روی قبرم بنویسید که دور از وطنم جای سِنَّم بنویسید که پیر از محَنم بنویسید که غَسّاله مرا غسل نداد بنویسید شبیهِ پدرم بی‌کفنم بنویسید مرا عمّه حلالم بکند بنویسید نشد بوسه به دستش بزنم بُهتِ غَسّاله از این بود که دید افتاده چندتا لَکّه‌ی مشکوک به روی بدنم کاش می‌شد به کسی این‌همه زحمت ندهم (کاش می‌شد که خودم قبرِ خودم را بکنم) ۲ خواستم یک دو وصیّت بکنم اَمّا هربار جای آن، لَخته‌ی خون ریخت برون از دهنم بَس که زهرا شدم آخر نتوانست کسی دربیارَد ز تنِ سوخته‌ام پیراهنم

سبک : بارون کربلا گریونم پدر تا سحر منتظرت می‌مونم پدر تو خرابهروضه می‌خونم پدر گریونم پدر از تو دلخورم تو که نیستی از همه سیلی می‌خورم توی خیمه سوخت گل های چادرم از تو دلخورم بابا محزون اومدی دعا هام گرفت زیر بارون اومدی پس چرا با چشمای پر خون اومدی محزون اومدی ... اوضاع رو به راست بالش سرم رو سنگ بیابوناست خودت از زجر بپرس گوشوارم کجاست اوضاع روبه راست بازار بردنم چشم تو روشن تو انظار بردنم چقدر با اذیت و ازار بردنم بازار بردنم تو خواب می‌زنه منو با بقض ابوتراب می‌زنه به خدا منو واسه ثواب می‌زنه تو خواب می‌زنه عطشان کشتند وقتی که می‌خوندند قرآن کشتند پیکرت موند رو زمین عریان کشنتد عطشان کشتند بابا مبهم کشتند بابا می گن چند نفر باهم کشتند سر صبر و حوصله کم کم کشتند مبهم کشتند بی کس کشتند بودی واسه خیمه دلواپس کشتند قتل صبرت کردند از بس کشتند حسین....

سبک : بارون کربلا گریونم پدر تا سحر منتظرت می‌مونم پدر تو خرابه روضه می‌خونم پدر گریونم پدر از تو دلخورم تو که نیستی از همه سیلی می‌خورم توی خیمه سوخت گل های چادرم از تو دلخورم بابا محزون اومدی دعا هام گرفت زیر بارون اومدی پس چرا با چشمای پر خون اومدی محزون اومدی ... اوضاع رو به راست بالش سرم رو سنگ بیابوناست خودت از زجر بپرس گوشوارم کجاست اوضاع روبه راست بازار بردنم چشم تو روشن تو انظار بردنم چقدر با اذیت و ازار بردنم بازار بردنم تو خواب می‌زنه منو با بقض ابوتراب می‌زنه به خدا منو واسه ثواب می‌زنه تو خواب می‌زنه عطشان کشتند وقتی که می‌خوندند قرآن کشتند پیکرت موند رو زمین عریان کشنتد عطشان کشتند بابا مبهم کشتند بابا می گن چند نفر باهم کشتند سر صبر و حوصله کم کم کشتند مبهم کشتند بی کس کشتند بودی واسه خیمه دلواپس کشتند قتل صبرت کردند از بس کشتند حسین....

ای وای بر یتیمی قلبش شکسته باشد در گوشه‌ی خرابه تنها نشسته باشد یا رَب ز دست صیاد، این صید را رها کن تا جان به سینه دارد، از دام رسته باشد روی پدر ندیده، دنبال شَر دویده من عاشقی ندیدم این‌گونه خسته باشد داغی به سینه دارد، میل مدینه دارد ای کاش راهِ رفتن خولی نبسته باشد بابا کدام ظالم سر از تنت بریده یا رب به حق عباس دستش شکسته باشد

طفل یتیمی زِ حسین گم شده، ساربان ساربان قامت زینب زِ عَلم خم شده، ساربان ساربان

اصلاً رقیه نه، به خدا دختر خودت یک شب میان کوچه بماند، چه می‌کنی در بین ازدحام و شلوغی بترسد و یک تن به او کمک نرساند، چه می‌کنی اَصلاً خیال کن که کسی دختر تورا در بین جمعیت بکشاند، چه می‌کنی یا که خدا نکرده، کسی روی صورتش سیلی محکمی بنشاند، چه می‌کنی موی سرم را سفید کرد آن شب که با رگان تو، گفت و شنود کرد من زینبم که شاهد این راز بوده‌ام یا اللعجب، رقیه مرا هم شهید کرد

یه شب جاموندم و اومد سراغم همون مردی که با من، خیلی بد بود الهی که دلش آتیش بگیره که دل سوزوندن و خیلی بلد بود همش می‌گفت، عموت کجاست حال تو رو، نیگاه کنه بگو از علقمه بیاد، دست بستت را وا کنه

بیت‌الغزلِ هر غزلِ ناب رقیه‌ست خورشید علی‌اصغر و مهتاب رقیه‌ست کوتاه‌ترین راه به الله حسین است کوتاه‌ترین راه به ارباب رقیه‌ست آمد که شبی سر بزند دُختِ یرید دیدم که وقار خود کنم حفظ به‌جاست او داشت به تن لباسی از جنس حریر اما تنِ من لباسی از حُجب و حیاست پرسید که از تبار و از نسلِ که که‌ای کاین گونه وجود تو پُر از عشق و صفاست گفتم که زِ نسل حیدرِ کرّارم بابام حسین و مادرم خیرُ النساست می‌گفت برایم از اباالفضل بگو گفتم که عموی من خداوند وفاست تا بود کسی به ما جسارت ننمود تا رفت ببین خرابه‌ها منزل ماست یک‌ بار به شدت از شتر افتادم می‌بینی اگر که زنده‌اَم کارِ خداست با معجرِ من موی سرم غارت شد می‌گفت بُکُش که او شبیه زهراست

کانال عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس: ازاونجایی که تو این ایام اشعار زیادی به مناسبت محرم در کانال ارسال میشه، اشعارمناسبتهای هرشب رو جدا جدا توی یه کانال مجزا قرار دادیم. هر کانالی مخصوص یکی از شبهای محرم تشکیل شده لطفا عضو شوید 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/725549338Cf37bd0da2c اشعار و نوحه محرم https://eitaa.com/joinchat/373424593Cded6a9b38c مدح امام حسین و امام زمان علیه السلام https://eitaa.com/joinchat/1563492821C0671b137e6 اشعار شب اول محرم https://eitaa.com/joinchat/1564869077C4f07be97a6 اشعار شب دوم محرم https://eitaa.com/joinchat/1565852117Cc20501974e اشعار شب سوم محرم https://eitaa.com/joinchat/1566835157Cf63678ba51 اشعار شب چهارم محرم https://eitaa.com/joinchat/1553531349C44b48c92db اشعار شب پنجم محرم https://eitaa.com/joinchat/1555235285Ca102c18758 اشعار شب ششم محرم https://eitaa.com/joinchat/1556218325Cce06961151 اشعار شب هفتم محرم https://eitaa.com/joinchat/1558249941Ca6f8b751ad اشعار شب هشتم محرم https://eitaa.com/joinchat/1559560661Cfe23106c93 اشعار شب تاسوعا https://eitaa.com/joinchat/1455686104C7e60d684a1 شب عاشورای حسینی https://eitaa.com/joinchat/1561985493C773f277e30 شب شام غریبان

بسم الله الرحمن الرحیم #فیش_شب_چهارم #فرزندان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها امشب شب مادران شهداست 1, مادر شهید قربانعلی ناظری، پسرش غواص بود پیکر فرزندش رو ماهیان اروند خوردند، گریه می کرد می گفت دیگه ماهی نمی خورم. 2, حاجيه خانم عباسي ورده (مادر مكرمه شهيدان،شهید احمدجوادنيا، شهید علي جوادنيا، شهید يونس جوادنيا، شهید محمّد جوادنيا) مادر چهار شهید دفاع مقدس در دیداری حضوری با حضرت امام (ره) عکس فرزندان شهیدش را با خود آورده بود عکس اول را در آورد: این پسر اولم محسن است عکس دوم را گذاشت روی عکس محسن: این پسر دومم محمد است، دوسال با محسن تفاوت سنی داشت. عکس سوم را آورد و گذاشت روی عکس محمد؛ رفت بگوید این پسر سومم …، سرش را بالا آورد، دید شانه های امام (ره) دارد می لرزد. امام(ره) گریه اش گرفته بود. فوری عکس ها را جمع کرد زیر چادرش و خیلی جدی گفت: چهار تا پسرم رو دادم که اشکتو نبینم. خیلی این مادران شهدا عجیبند ✅امشب مهمان زینب کبری باشیم مادر دوشهید کربلا اومد فرزندانش و تقدیم کنه تا اشک امام رو نبینه. السلام علیک یا زینب بنت امیر المومنین یا عقیلة بنی هاشم بنت حیدر کرار دید برادر زاده هاش رفتن. دلشوره برادر رو داره گفت منم برات سرباز آوردم. خودش لباس رزم عون و محمد رو پوشید و آماده میدانشون کرد اومد جلوی برادر گفت داداش قبولشون کن ا♦️ا خلوت شده دور و برت جانم فدایت ای جان زینب، جان طفلانم فدایت در پیش مادر سربلندت می کنم من عون و محمد را پسندت میکنم من حتی تن این ها اگر شد ارباً ارباً هرگز نخواهی دید اشک خواهرت را ___ هرچه اسرار کرد زینب ابی عبدالله اجازه نداد، حتی فرمود: شاید همسرت عبدالله راضی نباشه، بی بی عرض کرد: اینطور نیست بلکه عبدالله به من سفارش کرد اگر کار به جنگ کشید بچه‌های من فدای فرزندان حسین، انقدر اسرار کرد تا بچه ها رو راهی کرد عجب خواهری نمی‌خواست یک لحظه برادر بی یار و یاور باشه. من می خوام عرض کنم عمه سادات، زینب کبری، اطراف سیدالشهدا از اصحاب و یاران کم شد نه خالی ، هنوز بودن بنی هاشم ، هنوز عباس بود هنوز قاسم بود، نتونستی تحمل کنی، بچه هاتو فدا کردی، چکار کردی اون لحظه ای که ابی عبدالله رفت تو گودی قتلگاه، همون لحظه ای که زینب ببینه آسمان تیره و تار شد همون لحظه که امام زمان فرمودند والشمر جالس علی صدره اون نانجیب رو سینه برادر نشست، یا ابا عبدالله __ (شعر سبک دار) نفس بکش حتی برای چند لحظه بودن تو واسم آرامش محضه قرارم حسین، گریه دارم حسین نیزه شکسته‌هارو درمیارم حسین سیاه شد همه روزگارم حسین نیزه شکسته‌هارو درمیارم حسین