eitaa logo
نماز جمعه خمینی شهر
802 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
20 فایل
سید حسین محمودآبادی امام جمعه خمینی شهر آدرس : خمینی شهر خیابان جمهوری دفتر امام جمعه شماره تماس: 0100 3360 031 «مراجعات مردمی همه روزه» نظرات خود را در خصوص برنامه های نمازجمعه از طریق @Farhangi_Setad بیان بفرمایید .
مشاهده در ایتا
دانلود
◀️ نکته ها در خصوص آیه ۹ کهف «رقيم» به معناى نوشته و لوحى است كه داستان اصحاف كهف برآن نوشته شده و نام آنان برآن رقم خورده است. «كهف» به غار بزرگ گفته مى‌شود. آيه مى‌گويد: مهم‌تر از خواب كردن چند نفر در غار و سپس بيدار كردن آنها، ايجاد زيبايى‌هاى متعدد و فراوان در روى زمين و سپس محو كردن آنهاست. زيرا ماجراى اصحاب كهف، در برابر قدرت الهى چندان شگفت انگيز نيست. ماجراى اصحاب كهف، بعد از زمان حضرت عيسى و قبل از بعثت پيامبر اسلام و در سرزمين روم و شهر افسوس بوده و طاغوتشان دقيانوس نام داشته است. درس عبرتى كه از اين حادثه مى‌توان گرفت، درسِ هجرت و پايمردى و امدادهاى الهى است و نبايد كارى به مكان وزمان و تعداد و ... داشت. ظاهراً اصحاب كهف و رقيم، نام يك گروه باشد. وبرخى رقيم را نام منطقه‌ى اصحاب كهف دانسته‌اند. گرچه در برخى تفاسير، اصحاب رقيم را آن سه نفرى دانسته‌اند كه براى كسب و كار و زندگى، از خانه بيرون رفتند، در راه باران گرفت و به غارى پناهنده شدند. با ريزش قطعه سنگى از كوه، دَرِ غار بسته شد و آنان زندانى شدند. آنان هر يك كار خير و خالصانه‌اى را كه انجام داده بودند يادآور شدند و از خدا خواستند به خاطر آن عمل، آنان را نجات دهد. در هر نوبت، كمى سنگ كنار مى‌رفت، تا سرانجام نجات يافتند. پيامبر صلى الله عليه و آله پس از نقل اين داستان فرمودند: هركه با خدا باشد نجات مى‌يابد. تفسیر نور (استاد حجه اااسلام قرائتی) ‌🆔 @emamjomekhomeinishahr ┈••✾•🍃🌸🍃🌸•✾••┈
◀️ نکته ها در خصوص آیه ۲۵ و ۲۶ کهف يهوديان در مورد مقدار توقّف اصحاب كهف در غار، از حضرت على عليه السلام سؤال كردند. حضرت فرمود: 309 سال. گفتند: در كتاب ما 300 سال آمده است! آن حضرت فرمود: 9 سال به خاطر تفاوت سال شمسى و قمرى است. در تفسير مراغى اين تفاوت نه سال را، نشانه‌ى معجزه بودن قرآن دانسته كه چه اندازه دقيق است و تفاوت سال‌هاى قمرى و شمسى را هم در نظر گرفته است. ‌🆔 @emamjomekhomeinishahr ┈••✾•🍃🌸🍃🌸•✾••┈
اصحاب الجنتين ( صاحبان دو باغ ) 🙏 در قرآن كريم (سوره كهف از آيه 32 لغايت 44 جمعاً در 13 آيه) خداوند متعال به پيامبر اسلام حضرت محمد المصطفي(ص) امر فرموده است كه قصه و حيات دو مرد (يكي مؤمن و ديگري كافر و منكر) را براي مخالفان و موافقين عصر خود بيان كند چون در قصه و حيات آنان درس و عبرت و موعظه وجود دارد اميد است با شنيدن آن مخالفان تجديد نظر و موافقان همت و اميد خويش را افزون نمايند . اصل قصه بدين قرار است : دو مرد و دو برادر در يك عصر و در همسايگي همگديگر زندگي مي كردند يكي از آنها داراي دو قطعه باغ مهم و مثمر بود باغ اول شامل درختان انگور و زمين زراعتي مفصلي بود و باغ دوم نخلستاني عظيم بود كه اطراف باغ انگور و زمين زراعتي را پوشانده و يك جوي آب مهم از درون باغ هميشه جاري بود اين دو باغ و زمين كشاورزي واقع در وسط باغ هر ساله انواع ثمر و ميوه و حبوبات بي حد و حصري تقديم صاحب باغ ميكردند قرآن كريم مي فرمايد: «كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئًا » (هر دو باغ ساليانه ميوه هاي فراواني داشتند و از هر آنچه خواست واردين بود فروگذار نمي كردند و بي نظير و بي بديل بودند).يك روز بين دو برادر صحبت و جدال شد ، صاحب دو باغ با كبر و فخر و خودبيني گفت : « أَنَــا أَكْثَـــرُ مِنكَ مَالًا وَأَعَـزُّ نَفَرًا » ( من ثروت و قدرت و عده و عده‌ام بيشتر از شماست )  شما فردي ندار و مستضعف و فاقد قدرت هستيد و در هيچ مسئله‌اي در رديف من نيستيد و ادعاي دين و خداپرستي شما در اثر نداري و بيكاري است. با اين غرور و خودخواهي وارد باغش شد و به اطراف خود نگاهي كرد شيطان او را دچار وسوسه نمود و با خود گفت اين ثروت و امكاناتي كه من دارم تمام شدني نيست  قيامت و آخرت و روز جزاء كه بعضي‌ها شعار آنرا مي دهند اساس و پايه ندارد « قَالَ مَا أَظُنُّ أَن تَبِيدَ هَذِهِ أَبَدًا وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً » (با خود صحبت مي كرد و مي گفت ، هرگز گمان نميكنم اين باغ هاي من نابود شوند و حتي اگر قيامت هم باشد بدون ترديددر قيامت مورد ادعاي فقرا باز من نزد خداوند جايگاه خوبي دارم) با اين طرز تفكر به زندگيش ادامه داد تا اينكه يك روز ديگر با همسايه فقير و برادر ندارش مجدداً شروع به گفتگو كردند ، مرد فقيرو خداشناس او را نصيحت كرد و گفت از شاخ شيطان پايين بيا خداوند شما را از خاك خلق كرده و در اصل نطفه‌اي بيش نبوده‌ايد كه خداوند شما را به اينجا رسانده است ثروت و قدرت غير خدائي ارزشي ندارد من اگر چه فقيرم ولي « اللَّهُ رَبِّي وَلَا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَدًا » (من كسي هستم كه «الله» پروردگار من است، و هيچكس را شريك پروردگارم قرار نمي‏دهم) و به فرد ثروتمند و مغرور گفت : چرا زماني كه باغهايت را ديديد به جاي كفر و انكار قيامت «  مَا شَاءَ اللَّهُ و لا حول و لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ » نگفتيد.  باز ادامه داد و گفت:گوش كن ، هر چند فقيرم اما بدان والله هر آنچه شما داريد را با يك لحظه از عبادات و معنويت خود معاوضه نمي كنم و آنچه شما داريد اگر خداوند اراده كند با يك امر  «كن فيكن » تبديل به خاكستر خواهد شد. ثروتمند مغرور در مقابل مطالب برادرش لبخند زد و موضوع را شوخي گرفت‌ و آن شب خوابيد. صبحگاهان كه از خواب بيدار شد ، به منظور سركشي و بهره‌گيري از محصولات باغ و زمينش به سوي آنها حركت كرد همين كه نزديك شد با منظره وحشتناكي روبرو گشت ، آب دهانش در دم خشك شد و شروع به آه كشيدن كرد و دو دست خود را مرتب بهم ميزد و داد ميزد و ميگفت « يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا » ( ايكاش كسي را شريك پروردگارم قرار نداده بودم) خلاصه كلام :خداوند در يك شب باغها را خشك  و تمامي ثروت وي را به خاكستر تبديل كرد و صاحب جنتين و دو باغ در اثر غم وغصه از دنيا رفت. ‌🆔 @emamjomekhomeinishahr ┈••✾•🍃🌸🍃🌸•✾••┈
◀️ نکاتی در خصوص آیه ۴۶ کهف در حـقيقت در اين آيه انگشت روى دو قسمت از مهمترين سرمايه هاى زندگى دنيا گذارده شده اسـت كه بقيه به آن وابسته است ، (نيروى اقتصادى ) و (نيروى انسانى ) چرا كه بـراى رسـيـدن بـه هـر مـقـصـودى از مـقـاصـد مـادى حـتما اين دو نيرو لازم است ، و به همين دليل آنها كه بر تخت قدرت مى نشينند سعى در جمع آورى اين دو نيرو مى كنند، مخصوصا در زمـانـهـاى گـذشته هر كس ‍ فرزندان بيشترى داشت خود را نيرومندتر احساس مى كرد، چـرا كـه آنـهـا يـكـى از دو ركـن اصـلى قـدرت او را تـشـكـيـل مـى دادنـد، در آيـات گـذشـتـه نـيـز ديـديـم كـه آن مـرد ثـروتـمـنـد بـى ايـمـان اموال و نفرات خود را به رخ ديگران مى كشيد و مى گفت (انا اكثر منك مالا و اعز نفرا). و لذا روى (بـنـون ) كـه جـمـع (ابـن ) به معنى پسر است تكيه شده ، چرا كه آنها پسران را سرمايه و نيروى فعال انسانى مى دانستند، نه دختران . بـه هـر حـال هـمـانـگـونـه كـه ديـديـم پـابـرجـاتـريـن اموال كه عبارت از باغ و زمين زراعتى و چشمه آب بود چگونه در چند لحظه نابود شد، در مـورد فـرزنـدان نـيز گذشته از آنكه حيات و سلامتشان هميشه آسيب پذير است گاهى به صورت دشمنانى درمى آيند كه به جاى كمك بودن مزاحم سرسختى خواهند شد! سـپـس اضـافـه مـى كـنـد (بـاقـيـات صـالحات يعنى ارزشهاى پايدار و شايسته ، نزد پروردگارت ثوابش بهتر و اميدبخش تر است ) (و الباقيات الصالحات خير عند ربك ثوابا و خير املا). گـر چـه جـمـعـى از مـفسران خواسته اند مفهوم (باقيات صالحات ) را در دائره خاصى مـانـند نمازهاى پنجگانه ، يا ذكر سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر، و امثال آن محدود كنند ولى روشن است كه مفهوم اين تعبير آنچنان وسيع و گسترده است كه هر فـكـر و ايـده و گـفـتـار و كـردار صالح و شايسته اى كه طبعا باقى مى ماند و اثرات و بـركـاتـش در اخـتـيـار افـراد و جـوامـع قـرار مـى گـيـرد شامل مى شود. اگـر مـى بـيـنـيـم در بـعـضـى از روايـات بـه نـمـاز شـب ، و يـا مـودت اهـل بـيـت (عـليـهـم السـلام ) تـفسير شده بدون شك منظور بيان مصداقهاى روشن است ، نه منحصر ساختن مفهوم در اين امور، به خصوص اينكه در پاره اى از اين روايات (مِن ) كه دلالت بر تبعيض ‍ مى كند بكار رفته است . مـثـلا در روايتى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم كه فرمود: (لا تستصغر مودتنا فـانـهـا مِنَ الباقيات الصالحات ): (دوستى ما را كوچك مشمر كه از باقيات صالحات است ). و در حديث ديگرى از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى خوانيم كه فرمود: از گفتن تسبيحات اربع مضايقه نكنيد كه آنها از باقيات صالحات است ). حـتى اگر همان اموال ناپايدار و فرزندانى كه گاهى فتنه و مايه آزمايش هستند در مسير الله قرار بگيرند آنها هم به رنگ باقيات صالحات درمى آيند، چرا كه ذات پاك خداوند جاودانى است و هر چيزى براى او و در راه او قرار گيرد جاودانه خواهد بود. ‌🆔 @emamjomekhomeinishahr ┈••✾•🍃🌸🍃🌸•✾••┈
◀️ نکته ها در خصوص آیه ۴۹ کهف بارها قرآن از مسئله‌ى كتاب و پرونده و نامه‌ى عمل در قيامت سخن به ميان آورده است و مى‌فرمايد: فرستادگان ما مى‌نويسند: «إِنَّ رُسُلَنا يَكْتُبُونَ»، آثار كارها را هم مى‌نويسيم: «نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ» ، نامه عمل آنان بر گردنشان آويخته مى‌شود: «أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ»، پرونده‌ها در قيامت گشوده مى‌شود: «وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ»، نامه‌ها به دست خود افراد داده مى‌شود؛ نامه‌ى خوبان به دست راست و نامه بدكاران به دست چپ آنان داده مى‌شود. همان گونه كه هر فردى پرونده‌اى دارد، هر امّتى نيز كتاب و پرونده‌اى دارد. «كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى‌ إِلى‌ كِتابِهَا» پيامبراكرم صلى الله عليه و آله در بازگشت از جنگ حُنين، در يك صحراى خشك فرود آمد. به اصحاب فرمود: بگرديد تا هر چه از چوب وخاشاك يافتيد گرد آوريد. اصحاب رفتند و هر كس چيزى آورد. روى هم ريختند و انباشته شد. پيامبر فرمود: «هكذا تجتمع الذنوب، اياكم و المحقرات من الذنوب» گناهان اينگونه جمع مى‌شوند، پس از گناهان كوچك پرهيز كنيد. از اين برنامه اين درس را نيز مى‌توان گرفت كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله اردوی آموزشى ، بيابانى تجسّمى، نمايشى و عملى، همراه با پركردن اوقات فراغت براى ياران خود داشتند، آن هم وقتى كه خطر غرور ناشى پيروزى در جنگ در كمين آنان بود، و اصحاب خود را بى‌گناه يا كم گناه مى‌پنداشتند. امام صادق عليه السلام فرمودند: در روز قيامت هنگامى كه كارنامه‌ى عمل انسان به او داده مى‌شود، پس از نگاه به آن و ديدن آنكه تمام لحظه‌ها و كلمه‌ها و حركات و كارهاى او ثبت شده، همه‌ى آنها را به ياد مى‌آورد، مانند اينكه ساعتى قبل آنها را مرتكب شده است، لذا مى‌گويد: يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغِيرَةً .... آنان كه در دنيا بى‌خيال و بى‌تفاوت بوده و به هر كارى دست مى‌زنند، در آخرت هراس و دلهره خواهند داشت، «مُشْفِقِينَ» ولى مؤمنان كه در دنيا اهل تعهّد و خداترسى بودند در آنجا آسوده‌اند. «إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فِي أَهْلِنا مُشْفِقِينَ» تفسیر نور (استاد قرائتی) ‌🆔 @emamjomekhomeinishahr ┈••✾•🍃🌸🍃🌸•✾••┈
🔰داستان حضرت موسی و حضرت خضر طبق آیات سوره کهف 🔹قسمت اول كلمه‌ى «موسى» 136 بار در قرآن آمده و همه‌ى موارد مراد همان پيامبر اولواالعزم است. بكار بردن كلمه‌ى‌ «فَتًى» كه به معناى جوان و جوانمرد است، به جاى غلام و پسر، نشانه‌ى ادب، مهربانى و نام نيك است. مراد از «فتاه» در آيه، «يوشع‌بن نون» است كه مصاحب و ملازم حضرت موسى در آن سفر بوده است.  در تفاسير وروايات، ماجراى موسى وخضر بيان شده است. چنانكه در كتاب صحيح بخارى از ابن عباس از ابىّ‌بن كعب آمده كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: روزى حضرت موسى در حال خطبه خواندن، مورد سؤال بنى‌اسرائيل قرار گرفت كه عالم‌ترين افراد كيست؟ موسى گفت: من هستم. خداوند موسى را مورد عتاب قرار داد كه چرا نگفتى: خدا بهتر مى‌داند. خضر از تو عالم‌تر است. موسى گفت: خضر كجاست؟ خطاب آمد: در منطقه‌ى مجمع‌البحرين است و رمز ونشانه‌ى آن اين است كه يك ماهى در سبدى قرار بده و حركت كن، هرجا ماهى را نيافتى، وعده‌گاه ملاقات خضر همان جا مى‌باشد. موسى ماهى را در سبد قرارداده و به كسى كه همراهش بود فرمود: هركجا ماهى را نيافتى به من خبر بده. موسى و همراهش حركت كردند تا كنار دريايى رسيدند و براى استراحت كنار سنگى توقّف كردند. در حالى كه موسى در خواب بود و همراهش بيدار، ماهى حركتى كرده و از سبد به دريا پريد! همراه موسى چون او را در خواب ديد، او را صدا نزد. پس از بيدارى موسى نيز فراموش كرد به او خبر دهد و هر دو به راه خود ادامه دادند، پس از يك شبانه روز موسى گفت: غذايى بياور كه ما از اين سفر خسته شديم. همراه موسى، ماجراى کزنده شدن ماهى و پريدنش در آب را بازگو كرد. موسى گفت: بايد برگرديم به همان منطقه‌اى كه ماهى در آب پريده كه وعده‌گاه ما آنجاست. ‌🆔 @emamjomekhomeinishahr ┈••✾•🍃🌸🍃🌸•✾••┈
🔰داستان حضرت موسی و حضرت خضر طبق آیات سوره کهف 🔹قسمت دوم پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: هنگامى كه موسى، خضر را ملاقات كرد، پرنده‌اى در برابر آنان‌ قطره‌اى از آب دريا را با منقارش برداشت و برزمين ريخت. خضر به موسى گفت: آيا رمز اين كار پرنده را دانستى؟ او به ما مى‌آموزد كه علم ما در برابر علم خداوند، همانند قطره‌اى در برابر دريايى بى‌كران است. در اين آيات كوتاه، نكات متعدّدى در ادب و تواضع نسبت به استاد ديده مى‌شود. چنانكه در آيات قبل بيان كرديم؛ حضرت موسى با آنكه از پيامبران اولواالعزم است و در علم شريعت، اعلم مى‌باشد، ولى در ساير علوم، دانش خضر بيشتر بوده است. ◀️اتفاقات سفر سه واقعه در همراهی موسی(ع) و خضر(ع) اتفاق افتاد: 🔹در ابتدا این دو سوار بر کشتی شدند و خضر کشتی را سوراخ کرد. موسی (ع) به او اعتراض کرد و خضر شرط خود را گوشزد کرد. 🔹این دو نوجوانی را دیدند و خضر بدون هیچ مقدمه‌ای آن نوجوان را به قتل رساند. این عمل نیز با واکنش شدید موسی(ع) روبه‌رو شد: «آیا جان پاکی را بدون آنکه مرتکب قتلی شده باشد می‌کشی؟ مرتکب کاری زشت گردیدی».خضر مجدد شرط را بازگو کرد. موسی گفت :اگر از اين پس چيزى از تو پرسيدم، ديگر با من همراهى مكن. 🔹خضر و موسی وارد شهری شدند که اهل آن از پذیرایی آن‌ها خودداری کردند. خضر به دیوار نیمه خرابی رسید و آن را ترمیم و بازسازی کرد. موسی(ع) تصور کرد این عمل بخاطر این است که مزدی از اهالی بگیرد و این را به خضر(ع) گفت. خضر گفت: «اين جدايى ميان من و توست. به زودى تو را از تأويل آنچه كه نتوانستى بر آن صبر كنى آگاه خواهم ساخت». ‌🆔 @emamjomekhomeinishahr ┈••✾•🍃🌸🍃🌸•✾••┈
◀️ نکته های قرآنی در ادامه دو قسمت قبل قصه حضرت موسی (ع) و حضرت خضر (ع)،که دو روز گذشته به استحضار رسید، علل رفتار حضرت خضر (ع) که حضرت موسی (ع) تحمل نکردند به زبان حضرت خضر (ع) در آیات فوق آمده است . ‌🆔 @emamjomekhomeinishahr ┈••✾•🍃🌸🍃🌸•✾••┈
◀️ نکته ها در خصوص ذوالقرنین 🔹قسمت اول 🔹ذوالقرنین که بود ؟ «قرن»، دو معنا دارد: يكى دوران طولانى و ديگرى به معناى شاخ حيوان، و ذوالقرنين را از آن جهت بدين وصف ناميده‌اند كه يا حكومت طولانى داشته و يا آنكه دو رشته موى خود را مثل دو شاخ مى‌بافته و يا روى كلاه او دو شاخك قرار داشته است. همچنين ممكن است مراد از «قرنين» شرق و غرب جهان باشد، كه چون او به تمام شرق و غرب عالم سلطه پيدا كرده بوده «ذوالقرنين» ناميده شده است. امام باقر عليه السلام فرمودند: «ذوالقرنين» پيامبر نبود، ليكن مرد صالحى بود كه خدا او را دوست مى‌داشت و او قوم خود را به تقوا سفارش مى‌كرد. مردم بر يك طرف سر او ضربه‌اى وارد كردند و او تا مدّتى ناپديد شد، پس از آن به سوى مردم بازگشت و دعوت خود را تكرار كرد، مردم به سمت ديگر سر او ضربه‌اى زدند. آنگاه امام فرمود: در ميان شما نيز شخصى با اين خصوصيات است. بنابراين به خاطر اين دو ضربه به ذوالقرنين معروف بوده است. تفسير نمونه با توجّه به اظهارات چند مورّخ يونانى و چند فراز از تورات (كتاب اشعيا، فصل 46، شماره‌ى 28 و 11) و كشف مجسمه‌ى كورش در قرن نوزدهم ميلادى كه تاجى با دو شاخ بر سر داشت، ذوالقرنين را با كورش بيشتر تطبيق مى‌دهد، ولى مرحوم شعرانى، در حاشيه تفسير ابوالفتوح، ذوالقرنين را همان اسكندر مقدونى مى‌داند كه از سيزده سالگى شاگرد ارسطو بوده است. و صاحب تفسير الميزان او را همان كورش مى‌داند. به هر حال در اينكه ذوالقرنين چه مدّت حكومت كرده و نام واقعى او چيست و چند سال عمر كرده وآيا بشر بوده يا فرشته، پيامبر يا عبد صالح؟ اسكندر بوده يا كورش؟ چرا ذوالقرنين نام دارد؟ امكاناتش چه بوده، محدوده‌ى حكومتش كجا بود؟ طول و عرض و مشخصات سدى كه ساخت چه بود؟ چه زمانى بود؟ آيا اين سدّ همان ديوار چين است يا نه؟ سخنان بسيارى بيان شده وبحث در جزئيّات آن چندان مفيد نيست. بايد دنبال هدف‌ها رفت، نه مسائل جزئى كه در آنها هيچ رشدى نيست. تفسیر نور استاد قرائتی ‌🆔 @emamjomekhomeinishahr ┈••✾•🍃🌸🍃🌸•✾••┈
◀️ نکته ها در خصوص داستان ذوالقرنین 🔹قسمت دوم : «ذوالقرنین» شخصیتی است که قرآن کریم در آیات ۸۳ تا ۹۷ سوره کهف به او پرداخته است. داستان ذوالقرنین -آنچنانکه از این آیات برمی‌آید- این است که او پادشاهی جهانگشا، قوی، صالح و شجاع بوده است، و با دو لشکرکشی که به شرق و غرب عالم داشته، مناطق وسیعی را به تصرف خویش در آورده و به عدالت بر آن حکمرانی می نموده است. سه جنگ و لشگركشى بزرگ داشت: ۱⃣ به سوى غرب ۲⃣ به سوى شرق ۳⃣ به سوى منطقه‏ اى كوهستانى، بين شرق و غرب. خداوند همه اسباب كار و پيروزى را در اختيارش قرار داده بود. او با لشگر مجهز و بيكرانى به سمت غرب حركت كرد، همه ناهموارى ها در برابرش هموار شدند، و همه گردنكشان در برابرش تواضع كردند، او همچنان به فتوحات ادامه داد. شب و روز به پيش رفت تا به چشمه آبى رسيد، كه آب و گلش به هم آميخته بود، چنين به نظر مى ‏رسيد كه خورشيد در آن غروب مى‏ كند، و تصور مى‏ كرد كه ديگر پس از آن، جنگ و فتح باقى نمانده است. ولى در آن سرزمين قومى را ديد كه كفر و طغيان و ظلمشان موجب آزار مستضعفان مى ‏شد و همه را به ستوه آورده بود، آن قوم به ستمگرى و قتل و غارت معروف بودند. ذوالقرنين از درگاه خداوند خواست تا او را در هدايت و رهبرى مردم، يارى كند، و تكليفش را در مورد آن قوم وحشى و ستمگر روشن سازد. خداوند ذوالقرنين را در ميان دو كار مخير ساخت: ۱⃣ با شمشير آن‏ها را كيفر و سركوب كند ۲⃣ به دعوت و راهنمايى آن‏ها بپردازد، مدتى به آن‏ها مهلت دهد، شايد هدايت گردند، و از ستم و طغيان دست بردارند. ذوالقرنين راه دوم را برگزيد و گفت: هر كه ستم كند، او را مجازات خواهيم كرد سپس به سوى پروردگارش باز خواهد گشت، و خدا او را به عذابى سخت دچار خواهد ساخت، ولى هر كس كه به حق بگرود و كار شايسته انجام دهد، براى او پاداش نيك خواهد بود، و ما به گشايش كارش اقدام مى ‏كنيم. ذوالقرنين مدتى در آن جا ماند، و از ستم ستمگران جلوگيرى نمود، و پايه عدالت و صلح را در آن جا پى‏ ريزى كرد و پرچم اصلاح را برافراشت. ‌🆔 @emamjomekhomeinishahr ┈••✾•🍃🌸🍃🌸•✾••┈
◀️ نکته ها در خصوص داستان ذوالقرنين‏ 🔹قسمت سوم لشگركشى ذوالقرنين به شرق و شمال، و ساختن سد براى جلوگيرى از ستم قوم وحشى‏: پس از آن ذوالقرنين با تدبير و همت شجاعانه و اهداف مصلحانه به طرف شرق لشگر كشيد، به هر جا رسيد، همه را فتح كرد، و مردم در همه جا از او استقبال كردند و تسليم حكومت او شدند. ذوالقرنين همچنان پيش مى ‏رفت تا به آخرين سرزمين ‏هاى آباد رسيد، در آن جا اقوامى را ديد كه آفتاب بر آن‏ها مى ‏تابد، خانه و سايبان و درخت و باغى ندارند، تا در سايه ‏اش بيارامند، بلكه در كمال بيچارگى زندگى مى ‏كنند، و در تاريكى جهل و نادانى دست و پا مى ‏زنند. ذوالقرنين براى نجات آن‏ها، پرچم حكومتش را در آن جا برافراشت، و با نور علم و تدبير و راهنمايي هايش، آن محيط تيره را روشن نمود.و خدمت شايانى به آن‏ها كرد. سپس ذوالقرنين با لشگرش به سوى شمال رهسپار شد، به هر جا رسيد همه را فتح كرد و همه گردنكشان در برابرش تسليم شدند و سر بر اطاعت او نهادند، تا به جايى رسيد ديد در آن جا قومى زندگى مى ‏كنند كه زبانشان خمفهوم نيست، ولى مجاور دو قوم وحشى و طغيانگر ياجوج و ماجوج هستند، اين دو قوم كه جمعيتشان زياد بود چون آتشى در نيزار خشك بودند، به هر جا مى ‏رسيدند به غارت مى‏ پرداختند. آن قوم وقتى كه سايه پر بركت ذوالقرنين را بر سر خود ديدند، و قدرت و شكوه و عظمت او را مشاهده كردند، از او تقاضا كردند كه آن‏ها را در برابر دو قوم وحشى ياجوج و ماجوج يارى كند، و براى جلوگيرى از طغيان آن‏ها سدى محكم و بلند (مثلاً مانند ديوار چين) در برابر آن‏ها بسازد، تا از شر آن‏ها محفوظ بمانند. آن قوم در پايان قول دادند كه تا سرحد توان، ذوالقرنين را يارى كنند، و با هميارى و همكارى خود، كارهاى عادلانه و خداپسندانه او را به پايان برسانند. ذوالقرنين كه انسانى مهربان و خيرخواه و دشمن ظلم بود، به تقاضاى آن‏ها پاسخ مثبت داد، از گنج ها و سيم و زر و امكانات بسيار ديگر كه خداوند در اختيارش گذاشته بود، استفاده كرد، و به ساختن سدى نيرومند اقدام جدى نمود، آن قوم نيز اسباب كار را فراهم كردند، آن‏ها مقدار زيادى آهن و مس و چوب و زغال آماده كرده و تحت نظارت ذوالقرنين آهن ‏هاى بزرگ و سنگين را بين دو كوه قرار دادند، و چوب و زغال در اطراف آن ريختند، آتش افروختند، و مسها را گداخته نموده و آهن‏ها را به همديگر جوش دادند، تا به صورت سدى نيرومند در آمد كه دو قوم ياجوج و مأجوج قدرت عبور و نفوذ از آن را نداشتند، و هرگز نمى ‏توانستند آن را سوراخ يا ويران نمايند. وقتى كه ذوالقرنين از كار ساختن آن سد و سنگر بى نظير فارغ شد، بسيار خوشحال شد كه گامى راسخ براى نجات مستضعفان در برابر ستمگران برداشته است. او كه همه چيز را از الطاف الهى مى ‏دانست، در اين مورد نيز از لطف و رحمت خدا ياد كرد و گفت: هذَا رَحمَةً مِن رَبِّى؛ ✨اين از رحمت پروردگار من است.(سوره كهف، آیه ۹۸)✨ ?و آن چنان در برابر خدا و حقايق، متواضع و متوجه بود، كه ساختن چنان سدى هرگز او را مغرور نكرد كه مثلاً بگويد سدى براى شما ساختم كه تا ابد، شما را حفظ خواهد كرد، بلكه در عين حال از فناى دنيا سخن به ميان آورد و گفت: فاذا جاءَ وَعدُ رَبِّى جَعلَهُ دكّاً وَ كانَ وَعدُ رَبِّى حَقاً ✨هرگاه فرمان پروردگارم فرا رسد، آن را در هم مى ‏كوبد، و به يك سرزمين صاف و هموار مبدل مى ‏سازد، و وعده و فرمان پروردگارم حق است.(سوره كهف، آیه ۹۸)✨ طبق بعضى از روايات حضرت خضر عليه ‏السلام در بعضى از موارد همراه ذوالقرنين بود، و كارهاى او را تاييد نموده و او را راهنمايى كرد. ‌🆔 @emamjomekhomeinishahr ┈••✾•🍃🌸🍃🌸•✾••┈