بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا اباعبدالله
#حکاکی_اشک
#شب_هفتم
#حضرت_علی_اصغر
🚦 #زینب_محیی_امامت
حضرت زینب سلام الله علیها مُحیی امامت است. هر جا که به قلب ابی عبدالله فشار وارد میشد و کار سخت میشد حضرت زینب سلام الله علیها به کمک اباعبدالله میآمد.
۱- هنگامی که ابی عبدالله علیه السلام بالای بدن علی اکبر علیه السلام به حال احتضار درآمده بود.
۲- هنگامی که حرمله با تیر سه شعبه گلوی نازدانه اباعبدالله را درید باز برای تسلی دل حضرت، عمه سادات حضور داشت که فرمود:"خذیه یا زینب" حضرت بدن بیجان علی اصغر را بدست گرفت و اباعبدالله دستانش را از خون گلوی اصغر پر کرد و به اسمان پاشید.
فَرَماهُ حَرمَلَةُ بنُ الكاهِلِ بِسَهمٍ فَوَقَعَ في نَحرِهِ فَذَبَحَهُ. فَقالَ لِزَينَبَ: خُذيهِ، ثُمَّ تَلَقَّى الدَّمَ بِكَفَّيهِ حَتَّى امتَلَأَتا، ورَمى بِالدَّمِ نَحوَ السَّماءِ وقالَ: هَوَّنَ عَلَيَّ ما نَزَلَ بي أنَّهُ بِعَينِ اللّه ِ. قالَ الباقِرُ عليه السلام : فَلَم يَسقُط مِن ذلِكَ الدَّمِ قَطرَةٌ إلَى الأَرضِ.
لهوف ص۱۶۸
۳- جای سوم برای نجات جان خود اباعبدالله بود که امد و بانگزد: ویحک یا عمر أیُقتَلُ ابوعبدالله و انت تنظر؟
آیا اباعبدالله را می کشند و تو نگاه می کنی؟
سپس رو به آن جمع صدا زد: اما فیکم مسلم...
@emame_setayesh
.
#حکاکی_اشک
#شب_هفتم
#ورودیه
🚦حروف مقطعه!
🔻وقتی کاروان به کربلا رسید، حضرت پس از آنکه دید اسبش حرکت نمی کند(مقرم، ) و نام این زمین را پرسید و گعتند اینجا کربلاست، فرمودند:
قِفُوا وَ لا تَرْحَلُوا مِنْها،
فَهاهُنا وَاللَّهِ مَناخُ رِكابِنا،
وَ هاهُنا وَاللَّهِ سَفْكُ دِمائِنا،
وَ هاهُنا وَاللَّهِ هَتْكُ حَريمِنا،
وَ هاهُنا وَاللَّهِ قَتْلُ رِجالِنا،
وَ هاهُنا وَاللَّهِ ذِبْحُ اطْفالِنا،
وَ هاهُنا وَاللَّهِ تُزارُ قُبُورُنا،
وَ بِهذِهِ التُّرْبَةِ وَعَدَنِي جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ وَ لا خُلْفَ لِقَوْلِهِ».
(عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها؛ مكارم شيرازى، ناصر جلد:1صفحه:381)
🔻حضرت به سربریدن فرزندانشان اشاره کردند.
در لغت ذبح را برای زمانی به کار می برند که بخواهند سر از بدن زندهای جدا کنند.
🔻این اتفاق ۳ بار در کربلا برای فرزندان اهل بیت رخ داد.
و ۳ بار کلام اباعبدالله به ناگاه قطع شد!
🔻بار اول زمانی بود که حضرت شیرخوارش را در آغوش داشت، حضرت با سپاه صحبت می کردند و یا با خود کودک، ناگهان تیری از کمان حرمله لعنه الله رها شده و هم کودک را ذبح کرده و هم کلام حضرت قطع شد!
🔻بار دوم زمانی بود که عبدالله بن حسن در دامان امام حسین علیه السلام با دستی قطع شده در حال درد کشیدن بود، حضرت در حال صحبت بودند که باز هم حرمله تیری رها کرد و ذبح الغلام...
🔻و بار آخر در مناجات پایانی امام بود که کلامش قطع شد.
قاتل حیا کن چشم مولا نیمه باز است.
فرصت بده این آخرین راز و نیاز است.
و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم
@emame_setayesh
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا اباعبدالله
#حکاکی_اشک
#حضرت_علی_اصغر
#شب_هفتم
نزدیک خیام بودند
بعد از شهادت حضرت عباس دشمن به خیمهها نزدیک شده بود...
و رجع الحسين إلى المخيم منكسرا حزينا باكيا يكفكف دموعه بكمه و قد تدافعت الرجال على مخيمه
مقتل مقرم،ص۲۸۳
پس میتوان حدس زد که چطور تیر انقدر دقیق بر حلقوم این شیرخواره نشست...
به تو از چند قدمی تیر زدند...
@emame_setayesh
#کلام امام ستایشگر
#ارزش روضه خوانی
💢 کاش یک روضه خوان بودم
🍃 شخصی محضر علامه طباطبایی رسیده بود، اما ایشان را نمی شناخت و سخنان ناپسندی گفته بود. وقتی فهمید شخصی، که روبه روی او نشسته علامه طباطبایی است، اظهار شرمندگی و عذرخواهی کرد و به ایشان گفت: من گمان نمی کردم که شما حضرت علامه طباطبایی باشید و تصور کردم که یک روضه خوان هستید.
🔹 علامه فرمود: «ای کاش بنده یک مرثیه خوان حضرت سیدالشهدا علیه السلام بودم، همه سال هایی که سرگرم درس و بحث بوده ام با یک مرثیه خوانی امام حسین علیه السلام برابری نمی کند.»
📎 #امام_حسین
📎 #محرم
📎 #شکوه_حسینی
@emame_setayesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلام امام ستایشگر
✅روضه خوانی رو ترک نکنید
🔆حتی برای خانواده خودتان...
📢مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی
@emame_setayesh
❤️جای شماهم خالی........✅
💫روضه آقاجان علی اصغر علیهالسلام بخونی....
@emame_setayesh
🌺روضه ی خاص
هر روضه ای از روضه های کربلا خوانده بشود، مداح یا واعظ می گوید، انشاءالله این روضه را یک شب کنار قبرش بخوانیم.
اما تنها روضه ای که خیلی سخت است و نمی شه کنار قبرش خواند، روضه ی آقا علی اکبر (علیه السّلام) است، مخصوصاً اینکه شب جمعه باشد.
آخر پیش بابا روضه ی جگرگوشه را نمی خوانند، نباید به زخم نمک زد.
لذا علی اکبر (علیه السّلام) از آن لحظه ای که از بابا آب تقاضا کرد و بابا نتونست به او آب بدهد، ناراحت بود.
لحظه های آخر صدا زد: بابا ! الان از دست جدّم رسول الله سیراب شدم، شاید بتواند ناراحتی بابا را کم کند.
همیشه پدر دوست دارد وقت جان دادن، سرش روی دامن پسرش باشد، گاهی محتضر می خواهد جان بدهد، می بیند جان از بدنش نمی رود، چشم به راهه، بعضی ها می گند چشم به راه پسرشه، می خواد بار آخر پسر را ببیند تا پسر می آید، سر بابا را به د امن می گیره، پدر راحت جان می دهد.
اما خدا نیاره پدر سر بالین پسر بیاید … .
منبع:کتاب گلواژه های روضه
@emame_setayesh
🌺داغ اولاد
داغ اولاد از سخت ترین مصیبت هاست.
هنگامی که پیامبر پسرشان را از دست دادند، همه کارشان را خودشان کردند، صورتش پوشیده است، اما گفتند: او را در قبر نمی گذارم و فرمود: علی جان! تو او را در قبر بگذار.
مردم گفتند: معلوم است که حرام است کسی پسرش را دفن کند، فرمودند: نه حرام نیست بلکه طاقت دیدن بدنش را نداشتم.
اما در کربلا صورت علی اکبر (علیه السّلام) نهان نبود، امام حسین (علیه السّلام) از صورت او خاک و خون پاک می کرد.
نقل از شیخ جعفر شوشتری
منبع:کتاب گلواژه های روضه
@emame_setayesh
🌺آروزی پدر
پدر وظیفه اش تو خانواده با مادر فرق می کنه، پدر می خواد از پسر مرد بسازه، لذا جلوه ی جلالیّه و قهریّه در وجود اوست، نباید بچه سست بار بیاد، لذا همه ی عشقش را نمی تونه نشون بده، کم کم پسر به سن بلوغ می رسد، دیگر پدر و پسر یکدیگر را دیر می بوسد، وقتی به سن جوانی رسید، پدر با خودش می گوید، انشاءالله وقتی خواست مسافرت برود می بوسمش، وقتی سربازی بره می بوسمش، از سفر برگشت می بوسمش، شب عروسی می بوسمش، دنبال بهانه می گردد.
بعضی ها می گند شاید به این دلیل بود، وقتی علی اکبر (علیه السّلام) جنگ کرد، برگشت سمت ابی عبدالله (علیه السّلام)، صدا زد: بابا تشنگی مرا دارد می کشد. چون آقا دلش برای بوسه کردن علی تنگ بود، دنبال بهانه می گشت علی را ببوسد.
فرمود: علی جان ! دهانت را باز کن، زبان در دهان علی گذاشت، شاید هم می خواست علی سیراب شود، اما علی اکبر (علیه السّلام) دید زبان بابا از او خشک تر است، لذا خجالت کشید، رفت طرف میدان، دیگه علی از آب دم نزد.
یک مسئولیت بزرگ روی دوش جوان است، جوان دوست دارد اگه مریض شد، بابا نفهمه، اگه زمین خورد، زخمی شد، بابا ناراحت نشه، علی اکبر با خودش می گه بابا من را ببین طاقت نداره، ناراحت می شه.
منبع:کتاب گلواژه های روضه
@emame_setayesh
لبیک یا حسین (علیه السّلام)
امشب علی اکبر (علیه السّلام) با یک دست عنان اسب رو گرفته، غرق خونه، یه دست به سوی ما دراز کرده می گه بیایید، پدرم غریبه، شما هم لبیک بگویید، اگه حسین (علیه السّلام) برای رفتن به میدان برای همه بهانه می گرفت، از علی اکبر (علیه السّلام) هیچ بهانه ای نگرفت.
منبع:کتاب گلواژه های روضه
@emame_setayesh