قسمت4⃣2⃣
#حضرت_نرجس_خاتون_و_تولد_آخرین_موعود
مليكا همين طور گريه مى كند و اشك مى ريزد.
فاطمه سلام الله در كنار او نشسته است و با مهربانى به سخنانش گوش مى دهد.
فاطمه سلام الله اشك چشمان مليكا را پاك مى كند و مى گويد:
آرام باش دخترم! آرام باش!
چگونه آرام باشم. دردِ عشق را درمانى نيست، مادر!
دخترم! آيا مى دانى چرا فرزندم حسن به ديدارت نمى آيد؟🕊💜🕊
نه.
تو بر دين مسیحيّت هستى. اين دين تحريف شده است، اين دين عيسى را پسر خدا مى داند. اين سخن كفر است. خدا هيچ پسرى ندارد. خود عيسى علیه السلام هم از اين سخن بيزار است. اگر دوست دارى كه خدا و عيسى علیه السلام از تو راضى باشند بايد مسلمان بشوى. آن وقت فرزندم حسن به ديدار تو خواهد آمد.
باشد. من چگونه بايد مسلمان بشوم.
با تمام وجودت بگو:
☘اَشْهَدُ اَنْ لا الهَ الاّ الله، وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله ☘ يعنى شهادت مى دهم كه خدايى جز الله نيست و محمّد بنده او و فرستاده اوست
مليكا اين كلمات را تكرار مى كند. ناگهان آرامشى بس بزرگ را در وجود خويش احساس مى كند.
آرى، حالا مليكا مسلمان شده و پيرو آخرين دين آسمانى گشته است.
اكنون فاطمه سلام الله او را در آغوش مى گيرد، مليكا احساس مى كند گويى در آغوش بهشت است.
حضرت فاطمه سلام الله در حالى كه لبخند مى زند رو به او مى كند و مى گويد: "منتظر فرزندم باش. من به او مى گويم كه به ديدارت بيايد".
مليكا از شدّت شوق از خواب بيدار مى شود. اشك در چشمانش حلقه مى زند.
كجا رفتند آن عزيزان خدا؟
ادامه دارد...
╔═💎💫═══╗
@emamolasr
╚═══💫💎═╝
قسمت3⃣5⃣
#حضرت_نرجس_خاتون_و_تولد_آخرین_موعود
من باغبانى هستم كه در وجود اين گل، زيبايى همه گل ها را نهاده ام
من مى خواهم با يك گل، بهار بياورم، آن هم بهارى كه خزانى ندارد
فرشتگانم!
همه بر او سلام كنيد كه او بهارِ هستى است.
رسم است وقتى نوزادى به دنيا مى آيد او را روى دست فاميل و دوستان قرار مى دهند و هر كسى هديه اى به عنوان چشم روشنى مىدهد
معلوم است هر كس كه اين نوزاد را بيشتر دوست داشته باشد هديه و چشم روشنىِ بهترى مى دهد
هيچ كس مهدى(عج الله) را به اندازه خدا دوست ندارد
خدا از اوّل هستى، منتظر آمدن اين گل بود. به همه پيامبرانش مژده آمدن او را داده بود
اكنون ، مهدى(عج الله)، مهمان خدا شده است. به راستى خدا به او چه هديه و چشم روشنى خواهد داد؟
جبرئيل متحيّر ايستاده است، فرشتگان منتظرند، همه هستى ، منتظر است
مهدى(عج الله) در پيشگاه خدا ايستاده است. كه ناگهان، از غيب صدايى میرسد
"مَرحَباً بِكَ عَبْدى
خدا با مهدى(عج الله) با زبان عربى سخن گفت.
مى دانم دوست دارى بدانى معناى اين جمله چه می شود
ترجمه اين جمله اين است: خوش آمدى بنده من!
مى بينم كه نگاهم می كنى؟
تو به اين ترجمه ساده قانع نمى شوى و انتظار دارى تا اين جمله را براى تو بيشتر توضيح بدهم :
فرض كن چند روزى است كه با يك نفر آشنا شده اى. يك روز در خانه نشسته اى و صداى زنگ خانه را می شنوى ، بلند مى شوى و در را باز مى كنى. مى بينى همان دوست جديد توست.
او را به داخل دعوت مى كنى و به او مى گويى: خوش آمدى
امّا يك وقت است يك دوستى دارى كه سال هاست او را مى شناسى. او عزيزترين رفيق توست.
او در زندگى بارها در مشكلات به تو كمك مادى و معنوى كرده است.
تو خيلى مديون او هستى و مدّتى است او را نديده اى و دلت برايش تنگ شده است
فرض كن كه او الآن درِ خانه را مىزند، برمى خيزى و به سوى درِ خانه مى روى. باور نمى كنى. ذوق مى كنى. او را در بغل مى گيرى.
اشك شوق مى ريزى و با تمام وجودت مى گويى خوش آمدى.
تو به هر دو نفر خوش آمد گفتى; امّا اگر تو عرب زبان بودى، براى اين دو موقعيّت هرگز از يك جمله استفاده نمى كردى!
ادامه_دارد...
╔═💎💫═══╗
@emamolasr
╚═══💫💎═╝