت امام(ع) را بسیار برجسته نشان داد، به گونه‏ ای که شخصیت هشام را تخریب نمود قرار و سبب کینه‏ توزی هشام نسبت به امام باقر(ع) شد. هشام پس از بازگشت به شام، نامه‏ ای به فرماندار مدینه نوشت و از وی خواست که امام(ع) را به همراه فرزندش به شام اعزام کند. هنگامی که حضرت(ع) به شام اعزام شد، هشام برای تحقیر امام(ع)، سه روز آنان را پشت دروازه شام نگه داشت و به حضور نطلبید. امام صادق(ع) در این باره می فرماید : 📋《فَلَمْ يَعْرِضْ لَنَا حَتَّى انْصَرَفَ إِلَى دِمَشْقَ، وَ انْصَرَفْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ، فَلَمَّا وَرَدْنَا دِمَشْقَ حَجَبَنَا ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ، ثُمَّ أَذِنَ لَنَا فِي الْيَوْمِ الرَّابِعِ، فَدَخَلْنَا》 ♦️کسی متعرض ما نشد تا اینکه به شام رسیدیم و وقتی خواستیم وارد شهر شویم، مانع شدند و این ممانعت تا سه روز طول کشید و روز چهارم به ما اذن داده شد، تا اینکه داخل شدیم.(۳) شاید در آن لحظه خاطرات پشت دروازه شام برای امام باقر(ع) تداعی شده باشد. چون در مقاتل هست که؛ 📋《ظَلُّوا عَلَى بَابِ المَدِينةِ ثَلَاثةَ أيَّامِِ حَتَّى يُزَيِّنُوا البَلَدَ》 ♦️اسرای اهل بيت(ع) را سه روز پشت دروازه شام نگه داشتند، تا شهر را تزیین کنند.(۴) امام باقر(ع) از صحنه کربلا می فرماید : 📋《وَ كُنْتُ أَرَى، يَشُدُّ عَلَى الْمَيْمَنَةِ مَرَّةً، وَ عَلَى الْمَيْسَرَةِ مَرَّةً، وَ عَلَى الْقَلْبِ مَرَّةً، وَلَقَدْ قُتِلَ‏ بِالسَّيْفِ‏ وَ السِّنَانِ، وَ بِالْحِجَارَةِ وَ بِالْخَشَبِ وَ بِالْعَصَا، وَ لَقَدْ أَوْطَئُوهُ الْخَيْلَ بَعْدَ ذَلِكَ》 ♦️من شاهد بودم که جد غریبم تنها مانده بود و در حین رزم، گاهی به میمنه و گاهی به میسره و گاهی به قلب دشمن می زد. تا اینکه اورا با شمشیر و نیزه و سنگ وچوب و عصا کشتند وبر بدن او اسب تاختند.(۵) امام باقر(ع) پیش از شهادت خود، به امام صادق(ع) وصیت کرد که بعداز شهادتش، به مدت ده سال در منی بر جدّ غریبش مرثیه و روضه بخوانند. در روایت آمده است : 📋《یَا جَعْفَرُ! أَوْقِفْ لِی مِنْ مَالِی کَذَا وَ کَذَا لِنَوَادِبَ تَنْدُبُنِی عَشْرَ سِنِینَ بِمِنًى أَیَّامَ مِنًى》 ♦️ای جعفر! از مال من فلان مبلغ را وقف کن تا نوحه ‏سرایان ده سال در منى برایم نوحه ‏سرائى کنند.(۶) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📚منابع : ۱)تاریخ یعقوبى، ج‏۲، ص۳۲۰ ۲)اثبات الوصية مسعودی، ص۱۷۱ ۳)دلائل الإمامة طبری، ص۲۳۳ ۴)کامل بهایی عمادالدین طبری، ج۲،ص۳۶۱ ۵)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۹۱ ۶)الکافی کلینی، ج۵، ص۱۱۷ ‌
. وقتی صدای گریه‌ات و شنیدم برگشتم و به گهوارت رسیدم پیش خودم آروم‌تری باباجون بیا بریم، شاید به آب رسیدیم ای امیدم نخواستی تو خیمه بمونی، از گریه هات معلومه تو حال و روزم و می‌دونی، این از صدات معلومه می‌خوای بشی آسمونی، از تو چشات معلومه، معلومه، معلومه می‌بینی بابا، کنارمون دریاس می‌بینی بابا، نیومد عمو عباس ع می‌بینی بابا، بابات چقد تنهاس بند دوم تو آخرین علیِ کربلایی کوچیکترین دلاور بابایی بذار ببینم گلوت و پوشوندن عزیز من، الهی که نیاد سرت بلایی با گریه‌هات رجز می‌خونی، حرمله هم تو میدونه مبارز تیر و کمونی، گلوی تو پر خونه رو نیزه‌ها پیشم می‌مونی، چشم بابا گریونه، گریونه، گریونه می‌بینی بابا، می‌لرزه دست و پام می‌بینی بابا، که گریونه چشمام می‌بینی بابا، بازم چقد تنهام بندسوم پاهام دیگه را نمیره یک قدم مادر تو منتظره تو حرم این پا و اون پا می‌کنم تو میدون ببین علی ع، روم نمیشه تو رو نشونش بدم می‌فهمه که آروم ندارم،از تو چشام می‌خونه می‌فهمه خیلی بی‌قرارم، می‌دونه قلبم خونه نشد تو رو زنده بیارم، شرمندشم می‌دونه، می‌دونه، می‌دونه می‌بینی بابا، رفتی و بیچارم تنت و حالا، به خاک می‌سپارم می‌دونی که من، چقد دوست دارم 👇
. 🔷🔶 حماسی علیه السلام🔶🔷 🍇🍇🍇🍇 بند اول صحنه ی رستاخیزو، برپا میکنه جلو یلان صفین ، غوقا میکنه میریزه از انگشتاش، صد ها فن رزم فتحو برای اعدا ، رویا میکنه عبــــــــــــــــــــاس نقاب روی صورت ابوفاضله عیان زور و قدرت ابوفاضله سفید شد رنگ رخا تا دیدن اجل قد و قامت ابوفاضله جونم به قد و بالات ، ساقی قمر جونم به زور دستات، ساقی قمر چرخوندی شمشیر رو، میجنگی تو هم مثل فنون بابات ، ساقی قمر 🍇🍇🍇🍇 بند دوم نه یک دلا بلکه صد دل ز حیدر برده یه لشکری از طعم زهر تیغش خورده گره به موج ابروش قبضه ی جان می کرد عدو از این اخم ابروی او می مرده عبــــــــــــــــــــاس چه کرده توی صحرا یل فاطمه میلرزه حرمله و داره واهمه مطیع امر برادره عباس به عشق رقیه میزده علقمه عالم رو کرده حیرون ، ساقی قمر میشه سپاهی ویرون ، ساقی قمر میخنده به رجز های دشمنات از دور رقیه خاتون ، ساقی قمر😍😍 🍇🍇🍇🍇 🎶📝احمد بهبهانی 👇
.👆 خودم دیدم ، با این چشمام هرچی که گذشت بتو ته گودال خودم دیدم ، با این چشمام میرفتی زیر مشت و لگد از حال خودم دیدم ، زمین خوردی زیر لب اسم مادرو میاوردی خودم دیدم ، ته گودال عمو غصه ی خیمه هارو میخوردی زیر آفتاب میسوزه تن تو سایبونم من خیالت جمع تا جون دارم پیشت میمونم نمیذارم یک مو از سرت کم شه اگه دستام واسه ی تو قلم شه أباعبدالله حسین یاثارالله بند دوم عمو پاشو ، دلا سنگه کسی برای تو دل نمیسوزونه اگه عالم باتو بد شن خیالت جمع عبدالله میمونه مثل بابام حسن هستی رو زانوی تو بزرگ شدم مولا مگه میشه ، برم خیمه تو رو تنها بذارم عمو تو صحرا گره خورده دست من عمو به سینه ی داغت بذار من هم لاله ای بشم گوشه ای از باغت بلاگردونه عموشه عبدالله زره نیست قدش بپوشه عبدالله أباعبدالله حسین یاثارالله بند سوم خودم دیدم ، ته گودال سره بریدن سر عمو جنگه یعده با ، نی و تیرن میون دامنای عده ای سنگه خودم دیدم ، زمین افتاد عمامه از سرت با نعره ای وا شد عمو زخمایی که داشتی رو پیشونیت حالا دیگه پیدا شد دیگه امیدم داره میره با حال تو از دست خداروشکر میکنم هنوز عموی من زندست دیگه وقتش شد فدات شه عبدالله خونش رو سینت بپاشه عبدالله أباعبدالله حسین یاثارالله .