✅ معجزات امام هادی (ع) ✅
🔴🔵 به مناسبت سالروز شهادت هادی امت، به 10 معجزه از امام علیالنقی حضرت هادی (ع) میپردازیم:
🔴1- مانند عیسی (ع)
هاشم به زید میگوید: با چشمان خودم دیدم شخص نابینایی را نزد امام هادی (ع) آوردند و امام او را بینا کرد و دیدم امام با گِل، پرندهای درست کرد و در آن دمید، پرنده جان گرفت و پرواز کرد. سپس به امام عرض کردم: میان شما و حضرت عیسی (ع) تفاوتی نیست؟!
امام فرمودند: اَنَا مِنهُ وَ هُوَ مِنّی[1] من از اویم و او از من است.
🔴2- شن، طلای ناب
ابوهاشم جعفری میگوید برای استقبال از عدهای همراه امام هادی (ع) به بیرون از شهر سامرا رفته بودیم. امام روی زمین نشسته بودند و من در مقابل ایشان نشسته بودم و از سختی زندگی و تنگدستی شکایت کردم. در این هنگام امام دست خود را به سمت شنها بردند و یک مشت از آنها به من دادند و فرمودند: با اینها در زندگیات گشایش ایجاد کن و آنچه میبینی به کسی مگو!
ابوهاشم میگوید شنها را پنهان کردم و وقتی به شهر برگشتم، دیدم آنچه از امام گرفتهام شن نیست. طلاهای سرخرنگی است که همانند آتش میدرخشد. طلاسازی را به خانه آوردم و به او گفتم: برایم این طلاها را قالب بگیر.
او به من گفت: من طلایی بهتر از این ندیدهام. از این عجیبتر ندیدهام که طلا به صورت دانههای شن است! از کجا آورده ای![2]
🔴3- شمش طلا
داود بن جعفری میگوید: قبل از سفر حج برای خداحافظی خدمت امام هادی (ع) در شهر سامرا رسیدم. امام مرا تا بیرون شهر بدرقه کرد. آنگاه از مرکب پیاده شدند و روی زمین با دست دایرهای کشیدند و فرمودند: ای عمو آنچه در این دایره است را برای مخارج سفرت بردار.
من روی خاک دست گذاشتم و دیدم شمشی به وزن دویست مثقال از طلا به دستم آمد.[3]
🔴4- شفای جذامی
مردی از اهل سامرا جذام گرفت، و زندگیاش ناگوار شد، روزی نزد ابوعلی فهری نشسته بود و از بیماری خود شکوه میکرد، فهری به او گفت: اگر روزی نزد امام هادی (ع) بروی و بخواهی که برایت دعا کند، امیدوارم بهبود یابی.
آن مرد روزی در وقت بازگشت امام (ع) از قصر متوکل، در راه او نشست، وقتی امام (ع) را دید، برخاست تا نزدیک شود و در خواست کند، که امام (ع) سه بار با اشاره دست، فرمود: کنار برو، خدا شفایت دهد.
آن مرد برگشت، و جرأت نکرد که نزدیک شود، و در راه فهری را دید، و جریان و فرموده امام (ع) را برای او گفت: فهری گفت: امام (ع)، پیش از آن که تو بخواهی برایت دعا کرده است، برو که به زودی شفا می یابی.
فرد جذامی به خانه رفت و روز بعد هیچ اثری از بیماری در بدنش نبود.[4]
🔴5- زنده شدن مرکب
محمد بن سنان زاهری میگوید: امام هادی (ع) پس از انجام اعمال حج راهی مدینه بودند که دیدند مردی از اهل خراسان کنار الاغ مردهاش ایستاده و میگوید: بار و اثاثیه را چگونه با خود ببرم؟
جمعیتی که در آنجا بودند به امام عرض کردند: این خراسانی از دوستان شما خاندان پیامبر (ص) است، پس حضرت به الاغ مرده نزدیک شد و فرمود: گاو بنی اسرائیل ارجمندتر از من در درگاه خدا نیست، قسمتی از آن را به مرده زدند و زنده شد. سپس با پای راست خود به الاغ مرده زد و فرمود: به اذن خدا برخیز، پس الاغ به حرکت درآمد و برخاست، و شخص خراسانی بار خود را بر آن نهاد و به مدینه آمد.
و هر بار که حضرت (ع) عبور می کرد، با انگشتان دست به او اشاره می کردند، و میگفتند: این کسی است که الاغ خراسانی را زنده کرد.[5]
🔴6- از نفرین تا اجابت
امام هادی (ع) در گوشهای از قصر متوکل مشغول نماز بودند، یکی از مخالفان آمد روبروی حضرت ایستاد و گفت:
این کارهای ریایی تا کی؟!
حضرت به سرعت نماز را به پایان برد و سلام داد و رو به آن شخص کرد و فرمود:
اگر دروغ می گویی خدا نابودت کند. پس آن مرد افتاد و مرد. خبر این داستان در قصر پیچید.[6]
🌺ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌺
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✅ به ڪانال مَهــدَویَت ایتا بپیوندید
🆔http://eitaa.com/joinchat/5046272C64758abd3a
✅ معجزات امام هادی (ع) ✅
🔴7- نگین شکسته
روزی یونس نقاش، با ترس و لرز خدمت امام (ع) آمد و عرض کرد: سرورم! به داد خانوادهام برس. امام فرمود: چه خبر است؟ عرض کرد: میخواهم از اینجا کوچ کنم.
امام (ع) با تبسم فرمود: چرا ای یونس! یونس گفت: ابن بغا (یکی از کارگزاران متوکل) نگینی نزد من فرستاد که از خوبی قیمت نداشت، و من به آن نقش میزدم که شکست و دو پاره شد، و روز وعده فرداست، و او موسی بن بغا است یا هزار تازیانه میزند، یا میکشد.
امام فرمود: به خانه خود برو، تا فردا فرجی میرسد، و جز خیر نخواهد بود.
و چون فردا شد، هنگام صبح با ترس و لرز آمد و عرض کرد: فرستاده او آمده نگین را میخواهد.
امام (ع) فرمود: نزد او برو که جز خیر نمیبینی.
عرض کرد: سرورم! چه بگویم؟!
امام (ع) با تبسم فرمود: نزد او برو، و بشنو آنچه می گوید، که جز خیر نخواهد بود.
او رفت، و خندان برگشت و گفت: سرورم! او به من گفت: دختران با هم نزاع دارند، اگر میشود آن را دو قسمت کن تا ما نیز مزدت را بدهیم؟
امام (ع) سپس اینگونه دعا کرد: خدایا سپاس تو را، که ما را به راستی از سپاسگزاران خود کردهای.
سپس فرمود: تو چه گفتی؟
یونس عرض کرد: من گفتم: فرصت بده تا بیندیشم چگونه انجام دهم.
امام (ع) فرمود: خوب گفتهای.[7]
🔴8- لشکر فرشتگان
متوکل میخواست لشکریانش را به امام هادی (ع) نشان دهد تا به خیال خودش با ترساندن امام از قیام ایشان جلوگیری کند. از این رو تمام لشکریانش را در میدان وسیعی جمع و مجهز کرد و امام را به بلندی برد و لشکرش را به امام نشان داد.
سپس امام فرمود: آیا میخواهی من هم لشکرم را به تو نشان بدهم؟
متوکل گفت: بله
امام هادی (ع) دعایی کرد. ناگهان میان آسمان و زمین و میان مشرق و مغرب، فرشتگانی مسلح ظاهر شدند.
متوکل با تماشای این صحنه از هوش رفت. پس از آنکه به هوش آمد، امام هادی(ع) فرمود: ما در دنیا با شما درگیری نداریم و مشغول به امر آخرت هستیم. نترس و بیهوده به ما بدبین نباش.[8]
🔴9- خمس اهالی قم
محمّد بن داود قمی و محمّد طلحی نقل کردهاند: ما اموال خمس و نذر، و هدایا و جواهری را که در قم و اطرافش جمع شده بود برداشتیم، و بیرون آمدیم تا برای سرورمان امام هادی (ع) ببریم، در راه فرستاده امام (ع) پیام آورد که برگردید، اکنون وقت رسیدن اینها به دست ما نیست، ما به قم برگشتیم، و آن ها را نزد خود نگهداشتیم، پس از چند روز فرمان امام (ع) آمد که: کاروانی از شتران (بدون ساربان) نزد شما فرستادیم، آنچه نزد خود دارید بر آنها بار کنید؛ و آزادشان بگذارید.
ما نیز بار کردیم، و آن را به خدا سپردیم. چون سال آینده شد خدمت امام (ع) رسیدیم؛ امام فرمود: به بارهایی که فرستادید بنگرید. نگاه کردیم دیدیم همان هدایا است.[9]
🔴10 - پاسخ به سؤالات
محمد بن فرج میگوید: امام هادی (ع) به من فرمودند: هرگاه خواستی سؤالی بپرسی، آن را در نامهای بنویس، نامه را زیر سجاده خود بگذار و ساعتی صبر کن، سپس آن را بیرون بیاور، و بنگر.
محمّد بن فرج می گوید: من انجام دادم، و پاسخ سؤال خود را نوشته شده، در آن یافتم.[10]
📚 منابع :
[1] بحارالأنوار، ج 50، ص 185، ح 63
[2] . همان، ص138، ح22
[3] . همان، ص185، ح52
[4] .الخرائج و الجرائح، ج1، ص399، ح5
[5] . حسین بن عبدالوهاب، عیون المعجزات، ص131
[6] . علیبنحسین مسعودی، اثبات الوصیه، ص 231.
[7] . شیخ طوسی، امالی، ص288
[8] . بحارالانوار، ج 50، ص 158، ح 144
[9] . همان، ص185، ح62
[10] . همان، ص155، ح 41
🌺ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌺
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✅ به ڪانال مَهــدَویَت ایتا بپیوندید
🆔http://eitaa.com/joinchat/5046272C64758abd3a
✅ ثبت نام چله سوره حشر ✅
🌹 ان شاء الله قصد داریم چله ارزشمند سوره حشر را با نیت رفع موانع ظهور از روز سه شنبه ۲۱ اسفند تا روز نیمه شعبان به مدت ۴۱ روز ختم کنیم.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🔴 در روایت است كه هركس سوره حشر را جهت بر آمدن حوائج و حل مشكلات عظیم چهل و یك روز هر روز یك مرتبه بخواند.حاجتش برآورده و مشكلش حل شود . بسیاری از بزرگان تجربه كرده اند ( اما بشرط آن كه اگر یك روز هم فوت شود .یا فراموش كند باید ختم را از سرگیرد )
🔴از امام صادق علیهالسلام نقل شده که فرمود:
هر کس سوره حشر را جهت قضاء حوائج و مهمات عظیمه چهل روز و روزى یک بار بخواند حاجت او بر آورده شود و ا گر یک روز فوت شود باید از سر گیرد.
🔴 و روایت شده : هر کس چهل روز مداومت کند مستجاب الدعوه گردد و حاجت ش براورده میشود.
🔴آیه الله كشمیری(ره) نقل شده كه درباره این چله فرمودند:
برای حل مشکلات عظیم و برآورده شدن حوائج، چهل و یک روز ، و هر روز یک بار بخواند، حاجت او برآورده و مشکلش حل شود.
🔵 برای ثبت نام در چله حشر عضو گروه کانال شوید :
http://eitaa.com/joinchat/1909063691C70d199c460
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 دیدار بانوان ۸۵ کشور با نائب المهدی (عج)🌺
🆔 @emame_zaman
🔴🔵 اعمال شب لیلة الرغائب:
🌺 در مفاتیح آمده است: اولین پنجشنبه ماه رجب روزه گرفته شود، چون شب جمعه داخل شود، ما بین نماز مغرب و عشا، ۱۲ رکعت نماز به جا آورده میشود که هر 2 رکعت با یک سلام ختم میشود.
به این ترتیب که در هر رکعت یک مرتبه سوره «حمد»و ۳ مرتبه «سوره قدر» و ۱۲ مرتبه «سوره توحید» خوانده میشود و هنگامى که از نماز فارغ شدند، ۷۰ مرتبه مىگویند:
🔺«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ وَعَلَى آلِهِ»
سپس به سجده مىروند و ۷۰ مرتبه میگویند:
🔺«سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ»
آن گاه سر از سجده بر مىدارند و ۷۰ مرتبه مىگویند:
🔺«رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجَاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیُّ الْأَعْظَمُ»
دوباره به سجده مىروند و ۷۰ مرتبه مىگویند:
🔺 سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَ الرُّوحِ
سپس حاجت خود را مىطلبند که به خواست خدا برآورده خواهد شد.
🆔 @emame_zaman
✅ داستان تشرفات ✅
#داستان_تشرف
🔴🔵 جریان ساخت مسجد امام حسن مجتبی(ع) در شهر مقدس قم:
🌺 جناب آقاى «احمد عسکرى کرمانشاهى» که از اخیار است نقل کرد: پنج شنبه اى در سال 1340 هجری شمسی بود، مشغول تعقیب نماز صبح بودم که در زدند، رفتم بیرون دیدم، سه نفر جوان که هر سه میکانیک بودند با ماشین آمده اند گفتند: تقاضا داریم امروز پنجشنبه است با ما همراهى نمائید تا به مسجد جمکران مشرّف شویم، دعا کنیم، حاجت شرعى داریم.
اینجانب جلسه اى داشتم که جوان ها را در آن جمع مى کردم و نماز و قرآن به آنها تعلیم مى دادم، این سه نفر جوان از همان جوان ها بودند. من از این پیشنهاد خجالت کشیدم، سرم را پائین انداختم و گفت: من چکاره ام بیایم دعا کنم بالاخره اصرار کردند، من هم دیدم نباید آنها را رد کنم، موافقت کردم، سوار ماشین شدیم و به سوى قم حرکت کردیم.
در جادّه تهران (نزدیک قم) ماشین خاموش شد. رفقا که هر سه میکانیک بودند پیاده شدند سه نفرى کاپوت ماشین را بالا زدند و مشغول تعمیر آن شدند، من از یک نفر آنها به نام على آقا، یک لیوان آب گرفتم که براى قضاى حاجت و تطهیر بروم.
وقتى داخل زمین هاى مسجد فعلى رفتم، دیدم سیّدى بسیار زیبا و سفیدرو، ابروهایش کشیده، دندانهایش سفید و خالى بر صورت مبارکش بود، با لباس سفید و عباى نازک و نعلین زرد و عمّامه سبز مثل عمّامه خراسانی ها ایستاده و با نیزه اى که به قدر هشت متر بلند است؛ زمین را خط کشى مى نماید.
در دل با خود خطاب به او گفتم: عمو زمان تانک و توپ و اتم است، نیزه را آورده اى چه کنى! برو دَرست را بخوان، رفتم براى قضاى حاجت نشستم، صدا زد: آقاى عسکرى آنجا ننشین اینجا را من خط کشیده ام مسجد است.
من متوجّه نشدم که از کجا مرا مى شناسد مانند بچّه اى که از بزرگتر اطاعت مى کند گفتم: چشم بلند شدم، فرمود: برو پشت آن بلندى. رفتم آنجا به خودم گفتم: سر سۆال را با او باز کنم بگویم آقاجان، سیّد، فرزند پیغمبر، برو درست را بخوان.
سه سۆال پیش خود طرح کردم.
1.این مسجد را براى جنها مى سازى یا ملائکه که دو فرسخ از قم آمده اى بیرون زیر آفتاب نقشه مى کشى درس نخوانده معمار شده اى؟
2.هنوز مسجد نشده چرا در آن قضاى حاجت نکنم؟
3.در این مسجد که مى سازى جنّ نماز مى خواند یا ملائکه؟
این پرسشها را پیش خود طرح کردم، آمدم جلو سلام کردم بار اوّل او ابتدا به من سلام کرد نیزه را به زمین فرو برد و مرا به سینه گرفت، دستهایش سفید و نرم بود. چون این فکر را هم کرده بودم که با او مزاح کنم چنانکه در تهران هر وقت سیّدى شلوغ مى کرد مى گفتم: مگر روز چهارشنبه است، هنوز عرض نکرده بودم، تبسّم کرد و فرمود: پنج شنبه است چهارشنبه نیست و فرمود: سه سۆالى را که دارى بگو، من متوجّه نشدم که قبل از اینکه سۆال کنم از مافى الضمیر من اطّلاع داد، گفتم: سیّد فرزند پیغمبر درس را ول کرده اى اوّل صبح آمده اى کنار جادّه، نمى گوئى در این زمان تانک و توپ است، نیزه به درد نمى خورد؛ دوست ودشمن مى آیند رد مى شوند برو دَرست را بخوان!
خندید چشمش را انداخت به زمین فرمود: دارم نقشه مسجد مى کشم، گفتم: براى جنّ یا ملائکه؟ فرمود: براى آدمیزاد اینجا آبادى مى شود.
گفتم: بفرمائید ببینم اینجا که مى خواستم قضاى حاجت کنم هنوز مسجد نشده است؟ فرمود: یکى از عزیزان فاطمه زهرا (علیها السّلام) در اینجا بر زمین افتاده وشهید شده است من مربع مستطیل خط کشیده ام اینجا مى شود محراب اینجا که مى بینى قطرات خون است که مۆمنین مى ایستند.
اینجا که مى بینى مستراح مى شود اینجا دشمنان خدا و رسول به خاک افتاده اند، همینطور که ایستاده بود برگشت و مرا هم برگرداند فرمود: اینجا مى شود حسینیّه و اشک از چشمانش جارى شد من هم بى اختیار گریه کردم.
فرمود: پشت اینجا مى شود کتابخانه تو کتابهایش را مى دهى؟ گفتم: پسر پیغمبر به سه شرط:
شرط اوّل اینکه من زنده باشم فرمود: انشاء اللّه.
شرط دوّم این است که اینجا مسجد شود فرمود: بارک اللّه.
شرط سوّم این است که به قدر استطاعت ولو یک کتاب شده براى اجراى امر تو پسر پیغمبر بیاورم؛ ولى خواهش مى کنم برو درست را بخوان آقاجان این هوا را از سرت دور کن! خندید دو مرتبه مرا به سینه خود گرفت.
گفتم: آخر نفرمودید اینجا را کى مى سازد؟ فرمود: ... یَدُ اللّه فَوْقَ اَیْدیهِمْ ... (سوره مبارکه فتح، آیه 10.)
گفتم: آقاجان من این قدر درس خوانده ام یعنى دست خدا بالاى همه دستهاست فرمود: آخر کار مى بینى وقتى ساخته شد به سازنده اش از قول من سلام برسان.
در مرتبه دیگر هم مرا به سینه گرفت فرمود: خدا خیرت بدهد.
من آمدم رسیدم سر جادّه دیدم ماشین راه افتاده است. گفتم: چه شده بود؟ گفتند: یک چوب کبریت گذاشتیم زیر این سیم وقتى آمدى درست شد.
🆔 @emame_zaman
گفتند: با کى حرف مى زدى؟ گفتم: مگر سیّد به این بزرگى را با نیزه ده مترى که دستش بود ندیدید! من با او حرف مى زدم.
گفتند: کدام سیّد؟ خودم برگشتم دیدم سیّد نیست، زمین مثل کف دست پستى و بلندى نداشت و از هیچ کس هم خبرى نبود. من یک تکانى خوردم آمدم توى ماشین نشستم، دیگر با آنها حرف نزدم به حرم حضرت معصومه (علیها السّلام) مشرّف شدیم نمى دانم چگونه نماز ظهر و عصر را خواندم.
بالاخره آمدیم جمکران ناهار خوردیم؛ نماز خواندیم گیج بودم، رفقا با من حرف مى زدند من نمى توانستم جوابشان را بدهم. در مسجد جمکران یک پیرمرد یک طرف من نشسته و یک جوان طرف دیگر، من هم وسط ناله مى کردم، گریه مى کردم، نماز مسجد جمکران را خواندم مى خواستم بعد از نماز به سجده بروم، صلوات را بخوانم، دیدم آقائى که بوى عطر مى داد فرمود: آقاى عسکرى سلام علیکم و نشست پهلوى من.
تُن صدایش همان تُن صداى سیّد صبحى بود به من نصیحتى فرمود، رفتم به سجده ذکر صلوات را گفتم، دلم پیش آن آقا بود، سرم به سجده، گفتم سر بلند کنم، بپرسم شما اهل کجا هستید؟ مرا از کجا مى شناسید؟ وقتى سر بلند کردم دیدم آقا نیست.
به پیرمرد گفتم: این آقا که با من حرف مى زد کجا رفت او را ندیدى؟ گفت: نه. از جوان پرسیدم او هم گفت: ندیدم. یک دفعه مثل این که زمین لرزه شد، تکان خوردم فهمیدم که حضرت مهدى (علیه السّلام) بوده است. حالم بهم خورد رفقا مرا بردند آب به سر و رویم ریختند. گفتند: چه شده.
خلاصه نماز را خواندیم و به سرعت به سوى تهران برگشتیم.
یکى از علماى تهران را در اوّلین فرصت ملاقات کردم و ماجرا را براى ایشان تعریف کردم او خصوصیّات را از من پرسید. گفت: خود حضرت بوده اند حالا صبر کن اگر آنجا مسجد شد درست است.
مدّتى قبل روزى پدر یکى از دوستان، فوت کرده بود به اتّفاق رفقا که در مسجد آن روز با من بودند جنازه او را آوردیم قم، به همان محل که رسیدیم دیدم در آن زمین دو پایه بالا رفته است، خیلى بلند پرسیدم: اینجا چه مى سازند؟ گفتند: این مسجدى است به نام امام حسن مجتبى (علیه السّلام) که پسران حاج حسین سوهانى مى سازند ... رفتم سوهان فروشى پسرهاى حاج حسین آقا، به پسر حاج حسین آقا گفتم: اینجا شما مسجدى مى سازید؟ گفت: نه، گفتم: این مسجد را کى مى سازد؟ گفت: حاج ید اللّه رجبیان.
تا گفت: ید اللّه قلبم به تپش افتاد.
گفت: آقا چه شد؟ صندلى گذاشت نشستم خیس عرق شدم، با خود گفتم: یداللّه فوق ایدیهم. فهمیدم حاج یداللّه است ... من بعد از آنکه چهار صد جلد کتاب خریدارى کردم دوباره رفتم قم آدرس حاج یداللّه را پیدا کردم ... گفتم: از تهران آمده ام چهارصد جلد کتاب وقف این مسجد کرده ام کجا بیاورم.
فرمود: شما از کجا این کار را کردید و چه آشنائى با ما دارید؟ … گفتم: پشت تلفن نمى شود. ایشان گفت: من اینطور قبول نمى کنم جریان را بگو. بالاخره جریان را گفتم وکتابها را تقدیم کردم، رفتم در مسجد هم دو رکعت نماز حضرت خواندم و گریه کردم.
مسجد و حسینیّه را طبق نقشه اى که حضرت کشیده بودند حاج ید اللّه به من نشان داد و گفت: خدا خیرت بدهد تو به عهدت وفا کردى.
🔴 حضرت حجّت الاسلام محمّدعلی برهانی که از دوستان صمیمی مرحوم آقای عسکری هستند، چند نکته اضافه نمودند که آقای عسکری گفتند: این سه جوان مکانیک در رابطه با وضع اقتصادی و ازدواجشان سراغ من آمدند و به من گفتند با هم به مسجدجمکران برویم، شاید آقا نظر لطف نمایند. وقتی آقا را در بیابان دیدم، ضمن سخنانشان فرمودند: که به این جوان ها بگو کارشان اصلاح شد و من از خداوند خواستم این سه جوان به حاجتشان برسند. بعد از یک هفته که به تهران برگشتم، این حقیقت ظاهر شد. نکتة دیگر اینکه آقا بعد از آنکه فرمودند اینجا حسینیه می شود، فرمودند: این طرف را هم آقای حاج ابوالقاسم خویی مؤسّسه می سازند، که همین اتّفاق هم افتاد.
🔵 این مسجد هم اکنون در شهر مقدس قم کنار بیمارستان خرمی قرار دارد و روزانه در آن نماز جماعت برقرار می باشد.
📚 منبع :
کتاب پاسخ ده پرسش/ حضرت آیت الله شیخ لطف الله صافی/ ص 31
🌺ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌺
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✅ به ڪانال مَهــدَویَت ایتا بپیوندید
🆔 eitaa.com/joinchat/5046272C64758abd3a
✅هدیه جمعه های کانال مهدویت-۲۸✅
#هدیه_جمعه
🔴🔵 عملی شگفت انگیز برای کسب همه فضایل سه ماه رجب و شعبان و رمضان 🔴🔵
🌺 از امام صادق(ع) روایت شده است هر کس در ایام البیض هر سه ماه رجب و شعبان و رمضان این نماز را بخواند خداوند همه فضایل این ۳ ماه را یکجا به او میدهد و جمیع گناهانش جز شرک به خداوند را می آمرزد.
🔷 کیفیت نمازها:
♦️ در شب سیزدهم ماه رجب دو رکعت نماز بخواند در هر رکعت بعد از سوره حمد یک مرتبه سوره یس و یک مرتبه سوره ملک و یک مرتبه سوره توحید بخواند. همین نماز را در شب چهاردهم ماه چهار رکعت ( دو نماز ۲ رکعتی) و در شب پانزدهم ماه شش رکعت ( سه نماز ۲ رکعتی) بخواند.
♦️ و در ماه های شعبان و رمضان نیز به مانند ماه رجب این عمل را تکرار کند.
🌹 بسیاری از افراد این عمل را در ایام اعتکاف ماه رجب انجام میدهند در صورتی که برای خواندن این نمازها شرط اعتکاف وجود ندارد و شرط بهره مند شدن از کل فضایل ذکر شده برای آن انجام آن در هر ۳ ماه رجب و شعبان و رمضان می باشد.
📚 منبع:
مفاتیح الجنان /اعمال ماه رجب
🌺ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌺
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✅ به ڪانال مَهــدَویَت ایتا بپیوندید
🆔 eitaa.com/joinchat/5046272C64758abd3a
🔴 با تشکر از عزیزانی که در تهیه بسته های مواد غذایی جهت فقرا کمک کردند.
🔵 مبلغ یک میلیون و صد هزار تومان از اعضای کانال جمع آوری شد و با کمک چهار میلیون تومانی خیریه امام رئوف به کانال تعداد ۴۰ بسته مواد غذایی به ارزش پنج میلیون و صد هزار تومان بین فقرا توزیع شد.
🆔 @emame_zaman
🌺 محتوای هر بسته شامل:
🔷 پنج کیلو برنج طارم شمال
🔷 روغن مایع یک و نیم لیتری
🔷 یک بسته قند ۱۲۰۰ گرمی
🔷 یک بسته شکر یک کیلویی
🔷 رب گوجه فرنگی
🔷 یک بسته لپه یک کیلویی
🔷 یک بسته عدس یک کیلویی
🔷 دو بسته ماکارونی ۱۴۰۰گرم
🌺 ارزش هر بسته ۱۲۷ هزار تومان با احتساب ۳۵ درصد تخفیف
🆔 @emame_zaman
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🔷 امشب شب سیزدهم ماه رجب
🔷 یاد آوری نماز دو رکعتی امشب
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹