💫آیت الله شاه آبادی و تاسیس روضه های سیار در تهران.
مشاهده فیلم👇👇👇
https://www.aparat.com/v/tPCxp
@emame_setayesh
💫حاج مرزوق.
✅حتما با پدر روضه خوانی معاصر در ایران آشنا شوید.
😭عنایت حضرت زهرا سلام الله علیها به ایشان.
دستور حضرت زهرا سلام الله علیها به ایشان برای روضه خواندن.
در ادامه یک سری مطالب 👇👇👇
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D9%85%D8%B1%D8%B2%D9%88%D9%82_%D8%B9%D8%B1%D8%A8_%D8%AD%D8%A7%D8%A6%D8%B1%DB%8C
و مستندی از ایشان را ببینید.👇👇
https://www.aparat.com/v/yltxp
🌐@emame_setayesh
💫سوزعشق
📢 حجتالاسلام ذوالقدر:
📝میگن راهبی بوده،شبش خواب عیسی مسیح را میبینند که می گوید:《فلانی مهمانی داری و اون مهمان برای عیسی مسیح خیلی عزیز است باید از او خوب پذیرایی کنی ابرو داری کن》
راهب میگه بلند شدم از صبح هی چشمم به این راه دوخته شده بود قرار یک مهمان عزیز بیاد برای عیسی مسیح باید خوب پذیرایی کنم؛هی نگاه کرد هی نگاه کرد دید نیومد ظهر شد شروع کرد نگاه کردن دم دمای غروب بود دید کاروانی دارد میاد،جلو جلو اراذل اوباش دارن میان و پشت سر این اراذل اوباش یک اقای رو بستنش به شتری لنگ و پشت سر اون اقا ۸۴ زن و بچه و این ها، چندتا سر به نیزه بلند است این راهب کمی نگاه کرد دید بچه ها بیشتر به یک سر نگاه می کنند بین این همه سر یک سر خیلی جلوه دارد؛خود راهب نگاه کرد دلش را برد این سرگفت:《این همان مهمان عیسی مسیح است بخدا همان است همانی که عیسی مسیح گفته بود》کاروان نزدیک شد،این ها صدا زدند راهب جاداری ما می خواهیم این جا استراحت کنیم،ما می خواهیم امشب اینجا باشیم.میگه گفتم:《بله جا هست》میگه دیدم خودشان خیمه زدند رفتن شروع کردن غذا اماده کردن اما بچه ها خانم ها پشت دیوار کمین کردند،پناه گرفتند؛
میگه دیدم یک خانمی بین این خانم ها هی داره میگه رباب پچه هارا جمع کن؛کلثوم نزار بچه ها از هم جدا بشند؛فضه اگه می توانی یکی دوتایشان را بغل بگیر ؛اون ناز دانه راهم بگید بیاد بغل خود عمه این دختر بچه هی می گفت:《عمه پام درد می کنه،عمه منزل قبلی از کاروان جا موندم بد زدند عمه کمرم درد میکنه،همه را ارام کرد. راهب میگه:《این سر سرکی؟گفتند راهب این سر بزرگی این سر حسین پسر پیغمبر
@emame_setayesh
🔆قسمت دوم روضه دیر راهب حجت الاسلام والمسلمین ذوالقدر🔆
میگه سر را گرفتم گفتم:《من این سر را می خواهم امشب گفتن این جوری نمیشه باید پول بدی؛میگه هرچی پول داشتم جمع کردم دادم به این ها که این سر را یک شب نگه دارم سر را اورد توی دیر شروع کرد با این سر حرف زدن؛ای سر تو کی هستی، خودت رو به من معرفی کن؛هی حرف زد دید جوابی نمی شنوِ.
اخر صدازد:《خدایا به حق عیسی به این سر بگو بامن حرف بزنه》میگه یک وقت دیدم این لبها داره به هم می خوره.میگه گوشم رو بردم جلو ببینم چی میگه؛صدا امد راهب چی می خوای بشنوی؟
صدازد شما کی هستید؟
میگه دیدم لبها دوباره به هم می خوره می خوای من را بشناسی《انا ابن محمد مصطفی(ص)،انا ابن علی المرتضی(ع) انا ابن فاطمه زهرا(س)؛راهب داره گوش میده. یهو لب ها دوباره به هم خورد:《انا المظلوم،انا الغریب،انا العطشان》
یک دفعه دیدند صورت به صورت این سر گذاشت:چرا صورتت خون الودِ؟
این خون علی اکبر علی اصغر .
حرف هاشو زد؛شروع کرد با گلاب این سر را شست و شو دادن،تاصبح با این سر درد و دل کرد
وقتی صبح شد.کاروان اماده ،منتظر راهب سر را برگردانه؛بعضی از بچه ها میگفتن:《عمه خدا به دادمان برسِ،ان ها که مسلمان بودند باسر بابامون اون جوری کردند،این که مسیحی است چی کار میکنه》
یک وقت دیدن زینب میگه الهی خیر ببینی،خدا خیرت بده راهب،
چی شد مگه عمه؟پاشید ببینید با باباتون چه کرده.
یا حسین یا حسین یا حسین
@emame_setayesh
روضه جانسوز دیر راهب نصرانی - سایت شخصی حاج آقا ذوالقدر.mp3
7.98M
📢روضه دیر راهب
✅حجت الاسلام والمسلمین ذوالقدر
https://mzolghadr.ir/%D8%B1%D9%88%D8%B6%D9%87-%D8%AC%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%88%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D8%B1-%D8%B1%D8%A7%D9%87%D8%A8-%D9%86%D8%B5%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C/
💫با تشکر از حجت الاسلام ذوالقدر🌺
🌐@emame_setayesh
💫داستان راهب قنسرین و سر مقدس امام حسین(ع)
📝نطنزی در الخصائص گوید: چون سر امام حسین(ع) را در منزلگاهی به نام قنسرین فرود آوردند، راهبی از صومعه اش به سر نگاه کرد و دید که نوری از دهانش بیرون می آید و به آسمان بالا میرود! او ده هزار درهم آورد و سر را گرفت و به صومعه اش برد. آن گاه صدای ناشناسی را شنید که میگفت: «خوشا به حالت! و خوشا به حال کسی که حرمت او را بشناسد!»
راهب سر بلند کرد و گفت: پروردگارا تو را به حق عیسی، امر فرما تا این سر با من سخن بگوید. آن گاه سر به سخن درآمد و گفت: ای راهب! چه میخواهی؟ گفت: تو کیستی؟
گفت: من فرزند محمد مصطفایم! من فرزند علی مرتضایم! من فرزند فاطمه ی زهرایم! من کشته شده در کربلایم! منم مظلوم! منم عطشان! و ساکت شد.
راهب صورت به صورتش گذاشت و گفت: صورت از صورت تو برنمیدارم، تا بگویی که در قیامت از من شفاعت میکنی! سر به سخن درآمد و گفت: به دین جدم محمد (ص) درآی.
راهب گفت: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله.
پس شفاعتش را پذیرفت. [۱]
دراین هنگام دید که سقف اتاق شکافت و از آسمان تختی فرود آمد که از اطرافش نور میتابید. زنی زیباتر از حوریان بهشتی بر آن نشسته بود و کسی فریاد میزد: چشمها را ببندید و نگاه نکنید. در این هنگام زنانی چند که حوا، صفیه؛ همسر ابراهیم، مادر اسماعیل؛ راحیل، مادر یوسف؛ مادر موسی؛ آسیه؛ مریم و زنان پیامبر (ص) از آن اتاق بیرون آمدند
سپس سر را از صندوق بیرون آوردند و زنها یکی پس از دیگری سر را بوسیدند. چون نوبت به حضرت زهرا (س) رسید چشمان صاحب دیر تار شد. او با چشم نمیدید ولی سخن را میشنید. در این هنگام شنید که بانویی میگوید: سلام بر تو ای کشته ی مادر، سلام بر تو ای مظلوم مادر، سلام بر تو ای شهید مادر، سلام بر تو ای جان مادر؛ غم و اندوهی به تو نرسد، خداوند در کار من و تو گشایشی کند و انتقام خونت را برای من بگیرد(۳)
چون صبح شد سر و درهم ها را از او گرفتند. چون به دشت رسیدند نگاه کردند و دیدند که درهم ها تبدیل به سنگ شده است! .
طریحی نیز داستان راهبی را با سر مقدس نوشته است که با داستان راهب قنسرین شباهت دارد. اما یادآور شده است که محل این داستان در حدود شش میلی بعلبک بوده است. [۲] .
گریز های مداحی
دراینجا مداح میتواند گریز را به واقعه کربلا وظلمی که به حضرت ارباب کردند ارتباط دهد،مثلا :اول:
این یه فرد مسیحی بود چقد به سر امام حسین احترام کرد اماچه کردند باآقا اوناییکه دم ازمسلمانی میزدند….اسبها رانعل تازه زدند و….
سری به نیزه بلند است در برابر زینب
دوم: اینجا سر را به راهب دادند اما در خرابه سر را انداختند پیش روی دخترش آنقدر با پدر در دو دل کرد که جان داد.
متن انشاءالله در قسمت پایین اشاره می کنیم.
.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشتها:
[۱] مناقب آل ابیطاب (ع)، ج ۴، ص ۶۷؛ به نقل از الخصائص نطنزی و به نقل از آن، بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۰۴ – ۳۰۳٫
[۲] ر. ک. المنتخب، طریحی، ص ۴۸۲ – ۴۸۱٫
[۳] مدینه المعاجز، ج ۴، ص ۱۲۶٫
@emame_setayesh
💫متن روضه دیر راهب💫
🔆در آغوش گرفتن سر امام حسین (ع) توسط دو دلداده: راهب نصرانی و حضرت رقیه (س)
منبع: مناقب آل ابي طالب، ابن شهر آشوب مازندراني ج ٤ ص ٦٠ ، بحار الأنوار علامه مجلسي : ج ٤٥ ص ٣٠٣ .
لَمّا جاؤوا بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام ونَزَلوا مَنزِلاً يُقالُ لَهُ قِنَّسرينَ، اطَّلَعَ راهِبٌ مِن صَومَعَتِهِ إلَى الرَّأسِ، فَرَأى نورا ساطِعا يَخرُجُ مِن فيهِ، ويَصعَدُ إلَى السَّماءِ، فَأَتاهُم بِعَشَرَةِ آلافِ دِرهَمٍ، وأخَذَ الرَّأسَ، وأدخَلَهُ صَومَعَتَهُ، فَسَمِعَ صَوتا ولَم يَرَ شَخصا، قال: طوبى لَكَ، وطوبى لِمَن عَرَفَ حُرمَتَهُ، فَرَفَعَ الرّاهِبُ رَأسَهُ، وقالَ: يا رَبِّ، بِحَقِّ عيسى تَأمُرُ هذَا الرَّأسَ بِالتَّكَلُّمِ مَعي. فَتَكَلَّمَ الرَّأسُ، وقالَ: يا راهِبُ، أيَّ شَيءٍ تُريدُ؟ قالَ: مَن أنتَ؟ قالَ: أنَا ابنُ مُحَمَّدٍ المُصطَفى، وأنَا ابنُ عَلِيٍّ المُرتَضى، وأنَا ابنُ فاطِمَةَ الزَّهراءِ، وأنَا المَقتولُ بِكَربَلاءَ، أنَا المَظلومُ، أنَا العَطشانُ، فَسَكَتَ. فَوَضَعَ الرّاهِبُ وَجهَهُ عَلى وَجهِهِ، فَقالَ: لا أرفَعُ وَجهي عَن وَجهِكَ حَتّى تَقولَ: أنَا شَفيعُكَ يَومَ القِيامَةِ. فَتَكَلَّمَ الرَّأسُ، فَقالَ: اِرجِع إلى دينِ جَدّي مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله. فَقالَ الرّاهِبُ: أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّه ُ، وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّه، فَقَبِلَ لَهُ الشَّفاعَةَ. فَلَمّا أصبَحوا أخَذوا مِنهُ الرَّأسَ وَالدَّراهِمَ، فَلَمّا بَلَغُوا الوادِيَ نَظَرُوا الدَّراهِمَ قَد صارَت حِجارَةً
ترجمه: مناقب آل ابي طالب، ابن شهرآشوب: هنگامى كه سر حسين عليه السلام را آوردند و در منزلى به نام قِنَّسرين (شهرى در شام، به فاصله يك روز راه از حَلَب در مسير حِمْص) فرود آمدند، راهبى مسيحي از دِيْرش به سوى سر، حركت كرد و نورى را ديد كه از دهان آن، ساطع بود و به آسمان مى رفت. راهب مسيحي، ده هزار درهم به آنان (نگهبانان) داد و سر را گرفت و به درون دِيرش برد و بدون آن كه شخصى را ببيند، صدايى شنيد كه مىگفت: «خوشا به حالت ! خوشا به حال آن كه قَدر اين سر را شناخت!» راهب، سرش را بلند كرد و گفت پروردگارا! به حقّ عيسى، به اين سر بگو كه با من سخن بگويد. سر به سخن آمد و گفت: «اى راهب ! چه مى خواهى؟». گفت: تو كيستى؟ گفت: «من فرزند محمّدِ مصطفى و پسر علىِ مرتضى هستم. پسر فاطمه زهرا و مقتول كربلايم. من مظلوم و تشنه كامم» و ساكت شد. راهب صورت به صورتش نهاد و گفت: صورتم را از صورت تو بر نمى دارم تا بگويى: «من ، شفيع تو در روز قيامت هستم» سر به سخن درآمد و گفت: «به دين جدّم محمّد درآى» راهب گفت: گواهى مى دهم كه خدايى جز خداوند نيست و گواهى مى دهم كه محمّد پيامبر خداست. آن گاه حسين عليه السلام پذيرفت كه شفاعتش كند. صبحدم آن قوم سر و دِرهم ها را گرفتند و چون به وادى رسيدند ديدند كه درهم ها سنگ شده است.
🌐@emame_setayesh
💫روضه حضرت رقيه💫
منبع: المنتخب في جمع المراثي و الخطب طريحي، ص 136-137
... فقالت: ما هذا الرّأس ؟ قالوا لها: رأسُ أبيك. فرفعته من الطّشت حاضنة له وهي تقول: يا أباه ! مَن ذا الذي خضّبك بدمائك؟ يا أبتاه! مَن ذا الذي قطع وريدك؟ يا أبتاه ! مَن ذا الذي أيتمني على صغر سنّي ؟ يا أبتاه ! مَن بقي بعدك نرجوه ؟ يا أبتاه ! مَن لليتيمة حتّى تكبر ؟ يا أبتاه ! مَن للنساء الحاسرات ؟ يا أبتاه ! مَن للأرامل المسبيّات ؟ يا أبتاه ! مَن للعيون الباكيات ؟ يا أبتاه ! مَن للضائعات الغريبات ؟ يا أبتاه ! مَن للشعور المنشرات ؟ يا أبتاه ! مَن بعدك ؟ واخيبتنا ! يا أبتاه ! مَن بعدك ؟ واغربتنا ! يا أبتاه ! ليتني كنت الفدى ، يا أبتاه ! ليتني كنت قبل هذا اليوم عميا . يا أبتاه ! ليتني وسدت الثّرى ولا أرى شيبك مخضّباً بالدّماء .
ثمّ إنّها وضعت فمها على فمه الشّريف , وبكت بُكاءاً شديداً حتّى غشي عليها ، فلمّا حرّكوها , فإذا بها قد فارقت روحها الدُنيا
ترجمه: ... وقتي سر بريده امام حسين را براي رقيه سلام الله عليها آوردند گفت اين سر كيست؟ به او گفتند: سر پدرت حسين است. سر را با احتياط از داخل طشت برداشت و به سينه چسبانيد و با گريه هاي سوزناك خود خطاب به سر چنين گفت: پدر چه كسي تو را به خون آغشته كرد؟ چه كسي رگ هاي گردنت را بريد؟ پدر چه كسي در خردسالي يتيمم كرد؟ پدر دختر يتيم تو به چه كسي پناه ببرد تا بزرگ شود؟ پدر جان زنان بي پوشش چه كنند؟ پدرجان زنان اسير و سرگردان كجا بروند؟ پدر جان چه كسي چشمان گريان را چاره ساز است؟ پدر جان چه كسي يار و ياور غريبان بي پناه است؟ پدر جان چه كسي پريشان مويي ما را سامان مي بخشد؟ پدر جان بعد از تو چه كسي با ماست؟ واي بر ما بعد از تو واي از غريبي! پدر جان كاش فدايت مي شدم. پدر جان اي كاش بيش از اين نابينا مي شدم و تو را اينگونه نمي ديدم. پدر جان كاش پيش از اين در خاك خفته بودم و محاسنت را آغشته به خون نمي ديدم. سپس لب ها را بر لب هاي پدرش امام حسين نهاد و چنان گريست كه همان لحظه بيهوش شد و وقتي او را حركت دادند دريافتند كه از دنيا رفته است.
🌐@emame_setayesh
masihe-fatemeh.mp3
1.92M
📢 سینه زنی دیر راهب
🎤امیر عباسی
مسیح فاطمه(س) روی صلیبه
این آقا چقدر غریبه
غرق عطر و بوی سیبه
دیگه کنج دیرم
راهب کلیسا به زیر دینه
رو لبام شهادتینه
مهمونم سر حسینه
عاقبت به خیرم
تو پسر پیغمبری
چرا بریده حنجری
اثر تنوره اگه
پُره خون وخاکستری
مگه نداری مادری...
مسیح بی سر حسین
به زیر خنجر حسین
زدی تو پرپر حسین
غریب مادر حسین...
غریب مادر حسین...
*دستی مینویسه به روی دیوار
آی جماعت گناه کار
روز محشریه در کار
سهمتون آتیشه
کسی که باشه برای تو گریون
چه مسیحی چه مسلمون
با شفاعت تو آسون
زود بهشتی میشه
موهای پریشون داری
کی؟به موی تو چنگ زده
یه صورت پر خون داری
کی؟به صورتت سنگ زده
سرت و با خون رنگ زده
میشورمت با گلاب
میره تو شام خراب
سرت تو بزم شراب
عزیز خواهر حسین...
غریب مادر حسین..
*یا لیتنا کنّا معک حسین جان
وقتی که میخونی قرآن
کافرم میاره ایمان
به تو و نگاهت
پول دادم و سر تورو آوردم
قلبم وبهت سپردم
کاشکی از غمت می مردم
توی قتلگاهت
تو پیش من و خواهرت
شده اسیر سلسله
کابوس شب خواهرت
جاموندن ه از قافله
بذار نگم از حرمله
مسافر کربلا
رو دست سر نیزه ها
میری به شام بلا
با قوم کافر حسین...
غریب مادر حسین....
شاعر : برادر سعید پاشازاده
🌐@emame_setayesh
94.6K
دیر راهب رشک فردوس برین است
در آن سر حجت حق بر زمین است
واویلا واویلا واویلا واویلا
این سر سر ِ دلربای عالمین است
نور چشم علی و زهرا حسین است
واویلا واویلا واویلا واویلا
با مشام جان خود آن را ببوید
راهب با گلاب اشک آن سر را بشوید
واویلا واویلا واویلا واویلا
ای من قربان این جمال نکویت
ای سر چرا خاکستری گشته رویت
واویلا واویلا واویلا واویلا
از چه شد بسته دستان خواهر تو
وای از دل مادر غم پرور تو
واویلا واویلا واویلا واویلا
یک بانویی محزونه با دیده ی تر
ناله کُنان می گوید غریب مادر
واویلا واویلا واویلا واویلا
جسمش به خاک صحرا در خون آغشتند
راهب ، حسین من را لب تشنه کشتند
واویلا واویلا واویلا واویلا
**
مرحبا به یاری و غمخواری تو
فاطمه ممنون مهمان داری تو
واویلا واویلا واویلا واویلا
شاعر : حاج امیر عباسی
🌐@emame_setayesh
💫کلام امام ستایشگر
✅امام خمینی(ره):گمان نکنند که ما یک ملت گریه هستیم!ما یک ملتی هستیم که با همین گریه ها، یک قدرت ۲۵۰۰ ساله را از بین بردیم.
💥 امام خمینی روضهخوانی را برابر با آدمسازی میدانند و اینگونه بیان میکنند:👇
💗 «این مطلبی که الان القا کردهاند به جوانهای ما که تا کی گریه و تا کی روضه و اینها؛
اینها نمیفهمند روضه چیست و این اساس را کی تا حالا نگه داشته است.
این را نمیفهمند و نمیشود هم بهشان بفهمانیم.
اینها نمیفهمند که این روضه و این گریه آدمساز است.
انسان درست میکند.»…
صحیفه امام، ج ۱۰، ص ۱۲۱
@emame_setayesh
بسم الله الرحمن الرحیم
فیش روضه شهادت امام سجاد علیهالسلام
السَّلامُ عَلَیْکَ یا زَیْنَ الْعابِدِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا زَیْنَ الْمُتَهَجّـِدِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اِمامَ الْمُتَّقِینَ
تو یادگار حسینی که کربلا دیدی
شبیه عمّه ی مظلومه ات بلا دیدی
"سری به نیزه بلند است"را شما دیدی
و غارت حرم و خیمه گاه را دیدی
دو چشم گریه ی تو تا همیشه آباد است
در این سکوت تو صدها هزار فریاد است
برای گریه ات آقا اشاره کافی بود
همین که چشم تو بینَد سه ساله کافی بود
گلوی نازک یک شیرخواره کافی بود
به آب دادن ذبحی نظاره کافی بود
تو را به غصّه چهل سال مبتلا دیدند
به لحظهْ لحظهْ گریز تو کربلا دیدند
💫بعد از کربلا امام سجاد علیهالسلام هر صحنه ای می دید گریه می کرد.
بچه کوچک شیر خواره می دید گریه می کرد
«هنگامی که در پیش آن حضرت، طعامی می گذاشتند، مدام می گریست، تا اینکه روزی یکی از غلامانش عرض کرد: «آقای من! وقت آن نشده که اندوه شما بر طرف شود». فرمود: «وای بر تو! حضرت یعقوب، دوازده پسر داشت. خداوند یکی از آنان را از او پنهان کرد. آن قدر بر او گریست تا چشمانش از کثرت گریه، سفید شد و از بسیاری اندوه بر پسرش موهای سرش سفید گشت، حال آنکه فرزندش در دنیا زنده بود؛ و من به چشم خود پدر و برادر و عمو و هفده نفر از اهل بیت خود را دیدم که شهید گشته بودند و جسدهای مطهّر ایشان بر زمین افتاده بود»
منتهی الآمال، ج 2، ص 6.
به نوک نی سرِ خورشید ماه قافله بود
نگاهبان سر شیرخواره حرمله بود
به دست و پای تو دراین مسیر سلسله بود
غمی که کُشته تو را شام بود و هلهله بود(۱)
💫«عمرو بن نایب» میگوید: «چونکه حضرت علی بن الحسین -علیهالسلام- وفات یافتند و آن حضرت را غسل دادند: مشغول نگاه کردن به پشت ایشان شدند و آثار سیاهی را در آن مشاهده کردند!! و لذا پرسیدند این چیست؟ کسی گفت: «آن بزرگوار عادتش این بود که خورجین و انبان آرد را شبانه بر پشت خود حمل میکرد و آن را به فقراء مدینه اعطا مینمود.(۲)
*🔆اما می خوام عرض کنم این آثار سیاهی فقط برای حمل نان و خرما نیست بلکه یادگار غل و زنجیر های اسارت است.
✅«مُحَمَّد بن عليّ [الباقر] عليهما السلام: سَأَلتُ أبي عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليه السلام عَن حَملِ يَزيدَ لَهُ، فَقالَ: حَمَلَني عَلى بَعيرٍ يَطلُعُ بِغَيرِ وِطاءٍ، ورَأسُ الحُسَينِ عليه السلام عَلى عَلَمٍ، ونِسوَتُنا خَلفي عَلى بِغالٍ اكُفٍ، وَالفارِطَةُ خَلفَنا وحَولَنا بِالرِّماحِ، إن دَمَعَت مِن أحَدِنا عَينٌ قُرِعَ رَأسُهُ بِالرُّمحِ، حَتّى إذا دَخَلنا دَمِشقَ صاحَ صائِحٌ: يا أهلَ الشّامِ هؤُلاءِ سَبايا أهلِ البَيتِ المَلعون
ترجمه: امام باقر عليه السلام: از پدرم على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام در باره بردن او به سوى يزيد پرسيدم. فرمود: «مرا بر شترى لَنگ و بدون جهاز، سوار كردند و سر حسين عليه السلام بر بالاى عَلَمى بود و زنانمان، پشت سرِ من بر استرانى بدون پالان، سوار بودند. كسانى كه ما را مىبردند، از پشت سر و گرداگردمان، با نيزه، ما را احاطه كرده بودند و آزار مىدادند. اگر اشكى از ديده يكى از ما فرو مىچكيد، با نيزه به سرش مىكوبيدند، تا آن كه وارد شام شديم. جارچى جار زد: اى شاميان! اينان، اسيران اهل بيتِ ملعون اند».(۳)
(۱)شاعر:وحید دکامین
(۲)منبع: بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۹۰.
(۳)منبع: اقبال؛ سیدبن طاووس، ج 3 ص 89.
@emame_setayesh
💫در کوبه
توی کاسه آب می دید گریه می کرد
بچه ای رو خواب می دید گریه می کرد
یه نگاه به دور دستاش مینداخت
هر موقع طناب می دید گریه می کرد
یا امام سجاد ۳(علیهالسلام)
تا که جنجالی می دید گریه می کرد
رفته از حالی می دید گریه می کرد
دیگه این آخرا طوری شده بود
هر جا گودالی می دید گریه می کرد
یا امام سجاد ۳(علیهالسلام)
آسمون و تار می دید گریه می کرد
باغ می دید بهار می دید گریه می کرد
پاهای رقیه یادش می اومد
توی صحرا خار می دید گریه می کرد
یا امام سجاد ۳(علیهالسلام)
گریبان پاره می دید گریه می کرد
یا که گوشواره می دید گریه می کرد
گریه ی رباب و هم در می آورد
هر جا گهواره می دید گریه می کرد
یا امام سجاد ۳(علیهالسلام)
تا که مهمونی می دید گریه می کرد
پیرهن خونی می دید گریه می کرد
هی می گفت بهش یه خورده آب بدید
هر جا قربونی می دید گریه می کرد
یا امام سجاد ۳(علیهالسلام)
یا آتیش یا دود می دید گریه می کرد
یه دفعه عمود می دید گریه می کرد
دستاش و هی می کوبید به صورتش
صورت کبود می دید گریه می کرد
یا امام سجاد ۳(علیهالسلام)
هر کسی غم که میدید گریه میکرد
قامت خم که میدید گریه می کرد
یاد زخمای هلال قتلگاه
نعل اسبم که میدید گریه می کرد
یا امام سجاد ۳(علیهالسلام)
حامد خاکی
@emame_setayesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #عالم ستایشگر
#مرثیه ثرایی مرحوم عالم ربانی و عارف الهی حضرت آیت الله نظری خادم الشریعه یار امام راحل.
#غروب_عاشورا
ا ┈••✾•🍃⚫️🌿•✾••┈┈
@emame_setayesh
💫حکاکی اشک
طبق روایتی امام سجاد (ع) به نعمان بن منذر مدائنی فرمود: در شام ۷ مصیبت بر ما وارد کردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
۱. ستمگران در شام اطراف ما را به شمشیرهای برهنه و استوار کردن نیزه ها احاطه کردند و بر ما حمله می کردند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می زدند.
۲. سرهای شهداء را در میان کجاوه های زن های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس (ع) را در برابر چشم عمه هایم زینب و ام کلثوم (ع) نگه داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم (ع) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه (س) و فاطمه (س) می آوردند و با سرها بازی می کردند و گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم سُتوران قرار می گرفت.
۳. زن های شامی از بالای بام ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه ام افتاد و چون دست هایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
۴. از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار چرخاندند و می گفتند: «ای مردم! بکُشید این ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند!»
۵. ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می گفتند: این ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر، خندق و.. .) کشتند و خانه های آن ها را ویران کردند. امروز شما انتقام آن ها را از این ها بگیرید.
@emame_setayesh
🔰ادامه مطلب🔰
۶. ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند، ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
۷. ما را در مکانی اسکان دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می بردیم.
@emame_setayesh
در مورد این بانو که گفته می شود در شهر بعلبک به شهادت رسید و نامش «خوله» بنت حسین علیهماالسلام است به زودی صحبت خواهیم کرد. انشاءالله
@emame_setayesh
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: چهارشنبه - ۰۲ شهریور ۱۴۰۱
میلادی: Wednesday - 24 August 2022
قمری: الأربعاء، 26 محرم 1444
🌹 امروز متعلق است به:
🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام
🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام
🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام
🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹شهادت علی بن حسن مثلث علیه السلام، 146ه-ق
📆 روزشمار:
▪️9 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
▪️24 روز تا اربعین حسینی
▪️32 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام
▪️34 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام
▪️39 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیها السلام.
#مناسبتهای_دیگر
☀️ #شمسی
🔸 آغاز هفته دولت
🔸 شهادت مبارز انقلابي سيد علي اندرزگو (1357ش)
🌙 #قمری
🔸 محاصره ي مكّه و سنگ باران كعبه از سوي سپاهيان يزيدبن معاويه (64 ق)
🔸 درگذشت عالم جليل القدر "ملا عبداللَّه تُسْتَري" دانشمند عهد صفوي (1023 ق)
❄️ #میلادی
🔸 آغاز قيام "ديوار ندبه" در بيت المقدس (1929م).
@emame_setayesh
💫کلام امام ستایشگر
🔆آیتالله سید کریم کشمیری
✅«برای امام حسین علیه السلام
هرکاری بکنی کم است.»
@emame_setayesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تمدید گذرنامههای ۱۰ سال گذشته برای سفر #اربعین
سخنگوی فراجا:
🔹گذرنامههایی که طی ۱۰ سال اخیر اعتبار آنها تمام شده است با یک مهر شش ماه تمدید میشود و زائرین میتوانند برای یکبار از آن استفاده کنند.
🔹مردم از روز شنبه برای تمدید این گذرنامهها به اداره گذرنامه استانها و شعب اداره گذرنامه در شهرستانها رجوع کنند.
سهشنبه, ۱ شهریور ۱۴۰۱.
@emame_setayesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اربعینی هستم
✅صدای ماندگار شهید کافی (ره) درمورد پیاده روی اربعین،سندی بسیارمحکم قابل توجه شایعه پراکندگان،کسانی که میگویند پیاده روی کربلارا آخوندهاجدیداباب کرده اند.
@emame_setayesh
💫خاطره دوست
🔰کرامت حضرت زینب و حضرت رقیه سلام الله علیهما بر خادم شان♦️
♣️مرحوم سید کمال الدین رقعى زمانى که مسئولیت واحد تاسیسات و برق صحن مقدس حضرت زینب (س) را به عهده داشت، براى یکى از دوستان خود چنین تعریف کرد: روزى پسرى به نام (صاحب) مشغول چراغانى مناره هاى حرم حضرت زینب (س) براى جشن مبعث بود که از بالاى پشت بام به وسط حیاط صحن افتاد. مردم جمع شدند و بلافاصله او را به بیمارستان عباسیه شهر شام منتقل کردند و به علت حال بسیار وخیم او بسترى شد.
آن پسر گفت: هنگامى که روى تخت دراز کشیده بودم، ناگهان بى بى مجلله اى دست یک دختر کوچک را گرفته و آن دختر فرمود: اینجا چه مىکنى؟ برخیز و برو کارت را انجام بده و ادامه داد: عمه جان! بگو برود و کارش را انجام بدهد.
بى بى اشاره کرد: برو کارت نیمه تمام مانده.
جوان گفت: من که ترسیده بودم با همان لباس بیمارستان از روى تخت بلند شدم و فرار کردم. در خیابان افرادى که مرا آورده بودند با تعجب از من پرسیدند: اینجا چه مى کنى؟ و چرا از بیمارستان بیرون آمدى؟ من شرح واقعه را گفتم و خلاصه این واقعه، مشهور آن زمان شهر شام شد.
♦️برگرفته از کتاب دویست داستان از فضائل مصائب و کرامات حضرت زینب سلام الله علیها نوشته آقای عباس عزیزی
@emame_setayesh
بسم الله الرحمن الرحیم
💫سوز عشق
فیش روضه اسارت
زبان حال حضرت زینب سلام الله علیها
«السَّلامُ عَلَیک یا امَّ الْمَصآئِبِ یا زَینَبُ وَ رَحْمَةُ اللهِ و برکاته»
در تاریخ می بینیم علاقه ابی عبدالله علیهالسلام و حضرت زینب سلام الله علیها به حدی زیاد بود که حضرت زهرا سلام الله علیها نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و این جریان را با پدرش در میان گذاشت و پرسید: «پدرجان! از محبتی که میان زینب (س) و حسین (ع) است، شگفت زده شده ام، به طوری که زینب (س) لحظه ای بدون دیدار حسین (ع) قرار ندارد، اگر ساعتی بوی حسین (ع) را استشمام نکند جانش به لب می رسد.» پیامبر (ص) با شنیدن این سخن، دگرگون شد و اشک از چشمانش سرازیر گشت و آهی از سینه پرسوزش بر کشید و خطاب به دخترش زهرا(س) فرمود: «ای نور چشمم! این دختر همراه حسین (ع) به کربلا می رود، در رنجها و سختیهای مصایب حسین (ع) شریک خواهد بود.»(۱)
محبت زینب (س) به امام حسین (ع) به گونه ای بود که هر روز چند بار به دیدار حسین (ع) می پرداخت، سپس نماز می خواند.
اما این روزها که امام سجاد علیهالسلام می فرماید: فَقالَ: حَمَلَني عَلى بَعيرٍ يَطلُعُ بِغَيرِ وِطاءٍ، ورَأسُ الحُسَينِ عليه السلام عَلى عَلَمٍ، ونِسوَتُنا خَلفي عَلى بِغالٍ اكُفٍ، وَالفارِطَةُ خَلفَنا وحَولَنا بِالرِّماحِ، إن دَمَعَت مِن أحَدِنا عَينٌ قُرِعَ رَأسُهُ بِالرُّمحِ، حَتّى إذا دَخَلنا دَمِشقَ صاحَ صائِحٌ: يا أهلَ الشّامِ هؤُلاءِ سَبايا أهلِ البَيتِ المَلعون
ترجمه: امام باقر عليه السلام: از پدرم على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام در باره بردن او به سوى يزيد پرسيدم. فرمود: «مرا بر شترى لَنگ و بدون جهاز، سوار كردند و سر حسين عليه السلام بر بالاى عَلَمى بود و زنانمان، پشت سرِ من بر استرانى بدون پالان، سوار بودند. كسانى كه ما را مىبردند، از پشت سر و گرداگردمان، با نيزه، ما را احاطه كرده بودند و آزار مىدادند. اگر اشكى از ديده يكى از ما فرو مىچكيد، با نيزه به سرش مىكوبيدند، تا آن كه وارد شام شديم. جارچى جار زد: اى شاميان! اينان، اسيران اهل بيتِ ملعون اند». فراق برادر مبتلا شده و فقط با سر ابی عبدالله درد و دل می کنه. تصور کن یه شخص داغ دیده داره با عزیزی که از دست داده صحبت می کنه ، دیدی تو قبرستانها مخصوصا خانمهای داغ دیده ، اما اینجا خواهری داره با نیزه در مسیر راه که بر حیوانات بی جحاز سوار شدند با سوز و اشک با سر بر روی نیزه صحبت می کنه،
زبان حال بی بی رو اشاره کنم
🔰هرلحظه یک جوری بساط گریه جور است
می خواهم از رویت ببوسم نیزه دور است
ای رنگ برگشته ترین سرگشته ی من
نفرین و آه من به دنبال تنور است
اینقدر خود را از روى نیزه نینداز
فکر مرا اصلاً مکن ، زینب صبور است
ما میل در بازار رفتن را نداریم
اما به میل ما نمی باشد، به زور است
بی پوشیه محرم کنار ما نباشد
این کوچه و بازارها صعب العبور است
نان تصدق پیش ما آورده بودند
این چیزها از خاندان ما به دور است
حال ربابَت هیچ تعریفی ندارد
مادر بدون بچه اش زنده به گور است
ناله بزن یا حسین.
(۱)سند: ناسخ التواریخ حضرت زینب (س ) ص 74.
(۲)منبع: اقبال؛ سیدبن طاووس، ج 3 ص 89
@emame_setayesh