eitaa logo
امام محله ستایشگر
182 دنبال‌کننده
205 عکس
216 ویدیو
109 فایل
هنر یك شیوة بیان است. یك شیوة ادا كردن است. تنها این شیوة بیان از هر تبیین دیگر رساتر،‌ دقیق‌تر، نافذتر و ماندگارتر است. امام خامنه ای جهت ارتباط با ادمین کانال با آیدی زیر در ارتباط باشید 🆔 @Karim6
مشاهده در ایتا
دانلود
اینجا دیار گریه‌کن‌ها از قدیم است دولتسرای حضرت عبدالعظیم است صاحب لوای این حرم شاهی کریم است تنها پناه بی پناهان این حریم است با لطف این آقا گدا عبد خدا شد هر سائلی در این حرم حاجت روا شد بوی حسن دارد ضریح دل ربایش قربان رنگ سبز این گلدسته‌هایش اینجا غمی دیرینه دارد گریه‌هایش این سرزمین خیلی گران باشد بهایش این خاک را وعده به یک نامرد دادند داغ حسین را بر دل زهرا نهادند شب‌های جمعه نیمه شب‌ها تا سپیده بر روی اسرارش خدا پرده کشیده از راه می‌‌آید زنی قامت خمیده لب می‌گذارد روی حلقوم بریده فریاد‌های یا بنی پا بگیرد حیدر بیاید بازوی زهرا بگیرد روضه نمی‌خواهد تنی که سر ندارد قربان آن آقا که انگشتر ندارد یک تکه‌ای سالم همه پیکر ندارد جایی برای بوسۀ مادر ندارد گیسوی خود را ریخته روی گلویش مادر بود این گونه شکل گفتگویش گوید بنیّ یا بنیّ یا بنیّ برخیز آمد مادرت زهرا بنیّ دیدم خودم در عصر عاشورا بنیّ افتاده بودی زیر دست و پا بنیّ من بی وضو موی تو را شانه نکردم حالا به دنبال سرت باید بگردم از تشنگی لب‌های عطشانت به هم خورد ترکیب ابروها و چشمانت به هم خورد از شدت ضربه دو دندانت به هم خورد آیه به آیه نذر قرآنت به هم خورد راه تو را در گودی گودال بستند بر پیکر تو نیزه‌ها را می‌‌شکستند شاعر: قاسم نعمتی ‌🌐@emame_setayesh
بسم الله الرحمن الرحیم ♦️فیش شماره ۴ شب جمعه♦️ لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولا و نعم النصیر حال و احوال گرفتار تماشا دارد گریه ی عبـد گنـه کار تماشا دارد آمدم گریه کنم تا که نگاهی بکنی چون ستاره به شب تـار تماشا دارد هر چه شد بین من و تـو ز همه پوشاندی آبروداریِ ستـّار تماشا دارد بـارها زیـر همه قـول و قـرارم زده ام دست گیریِ تـو هـر بـار تماشا دارد مهربـانی بـه گنـهکار بُــَود عادت تو کـَرم سفرۀ غفـّار تماشا دارد عاشق نیمه شب صحن و سرایِ نـجفـم حـرم حیـدر کـرّار تماشا دارد همۀ آرزویم یک سحر کرب و بلاست شب جمعه حـرم یـار تماشا دارد مادری دست به پهلو پـسری پـاره گلو گـریـه ها لحظۀ دیـدار تماشا دارد (ای وای حسیییین) ✅بین روضه خونها معروفه شب‌های جمعه موقع روضه از حال مادری حرف میزنن که جوان بود انقدر حالش تو روزای آخر بد شده بود که امیر المومنین هی میگفت : ♦️ممنونم اگر نروی میمیرم اگر بروی زهرای من مرو ای نــخـــل بـریــــده ثــــمــــر ای مــادر کـشــتـــــه پــســـــر زهرای من مرو 🔰ای وااای مادر مادر مادر... 🔰 جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد آسمان شرمنده از قد خم مهتاب شد گریه میکرد تا امت شود بیدار.... حیف از صدای گریه اش امت فقط بی خواب شد پشت در آمد بگوید گوش عالم بشنود ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد حضرت صدیقه از گستاخی مسمار نه از طناب دور دستان علی بیتاب شد ا🔰⬇️ا آنقدر بی تاب شد که دیگه دردشو به امیر المومنین علیه السلام هم نگفت، اجازه نمی داد علی رو ببرن هی می گفت: «خلوا بنُ عمی، یعنی: پسر عمو مو، رها کنید.» همه دغدغه زهرای مرضیه سلام الله علیها اینه علی شو دارن میبرن. حتی دردشو تو جریان هجوم به امیر المومنین علیه السلام نگفت شاید دلیلش این بود که مادر سادات حیا کرد نکنه علی خجالت بکشه تازگی نداره چون تو طول زندگیش هم از علی خواهشی نکرد اینجا زهرای مرضیه نگذاشت علی خجالت بکشه، پای علی ماند کربلا هم عروسش رباب خودش علی اصغر علیه‌السلام رو به ابی عبدالله علیه‌السلام نداد تا ارباب خجالت نکشه، آخه ارباب منو شما علی اصغرشو از دستان زینب کبری گرفت ، هرچه رباب انجام داد تا خجالت ابی عبدالله علیه‌السلام رو نبینه ولی ساعتی نگذشت که صدایی از آسمان آمد « حسین ، دعه فان له مرضعا فی الجنه» لذا ارباب نای رفتن به خیمه را نداشت. ا♦️🔰♦️ا دو قدم سمت خیام و دو قدم بر میگشت پدری که نگران سمت حرم بر میگشت پسرش را به روی دست تماشا میکرد چاره ساز همه در سینه خدایا میکرد مادری را دم خیمه نگران میبیند حرم فاطمه را موی کنان میبیند بین راه از گلوی سرخ علی تیر کشید ولی انگار از این حنجره شمشیر کشید مانده بود اینکه به مادر چه جوابی بدهد پسرش را ز حرم برد که آبی بدهد دو قدم سمت خیام و دو قدم بر میگشت پدری که نگران سمت حرم بر میگشت و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون شب جمعست سلام همه نوکرها به شه تشنه بی سر ابا عبدالله ا💫ا. ا💫ا. تسلی دل زهرای مرضیه ناله بزن یا حسین.... ‌🌐@emame_setayesh
بسْمِ اللّهِ الرَّحْمـَنِ الرَّحِیمِ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ النّاطِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ، آسمان در سجده افتاد است پیش پای تو عرش آرام است زیر سایه ی طوبای تو بادها را مسخ کرده عطر جان افزای تو ماه،فانوسی برای شب نشینی های تو تو تجلّی اصولی،تو بنای منطقی تو امام راستینی،تو امام صادقی از قنوت صبحگاهت تا دعایی می رسد مستمند تو به یک نان و نوایی می رسد پای درس ات روح آدم تا رهایی می رسد جابرِ حیّان در این مکتب به جایی می رسد(۱) طایر علم لدُنّی جلد بامِ صادق است شیعه هرچه دارد از قالَ الامام صادق است خط ابروی تو سرمشق شب هر فاضل است خواندن املای گیسوی سیاهت مشکل است کسب علم از غیر باغ دانشت بی حاصل است طفل ابجدخوانِ دَرسَت هم فقیه کامل است نور علم ات را به ژرفای جهان تابانده اند بعد از آن مردم تو را شیخ الائمه خوانده اند حال عاشق نیمه شب با چشم بارانی خوش است پس سحر لطفی کنی من را بگریانی،خوش است یک نظر تنها،به سمتم،سربگردانی خوش است در تنور عشق من را هم بسوزانی،خوش است خواب شیرینی به چشم خیسِ فرهادم بده مثل “هارون” راه و رسم عاشقی یادم بده(۱۱) می چکد عطر خدا از اَلسّلام آخرت شش قدم می خواست تا معراج، چشمان ترت جبرئیل افتاد وقتی باز شد بال و پرت بندگی ات شیعه را انداخت یاد مادرت اشک را مانند مادر می کنی آب وضو آنقدر،مولای من،زهراخِصالی که نگو فصل کوچ عاشقی دل را پرستو می کنم شالِ ممسوسِ به اشک روضه را بو می کنم دست چشمم را کنار قبر تو رو می کنم بارگاه خاکی ات را آب و جارو می کنم کاش در خاک بقیع تو حرم می ساختیم چارتا گنبد در آنجا دسته کم می ساختیم بارها گفتی که اشک روضه ها مشکل‌گشاست دردمندان گریه بر هر در بی درمان دواست ختم منبر هایت آغاز گریز کربلاست قاتلِ جان تو آقا روضه ی طشت طلاست اشک های گریه کن ها را شمارش کرده ای گریه بر جدِّ غریبت را سفارش کرده ای(۱)(۲) آه از آن شب که کوچه باز بوی غم گرفت آسمان قلبش شکست و بارشی نم نم گرفت روضه خوان”دیوار”شد “در” پا به پایش دم گرفت دخترت از ترس دامان تو را محکم گرفت(۳) نیمه شب بال و پر پروانه را آتش زدند پیش چشم دختر تو خانه را آتش زدند پیش پای ات اشک های همسرت افتاده است جای جای این گذر بال و پرت افتاده است تکه ای از شعله بر روی سرت افتاده است رد میخ آیا به روی پیکرت افتاده است؟ ریسمانِ بی مروّت‌ها اسیرت کرده است ناسزای بی حیا در کوچه پیرت کرده است بین این کوچه تو را در نیمه ی شب می کِشند بی عمامه بی عبا در پشت مرکب می کشند تا گذر از جمعیت می شد لبالب می کشند ذهنِ ما را سمت شام و داغ زینب می کشند سوخت در بین گذر بال و پر پروانه ها عمه جانت سنگ خورد از پشت بام خانه ها گیسوان کودکی با پنجه شانه می خورد پیش چشمانش رقیه تازیانه می خورد طفلکی از زجر سیلی بی بهانه می خورد دست سنگینی به رویِ کودکانه می خورد دور تو شکر خدا انبوه شامی ها نبود معجر ناموس تو دست حرامی ها نبود. شاعر: بردیا محمدی مرحوم فشارکی اصفهانی در کتابش نقل می کند. از امام سجاد علیه‌السلام پرسیدند:سخت‌ترین زمانی که در قیام عاشورا و رخدادهای بعد از آن گذراندید کجا بود، سه بار فرمودند «الشام الشام الشام»(۶) بر خیز و زینب را ببین، رفته اسارت در کوچه های شام و کوفه،‌ شد جسارت در پیش او رأس حسین ، کرده قیامت طبق روایت دیگر امام سجاد (ع) به نعمان بن منذر مدائنی فرمود: در شام هفت مصیبت بر ما وارد کردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: ۱. ستمگران در شام اطراف ما را به شمشیرهای برهنه و استوار کردن نیزه ها احاطه کردند و بر ما حمله می کردند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می زدند. ۲. سرهای شهداء را در میان کجاوه های زن های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس (ع) را در برابر چشم عمه هایم زینب و ام کلثوم (ع) نگه داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم (ع) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه (س) و فاطمه (س) می آوردند و با سرها بازی می کردند و گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم سُتوران قرار می گرفت. ۳. زن های شامی از بالای بام ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه ام افتاد و چون دست هایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند. ۴. از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار چرخاندند و می گفتند: «ای مردم! بکُشید این ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند!»
۵. ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می گفتند: این ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر، خندق و.. .) کشتند و خانه های آن ها را ویران کردند. امروز شما انتقام آن ها را از این ها بگیرید. ۶. ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند، ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت. ۷. ما را در مکانی اسکان دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می بردیم. (۱۱)قال حدثنا سعد بن عبد الله عن محمد بن الحسین بن الخطاب عن محمد بن إسماعیل عن صالح بن عقبة عن أبی هارون المكفوف قال قال لی أبو عبد الله( ع )یا أبا هارون أنشدنی فی الحسین( ع )فأنشدته قال فقال لی أنشدنی كما ینشدون یعنی بالرقة قال فأنشدته هذا الشعر امرر على جدث الحسین.... فقل لأعظمه الزكیة قال فبكى ثم قال زدنی فأنشدته القصیدة الأخرى قال فبكى و سمعت البكاء من خلف الستر قال فلما فرغت قال یا أبا هارون من أنشد فی الحسین( ع )شعرا فبكى و أبكى عشرة كتب لهم الجنة و من أنشد فی الحسین( ع )شعرا فبكى و أبكى خمسة كتب له الجنة و من أنشد فی الحسین( ع )شعرا فبكى و أبكى واحدا كتب لهم الجنة و من ذكر الحسین( ع )عنده فخرج من عینیه مقدار جناح ذبابة كان ثوابه على الله عز و جل و لم یرض له بدون الجنة. از ابوهارون مکفوف نقل است که امام جعفر صادق عليه‏‌السلام به من گفت: براي من شعري درباره‏ حسين عليه‏‌السلام بخوان. من شعري برايش خواندم و او به من گفت: آن چنان که براي خود مي‏‌خوانيد برايم بخوان، منظورش، با رقت و سوز، بود. و من چنين خواندم: گذرت که بر جسد حسين افتاد، به استخوان‏هاي پاکش بگو: (اي استخوان‏هاي پاک، هميشه از باران ابرهاي متراکم و پربار، بهره‏‌ور سيراب باشي.) ابوهارون گويد: امام صادق عليه‌‏السلام گريست و سپس گفت: بيشتر بخوان! قصيده‏ ديگري برايش خواندم و او باز گريه کرد، و من از پشت پرده نيز صداي گريه شنيدم. وقتي که آرام شدم، حضرت گفت: اي اباهارون هر کس در رثاي حسين عليه‏‌السلام شعري بخواند، بگريد و ده کس را بگرياند، بهشت براي آنان حتمي گردد. و هر که در رثاي حسين عليه‌‏السلام شعري بخواند، بگريد و پنج کس را بگرياند، باز بهشت براي آنان نوشته شود و هر کس در رثاي حسين عليه‏‌السلام شعري بخواند، بگريد و يکي را بگرياند، باز هم بهشت بر آن دو ضرور گردد. هر که در نزد او از حسين عليه‏‌السلام يادي شود و از چشمان او به مقدار پر مگسي اشک بيرون آيد، پاداش نيکي با خدا باشد و خدا براي او، به کمتر از بهشت راضي نباشد. «ثواب الاعمال،صفحه۱۷۸» (۱۲)تعداد شاگردان امام صادق علیه‌السلام را بالغ بر چهار هزار نفر نوشته اند.(شیخ مفید، الإرشاد، قم، مکتبه بصیرتی، ص 271؛ حیدر، اسد، همان کتاب، ج1، ص 69.) (۱)«عن‌هارون بن خارجة، عن ابی عبدالله علیه‌السلام «قال: کنّا عنده فذکرنا الحسین علیه‌السلام (وعلی قاتله لعنة الله) فبکی ابو عبدالله علیه‌السلام وبکینا، قال: ثمَّ رفع راسَه فقال: قال الحسین علیه‌السلام: انا قتیل العَبرَة، لا یذکرنی مؤمن الاّ بکی ـ » هارون بن‌ خارجه، از حضرت ابی‌عبداللَّه (علیه‌السّلام) نقل کرده وی گفت: محضر مبارک امام صادق (علیه‌السّلام) بودیم، پس نام امام حسین (علیه‌السّلام) و علی قاتله لعنة‌اللَّه را بردیم، حضرت گریستند و ما نیز گریستیم. راوی می‌گوید: امام (علیه‌السّلام) سر مبارکشان را بلند کرده و فرمودند: حضرت امام حسین (علیه‌السّلام) فرمودند: من کشته اشک هستم، یاد نمی‌کند من را هیچ مؤمنی مگر آنکه می‌گرید....(جعفر بن محمد بن قولویه، الوفاة:۳۶۷، کامل الزیارات، ج۱، ص۱۱۷، تحقیق:بهراد الجعفری، الناشر:مکتبة الصدوق. ) (۲)عن مِسْمَع بن عبدالملک کِرْدین البصریّ «قال: قال لی ابو عبدالله علیه‌السلام: یا مِسْمَع انت مِن اهل العِراق؛ اما تاتی قبر الحسین علیه‌السلام؟ قلت: لا؛ انا رَجلٌ مشهورٌ عند اهل البصرة، وعندنا مَن یتّبع هوی هذا الخلیفة، وعدوّنا کثیر مِن اهل القبائل مِن النُّصّاب وغیرهم، ولستُ آمنهم انْ یرفعوا حالی عند ولد سلیمان فیُمثِّلون بی، قال لی: افما تذکر ما صنع به؟ قلت: نعم، قال: فتجزع؟ قلت: ‌ای والله واستعبر لذلک حتّی یری اهلی اثر ذلک علیَّ فامتنع مِن الطّعام حتّی یستبین ذلک فی وَجهی، قال: رحِمَ الله دَمعتَک، اما انّک مِن الَّذین یُعدُّون مِن اهل الجزع لنا، والّذینَ یَفرحون لِفَرحِنا ویحزنون لِحُزننا ویخافون لَخوْفنا ویامنون اذا امنّا، اما انّک ستری عند موتک حضور آبائی لک ووصیّتهم ملکَ الموت بک، وما یلقّونک به مِن البشارة افضل، ولملک الموت ارقّ علیک واشدُّ رَحمةً لک من الاُمّ الشّفیقة علی ولدها، قال: ثمَّ استعبر واستعبرتُ معه، فقال: الحمد للهِ الّذی فضّلنا علی خلقِه بالرَّحمة وخصَّنا اهل البیت بالرَّحمة
مسمع بن عبدالملک کردین بصری نقل کرده: حضرت ابوعبداللَّه (علیه‌السّلام) به من فرمودند: ‌ای مسمع تو از اهل عراق هستی، آیا به زیارت قبر حسین (علیه‌السّلام) می‌روی؟ عرض کردم: خیر، من نزد اهل بصره مردی مشهور هستم و نزد ما کسانی هستند که خواسته این خلیفه را طالب بوده و دشمنان ما از گروه ناصبی‌ها و غیر ایشان بسیار بوده و من در امان نیستم از اینکه حال من را نزد پسر سلیمان گزارش کنند. در نتیجه او با من کاری کند که عبرت دیگران گردد لذا احتیاط کرده و به زیارت آن حضرت نمی‌روم. حضرت به من فرمودند: آیا یاد می‌کنی مصائبی را که برای آن جناب فراهم کرده و آزار و اذیت‌هائی که به حضرتش روا داشتند؟ عرض کردم: بلی. حضرت فرمودند: آیا به جزع و فزع می‌آئی؟ عرض کردم: بلی به خدا قسم و بخاطر یاد کردن مصائب آن بزرگوار چنان غمگین و حزین می‌شوم که اهل و عیالم اثر آن را در من مشاهده می‌کنند و چنان حالم دگرگون می‌شود که از خوردن طعام و غذا امتناع نموده و به وضوح علائم حزن و‌ اندوه در صورتم نمایان می‌گردد. حضرت فرمودند: خدا رحمت کند اشک‌های تو را (یعنی خدا به‌واسطه این اشک‌ها تو را رحمت‌ نماید، بدان قطعا تو از کسانی محسوب می‌شوی که به خاطر ما جزع نموده و به واسطه سرور و فرح ما مسرور گشته و بخاطر حزن ما محزون گردیده و به‌جهت خوف ما خائف بوده و هنگام مامون بودن ما در امان هستند، توجه داشته باش حتما و عن قریب هنگام مرگ اجدادم را بالای سرت خواهی دید که ملک‌الموت سفارش تو را خواهند نمود و بشارتی که به تو خواهند داد برتر و بالاتر از هر چیزی است و خواهی دید که ملک‌الموت از مادر مهربان به فرزندش به تو مهربان‌تر و رحیم‌تر خواهد بود. مسمع می‌گوید: سپس حضرت گریستند و اشک‌های مبارکشان جاری شد و من نیز با آن جناب اشک ریختم، پس از آن حضرت فرمودند: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنا عَلی‌ خلقه بالرّحمة و خصّنا اهل البیت بالرّحمة.(جعفر بن محمد بن قولویه، الوفاة:۳۶۷، کامل الزیارات، ج۱، ص۱۰۸، تحقیق:بهراد الجعفری، الناشر:مکتبة الصدوق) (۳)مفضل بن عمر مي‏ گويد: منصور دوانيقي براي فرماندار مکه و مدينه حسن بن زيد پيام داد: خانه‏ ي جعفر بن محمد (امام صادق عليه‏ السلام) را بسوزان، او اين دستور را اجرا کرد و خانه‏ ي امام صادق (ع) را سوزانيد که آتش آن تا به راه‏رو خانه سرايت کرد، امام صادق (ع) بيرون آمد و ميان آتش گام برمي ‏داشت و مي‏ فرمود:  انا بن اعراق الثري، انا بن ابراهيم خليل الله.  منم فرزند اسماعيل، که فرزندانش مانند رگ و ريشه در اطراف زمين پراکنده ‏اند، منم فرزند ابراهيم خليل خدا (که آتش نمرود بر او سرد و سلامت شد). [اصول کافی،جلد 1،ص473.] . (۶)فشارکی، محمد باقر، عنوان الکلام فی شرح أدعیة الصیام، ص 118، تهران، کتابفروشی اسلامیه، بی‌تا. ‌🌐@emame_setayesh
روضه.mp3
7.27M
🎙 | روضه 🔸حجت الاسلام 📆 مراسم ۲۲ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲ 💠هیئت‌شباب‌الحسن‌علیه‌السلام ‌🌐@emame_setayesh
بسم الله الرحمن الرحیم (۲) امام صادق علیه‌السلام يَا أَبا عَبْدِ اللّٰهِ، يَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ، أَيُّهَا الصَّادِقُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ،.... در ایران بیش از هشت هزار امام زاده مدفونند، بیش از ۴۴۰ امام زاده در قم. «امام زاده های شهر ما همه حرم دارند ولی امام ( صادق ، امام باقر ، امام سجاد ، امام حسن علیهم السلام) همه بی حرمند» 🔰دوست داشتی این روزا کجا باشی ، یه دل سیر برا آقا گریه کنی... غروب سرخ نگاهش، به رنگ ماتم بود غریب شهر خودش نه،غریب عالم بود چقدر روضه ی کرببلا به پا میداشت ✔️روضه خوانها رو دعوت می کرد شاعر شعر خواند ( به ابوهارون مکفوف)گفت همانطور بین خودتون می خوانید برا ما بخونید.(۱) به روی سر در خانه همیشه پرچم بود اگر چه زخم جگر تازه میشد اما باز برای داغ دلش روضه مثل مرهم بود ✔️ هی می گفت روضه بخونید، احیای روضه امام حسین علیه السلام با امام صادق علیه‌السلام بود، جانم آقا جان چقدر روضه های کربلا رو از قال الصادق داریم ، چقدر برا ما روایت کردی آقا جان، امام صادق فرمودند گریه بر ابی عبدالله فرحه ( شادی ) قلبی میاره ، بله همینطوره هر وقت دلت گرفت برو یه دل سیر برا ابی عبدالله گریه کن بگو حسین... اصلا ابی عبدالله دل آدمو آروم می کنه. اینو از کی یاد گرفتیم ؟ از امام صادق علیه‌السلام. ✔️ خونه امام مدینه بود همیشه در وسط کوچه ی بنی هاشم پر از تلاطم اشک و مصیبت و غم بود مگه امام مثل منو شماست همه مصیبتها رو می بینه، تجسم میشه ، اینجا مادرم رو زدن اینجا مادرم زمین خورد اینجا دستای آقا جانم امیرالمومنین رو بستن ✔️حالا بریم روضه امام صادق علیه السلام چقدر شبی که در تب آتش بهشت او می سوخت شکسته قامت و آشفته حال و در هم بود ✔️نانجیبا اومدن در خونه امام صادق علیه‌السلام را آتش زدن مثل خونه مادرش تو مدینه اما دیدن امام وسط آتش ایستادهدفرمود:*انا ابن ابراهیم خلیل الله* ( من بچه ابراهیمم که آتش بر او سرد و گلستان شد…) ✔️در خونه امام رو آتش زدن امام رو بردن شتاب مرکب و پای برهنه ی آقا میان کوچه زمین خوردنش مسلم بود *اگه یه وقت جوان رشیدالقامتی باشه،دنبال مرکب بدواننش،پابه پای مرکب حرکت میکنه،اما خدا نکنه اینی که پشت مرکب دارن میدوننش یه پیرمرد باشه،مثل امام صادق من نمی دونم چند بار زمین افتادین آقا جان ؟؟؟ اما من می دونم دست یه دختر رو هم بستن و پشت سر قافله می کشند. بس که دویدم عقب قافله پای من از ره شده پر آبله پدر فدای سر نورانیت سنگ جفا که زد به پیشانیت عمه بیا گمشده پیدا شده کنج خرابه شب یلدا شده آی حسین..... بردمت اما بریم کربلا، خلاصه لحظه ی آخر زمان تدفینش بساط غسل و بساط کفن فراهم بود (می دونم دلت داره کجا می‌ره) در آن زمان به خدا هر دلی پریشان شهید بی کفن وادی محرم بود به زخم پیکر گل، بوریا نمی پیچید اگر که پیرهن پاره پاره ای هم بود …. صلی الله علیک یا ابا عبدالله امام فرمود بین روضه ها برام دعا کنید اللهم عجل لولیک الفرج.... (۱)قال حدثنا سعد بن عبد الله عن محمد بن الحسین بن الخطاب عن محمد بن إسماعیل عن صالح بن عقبة عن أبی هارون المكفوف قال قال لی أبو عبد الله( ع )یا أبا هارون أنشدنی فی الحسین( ع )فأنشدته قال فقال لی أنشدنی كما ینشدون یعنی بالرقة قال فأنشدته هذا الشعر امرر على جدث الحسین.... فقل لأعظمه الزكیة قال فبكى ثم قال زدنی فأنشدته القصیدة الأخرى قال فبكى و سمعت البكاء من خلف الستر قال فلما فرغت قال یا أبا هارون من أنشد فی الحسین( ع )شعرا فبكى و أبكى عشرة كتب لهم الجنة و من أنشد فی الحسین( ع )شعرا فبكى و أبكى خمسة كتب له الجنة و من أنشد فی الحسین( ع )شعرا فبكى و أبكى واحدا كتب لهم الجنة و من ذكر الحسین( ع )عنده فخرج من عینیه مقدار جناح ذبابة كان ثوابه على الله عز و جل و لم یرض له بدون الجنة. از ابوهارون مکفوف نقل است که امام جعفر صادق عليه‏‌السلام به من گفت: براي من شعري درباره‏ حسين عليه‏‌السلام بخوان. من شعري برايش خواندم و او به من گفت: آن چنان که براي خود مي‏‌خوانيد برايم بخوان، منظورش، با رقت و سوز، بود. و من چنين خواندم: گذرت که بر جسد حسين افتاد، به استخوان‏هاي پاکش بگو: (اي استخوان‏هاي پاک، هميشه از باران ابرهاي متراکم و پربار، بهره‏‌ور سيراب باشي.) ابوهارون گويد: امام صادق عليه‌‏السلام گريست و سپس گفت: بيشتر بخوان! قصيده‏ ديگري برايش خواندم و او باز گريه کرد، و من از پشت پرده نيز صداي گريه شنيدم. وقتي که آرام شدم، حضرت گفت: اي اباهارون هر کس در رثاي حسين عليه‏‌السلام شعري بخواند، بگريد و ده کس را بگرياند، بهشت براي آنان حتمي گردد. و هر که در رثاي حسين عليه‌‏السلام شعري بخواند، بگريد و پنج کس را بگرياند، باز بهشت براي آنان نوشته شود و هر کس در رثاي حسين عليه‏‌السلام شعري بخواند، بگريد و يکي را بگرياند، باز هم بهشت بر آن دو ضرور گردد.
هر که در نزد او از حسين عليه‏‌السلام يادي شود و از چشمان او به مقدار پر مگسي اشک بيرون آيد، پاداش نيکي با خدا باشد و خدا براي او، به کمتر از بهشت راضي نباشد. «ثواب الاعمال،صفحه۱۷۸» ‌🌐@emame_setayesh
از جنت البقیع عنایت به ما کنند آنان که خاک را به نظر کمیا کنند آنان که رزق داده به عالم نگاهشان آیا شود که گوشه‌ی چشمی به ما کنند؟
بسم الله الرحمن الرحیم لطف حسین ما را تنها نمیگذارد گرخلق واگذارد او وا نمیگذارد او کشتی نجات و کشتی شکسته ماییم مولا به کام غرقاب ما را نمیگذارد زهرا به دوستانش قول بهشت داده ست بر روی گفته‌ی خویش او پا نمیگذارد ما مستحق ناریم از بس گناهکاریم باید که سوخت ما را زهرا نمیگذارد * وقتی پیغمبر خبر داد به صدیقه طاهره که فرزندت حسین و میکشند پرسید بابا کجا میکشنش؟"فی ارض یقال لها کربلا" گریه فاطمه شروع شد، پرسید بابا اون روزی که میکشنش شما زنده ای یا نه؟ فرمود نه دخترم، باباش علی در قید حیات هست یا نه؟ نه دخترم، من هستم یا نه؟ نه دخترم، گریه فاطمه بیشتر شد پرسید "یا ابا فمن یبکی علیه؟!!" پس کی بر حسینم گریه میکنه؟!! " امام صادق فرمود خاموش کننده ی آتش جهنم است گریه بر حسین " یا ابا ... فمن یبکی علیه؟!! پس کی بر حسینم گریه می کنه؟!! فرمود دخترم : غصه نخور، یه امتی میان مثل مادر بچه مرده بر حسین تو زار میزنن ... "جِیلًا بَعْدَ جِیلٍ"نسل به نسل اینا میان بر حسین تو گریه می کنن" گریه ی فاطمه بند اومد" گل لبخند به لب های زهرا نقش بست _یعنی چی؟_ یعنی گریه بر ابی عبدالله سبب رضایت فاطمه ست ...." بعد پیغمبر فرمود:دخترم باید یه قولی به من بدی؛ قیامت تو باید از زن هاشون شفاعت کنی،منم از مرد هاشون شفاعت می کنم ...." ممنونتیم بی بی جان که با گریه ی بر حسین تو ما رو مشمول به شفاعتت می کنی ..." حالا آماده ای یا نه ؟!! السلام علیک یا اباعبدالله ..... حسین ....... خود ابی عبدالله فرمود: "أَنَا قَتِیلُ الْعَبْرَةِ لَا یَذْکُرُنِی مُؤْمِنٌ إِلَّا اسْتَعْبَرَ" گریه بر منه حسین سنگ محک ایمانه، هیچ مومنی نیست که منو یاد کنه و اشکش جاری بشه" حالا میخوای بری کربلا؟!! کدوم کربلا ؟!! بگم کجا بود؟!! همون جایی که کربلا میرسی میگن تل زینبیه ...." اومد بالا بلندی دختر امیرالمومنین راوی میگه دیدم دو دست روی سر گذاشت ...." هی میگه یا غیاث المـــستــغیثین ...." دوان دوان افتان و خیزان از بالای بلندی به سمت گودی قتلگاه هی زمین میخوره و بلند میشه" هی فریاد میزنه وا محمدا ..." وا علیا ..." وا اماه ..." اما دیدن لحن مناجات زینب عوض شد ..." فقط صدا میزنه واحسینا ...." اخه دید "وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ" ناله بزن یا حسین...... وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِک مُولِعٍ سَیفَهُ عَلَی نَحرِکَ ..."با عجله از گودال قتلگاه برگشت" داداشو محاصره کردن هرکی با هر چی دستشه داره ضربه میزنه ..." یا الله ..." یه تعبیری امام باقر اینجا دارن" فرمود: "لقد قُتِل الحسینَ بالسّیف و السنان و بالحجارةِ و بالخَشبِ و بالعصا ...." یعنی یه عده ای کربلا بودن توانایی حمل سلاح جنگی رو نداشتن، با عصا جدمو میزدن ....." و الشّمر جالسٌ نفس انبیا گرفت خورشید تیره گشت و دوباره هوا گرفت دارد تمام عرش خدا می خورد زمین و الشمر جالسٌ همه عالم عزا گرفت والشمر جالسٌ همه جا زیر و رو شده خنجر به روی حنجر آقای ما گرفت و الشمر جالسٌ تن صد چاک روی خاک و الشمر جالسٌ نفس مصطفی گرفت زهرا کنار گودی گودال آمده و الشمر جالسٌ دل خیرا لنسا گرفت و الشمر جالسٌ سر او را گرفت و بعد ... زینب به روی تل دم وا احمدا گرفت زینب به روی تل به سر و سینه می زند آنقدر ناله زد نزنیدش، صدا گرفت وحید محمدی ناله بزن یا حسین.... لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین .... ‌🌐@emame_setayesh
بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیک یا بنت ولی الله السلام علیک یا عمة ولی الله یا فاطمة الشفعی لی فی الحجنة بر آیینه ی بتول اطهر صلوات بر روشنی چشم پیمبر صلوات بر حضرت معصومه فروغ سرمد آن دسته گل موسی جعفر صلوات * « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » بر خواهر خسرو خراسان صلوات بر جلوه ی خورشید درخشان صلوات بر حضرت معصومه شفیع شیعه بر آیت حق مهر فروزان صلوات « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » شد شب هجران و مبارک سحر آمد  مژده بده ای دل که صبا خوش خبر آمد  در گلشن دین باز گل یاس در آمد  بانوی قم آمد ، غم عالم به سر آمد درد همگان باز نگفته شده درمان  آمد به جهان ، جان ِ علی جان ِ خراسان یک بار دگر سوره کوثر شده معنا  فریادرس هر لب ِ تشنه شده دریا  ای حیدریون فاطمه برگشت به دنیا  تا کور شود هر که بُوَد دشمن مولا ای مردم عالم پس ازین عرش نشینید  از فاطمه هر چیز شنیدید ، ببینید ماییم همه ملت ایران ِ کریمه  هستیم کنیزان و غلامان کریمه  در سفره ی ما هست فقط نان کریمه  موریم ولی مور سلیمان ِ کریمه هر قدر جهان رنگ عوض کرد به کَرّات  جز لطف ندیدیم ازین عمه سادات او کیست که صاحب نفسانند گدایش  او کیست که معصوم کُنَد جان به فدایش  والله فقط کار ائمه است ثنایش  جمع ِ حرم آل کسا صحن و سرایش    چون کعبه بُوَد عزت این روضه ی رضوان  این فخر بهشت است که قم گشته در ِ آن ای فاطمه ی فاطمه ای بانوی جنت  دلبسته ی دار الکرمت اهل کرامت  دارند بزرگان ز تو امّید شفاعت  ای مفتخر از پیر غلامی ِ تو بهجت قم مرد خدا دیده چه بسیار ، چه بسیار  شیعه چه قَدَر هست به این شهر بدهکار بر سینه که مثل تو زده سنگ رضا را  آوازه ی عشق تو گرفته همه جا را  کوتاهی عمر ِ تو بر افراشت وفا را  رفتی تو ره ِ زینب ِ شاه ِ شهدا را مانند عقیله تو وفادارترینی  بر یوسف مشهد تو خریدار ترینی من گرچه بَدَم سائل درگاه شمایم  گردیده قم و مشهدتان سعی و صفایم  بی نان و نوایم نه تویی نان و نوایم  من بنده ی سلطان معین الضعفایم بانو چو گذشته بده رنگی به حنایم  بیچاره شدم ، دیر شده کرببلایم. ‌🌐@emame_setayesh
396.7K
ای نور دل زهرا یا حضرت معصومه وی بانوی بی همتا یا حضرت معصومه تو تالی زهرایی چون زینب کبرایی ای مظهر خوبی ها یا حضرت معصومه قم از تو صفا دارد هرکس که تو را دارد غمگین نبود فردا یا حضرت معصومه تو دختر موسایی چون فاطمه یکتایی محبوب دل طاها یا حضرت معصومه از فیض تو ای بانو قم گشته بسی نیکو روی تو بهشت ما یا حضرت معصومه راضی به قضا گشتی دلخون چو رضا گشتی خون شد دلت از اعدا یا حضرت معصومه ای آینه ی تقوی وی شاخه گل طوبی هستی ز تو شد زیبا یا حضرت معصومه از جود و سخای تو از لطف و عطای تو قم گشته بسی احیا یا حضرت معصومه ای دخت ولی ا... وی اخت ولی ا... ای عمّ بنی الزهرا یا حضرت معصومه از داغ پدر گریان وز هجر رضا نالان بودی تو در این دنیا یا حضرت معصومه مهدی ز غمت نالد شیعه به تو می بالد ای شافعه ی فردا یا حضرت معصومه ‌🌐@emame_setayesh