eitaa logo
کانون دخترانه امام مهربانی ها🇵🇸
542 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
838 ویدیو
18 فایل
● محفل دختران امام رضایی ملارد● . امام رضایی می کنیم عاقبت این شهر را...🍃💚 قرار هفتگی مون چهارشنبه ها . پرسشی،نکته‌ای،نقدی بود اینجا منتظرتونیم:👇 مسئول کانون @E_hemmat
مشاهده در ایتا
دانلود
قافله رفته بود و من تنها مضطرب، ناتوان ز فریادی ماه گفت: ای رقیه چیزی نیست خواب بودی ز ناقه افتادی قافله رفته بود و دلتنگی قلب من را دوباره رنجانده باد در گوش ماه دیدم گفت: طفلكی باز هم كه جامانده قافله رفته بود و تاول ها مانعی در دویدنم بودند خستگی ، تشنگی، تب بالا سد راه رسیدنم بودند قافله رفته بود و می دیدم می رسد یك غریبه از آن دور دیدمش – سایه ای هلالی شكل – چهره اش محو هاله ای از نور از نفس های تند و بی وقفه وحشت و اضطراب حاكی بود دیدم او را زنی كه تنها بود چادرش مثل عمه خاكی بود بغض راه گلوی من را بست گفتمش من یتیم و تنهایم بغض زن زودتر شكست و گفت : دخترم ، مادر تو زهرایم 🆔 @bibliophil
بالٰانشین❤️‍🩹 بالاٰ نشین بود؛ با خار و خاک و خاشاک غریبه. از دنیا سه بهارش را دیده و اغراق نبود اگر میگفتند از آن سه بهار، دو نوبتش را بر دوشِ عباٰس «ع» گذرانده. سرِ تاب دادنش در آغوشِ سجاد «ع» یا شانه زدنِ زلفش به دستِ علی اکبر «ع» رقابتی برادرانه بود. آخر هم حسین «ع» سر میرسید و همانطور که میگفت: «نازِ دختر کشیدن را فقط پدرش میداند..» روی کنده زانو مینشست، دو دست را چون دو درخت، چون دو سپر، چون دو مَلَکِ نگهبان دورِ جثه‌ی دردانه میگرفت و باغِ کوچکِ یاس را در آغوش میکشید. بالا نشین بود؛ با خار و خاک و خاشاک غریبه. دست به دست، از سینه‌ی زینب «س» جدا میشد و به دامن رباب میرسید. بندهای نعلین چرمیِ کوچکش را به نوبت سکینه «س» و لیلا دورِ پاهایش کیپ میکردند و میگفتند:« در حیاط میدوی احتیاط کن…» بالا نشین بود؛ با خار و خاک و خاشاک غریبه! تا آنکه فصلِ آشنایی رسید؛ ماه بر بالای دیوار نشست و بلبل خرما شهادتین خواند. نعلین‌هایش چند منزل آن سو‌تر از خرابه گم شد و آتش زلفِ معطر به دستهای علی اکبر «ع» را چید. طبقی آوردند، پوشیده با حریر و ابریشم که از آن بوی خاکستر و شوریِ خون به مشام میزد. سرخ بود اما سرخی از آنِ ابریشم نبود. دست بُرد و پرده‌‌ی افتاده بر طبق را کنار زد. دست برد و حسین «ع» را مرتب کرد، دست برد و شکستگی را بند زد، دست برد و شنِ بیابان را از دندان و دهان پاک کرد، دست برد و با خار و خاک و خاشاک آشنا شد. دست برد و نازِ پدر را خرید، دست برد و دو دست را چون دو ساقه‌ی نحیف، چون دو مَلِکِ نگهبانِ کوچک دورِ باقی مانده‌‌ی پدر کشید، دست برد و سَرِ حق را به سینه‌ی ترسیده‌اش چسباند، دست برد و با خاک عجین شد، دست برد و در میانِ خاک تپید. دست برد و از خاک پرید.. بالا نشین بود بلاخره.. _[به قلم خادم الحسین(ع)🖤✨] 🏴 @emame_mehrabaniha
سلام و عرض ادب الحمدلله امسال با عنایت مادر سادات حضرت زهرا (س) قصد داریم بیرق عزای سیدالشهدا را به مدت ده شب در شهرمان علم کنیم. امیدواریم با کمک شما عزیزان بتوانیم به بهترین نحو روضه را برگزار کنیم... جهت مشارکت در برگزاری مراسم،کمک های خود را به شماره حساب زیر واریز کنید
۶۰۳۷۷۰۱۵۴۲۱۴۹۲۰۵
(با نگه داشتن روی شماره کارت کپی میشود) شماره تماس: ۰۹۳۸۵۰۳۶۴۴۶ @emame_mehrabaniha
•بســم الله الرحمن الرحیم• _گزارش تصویری شب چهارم محرم۱۴۴۶🖤_ 🏴
سعی کن یه جوری زندگی کنی که خدا عاشقت بشه. اگه خدا عاشقت بشه، _خوب تو رو خریداری میکنه🙂❤️‍🩹 [•شهید محسن حججی•] 🏴 📷 @emame_mehrabaniha
با روضه های کربلا قد کشیده ایم، این افتخار را همه مدیون زینبیم🙂🖤 🏴 📷 🧷 @emame_mehrabaniha
در هیئتی که دغدغه‌ مبارزه با اسرائیل نباشد، شمر هم سینه میزند! [•امام موسی صدر•] 🏴 📷 @emame_mehrabaniha
_دل تنها نردبانی است که آدمی را به آسمان می رساند... و تنها وسیله ایست که خدا را در می یابد🙂✨ [•شهید مصطفی چمران•] 🏴 📷 @emame_mehrabaniha
چنان که طفل گرسنه به شیر مادر خود، به چای روضه تان صبح و شب محتاجیم..💔 🏴 📷 ☕️ @emame_mehrabaniha
گفتند کارتان، همه گفتیم نوکریم چون بار عشق را به سر شانه می‌بریم..❤️‍🩹 🏴 @emame_mehrabaniha