✅ داستان تشرف ✅
#داستان_تشرف
#تشرفات_بانوان
🔴🔵ملاقات بانوئي از اهل قير:
🌺 مرحوم شهيد دستغيب نقل مي كند كه قير سمت جنوب شرقي شيراز بفاصله تقريبا چهل فرسنگ واقع است در حدود چهارده فرسنگ از فيروزآباد دورتر است و فاصله اش از كار زين يكفرسنگ و نيم مي باشد.
در روز 25 ماه صفر سنه 1392 مطابق 21 فروردين 1351 شمسي اين ناحيه مورد خشم الهي واقع شده و از بلاي آسماني، و زلزله عظيم زميني، بيشتر بلوك قير صدمه ديد و بيش از همه جا قير را زير و رو نمود بطوريكه يك ساختمان سالم نماند و تقريبا ثلث اهالي آن زير انبوه سنگ و خاك و آجر در سخت ترين وضعي جان سپردند و پيرمردان مانند چنين حادثه وحشتناكي را بخاطر ندارند و...
زن مؤمنه اي از اهل قير گفت: شبي كه صبح آن زلزله آمد و خانه ها خراب گرديد يكساعت بعد از نصف شب خواب ديدم: سيدي آمد درب خانه ما و عمامه اي كه بر سرداشت بدور گردن خود پيچيده و زني هم همراه ايشان است و صورت خود را نقاب انداخته. به من صدا زد من بيدار شدم.
فرمود: چراغ روشن كن، روشن كردم.
فرمود: با شوهر و فرزندانت از خانه بيرون رويد.
عرض كردم: آقا شش هفت سال زحمت كشده اين خانه را درست كرده ايم و حالا تازه آمده ايم در آن زندگي كنيم.
فرمود: بايد بيرون برويد كه بلا نازل مي شود.
گفتم: اجازه مي دهید شوهرم را بيدار كنم؟
فرمود: هنوز زود است.
خيلي وحشت داشتم، در دل خود مي گفتم كاش صبح مي شد و مؤذن اذان صبح را مي گرفت.
فرمود: آَتشي روشن كن و آب روي آتش بگذار اما مهلت اينكه چائي درست كني پيدا نمي كني.
من آتش درست کردم، صدا زدم شوهرم حيدر را از خواب بيدار كردم، ديدم صداي مؤذن بلند شد و اذان صبح را گفت، مرتبه دوم چون خيلي متوسل به ابالفضل شدم و صدا زدم يا ابالفضل العباس بدادم برس، ديدم سيد جوان نوراني كه بنظرم آمد يكدست در بدن نداشت آمد درب منزل و گفت: حيدر را بيدار كن و بگو مادرت فوت شده، بيا جنازه اش را بردار و دفن كن.
گفتم: آقا سيد كاظم كجا بوده ايد ( و سيد كاظم فاطمي اهل منبر بود از اهل قير كه بر اثر حادثه زلزله برحمت خدا رفت).
فرمود: سيد كاظم نيستم و از طرف قبله آمده ام و مي خواهم عبور كنم.
من خيلي ترسيده بودم فرمودند: نترسيد چون حامله هستيد من پشت به طرف شما مي كنم و حرف مي زنم.
ديگر او را نديدم، پس از آن زلزله كوچكي آمد و تا بچه ها را بيدار كردم و شوهرم از خواب بلند شد زلزله سخت شروع شد همين قدر كه توانستيم بچه ها را از خانه بيرون بياريم كه خانه خراب شد، اگر چه تمام خانه هاي ما خراب شد ولي همان خانه اي كه بچه ها در آن خوابيده بودند شكسته شد و پائين نيامد و بحمدالله هيچكس از اهل خانه تلف نشد.
🌺ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌺
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✅ به ڪانال مَهــدَویَت ایتا بپیوندید
🆔http://eitaa.com/joinchat/5046272C64758abd3a