🏴 #روایت_کربلا | اباالفضل العباس اولین کسی بود که آمادگی شهادتش را اعلام کرد
▪️رهبر معظم انقلاب: شب عاشورا، امام حسین میفرمایند فردا ما جنگ نهاییمان که شهادت همه ما در آن است، انجام خواهد گرفت. بعد میفرماید: من به همه شما اجازه دادم، حتی یک نفر شما هم نماند، اشکالی ندارد؛ هیچ عهدی از من به گردن شما نیست، بروید. شب را شتر راهوار خودتان قرار بدهید و راه بیفتید بروید.
اول کسی که در مقابل این حرفها پاسخ داد، اباالفضل العباس بود؛ عباس بن علی علیهالسلام بلند شد ایستاد، گفت: برادر! ما چرا این کار را انجام بدهیم؟ برای اینکه چند روزی بعد از تو بیشتر زنده بمانیم! خدا به ما آن روز را نشان ندهد که ما بعد از تو زنده بمانیم، تو کشته بشوی و ما زنده باشیم. ۱۳۶۴/۷/۲۴
#ملت_حسین_به_رهبری_حسین
🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
#عبرت_های_عاشورا 🌱
🔴رساندن آذوقه به خانواده و ترجیح دادن آنان به یاری امام، او را از فیض شهادت و سعادت ابدی محرومکرد.
♦️طرماح، برادر حجر بن عدی و از نوادگان حاتم طائی بود. او از چهرههای مشهور دوران صدر اسلام وشخصیتی نامی و بزرگوار، شجاع ، سخنور و شاعر و از شیعیان و یاران امیرالمؤمنین(ع) به شمار میرفت و در جنگهای آن حضرت حاضر بود.
♦️وی بعضا از سوی امیرالمومنین علی(ع)به مأموریتهای مخفیانه میرفت. در آستانه جنگ صفین بین معاویه و حضرت علی(ع) نامههایی رد و بدل میشد. قاصد یکی از این نامهها طرِماح بود که به شام رفت و با معاویه گفتگو کرد. طرماح در دیدار با معاویه با حالتی بسیار شجاعانه، معاویه را در دربار خودش تحقیر کرد و سپس اینگونه گفت: سلام بر تو ای پادشاه !. و در جواب معاویه که پرسید چرا من را امیرالمؤمنین نخواندی؟ گفت: مؤمنین ما هستیم، چه کسی تو را بر ما امارت داده که تو را امیر بخوانم؟
♦️معاویه از او درباره یاران امام سوال کرد و طِرماح پاسخ داد:«زمانی که آنان را ترک کردم علی(ع) در میانشان مانند ماه شب چهارده، در بین ستارگان بود، او اگر فرمان دهد، اطاعتش میکنند و اگر نهی و منعشان کند، دوری میجویند.» وی در مناظره با معاویه چنان با زیبایى و ظرافت و فصاحت و بلاغت سخن گفت كه معاویه پس از رفتن طرماح به اطرافیانش گفت: اگر من همه دارائى و اموال دنيايى خودم را به يكى از شما مى دادم، نمى توانستيد يك صدم آنچه را كه اين اعرابى طرمّاح از رسالت امامش انجام وظيفه كرد را انجام دهيد. به خدا قسم كه دنيا بر من تنگ شد..
♦️سالها گذشت و طرماح شجاع و سخنور، در آستانه قیام امام حسین(ع) از کوفه مخفیانه خارج شد تا به امام بپیوندد.
او در میــــانه ی راه کربلا، در منزلگاه «عذیب الهجانات»، با سه سوار همراهش به امام حسین علیه السلام پیوستند و بعد از آن که دانست عزم امام(ع) برای جهاد و شهادت، جدی است، از امام حسین(ع) اجازه گرفت تا به سرعت، نزد خانواده ی خود برود و ضمن تامین آذوقه ی آنها، فورا با یاران قبیله اش به کربلا بازگردد. امام(ع) نیز اجازه داده و به او فرمودند: زود برگرد...
♦️طرماح بنا به قول و وعده ای که داده بود با سرعت به سمت قبیله اش رفت و پس از رسيدن به موطن خود (اجاء) بلافاصله براي پيوستن به امام حسين (ع) به سوي ایشان بازگشت، اما هنگامي که به نزدیکی کربلا رسيد به وي اطلاع دادند اباعبداللَّه الحسين(ع) و يارانش همگي به شهادت رسیده و اهل بيت او به اسارت برده شده اند. وي با دنيايي از حزن و اندوه ناچار به ديار خود بازگشت و ديگر نتوانست از امام زمانش حضرت سيدالشهدا عليه السلام حمايت نمايد.
🔰طرماح مرد بزرگ و شیعه ی راستینی بود و نسبت به امامش نیز معرفت خوبی داشت و خیرخواه صادقی برای آن حضرت بود تا آنجا که چند بار مورد دعای امام حسین(ع) واقع شد، امّا رساندن آذوقه به خانواده و ترجیح دادن آنان به یاری امام، او را از فیض شهادت و سعادت ابدی محرومکرد.
🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
🔴روایت کمتر دیدهشده از شهید صیاد شیرازی؛ فرمانده عملیات مرصاد از روز عملیات/ بهمناسبت پنجم مرداد؛ سالروز عملیات مرصاد
♦️منافقین میخواستند به طرف کرمانشاه بیایند اما مردم از اسلامآباد تا کرمانشاه با هر وسیلهای که داشتند -از تراکتور و ماشین- آمده بودند در جاده و راه را بند آورده بودند. اولین کسی که جلوی اینها را گرفت، خود مردم بودند.
♦️ساعت ۵ صبح رفتیم. همهی خلبانها در پناهگاه آماده بودند. توجیهشان کردم که اوضاع در چه مرحلهای هست. دو تا هلیکوپتر کبری و یک هلیکوپتر ۲۱۴ آماده شدند که با من برای شناسایی برویم و بعد بقیه بیایند. این دو تا کبری را داشتیم؛ خودمان توی هلیکوپتر ۲۱۴ جلو نشستیم. گفتم: همینجور سرپائین برو جلو ببینیم، این منافقین کجایند. همینطور از روی جاده میرفتیم، نگاه میکردیم، مردم سرگردان را میدیدیم. ۲۵ کیلومتر که گذشتیم، رسیدیم به گردنهی «چهار زبر» که الان، اسمش را گذاشتهاند «گردنهی مرصاد».
♦️یکدفعه نگاه کردم، مقابل آنور خاکریز، پشت سر هم تانک، خودرو و نفربر همینجور چسبیده و همه معلوم بود مربوط به منافقین است و فشار میآورند تا از این خاکریز رد بشوند. به خلبانها گفتم: دور بزنید وگرنه ما را میزنند. به اینها گفتم: بروید از توی دشت. یعنی از بغل برویم؛ رفتیم از توی دشت از بغل، معلوم شد که حدود ۳ تا ۴ کیلومتر طول این ستون است. من کلاه گوشی داشتم. میتوانستم صحبت کنم: به خلبان گفتم: اینها را میبینید؟ اینها دشمنند بروید شروع کنید به زدن تا بقیه هم برسند. خلبانهای دو تا کبریها رفتند به طرف ستون، دیدم هر دویشان برگشتند. من یکدفعه دادوبیدادم بلند شد، گفتم: چرا برگشتید؟ گفت: بابا! ما رفتیم جلو، دیدیم اینها هم خودیاند. چیچی بزنیم اینها رو؟!
♦️خوب اینها ایرانی بودند، دیگر مشخص بود که ظاهراً مثل خودیها بودند و من هرچه سعی داشتم به آنها بفهمانم که بابا! اینها منافقند. گفتند: نه بابا! خودی را بزنیم! برای ما مسئله دارد؛ فردا دادگاه انقلاب، فلان. آخر عصبانی شدم، گفتم بنشین زمین. او هم نشست زمین. دیدیم حدوداً ۵۰۰ متری ستون زرهی نشستهایم و ما هم پیاده شدیم و من هم بهخاطر اینکه درجههایم مشخص نشود، از این بادگیرها پوشیده بودم، کلاهم را هم انداخته بودم توی هلیکوپتر. عصبانی بودم، ناراحت که چهجوری به اینها بفهمانم که این دشمن است؟! گفتم: بابا! من با این درجهام مسئولم. آمدم که تو راحت بزنی؛ مسئولیت با منه. گفت: به خدا من میترسم؛ من اگر بزنم، اینها خودیاند، ما را میبرند دادگاه انقلاب.
♦️حالا کار خدا را ببینید! منافقین مثل اینکه متوجه بودند که ما داریم بحث میکنیم راجع به اینکه میخواهیم بزنیم آنها را، منافقین سر لولهی توپ را به طرف ما نشانه گرفتند. اینها مثل اینکه وارد هم نبودند، زدند. گلوله، ۵۰ متری ما که به زمین خورد، من خوشحال شدم، چون دلیلی آمد که اینها خودی نیستند. گفتم: دیدی خودیها را؟ اینها بچهی کرمانشاه بودند، با لهجهی کرمانشاهی گفتند: به علی قسم الان حسابش را میرسیم. سوار هلیکوپتر شدند و رفتند.
♦️اولین راکتی که زد، کار خدا بود، اولین راکت خورد به ماشین مهماتشان، خود ماشین منفجر شد. بعد هم این گلولهها که داخل بود، مثل آتشفشان میرفت بالا. بعد هم اینها را هرچه میزدند، از این طرف، جایشان سبز میشدند، باز میآمدند.
بعد از ۲۴ ساعت با لطف خداوند، اینان چه عذابی دیدند.
♦️بعضی از آنها فراری میشدند توی این شیارهای ارتفاعات، که شیارها بسته بود، راه نداشت، هرچه انتظار میکشیدیم، نمیآمدند. میرفتیم دنبال آنها، میدیدیم مردهاند. اینها همه سیانور خوردند، خودشان را کشتند. توی اینها، دخترها مثلاً فرماندهی میکردند. از بیسیمها شنیده میشد: زری، زری! من بهگوشم. التماس، درخواست، چه بکنند؟ اوضاع برای آنها خراب بود.
♦️بههرحال خداوند متعال در آخر این روز جنگ یا عملیات «مرصاد» به آن آیهی شریفه، عمل کرد که خداوند در آیهی شریفه میفرماید: «با اینها بجنگید، من اینها را به دست شما عذاب میکنم و دلهای مؤمن را شفا میدهم و به شما پیروزی میدهم.» و نقطهی آخر جنگ با پیروزی تمام شد که کثیفترین و خبیثترین دشمنان ما (منافقین) در اینجا به درک واصل شدند و پیروزی نهایی ما، یک پیروزی عظیمی بود.»
📚رمز عبور، ۱، صفحهی ۱۱۳
🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
🔴روزنامه اطلاعات ، یکشنبه ۵ مرداد ۱۳۵۹ : شاه خونخوار پس از سالها جنایت و آدمکشی سرانجام در آوارگی و اوج ذلت ، جهان را از لوث خود پاک کرد
📅پنج مرداد ۱۳۵۹ سالمرگ محمد رضا پهلوی
🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
🔴امام خمینی:«آنقدر که اسلام تکیه کرده است براینکه منافقین رااز بین ببرد یا اصلاحشان کند،برای کفار اینطور نیست»
♦️۵ مرداد،سالروز عملیات مرصاد گرامی باد.
🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
🔴اینفوگرافی/ عملیات مرصاد در یک نگاه
🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
🔴 چهکسانی میتوانند گذرنامۀ اربعین بگیرند؟
♦️رئیس ستاد مرکزی اربعین: گذرنامۀ اربعین فقط برای افرادی که هیچ گذرنامهای ندارند یا گذرنامهشان اعتبار ندارد صادر میشود.
♦️البته اگر مدت اعتبار گذرنامۀ کسی تمام شده یا زیر ۶ ماه است میتواند با مراجعه به پلیس گذرنامه بهطور رایگان مهر تمدید بزند و به کربلا سفر کند.
♦️شرط دریافت گذرنامۀ اربعین یا تمدید گذرنامه ثبتنام در سامانۀ سماح است.
🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
روزنامه اعتماد: پاستور در برابر بهارستان و عدليه
https://www.pishkhan.com/news/301439
جناب آقاي اژه ای!
💥آیا این قبیل روزی نامه ها و مزدوران انگلیس از طرح مطالب دروغ و تفرقه افکنانه دنبال برهم زدن امنیت روانی جامعه نیستند ؟!! (آن هم در سال انتخابات )
🔶 آیا نباید مدعی العموم ورود پیدا کند؟
🔶ترک فعل دستگاه قضا را چه باید کرد؟!
🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
حاج قاسم سلیمانی شاگرد خلف حضرت عباس سلام الله علیه...
امان نامه و نامه از دشمن نمیگیره!
🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
📸 اسناد جلوگیری از برپایی مراسم عزاداری محرم در دوره پهلوی
🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir