#یاد_غریب
#مهدی_خدامیان_آرانی
قسمت ۵۷
وقتی کاروان آنان به چادرهای «منا» رسید، همه برای سنگ زدن به جایگاه شیطان حرکت کردند، او در مسیر راه و در آن جمعیّت زیاد، کاروان را گم کرد و از شوهرش جدا شد. او زبان عربی بلد نبود، از هر کس که سراغ میگرفت، نتیجه ای در پی نداشت. هوای گرم و تشنگی او را به تنگ آورد. با اضطراب و وحشت در گوشه ای نشست و نمی دانست چه باید بکند.
دیگر وقت زیادی تا غروب آفتاب نمانده بود، او آرام آرام اشک میریخت، نمی دانست سرانجامش چه خواهد شد، او اعمال روز عید قربان را هم انجام نداده بود، از شدّت نگرانی، گریه اش قطع نمی شد، همین طور که گریه میکرد، ناگهان تو را در مقابل خود دید، او تو را نمی شناسد و خیال میکند یکی از حاجیان هستی. تو با زبان انگلیسی به او سلام میکنی و میگویی: چه شده
است؟ چرا اینجا نشسته ای و گریه میکنی؟ او هم ماجرا را بیان میکند، به او میگویی: «برخیز با هم برویم به جایگاه شیطان سنگ بزن! وقت زیادی نمانده است! ».
او از جا بلند میشود و همراه تو حرکت میکند در میان انبوه جمعیّت به راحتی نزدیک جایگاه شیطان میشود و سنگ میزند، سپس او را به چادر کاروانش میبری، او تعجّب میکند، از جایگاه شیطان تا چادر کاروان راه زیادی بود، او با خود فکر میکند که چطور ممکن است به این زودی به چادر کاروان برسد.
وقتی به چادر میرسد، او از تو تشکّر میکند، و از این که به تو زحمت داده است عذرخواهی میکند، تو به او میگویی: «وظیفه من است که به شیعیان خود کمک کنم، در طول عمر من نیز شک نکن، سلام مرا به همسرت برسان! ».
بعد از خداحافظی او وارد خیمه میشود، شوهرش خیلی نگران او بود، با دیدنش خوشحال میشود و وقتی ماجرا را میشنود از خیمه بیرون میرود، ولی دیگر دیر شده بود و اثری از تو نبود.
او تازه تو را میشناسد، اشکش جاری میشود و یقین به زنده بودن تو پیدا میکند.
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd
#یاد_غریب
#مهدی_خدامیان_آرانی
قسمت ۵۸
او راننده کامیون بود، در مشهد زندگی میکرد، قرار شد باری را به یکی از نقاط کوهستانی که جاده ای فرعی داشت، ببرد، در آن جاده رفت و آمد زیادی نمی شد. وقتی او از شهر خارج شد، برف شروع به باریدن کرد. هوا بسیار سرد شد و طوفان آغاز شد.
بعد از مدّتی، برف جاده را بست، او دیگر نه راه پیش و نه راه برگشت داشت.
ساعتی گذشت، موتور کامیون هم خاموش شد. تلاش کرد تا شاید بتواند مشکل را برطرف کند، امّا کامیون روشن نشد، در مسیر جاده هیچ ماشین دیگری به چشم نمی آمد. هوا تاریک شد، او از شدّت سرما مرگ را در جلوی چشم خود دید. با خود فکر کرد که راه چاره چیست؟ الان چه باید بکنم؟ در یک لحظه، به یاد آن روزی افتاد که به مجلسی رفته بود، سخنران در بالای منبر چنین گفت: «هر وقت در تنگنا قرار گرفتید و از همه جا ناامید شدید
امام زمان را صدا بزنید و از او یاری بخواهید».
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd
#یاد_غریب
#مهدی_خدامیان_آرانی
قسمت ۵۹
اینجا بود که به تو توسّل پیدا میکند، اشکش جاری میشود و از تو یاری میطلبد و میگوید: «یا صاحب الزمان ادرکنی! » سوز سرما و طوفان بی داد میکرد، ناگهان شیطان این فکر را به ذهن او میاندازد: «از کسی کمک میخواهی که وجود خارجی ندارد! ». ولی او فهمید که شیطان در این لحظه آخر عمر برای فریب او آمده است. او ناراحتی اش بیشتر شد، زیرا ترسید که بی ایمان از دنیا برود، برای همین از ماشین پیاده شد، دست هایش را به سوی آسمان گرفت و گفت: «خدایا! اگر نجات پیدا کنم و دوباره زن و بچهام را ببینم، قول میدهم که از گناهان دوری کنم، به نماز اهمیّت بدهم و همواره آن را اوّل وقت بخوانم».
او با خدا این پیمان را بست، دست هایش را به صورتش کشید، نگاهش به مسیر جلو افتاد، برف هنوز به شدّت میبارید، ناگهان دید که تو از دور به سوی او میروی، او تو را نمی شناسد، در دستان تو چند آچار است. او خیال میکند که تو راننده ای هستی که برای کمک آمده ای.
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd
#یاد_غریب
#مهدی_خدامیان_آرانی
قسمت ۶۰
تو جلو میروی و سلام میکنی، او جواب میدهد، به او میگویی:
-- چرا اینجا ایستاده ای؟ -- چند ساعت است ماشین خاموش شده است و روشن نمی شود.
-- من ماشین را راه میاندازم، تو برو پشت فرمان! استارت بزن! تو به سمت جلو ماشین میروی، کاپوت ماشین را بالا میزنی، نگاهی به موتور میکنی و میگویی: «استارت بزن! ». اینجاست که ماشین روشن
می شود، تو نزدیک در ماشین میآیی، او هنوز پشت فرمان است، به او میگویی:
-- حرکت کن و برو! -- هنوز برف میآید، راه بسته است، میترسم دوباره در جاده بمانم! -- نه. تو به سلامت به مقصد میرسی. نگران نباش! -- آیا ماشین شما خراب شده است؟ میخواهید به شما کمکی بکنم؟ -- نه.
-- اجازه بدهید مقداری به شما پول بدهم.
-- به آن نیازی ندارم.
-- آخر این که نمی شود. شما به من کمک کردید، من از اینجا حرکت نمی کنم تا به شما خدمتی بنمایم. من یک راننده جوانمردم.
-- راننده جوانمرد چگونه است؟ -- اگر کسی به راننده جوانمرد کمک کند، او آن کمک را حتماً جبران بکند. من باید لطف شما را جبران کنم، وگرنه از اینجا نمی روم.
-- خوب. حالا اگر میخواهی خدمتی به من کنی، به آن پیمانی که با خدا بستی عمل کن! -- کدام پیمان؟ -- این که از گناه دوری کنی و نمازهایت را اوّل وقت بخوانی! وقتی او این سخن را میشنود، تعجّب میکند، چگونه است که تو از پیمانی که او با خدا بسته بود، باخبر بودی!او لحظه ای به فکر فرو میرود، در این
هوای سرد، در وسط این کوهستان، تو کیستی و از کجا آمدی، از کجا به راز دل او آگاهی داری؟ در ماشین را باز میکند و پیاده میشود، امّا دیگر تو را نمی بیند. اینجاست که اشک او جاری میشود و افسوس میخورد که چرا تو را نشناخته است، او به تو توسّل پیدا کرده بود، از همه جا دل بریده بود و تو را صدا زده بود و تو هم به یاری او آمده بودی.
او به سوی مقصد حرکت میکند و سپس به مشهد بازمی گردد، زندگی خود را تغییر میدهد، از گناه فاصله میگیرد و همواره نمازهایش را اوّل وقت میخواند. او بر پیمان خود وفادار میماند.
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd
#یاد_غریب
#مهدی_خدامیان_آرانی
قسمت ۶۱
من در وجود خود، عیبهای فراوان میبینم: حسد، بخل، خودبینی، محبّت به دنیا، غرور. اگر بخواهم به سعادت ابدی برسم باید همه این عیبها را بر طرف نمایم و به جای آن، زیباییها و خوبیها را در خود ایجاد کنم.
معلوم است که این کار سختی است، بارها شده است که تلاش کردهام از حسد دوری کنم، همه توجهام به این امر بوده است، امّا از صفت ناپسند دیگری غفلت کرده ام.
سالها پیش که جوان بودم، نزد دانشمندی بزرگ رفتم تا از او راهنمایی بگیرم، من او را همچون پدری مهربان یافتم و برایش از سختی «تزکیه نفس» سخن گفتم و از او راهنمایی خواستم، او آن روز سخنانی گفت که افقی تازه در ذهنم گشود، او مرا «فرزندم! » خطاب کرد...
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd
#یاد_غریب
#مهدی_خدامیان_آرانی
قسمت ۶۲
فرزندم! آیا این جمله را شنیده ای؟ «مَنْ اَحَبَّکُم فَقَد اَحَبَّ اللّه».
«هر کس اهل بیت علیهم السلام را دوست بدارد، خدا را دوست داشته است».
محبّت به حجّت خدا، محبّت به خداست. باید برای زدودن صفات ناپسند، راه محبّت امام زمان را بپیمایی، اگر در این راه گام برداری به راحتی صفات خوب را به دست میآوری و از گناه هم دوری میکنی! هر چقدر محبّت امام زمان در دل تو بیشتر بشود، صفای دل و کمال معنوی تو زیادتر میشود، اگر تو گرفتار صفات ناپسند هستی، قطعاً امام زمانت را آن چنان که باید و شاید، دوست نداری، زیرا اگر محبّت محبوب در جان تو ریخت، اوّلین نشانه اش، اطاعت از محبوب و پرهیز از ناخوشایندهای اوست.
هر چه محبّت تو به آقا بیشتر بشود، دل تو صفای بیشتری پیدا میکند و خود به خود از پلیدیها دوری میکنی، این کار چون در راه عشق محبوب است، شیرین است و دیگر در نظر تو، سخت جلوه نمی کند.
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd
#یاد_غریب
#مهدی_خدامیان_آرانی
قسمت ۶۳
محبّت، اکسیر عجیبی است، هر جا که بیاید، تحول بزرگ ایجاد میکند، تاریکیها را به نور تبدیل میکند، محبّت گوهر عجیبی است و همانند آهن ربا است. کسی که واقعاً امام زمان را دوست دارد، در واقع همه خوبیها را دوست دارد، او ناخودآگاه به سوی خوبیها میرود و از زشتیها دوری میکند. وقتی محبّت او در دل تو افتاد، صفحه وجودت عوض میشود، قطب نمای دل تو همواره به سوی مرکز خوبیها است و این سرانجام نتیجه میدهد.
فرزندم! باید به امام زمانت محبّت واقعی پیدا کنی، هیچ گنجی، هیچ راهی بالاتر از این راه نیست، باید به آنجا برسی که در فراق آقای خود، اشک بریزی،
به معنای حقیقی، در طلب او درآیی و در این راه خسته و مانده نشوی! وقتی محبّت تو شدید شد، خود این محبّت، راهها را باز میکند و تو را به مولایت نزدیک و نزدیک تر میکند.
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd
#یاد_غریب
#مهدی_خدامیان_آرانی
قسمت ۶۴
فرزندم! برای کمال و رستگاری، سخنهای فراوان گفته اند، امّا عصاره همه آن سخنان، چیزی جز محبّت به آقا نیست، تو اگر در این راه گام برداری، راه را نزدیک کرده ای و به اصل همه خوبیها دست یافته ای.
محبّت نشانههایی دارد، یکی از نشانههای محبّت این است که تو، آثار محبوب را دوست داری، حتماً ماجرای «مجنون» را شنیده ای که عاشق «لیلی» بود، او وقتی وارد کوچه لیلی میشد، در و دیوار آن کوچه را میبوسید، در نگاه مجنون، دیوارهای آن هم دوست داشتنی بود.
هر چیزی نشانه ای دارد، نشانه محبّت به امام زمان این است که تو شیعیان او را دوست بداری و همواره نام و یاد او را زنده نگاه داری، دلهای غافلان را متوجه آقا کنی، از خوبیها و مهربانیهای آقا برای مردم بگویی، برای ظهور او دعا کنی! اگر محبّت آن حضرت در دل داشته باشی، در جستجوی رضایت او هستی، به سراغش میروی، در راه اطاعت او گام برمی داری، عاقبت، جوینده یابنده بود، البتّه این راه، راهی است که صبر و حوصله میخواهد، رنج راه را باید تحمّل کنی و رنج فراق را باید بکشی، باید از دوری مولای خود بسوزی، اینها نشانههای محبّت است.
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd
#یاد_غریب
#مهدی_خدامیان_آرانی
قسمت ۶۵
فرزندم! بعضیها گمان میکنند که واقعاً خدا، پیامبر و اهل بیت علیهم السلام را دوست دارند، امّا وقتی امتحان پیش میآید، حقیقت مطلب آشکار میشود، در وقت
امتحان معلوم میشود که محبّت به خدا، پیامبر و اهل بیت علیهم السلامسرپوشی است برای محبّت به خودشان! یعنی چون خودشان را دوست دارند و میخواهند از عذاب و گرفتاری نجات پیدا کنند و به بهشت و رفاه برسند، خدا را عبادت میکنند و به پیامبر و اهل بیت علیهم السلامتوسل میجویند و از محبّت آنان سخن میگویند.
آیا میدانی نشانه محبّت واقعی چیست؟ آیا میخواهی راهی را به تو نشان بدهم تا بدانی که آیا امام زمان را واقعا دوست داری یا نه؟ هر وقت خودت را برای امام زمان بخواهی و دوست داشته باشی جانت را فدای او کنی، این محبّت واقعی است، امّا اگر امام زمان را برای خودت بخواهی تا بتوانی به منافع خودت برسی، این محبّت واقعی نیست!
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd
#یاد_غریب
#مهدی_خدامیان_آرانی
قسمت ۶۶
آیا تاکنون در بستر بیماری افتاده ای؟ وقتی پزشک بالای بستر تو میآید، تو او را دوست داری و در وجود خودت به او علاقه شدید احساس میکنی، امّا این دوستی و محبّت، واقعی نیست، تو خودت و سلامتی خودت را دوست داری، از مرگ میهراسی، فعلاً این پزشک وسیله ای برای نجات توست، برای همین به او محبّت میورزی، چه بسا وقتی سلامتی خود را باز یافتی دیگر به او توجهی هم نکنی! فرزندم! وقتی میخواهی در وادی محبّت امام زمان گام برداری، باید
از این مرحله بالاتر بروی، نباید مولایت را به خاطر خودت دوست بداری، بلکه باید او را دوست بداری چون شایسته دوست داشتن است، باید ولایت او را بپذیری و در محبّتش بی قرار شوی، چون کس دیگری غیر او شایستگی این امر را
ندارد، تو باید به آنجا برسی که جان و مال و همه هستی خود را با افتخار، فدای خاک پای مولایت کنی و خودت را دیگر نبینی. اگر به چنین جایگاهی رسیدی، خوشا به حالت که به «کیمیای سعادت» رسیده ای! این محبّت اگر در جان تو ریشه کرد، همه زشتیها را به خوبیها تبدیل میکند، مس وجود تو را طلا میکند.
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd
#یاد_غریب
#مهدی_خدامیان_آرانی
قسمت ۶۷
آقای من! تو از بین خوبان جهان، خوب ترین هستی، تو اصل و اساس همه کمالات و زیباییها میباشی، انتظار تو، آرمان و جهت زندگی من است، اگر این طور نباشم، جهت زندگی خود را گم میکنم و از کمال خود دور میشوم.
کمال من در این است که هر چه بیشتر به یاد تو باشم و این گونه رحمت خدا را به سوی خود جذب کنم.
شاید من پیرو خوبی برای تو نباشم، اُفتان و خیزان از تو پیروی کنم، امّا مهم این است که تو را میخواهم و در انتظار تو هستم، من راه را گم نکردهام و امام خود را شناخته ام، من با کسی که اصلاً راه سعادت را نمی شناسد، خیلی تفاوت دارم.
خدا به تو مقام عصمت داده است و تو از هر خطایی به دور هستی. محبّت به تو، سرمایه ای ارزشمند است، هر چقدر دل من از این محبّت تو بهره بیشتری
داشته باشد، ارزش من بیشتر و بیشتر میشود.
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd
#یاد_غریب
#مهدی_خدامیان_آرانی
قسمت آخر
بار خدایا! روزگاری است که از امامِ خود دور افتاده ام، از تو میخواهم کمکم کنی تا من دست از دین و آیین خود برندارم. من به تو پناه میبرم از این که طولانی شدن روزگار غیبت، باعث شکّ و تردید من بشود.
از تو میخواهم که توفیق دهی تا همیشه به یاد امامِ خود باشم و او را فراموش نکنم. توفیقم بده برای ظهور او دعا کنم! مرا در زمره یاران او قرار بده!
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd