.
#مناجات_با_خدا
#ماه_رمضان
#یارب_منم
سبک:دامن کشان رفتی
❇️بند اول
یارب منم عبدی فقیر و گرفتار
رحمی به حال من،که هستم گنهکار
بیآ بنما تو درمانم،خدای من
ببین بیماره عصیانم،خدای من
افکنده ام سر به زیر،اللهی العفو
دست من را بگیر،اللهی العفو
❇️یاکریم یارحیم،اغفر ذنوبنا❇️
❇️❇️
❇️بند دوم
یارب گواهی که،به جز تو ندارم
من را قبولم کن،با این وضع زارم
اگر پر جرم و خطایم،ببخش من را
شده این ذکر و نوایم،ببخش من را
بحق شاه کربلا،اللهی العفو
بحق دستان جدا،اللهی العفو
❇️یاکریم یارحیم،اغفر ذنوبنا❇️
✏️:#الیاس_محمدیان ✍
#سبک_دامن_کشان_رفتی
.
#مناجات_با_خدا
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_چهارم_ماه_مبارک_رمضان
#حُر_بن_یزید_ریاحی
❇️ آغاز جلسه
یا حبیبَ مَنْ لا حَبیبَ لَه
یا اَنیسَ مَنْ لا اَنیسَ لَه
یا رَفیقَ مَنْ لا رَفیقَ لَه
يک قطره اشکِ شرمِ مرا "يَم" حساب کرد
کوثر حساب کرد، وَ زمزم حساب کرد
آه يکى گرفت، به پاى همه نوشت
ما باهم آمديم، که با هم حساب کرد
✳️ خدایا! اگه من خوب نیستم، پرونده م سیاهه، بنده های خوبت تو این جمع نشستن، خدایا! دَرهم بخر، به خاطر این بنده های خوبت به منم یه نگاه بنداز.
با اين خدا هر آنکه طرف شد ضرر نکرد
يک دم صدا زديم، دمادم حساب کرد
کارم اگر نداشت پس اينجا چه میکنم؟!
منت سرم گذاشت مرا هم حساب کرد
✳️ خدا دعوتمون کرده، یه وقتی فکر نکنیم ما خیلی خوبیم، به این فکر کنیم هر چقدرم بد باشیم یه خدای مهربون و دلسوز داریم، همین خدا فرمود این ماه ماهِ آمرزش گناهاست، ماهیه که حتی نفس کشیدن روزه دار عبادته، خوابیدن روزه دار عبادته، دیگه چطور باید بگه دوستمون داره؟ چطور باید بگه عاشق بنده هاشه؟
معلوم بود آبرويم را نمیبرد
از اولش گناه مرا کم حساب کرد
اول بنا نداشت حسابم کند ولى
وقتى که ديد فاطمه دارم، حساب کرد
ما را اگر خدا نخرد، میخرد على
بايد به روى شاه دو عالم حساب کرد
اين گريه قابليت غفران نداشت که...
پس روى گريههاى محرم حساب کرد
فرمود "بالحسين" بگو؛ گفتم و خريد
يعنى مرا دومرتبه آدم حساب کرد [١]
✳️ شب چهارم ماه مبارک رمضانه، امشب به یاد شب چهارم محرم توسل کنیم و گریه کنیم.
روز عاشورا که رسید امام حسين(ع) با صداي بلند از مردم ياري خواست و فرمود:
أَ مَا مِنْ مُغِيثٍ يُغِيثُنَا لِوَجْهِ اللَّهِ؟
أَ مَا مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللهِ(ص)؟
یعنی آیا دادرسی هست به داد من برسه؟
یکی نیست به کمک امام زمانش بیاد؟
حُر وقتی شنيد این جملات جانسوز امام حسین علیه السلامو، مضطرب و پريشان شد، رفت پیش عمر سعد، حرف هایی رد و بدل شد و برگشت کنار سربازا ایستاد و بدنش میلرزید.
یه وقت دیدن حر دا ه میره سمت لشکر امام حسین. تو اوج ناراحتی. تو اوج پریشونی. به نقلی سپر خودشو را واژگون کرده بود.
اومد خدمت امام علیه السلام، شاید زبانحالش این بوده. حسین جان!
گناهی از تمام کوه ها سنگین تر آوردم،
عزیز فاطمه! بر درگه عفوت سر آوردم،
من آن حُرَّم کز اول خویش را سدّ رهت کردم،
تو را در این زمین بین هزاران لشکر آوردم،
به جای دسته گل با دست خالی آمدم اما،
دلی صد پاره تر از لاله های پرپر آوردم،
نشد تا از فرات آب آورم از بهر اطفالت،
ولی بر خنجر خشکیده ات چشم تر آوردم،
غبارم کن، به بادم ده مرا، دور سرت گردان،
فدایم کن که در میدان ایثارت سر آوردم،
سرشک خجلت از چشمم چو باران بر زمین ریزد،
زبان عذر خواهی بر علی اکبر آوردم،
همین ساعت که بر من یک نظر از لطف افکندی،
به خود بالدیم و مانند فطرس پر برآوردم،
بده اذنم که خم گردم، ببوسم دست عباست،
که روی عجز بر آن یادگار حیدر آوردم! [٢]
✳️ صدا زد: حسین جان! من پشیمونم. من همونی ام که راه رو بر تو بستم. ببخش منو آقاجان.
بعدش صدا زد من اولین کسی بودم که راه رو بر تو بستم. پس اجازه بده اولین نفری باشم که در راهت میجنگم و کشته میشم.
امام بهش اجازه میدان داد
بعد از جنگاوری فوق العاده بالاخره موفق شدند ضرباتی بهش بزنن. رو خاک که افتاد، در حال احتضار، یه وقت دید سرش رو دامن اباعبدالله الحسینه.
اما آی دلای آماده، گریه کنای امام حسین
اباعبدالله سر حر رو به دامن گرفت.
اما لحظه شهادت خود آقا، کسی نبود سرشو به دامن بگیره. [٣]
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد [۴]
✅ پایان جلسه
نکته این محتوا:
علامت ✳️ مخصوص جایی است که روضه خوان می تواند وسط شعر خواندن این جملات را بیان کند. این جملات در مدیریت جلسه بسیار موثر است.
پانویس:
[١] شاعر: علی اکبر لطیفیان
[٢] شاعر: غلامرضا سازگار
[٣] لهوف ابن طاووس، صفحه ١٠٢ و ١٠٣
[۴] شاعر: مرحوم مقبل کاشانی
‼️ انتشار محتوای کانال به هر گونه ای، شرعا و قانونا جایز است. ‼️
👇👇👇
@rasaa1
#شب_پنجم_ماه_مبارک_رمضان
#حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیهما_السلام
❇️ آغاز جلسه
السلامُ علیک یا ابا محمد
یا حسن بن علی
أیُها المجتبی، یابن رسول الله
یا حجة الله علی خلقه
یا سیدنا و مولانا
انا توجَّهنا واستشفعنا وتوسّلنا بکَ الی الله
و قدَّمناکَ بینَ یَدیْ حاجاتِنا
یا وجیهاً عندالله
اِشفَع لَنا عِندالله
✳️ شب پنجم ماه مبارک رمضانه. اجازه بدید امشب بریم درِ خونه امام مجتبی. عبدالله یتیم ١١ ساله ی امام حسن مجتباست. حادثه ی کربلا ١٠ سال بعداز شهادت امام مجتبا بود. یعنی وقتی پدرش شهید میشد ١ ساله بود این یتیم.
از ١ سالگی تو دامن اباعبدالله بزرگ شد. محبت و صمیمیتش، محبت پدر و فرزندی بود با امام حسین. ١١ ساله بود اما کاری کرد که تو تاریخ اسمش موندگار شد.
عمو ببین به چه حالی رسیدهام اینجا
زخیمهگاه به سویت دویدهام اینجا
تمام عمر کم من نثار یک نفست
نفس نفس زدهام تا رسیدهام اینجا
اگرچه کودکم اما معین تو هستم
نوای بی کسیات را شنیدهام اینجا
غریبی تو به آتش کشیده جان مرا
اگرکه آه ز سینه کشیدهام اینجا
چه قابلیست که افتد به پای تو دستم
که دل به راه تو از جان بریدهام اینجا
برای دیدن بابا دلم بسی تنگ است
به خواب وصل، پدر را چو دیدهام اینجا
زتیر حرمله پرپر زدم، ولی شادم
که روی دامن تو آرمیدهام اینجا
✳️ امام حسین خیلی به بی بی زینب کبرا سفارش کرد که یه وقت نذاری این بچه از خیمه بیرون بیاد. ١٠ ساله امانته دست منه. دلم نمیخواد آسیبی بهش برسه. برادرش قاسمم به زور فرستادم. این یکی دیگه نباید طوریش بشه. خیلی سفارش کرد.
اما وقتی ناله عمو رو شنید نتونست طاقت بیاره. عبدالله به این مقام رسیده بود. میدونست عالم باید پیشمرگ امام بشه. حتما با خودش گفت من زنده بمونم عموم کشته بشه؟ هیهات
به سنش نگاه نکنید. عالم امام شناس بوده.
میدونه گودال یعنی خون و خونریزی. میدونه اینایی که اینجا جمع شدند رحمی ندارند.
خب دیده بود با علی اکبر چه کردند. دیده بود با برادرش قاسم چه کردند. دیده بود علی اصغر به خیمه برنگشت. دیده بود عمو رفت علقمه و برنگشت.
فِرقَةٌ بالسُّیوف همه جمع شدن عمو رو بکشند. روضه عبدالله یعنی روضه گودال. آخه دقیقا همون لحظاتی که داشتن ابی عبدالله رو میزدن عبدالله کشته شد.
پابرهنه از خیمه ها دوید، چقدر زینب کبری تلاش کرد جلوشو بگیره. حتی نوشتند ابی عبدالله میدید این بچه رو. معلومه از بالای تَل داره میاد. ابی عبدالله از تو گودال صدا زد:خواهرم زینب! "إحبسی" یعنی این بچه رو نگه دار. نذار بیاد. دستاشو از دست عمه رها کرد. دوید سمت گودال. حالا تو گودال چه خبره که عبدالله داره میاد. طاقت داری بشنوی؟ بسم الله
السلامُ علیک یا اباعبدالله
وقتی از رو مرکب با صورت زمین خورد، فَسَقَطَ الحسین من فَرَسِه علی خَدِّ الایمن. هنوز رو زمین نیفتاده بود که
فَحَملوا علیه من کلِّ جانب
از چهار طرف محاصرش کردند.
فِرقَةٌ بالسّیوف
فِرقَةٌ بالرِّماء
شمشیردارا اومدن
تیراندازا اومدن
فرقَةٌ بالحجارة
سنگاندازا اومدن.
همه داشتن میزدن
تو چنین زمانی که ابی عبدالله زیر شمشیر و نیزه و تیر و سنگ قرار گرفت، شروع کرد استغاثه کردن. صدای عمو رسید به گوش این یتیم ١١ ساله. خودش را از عمه جدا کرد.
لشکریان خیره سر چند نفر به یک نفر؟ فاطمه گشته خون جگر ، چند نفر به یک نفر؟
✳️ رسید کنار گودال دید یک ظالمی با شمشیر میخواد عمو رو بزنه دستشو جلو آورد
بی معطلی دست یتیم امام حسن از بدن جدا شد. دیگه نتونست طاقت بیاره. افتاد رو سینه ی عمو.
یا صاحب الزمان!
یا فَرَجَ الله!
دیدن این بچه مزاحم کارشون شده. نمیتونن خوب حسینو بزنن. دستشون به ابی عبدالله نمیرسه. حرمله رسید،
با تیر به گلوش زد. رو سینه اباعبدالله ذبح د. یعنی هنوز زنده بود. عمو هم زنده بود. جلو چشمای عمو پرپرش کردند.
همه صدا بزنید یا حسین
✅پایان جلسه
15.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽#کلیپ_تصویری
🔸 مداحان و سخنرانان بشنوند
🔸 تعبیر خواب عجیب یک روضه خوان!
🎙شیخ حسین انصاریان
◽ رمضان ۱۴۰۳ (۱۴۴۶ هـ.ق)
▫️ تهران، حسینیه همدانی ها
___________________________
📜#مَتْنِ_رُوضِـہ_روشمندومستند
🆔👇ایتا👇
https://eitaa.com/yaMojebalmoztr
http://eitaa.com/joinchat/550961166C2c98fe3e8a