#بازاریابی شبکهای؛ #تجارتی پرسود یا #کلاهبرداری مدرن؟ #بخش اول
اگر خدای ناکرده یکی از دوستان دوران دبیرستانتان بعد از چند سال بیخبری و به صورت ناگهانی با شما تماس گرفت و پیشنهاد یک کار پارهوقت و پرسود را داد، به نفع خودتان است که همان ابتدا ضمن تشکر فراوان تماس را قطع کنید، زیرا شما سوژه جدید او هستید و قرار است به اصطلاح برای بازاریابی شبکهای پرزنت شوید. فروش شبکهای از کجا شروع شد؟ قطعا نام #گولد_کوئست را شنیدهاید؛ شرکتی که در اواسط دهه 70 و در سکوت و بیتوجهی رسانهها و مسئولان در ایران شروع به فعالیت کرد. در ابتدا تنها اخباری که از آن شنیده میشد، زمزمههایی بود که بین اعضای اولیه این شرکتها وجود داشت. سرشاخههایی که حالا این سوغات به یادگارمانده از دبی را به خوبی گسترش میدادند. هر سرشاخه وظیفه داشت دو زیرمجموعه را به گروه اضافه کند. هر زیرمجموعه نیز بعد از عضویت در شرکت یا به اصطلاح «پرزنت» شدن، وظیفهای مشابه پیدا میکرد. قضیه اما به همینجا ختم نمیشد. این افراد حالا تشکیل یک شبکه (network) را میدادند. دیگر قضیه فقط به دفتر مرکزی شرکت در میدان مادر تهران مربوط نبود و افراد بسیاری نیز از شهرستانها برای پیوستن به این سیستم شبکهای فعال شده بودند؛ فعالیتی که با ژست و ظاهری کاملا قانونی و با دریافت مبلغی بهعنوان سرمایهگذاری از اعضا و زیرمجموعهها، ماهانه مبالغ بسیار زیادی ارز را از کشور خارج میکرد. اقدامات و آموزشهای حسابشده سر شاخهها، جای هیچ شک و شبههای را برای افراد به جا نمیگذاشت. حال اعضا به این سیستم شبکهای ایمان آورده بودند و از جان و دل برای رشد آن تلاش میکردند. همزمان، شرکت گلدکوئست برای ایجاد حس اعتماد بیشتر در جامعه، اقدام به ایجاد شرکتی تحت عنوان شرکت سرپرستی و با نام «کوئست اینترنشتال» در خارج از ایران کرد. دیگر گلدکوئست تنها نبود و کوئست اینترنشنال نزدیک به 10 شرکت دیگر مانند آن را در زیرشاخه داشت. مردم فریبخورده نیز به آرزوی میلیونر شدن و طی کردن یکشبه راه صدساله، حتی به فرش زیر پای خود نیز رحم نمیکردند. دیگر بیشتر تمرکز سرشاخهها در شهرستانها و مناطق محروم بود. وعدههایی که به افراد این مناطق میدادند، چنان وسوسهکننده و اطمینانبخش بود که گاهی از آنها درخواست میشد با تمام سرمایه نقدی خود به همراه یک پتو راهی تهران شوند تا در یک چشم بههم زدن به ثروتی افسانهای دست پیدا کنند (این طرح به طرح پول- پتو معروف بود)؛ ثروتی افسانهای که البته وجود خارجی نیز داشت، اما تنها برای سرشاخههای اصلی در خارج از کشور. کمکم و با برملا شدن حقایق پشت پرده، دیگر مردم و رسانهها هوشیارتر شده بودند. اما گلدکوئستیها چشم طمع خود را از بازار پرسود ایران برنمیداشتند و بهرغم غیرقانونی اعلام شدن فعالیت این شرکتها، به صورت زیرزمینی به کار خود ادامه میدادند. نهایتا در سال 88 وظیفه کنترل و جمعآوری این شرکتها توسط شورای عالی امنیت ملی به عهده وزارت اطلاعات گذاشته شده و طی یک طرح ضربتی، طومار گلدکوئست و رویای یکشبه میلیونر شدن درهم پیچیده شد.
برگرفته از on-networkers.ir
ادامه دارد...
http://eitaa.com/joinchat/4015456276C9a9ff210b9