eitaa logo
امام محله ستایشگر
182 دنبال‌کننده
205 عکس
216 ویدیو
109 فایل
هنر یك شیوة بیان است. یك شیوة ادا كردن است. تنها این شیوة بیان از هر تبیین دیگر رساتر،‌ دقیق‌تر، نافذتر و ماندگارتر است. امام خامنه ای جهت ارتباط با ادمین کانال با آیدی زیر در ارتباط باشید 🆔 @Karim6
مشاهده در ایتا
دانلود
محتواهای غدیر 👆👆👆👆
بسم الله الرحمن الرحیم (عجل الله تعالی فرجه) گریه امام زمان(ع) در مصیبت حضرت ابوالفضل(ع) نویسندگان: محمدرضا باقی اصفهانی جناب حجت الاسلام آقای قاضی زاهدی گلپایگانی می فرماید: من در تهران از جناب آقای حاج محمد علی فشندی که یکی از اخیار تهران است، شنیدم که می گفت: من از اول جوانی مقیّد بودم که تا ممکن است گناه نکنم و آن قدر به حج بروم تا به محضر مولایم حضرت بقیة اللّه ، روحی فداه، مشرف گردم. لذا سالها به همین آرزو به مکه معظمه مشرف می شدم. در یکی از این سالها که عهده دار پذیرایی جمعی از حجاج هم بودم، شب هشتم ماه ذیحجه با جمیع وسائل به صحرای عرفات رفتم تا بتوانم قبل از آنکه حجاج به عرفات بیایند، برای زواری که با من بودند جای بهتری تهیه کنم. تقریبا عصر روز هفتم بارها را پیاده کردم و در یکی از آن چادرهایی که برای ما مهیا شده بود، مستقر شدم. ضمنا متوجه شدم که غیر از من هنوز کسی به عرفات نیامده است. در آن هنگام یکی از شرطه هایی که برای محافظت چادرها در آنجا بود، نزد من آمد و گفت: تو چرا امشب این همه وسائل را به اینجا آورده ای؟ مگر نمی دانی ممکن است سارقان در این بیابان بیایند و وسائلت را ببرند؟ به هر حال حالا که آمده ای، باید تا صبح بیدار بمانی و خودت از اموالت محافظت بکنی. گفتم: مانعی ندارد، بیدار می مانم و خودم از اموالم محافظت می کنم. آن شب در آنجا مشغول عبادت و مناجات با خدا بودم و تا صبح بیدار ماندم تا آن که نیمه های شب دیدم سید بزرگواری که شال سبز به سر دارد، به در خیمه من آمدند و مرا به اسم صدا زدند و فرمودند: حاج محمدعلی، سلام علیکم. من جواب سلام را دادم و از جا برخاستم. ایشان وارد خیمه شدند و پس از چند لحظه جمعی از جوانها که تازه مو بر صورتشان روییده بود، مانند خدمتگزار به محضرش رسیدند. من ابتدا مقداری از آنها ترسیدم، ولی پس از چند جمله که با آن آقا حرف زدم، محبت او در دلم جای گرفت و به آنها اعتماد کردم. جوانها بیرون خیمه ایستاده بودند ولی آن سید داخل خیمه تشریف آورده بود. ایشان به من رو کرد و فرمود: حاج محمد علی! خوشا به حالت! خوشا به حالت! گفتم: چرا؟ فرمودند: شبی در بیابان عرفات بیتوته کرده ای که جدم حضرت سیدالشهداء اباعبداللّه الحسین(ع) هم در اینجا بیتوته کرده بود. من گفتم: در این شب چه باید بکنیم؟ فرمودند: دو رکعت نماز می خوانیم، در این نماز پس از حمد، یازده مرتبه قل هواللّه بخوان. لذا بلند شدیم و این عمل را همراه با آن آقا انجام دادیم. پس از نماز آن آقا یک دعایی خواندند که من از نظر مضامین مانند آن دعا را نشنیده بودم. حال خوشی داشتند و اشک از دیدگانشان جاری بود. من سعی کردم که آن دعا را حفظ کنم ولی آقا فرمودند: این دعا مخصوص امام معصوم است و تو هم آن را فراموش خواهی کرد. سپس به آن آقا گفتم: ببینید آیا توحیدم خوب است؟ فرمود: بگو. من هم به آیات آفاقیه و انفسیه بر وجود خدا استدلال کردم و گفتم: من معتقدم که با این دلایل، خدایی هست. فرمودند: برای تو همین مقدار از خداشناسی کافی است. سپس اعتقادم را به مسئله ولایت برای آن آقا عرض کردم. فرمودند: اعتقاد خوبی داری. بعد از آن سؤال کردم که: به نظر شما الآن حضرت امام زمان(ع) در کجا هستند. حضرت فرمودند: الان امام زمان در خیمه است. سؤال کردم: روز عرفه، که می گویند حضرت ولی عصر(ع) در عرفات هستند، در کجای عرفات می باشند؟ فرمود: حدود جبل الرحمة. گفتم: اگر کسی آنجا برود آن حضرت را می بیند؟ فرمود: بله، او را می بیند ولی نمی شناسد. گفتم: آیا فردا شب که شب عرفه است، حضرت ولی عصر(ع) به خیمه های حجاج تشریف می آورند و به آنها توجهی دارند؟ فرمود: به خیمه شما می آید؛ زیرا شما فردا شب به عمویم حضرت ابوالفضل(ع) متوسل می شوید. در این موقع، آقا به من فرمودند: حاجّ محمدعلی، چای داری؟ ناگهان متذکر شدم که من همه چیز آورده ام ولی چای نیاورده ام. عرض کردم: آقا اتفاقا چای نیاورده ام و چقدر خوب شد که شما تذکر دادید؛ زیرا فردا می روم و برای مسافرین چای تهیه می کنم. آقا فرمودند: حالا چای با من. از خیمه بیرون رفتند و مقداری که به صورت ظاهر چای بود، ولی وقتی دم کردیم، به قدری معطر و شیرین بود که من یقین کردم، آن چای از چایهای دنیا نیست، آوردند و به من دادند. من از آن چای دم کردم و خوردم. بعد فرمودند: غذایی داری، بخوریم؟ گفتم: بلی نان و پنیر هست. فرمودند: من پنیر نمی خورم. گفتم: ماست هم هست. فرمودند: بیاور، من مقداری نان و ماست خدمتشان گذاشتم و ایشان از نان و ماست میل فرمودند.
سپس به من فرمودند: حاج محمدعلی، به تو صد ریال (سعودی) می دهم، تو برای پدر من یک عمره به جا بیاور. عرض کردم: اسم پدر شما چیست؟ فرمودند: اسم پدرم «سید حسن» است. گفتم: اسم خودتان چیست؟ فرمودند: سید مهدی. من پول را گرفتم و در این موقع، آقا از جا برخاستند که بروند. من بغل باز کردم و ایشان را به عنوان معانقه در بغل گرفتم. وقتی خواستم صورتشان را ببوسم، دیدم خال سیاه بسیار زیبایی روی گونه راستشان قرار گرفته است. لبهایم را روی آن خال گذاشتم و صورتشان را بوسیدم. پس از چند لحظه که ایشان از من جدا شدند، من در بیابان عرفات هر چه این طرف و آن طرف را نگاه کردم کسی را ندیدم! یک مرتبه متوجه شدم که ایشان حضرت بقیة اللّه ، ارواحنافداه، بوده اند، به خصوص که اسم مرا می دانستند و فارسی حرف می زدند! نامشان مهدی(ع) بود و پسر امام حسن عسکری(ع) بودند. بالاخره نشستم و زارزار گریه کردم. شرطه ها فکر می کردند که من خوابم برده است و سارقان اثاثیه مرا برده اند، دور من جمع شدند، اما من به آنها گفتم: شب است و مشغول مناجات بودم و گریه ام شدید شد. فردای آن روز که اهل کاروان به عرفات آمدند، من برای روحانی کاروان قضیه را نقل کردم، او هم برای اهل کاروان جریان را شرح داد و در میان آنها شوری پیدا شد. اول غروب شب عرفه، نماز مغرب و عشا را خواندیم. بعد از نماز با آن که من به آنها نگفته بودم که آقا فرموده اند: «فردا شب من به خیمه شما می آیم؛ زیرا شما به عمویم حضرت عباس(ع) متوسل می شوید» خود به خود روحانی کاروان روضه حضرت ابوالفضل(ع) را خواند و شوری برپا شد و اهل کاروان حال خوبی پیدا کرده بودند، ولی من دائما منتظر مقدم مقدس حضرت بقیة اللّه ، روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء، بودم. بالاخره نزدیک بود روضه تمام شود که کاسه صبرم لبریز شد. از میان مجلس برخاستم و از خیمه بیرون آمدم، ناگهان دیدم حضرت ولی عصر(ع) بیرون خیمه ایستاده اند و به روضه گوش می دهند و گریه می کنند، خواستم داد بزنم و به مردم اعلام کنم که آقا اینجاست، ولی ایشان با دست اشاره کردند که چیزی نگو و در زبان من تصرف فرمودند و من نتوانستم چیزی بگویم. من این طرف در خیمه ایستاده بودم و حضرت بقیة اللّه ، روحی فداه، آن طرف خیمه ایستاده بودند و بر مصائب حضرت ابوالفضل(ع) گریه می کردیم و من قدرت نداشتم که حتی یک قدم به طرف حضرت ولی عصر(ع) حرکت کنم. بالاخره وقتی روضه تمام شد، حضرت هم تشریف بردند.* پی نوشت: * برگرفته از: آثار و برکات حضرت امام حسین(ع)، ص23، قضیه 5.
بسم الله الرحمن الرحیم امروز به کوی تو گرفتار زیاد است مثل من شرمنده گنهکار زیاد است اما کرم توست که بسیار زیاد است بخشندگی ات حضرت ستار زیاد است در کوی وفا شاه و گدا فرق ندارند وقت کرم تو فقرا فرق ندارند خواندی تو دگر بار به کویت همگان را هرکس که به سرمایه ی خود دیده زیان را یا داده ز کف فرصت ماه رمضان را با خویش بیارد دل و جان نگران را گفتی که گناه دل پر آه ببخشی امروز به اندازه ی یک ماه ببخشی بعد از رمضان رشته ی خود با تو بریدم من هرچه کشیدم فقط از خویش کشیدم گفتم عرفه فرصت دیدار مهیاست هر ساعت این روز خبر دار ز آقاست خوش آنکه دلش هم نفس یوسف زهراست ((اما همه ی عشق فقط روضه ی سقاست در روضه ی او عطر گل یاس بیاید خود گفته که در روضه ی عباس بیاید)) (پرورش) عجل الله تعالی فرجه الشریف در جواب به مرحوم فشندی که روز عرفه، که می گویند حضرت ولی عصر(ع) در عرفات هستند، در کجای عرفات می باشند؟ فرمود: حدود جبل الرحمة. گفتم: اگر کسی آنجا برود آن حضرت را می بیند؟ فرمود: بله، او را می بیند ولی نمی شناسد. گفتم: آیا فردا شب که شب عرفه است، حضرت ولی عصر(ع) به خیمه های حجاج تشریف می آورند و به آنها توجهی دارند؟ فرمود: به خیمه شما می آید؛ زیرا شما فردا شب به عمویم حضرت ابوالفضل(ع) متوسل می شوید.» ما هم متوسل بشیم روز عرفه و شهادت حضرت مسلم علیه السلام به حضرت حجت تا آقا به ما نگاه کنند چون امروز روزِ اونهائیه که شبهای قدر رو از دست دادن پیامبر اکرم (ص) : ما مِن یَومٍ أکثَرَ أن یُعتِقَ اللَّهُ فِیهِ عَبدَاً مِنَ النّارِ مِن یَومِ عَرَفَهَ خداوند در هیچ روزی به اندازه روز عرفه ، بندگان را از آتش دوزخ نمی‏رهاند صحیح مسلم ، ج 4 ، ص 107 . باید بریم در خونه اهل بیت با واسطه واسطه های امروز ما باب الحوائج هستند. السلام علیک یا ابالفضل العباس یادم ز وفای اشجع الناس آید وز چشم ترم سوده الماس آید آید به جهان اگر حسین دگری هیهات برادری چوعباس آید شهدای اهل بیت در روز عاشورا وداع داشتند حتی خود ابی عبدالله ۷ وداع داشتند اما عباس وداع نداشت چون کسی احتمال نمی داد عباس شهید بشه حتی مادرش ام النبین هم شنید باور نکرد. به تیغی حیف گیسویت گسستند دو بازویت دو بازویت گسستند از آنجایی که من بوسیده بودم بمیرم هر دو اَبرویت گسستند بهارم را چه سان پاییز کردند دلم را از غمت لبریز کردند سرت ای کاش رویِ نیزه می‌ماند تو را از مرکبی آویز کردند غمت راهِ نفس بر سینه بسته ترک بر چهره‌ی آیینه بسته زِ بسکه خاکْ بر سر ریختم من ببین عباس دستم پینه بسته ✍
کانال عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس: ازاونجایی که تو این ایام اشعار زیادی به مناسبت محرم در کانال ارسال میشه، اشعارمناسبتهای هرشب رو جدا جدا توی یه کانال مجزا قرار دادیم. هر کانالی مخصوص یکی از شبهای محرم تشکیل شده لطفا عضو شوید 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/725549338Cf37bd0da2c اشعار و نوحه محرم https://eitaa.com/joinchat/373424593Cded6a9b38c مدح امام حسین و امام زمان علیه السلام https://eitaa.com/joinchat/1563492821C0671b137e6 اشعار شب اول محرم https://eitaa.com/joinchat/1564869077C4f07be97a6 اشعار شب دوم محرم https://eitaa.com/joinchat/1565852117Cc20501974e اشعار شب سوم محرم https://eitaa.com/joinchat/1566835157Cf63678ba51 اشعار شب چهارم محرم https://eitaa.com/joinchat/1553531349C44b48c92db اشعار شب پنجم محرم https://eitaa.com/joinchat/1555235285Ca102c18758 اشعار شب ششم محرم https://eitaa.com/joinchat/1556218325Cce06961151 اشعار شب هفتم محرم https://eitaa.com/joinchat/1558249941Ca6f8b751ad اشعار شب هشتم محرم https://eitaa.com/joinchat/1559560661Cfe23106c93 اشعار شب تاسوعا https://eitaa.com/joinchat/1455686104C7e60d684a1 شب عاشورای حسینی https://eitaa.com/joinchat/1561985493C773f277e30 شب شام غریبان
محمّد، با خودش آورد، محبوبش، حبیبش را حسن، آن باغ حُسنش را، حسین و عطر سیبش را زنی از راه می‌آید، که دارد آرزو مریم، به رویش وا کند، یک لحظه چشمان نجیبش را کنار نفسِ خود، دارد می‌آید احمد و ساقی فقط داند، دلیلِ مستی و حال عجیبش را رسید از راه، روح‌الله و سرّالله و سیف‌الله شنید از آسمان، عیسی‌ابن‌مریم هم، نهیبش را نگاهی می‌کند یعسوب و می‌ترسند ترسایان چه کس، این‌گونه بیرون کرده از میدان، رقیبش را؟ بپرس از خیبر، ای نجران! که لرزان با تو واگوید: چه خواهد شد اگر حیدر، کِشد تیغ مهیبش را . «پدر» با ما، «پسر» با ما، دَمِ «روحُ‌القدس» با ماست بگو در پای حیدر، افکنَد ترسا، صلیبش را به پای «ایلیا» اُفتند یا در نار، می‌بخشد قسیمُ النار والجنت، به هر نفسی، نصیبش را فقط «دست خدا» کافی است، بی‌تیغ دودم، حتی به آنی رو کند، دست کلیسا و فریبش را چه می‌فهمد؟ زبانِ آن‌که بخشیده است، جانش را کلیسایی که با انجیل، پر کرده‌ست، جیبش را نبودی یا رسول الله! آن روز و در آن کوچه ببینی، حال و روزِ حیدر و یاس غریبش را نبودی با علی، آن روز بر بالین بانویش که آمینی بگویی، یا امین! «أمّن یُجیب»ش را خدا تنها خبر دارد، چه حالی دارد، آن وقتی که بیند عاشقی، بیمار در بستر، طبیبش را
. دستـی به دعـا و نافلـه برداریم دستی به سُرور و هلهله برداریم خشـنودی ِ قـلب فاطمـه گامی در... زیبــا شــدن ِ مبـاهــله بـرداریـم .......... . خورشید مباهله به نام نامی عشق و به نام نامی داور به نام نامی احمد به نام نامی حیدر به نام نامی طور و به نام نامی طاها به نام نامی نور و به نام نامی کوثر به نام نامی فاطر به نام نامی یاسین به نام نامی زهرا به نام نامی مادر به نام نامی لُوءْلُوءً به نام نامی مرجان به نام نامی دریا به نام نامی گوهر به نام نامی فتح و به نام نامی مؤمن به ذوالْفَقار علیّ و به نام فاتح خیبر به نام نامی قرآن به نقشِ « اَنْفُسَنا » یش ببین تمام حقیقت گرفته نورِ مکرّر بدان مباهله را حق که روشنای وجود است که این معادله نور است و نور آلِ پیمبر به فاطِمَهَ ، وَ اَبُوها ، وَ بَعْلُها وَ بَنُوها ببین تو آلِ کِسا را درین میانه منوّر شکستِ قوم نصاری شکستِ کفرونفاق است که این مباهله بهر نبی ست نصرتِ دیگر درین فتوح معظّم درین شکوه مکرّم چگویمت ز نبیّ و ز اَهْلِ بَیْتِ مطهّر علی گرفته به دستش لوای نصرت دین را چنان که قُلّه ی ایمان چنان که نخل تناور ** محمود تاری «یاسر»✍
. بر هیبت عترت پیمبر صلوات بر جان نبی حضرت حیدر صلوات بر فاطمه و دو نور چشمش، حسنین بر عید مباهله مکرر صلوات بر نور مبین حی سرمد صلوات بر جمع کسای آل احمد صلوات بر دشمن پنج تن دمادم لعنت بر پنج تن آل محمد صلوات .
14.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مگه نمی‌دونی کار گره خورده؟ دیگه از این به بعد کار ما نیست....... حتما پخش کنید التماس دعا 😭 بخدا کم کاری کردیم....شرمنده ایم
▪️صاحب مکیال المکارم می‌نویسد: یکی از دوستان صالح من در عالم خواب، مولا صاحب الزمان سلام الله علیه را دید که فرمود: ... بعض أصدقائي الصالحين، أنّه رأى مولانا الحجّة عليه السّلام في المنام، فقال ما معناه: إنّي لأدعو لمؤمن يذكر مصيبة جدّي الشهيد، ثمّ يدعو لي بتعجيل الفرج و التأييد من دعاگوی هر مومنی هستم كه پس از ذكر مصائب حضرت سيدالشهدا سلام الله علیه برای تعجیل فرج و تایید من دعا كند! 📚مكيال المكارم، ج۲، ص: ۵۷
⚫️ چگونه در ثواب عزاداری امام زمان ( سلام الله علیه ) در محرم سهیم باشیم قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و اله : ‌ مَنْ عَزَّى مُصَاباً كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْتَقِصَ مِنْ أَجْرِ الْمُصَابِ شَيْئاً. هرکس به عزاداری تسلیت بگوید، به اندازه اجر آن عزادار بدون این که از اجر او کاسته شود به تسلیت گوینده اجر داده می شود. 📜الكافی، ج ۳ ص ۲۰۵ ▪️در عزاداری ها به صاحب این عزا امام زمان عجل الله تعالی فرجه اینگونه تسلیت بگوییم آجَرَکَ الله یا بَقیَّهَ الله فی مُصیبَة جَدِّکَ الحُسین علیه السلام"