eitaa logo
کانال امام زمان عجل الله فرجه
1.8هزار دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
5.7هزار ویدیو
270 فایل
👌 خدارا شکر که یاد امام زمان توی ❤️ ت هست 🔸 مهدویت 🔸تفسیر زیارات 🔸 احادیث مهدویت 🔸پاسخ به شبهات 🔸استیکر 🔸مداحی https://daigo.ir/secret/3944892686 پیام ناشناس مدیر کانال @Say121 ادمین کانال @Pasandi313
مشاهده در ایتا
دانلود
. ▪️این روزها که پیاده می‌روی بگو: یا صاحب الزّمان! عَزیزٌ عَلَیَّ اَنْ اَرَی الْخَلْقَ وَلا تُری مولای من سخت است که چشمانم همه را ببینند و شما را نه. 🆔@emamolasr
▫️من بی‌تو بمانم؟؟ گمان مبر!‌ اگر هنوز در امتداد این میله‌های بی‌انتهای جدائی‌ تاب آوردم؛ به انتظار ملاقات نشسته‌ام، وگرنه کیست که در این حجم قفس؛ آن هم بی‌همنفس دلخوش به ماندن باشد... ▫️دلنگرانم! مباد‌‌ که به حکم «لن ترانی» در حبس ابدِ فراق، عمر پایان‌پذیرد و این درمانده نبیند عهد وصال را... 🆔@emamolasr
✨تمام روزها چشمم به پنجره‌ست، عطرت می‌پیچد اما خودت نمیایی! عیبی ندارد هنوز چشم دارم، هنوز پنجره هست، نور هست، امید هست، خدا هست، من از پا نمی‌افتم تا نفس دارم، منتظرت می مانم... ✨مولا جانم بیا تا جوانم‌ بده‌ رخ‌ نشانم 🆔@emamolasr
السلام علیڪ‌ یا‌ اباصالـح المـهــدے ------------------------- ✅ و استاد دفتر را روی میز گذاشت... سعیدی... حاضر محمدی...حاضر فرامرزی...حاضر مجاهد...حاضر حسینی...!!! حسینی...!!! استاد امروز هم غایبه... استاد نگاهی کرد... چهار روز هستش که حسینی نیومده... ازش خبر ندارین!؟ بچه ها همگی سکوت کردند... استاد ناراحت شد... سرخی گونه اش تا پیشانیش کشیده شد... ناگهان فریاد زد: خجالت نمی‌کشید که چهار روز... چهار روز... از رفیقتون بی خبرین!؟ نگرانش نشدین!؟ چهار روز بی خبر!!!؟ به شما هم میگن دوست!!!؟ رفیق...!؟ چشمهایمان‌به زمین دوخته‌شد... توان بالا آمدن نداشت... شرم و خجالت میسوزاندمان... اما واقعا... از حسینی چه خبر؟! محمد چهار روز نیامده!!! نگران شدیم... واقعا نگران... استاد سکوت کرده بود... کتاب را ورق میزد... زیر لب چه میگفت...خدا میداند! کار او به من هم سرایت کرد... الکی کتاب را ورق میزدم... آشوبی در دل... نگرانی موج میزد... واقعا محمد کجاست؟! چه شده؟! چهار روز...!! چقدر بی فکرم... لحظه ها به سکوت گذشت... با صدای استاد شکست: حسین... امروز نوبت کنفرانس تو هست! منتظریم... فیش‌های خلاصه کنفرانسم را برداشتم... بلند شدم... پای تخته رفتم... بااجازه استاد... با علامت سر، اجازه داد... ذهنم ... قلبم... فکرم... روحم... روانم... پیش محمد هست... چهار روز غیبت کرده! کجاست!؟ چرا بی خبرم!؟ وای بر من... چطوری کنفرانس بدم!؟ چی بگم!!! با کدام زبان!؟ سرم را بالا آوردم... نگاهم به انتهای کلاس افتاد... به آن تابلوی خوشنویسی ... دلم دوباره لرزید... مثل همان لحظه ای که استاد فریاد زد... فیش های خلاصه را در دستم مچاله کردم... شروع کردم : بســم الله الرحــمن الرحیـــم ... بنده حقیر ... حسین ... دوست محمد هستم... کسی که چهار روز غایب است و از او بی خبریم... استاد با تعجب به من نگاه کرد... دقیقا عین نگاه همکلاسیها... آری ... من حسینم... دوست رفیق غایبمان... کسی که چهار روز غیبت کرده... و بخاطر بی خبری از او موأخذه شدیم... شرمسارم... خجالت زده ام... حرفی ندارم‌که انقدر بی تفاوت... اشک‌هایم جاری شد...؟! بغض تارهای گلویم را زیر و بم می‌کرد... حرف زدن برایم‌سخت‌تر از نفس کشیدن در آب بود!!! به هر زحمتی بغض و اشکم را خوردم... ادامه دادم... ممنونم استاد... که امروز بیدارمان کردی... بیدار از یک حقیقت تلخ... و یک خواب نه چندان شیرین!!! بیدار شدیم تا بفهمیم... چقدر زمان گذشته!؟ یک روز!!! نصف روز!!! یا مثل اصحاب کهف!!! که سیصد سال در خواب... و وقتی بیدار شدند که‌ دیگر سکه آنها ... مال عهد دیگری بود... عهد دقیانوس!!! امروز بیدار شدیم... و نمی‌دانیم چقدر خوابیدیم! چهار روز!!!؟ سیصد سال!!؟ بیشتر...!؟ آری خیلی بیشتر... ۱۱۸۷ سال در خواب هستیم!!! و کسی نبود که بر ما نهیب بزند!!! کسی نگفت که اگر محمد چهار روز غایب است... مهدی فاطمه ۱۱۸۷ سال است که غایب است!!! و کسی فریاد نزد... چطور از وی بی خبرید...؟! او که نه تنها دوست‌ بلکه بهترین دوستمان... بلکه پدر مهربان... بلکه صاحب نفوس مان ... بلکه صاحب این زمان ... کسی ما را ملامت نکرد که خجالت نمی‌کشید...؟! شبها راحت می‌خوابید و نمی‌دانید این غایب آیا به راحتی خوابیده است؟! یا تا صبح به درگاه الهی ندبه می‌کند... که خدایا... شیعیان ما ... از اضافه طینت ما خلق شدند... به خاطر ما... به آبروی ما... غفلت آنها را ببخش... و چقدر نابرابر... که او بخاطر ما در زنجیر غیبت است... اما...! من راحت می‌خوابم...!! و او نگران من بیدار... خودش گفته است... انا غیر مهملین لمراعاتکم... محال است که هوایتان رانداشته باشیم... و این بزرگترین غایب زندگیمان‌ هرگز باعث نشد... که استاد ما را ملامت کند به اندازه چهار روز غیبت دوستمان!!! دیگر قدرت مقابله با بغض نبود... مثل استاد... مثل بچه های کلاس... مثل تابلوی نستعلیق اخر کلاس... که با بغض ... اما مظلومانه.... نوشته اش را فریاد می‌زد : { اللﮩـم عجـل لولیڪ الفرج } ✍ ••••• ••••• ------------------------- اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ   🆔@emamolasr
تو ﺭﺍ نمی ﺩﺍﻧﻢ -اﻣﺎ ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ... ✨-به ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺗﻔﺎﻗﻬﺎی ﺧﻮﺏِ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ -به ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺯﻫﺎی ﺷﻴﺮﻳﻦ ﻧﻴﺎﻣﺪﻩ -ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪی ﻛﻪ ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﺑﺮ ﺩﻟﻤﺎﻥ می ﻧﺸﻴﻨﺪ -به ﺍﺟﺎﺑﺖ ﺷﺪﻥ ﺩﻋﺎﻫﺎﻳﻤﺎﻥ -ﺑﻪ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﺷﺪﻥ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻳﻤﺎﻥ -به ﻣﺤﻮ ﺷﺪﻥ ﻏﻢ ﻫﺎی ﺩﻳﺮﻳﻨﻪ ﻣﺎﻥ -ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ -رﻭﺯی ﺍﺯ ﺭﺍﻩ میﺭﺳﺪ -ﻭ ﻣﺎ ﺑﺮﺍی ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﻫﻢ ﻛﻪ ﺷﺪﻩ -آﻧﭽﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ زندگی ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ -ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ ✨مهدی(عجل الله فرجه) خواهد آمد..... اللهم عجل لولیک الفرج🤲 🆔@emamolasr
.مولای ما، مهدی جان... 🔸ما در شب قدم می زنیم، اطراف ما فقط تاریکی محض است، تیرهای فتنه از هرسو اندیشه و ایمان و آرامش ما را هدف گرفته اند، دست هایمان خالی است و قلب هایمان مجروح و جان هایمان ناتوان... 🔸هر لحظه از هراسِ التهاب ها و اضطراب های جانفرسا ، ما را بیمِ فروریختن است... 🔸 آنچه در این ظلمت کده، ما را به پیش می برد، ماه تاب یاد و مهر شماست.‌‌... ما به محبت شماست که زنده ایم و به دلخوشی نگاه بارانی شماست که تاب آورده ایم. خدا شما را برساند 🤲 🌹 کانال امام زمان عجل الله⬇️ گنجینه‌ای کوچک از مطالب مهدوی 🆔@emamolasr
. 🕯 یک دسته شمع نذر آمین‌های دست‌هایی که به دعا برداشته‌ای ای مصداق "مضطر"  آیه" امن یجیب " زیر لب چه می‌گویی؟ که اشک‌هایت با هر دانه تسبیح فرو می‌غلتد 😭 و من زار می‌زنم برای امام غریب و وحید و شرید که تمام جمعه که نه؛ تمام هفته چشم انتظار امر ظهور است و دلگیری که از و غفلت من است ...و "وا حسرتا" یک جمعه‌ی دیگر هم گذشت و تو نیامدی 🆔@emamolasr
📌 فاطمه یعنی... 🥀 فاطمه واژه‌ایست که در کلام نمی‌گنجد... فاطمه یعنی فدای امام‌زمان شدن. فاطمه یعنی در راه امام چون کوه ایستادن. فاطمه یعنی مادری‌کردن حتی برای طفلِ به دنیا نیامده... و فاطمه یعنی جواب «هل من ناصر ینصرنی»… 📖 ؛ ویژه .🆔@emamolasr
❤ پدر! دست دلم را بگیر، مبادا در این مسیرِ دنیایی که پُر از راه فرعی‌ست گم شود، مبادا جهان هزار‌رنگ، چشمان دلم را کور کند، مبادا بیراهه روم... 😣 🆔@emamolasr
[﷽♥️] ✍... تو را می‌جویم فراتر از انتظار و آنچنان دوستت دارم که نمی دانم کدامیک از ما غایب است... ولی در آخر به این نتیجه می‌رسم ؛ که غایب من هستم! زیرا تو همیشه بوده ای؛ ولی چشمان من تو را نمی بینند.🌱 ♥ 🆔@emamolasr
. 🕯 یک دسته شمع نذر آمین‌های دست‌هایی که به دعا برداشته‌ای ای مصداق "مضطر"  آیه" امن یجیب " زیر لب چه می‌گویی؟ که اشک‌هایت با هر دانه تسبیح فرو می‌غلتد 😭 و من زار می‌زنم برای امام غریب و وحید و شرید که تمام جمعه که نه؛ تمام هفته چشم انتظار امر ظهور است و دلگیری که از و غفلت من است ...و "وا حسرتا" یک جمعه‌ی دیگر هم گذشت و تو نیامدی 🆔@emamolasr
صاحبمان... ما از داشتن آرزوی طولانی، نَهی شده‌ایم. نگذار آرزوی ظهور برای ما طولانی شود! یا سریع الإجابة، به بیچارگی ما رحم کن و صاحبمان را برگردان. 📖 🆔@emamolasr