📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: چهارشنبه - ۱۱ تیر ۱۳۹۹
میلادی: Wednesday - 01 July 2020
قمری: الأربعاء، 9 ذو القعدة 1441
خ
🌹 امروز متعلق است به:
🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام
🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام
🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام
🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا حَیُّ یا قَیّوم (100 مرتبه)
- حسبی الله و نعم الوکیل (1000 مرتبه)
- یا متعال (541 مرتبه) برای عزت در دو دنیا
❇️ وقایع مهم شیعه:
1 - نامه حضرت مسلم به امام حسین علیه السّلام
در این روز از سال 60 هجری حضرت مسلم علیه السّلام 27 روز قبل از شهادتش نامه ای برای امام حسین علیه السّلام نوشت و به آن حضرت خبر داد که 18000 نفر با او بیعت کرده اند.
(نفس المهموم: ص 84. وقایع المشهور: ص 213)
۞ ۞ ۞
📆 روزشمار:
▪️2 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام
▪️20 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام
▪️27 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام
▪️29 روز تا روز عرفه
▪️30 روز تا عید سعید قربان
✅ با ما همراه شوید...
#امامزاده سید منصور علیه السلام 💚
@sedmansorzarandiy
دل اگر دور تو گردید، ندارد حیرت
گندم از دست تو خورده است و کبوتر شده است!
السَّلامُ عَلَیکَ یا مُعینَ الضُّعَفاءِ وَ الفُقَراء
#سلام_آقا
#ولادت_عشق
#امامزاده سید منصور علیه السلام 💚
@sedmansorzarandiy
💗بــه نــام خــــالـق عــشــق💗
🌷چه دلنشین است صبحگاهی
☀️که با لبخند و امید
🌷همراه باشد امیدوارم
☀️از هم اکنون از زمین و زمان
🌷مانند باران برایتان
☀️خوشبختی و برکت
🌷و شادی و امید ببارد
☀️سلام صبحتون بخیر ، شاد و پر امید
#امامزاده سید منصور علیه السلام 💚
@sedmansorzarandiy
بپرهیزازظلم به کسی که یاوری جزخداندارد....
#امامزاده سید منصور علیه السلام 💚
@sedmansorzarandiy
#داستان_یک_تصویر | هر فیلم و عکسی، داستانی دارد و هر نگاهی میتواند داستانی متفاوت را حکایت کند؛ با داستان ما همراه شوید 👇🏻👇👇
▫️زیارتم تمام شده بود و قبل اینکه از حرم خارج شوم، به سمت پنجره فولاد رفتم تا از امام خداحافظی کنم که چشمم به مادربزرگ سالخوردهای افتاد که با حالت گریه راز و نیاز میکرد و پارچه سبزی را به میلههای پنجره گره میزد.
▫️پیرِزن بدنش توان ایستادن نداشت و برای همین کمکش کردم تا بتواند از جایش بلند شود و عصایش را دستش بگیرد؛ تا دم ورودی حرم همراهیش کردم، اما در تمام مسیر فکر آن پارچه گره خورده و ماجرایش مثل خوره به جانِ ذهنم افتاده بود؛ آخرش نتوانستم سکوت کنم و از او پرسیدم: «مادر، ببخشید فوضولی میکنم اما میشه بگید پشت پنجره فولاد چرا اونقد حالتون بد بود؟»
▫️پیرزن دستم را گرفت، روی یکی بلوکههای سیمانی اطراف گلکاریهای ورودی حرم نشست و در حالی که هنوز لرزش دستش و بغض صدایش نشان میداد که حال خوبی ندارد، برایم تعریف کرد:
▫️جواد، پسرم ۲۸ سالش بود و تازه مدرک طبابتش رو گرفته بود؛ اینقد بچه خوبی بود که چه قبل از تموم کردن درسش چه بعدش که مدرک گرفته بود، خیرش به همه محل رسیده بود؛ روزای آخر، زیرزمین خونمون که جواد اونجا وسیلههای طبابتش رو گذاشته بود، شبیه بقالی شده بود، هر کی از محل یا حتی از آشناهای روستاهای اطراف که میومد تا طباطت شه، با خودش یه ظرف ترشی و مربا و اینجور چیزا میاورد ...
▫️یه روز نمیدونم چی شده بود، از بیرون که اومد جوادِ همیشه نبود، توی خودش بود، مستقیم رفت توی زیرزمین و حتی واسه ناهارم بالا نیومد؛ شب که خواهرش رو فرستادم دنبالش تا بیاد شامش رو بخوره، اومد گفت داداش توی حیاط نشسته کارتون داره.
▫️وقتی رفتم دیدم گوشه حوض نشسته؛ من رو که دید مثل همیشه از جاش بلند شد و دستم رو گرفت؛ من رو جای خودش نشوند و روبروم روی زمین دوزانو نشست؛ بهم گفت «عزیز، آقاجان نامه نوشته، گفته اونجا توی جبهه خیلی دکتر کم دارن، مجروحا زیادن و هیشکی نیست که به دادشون برسه؛ میشه بزاری برم؟»
▫️دنیا روی سرم خراب شده بود؛ هیچی بهش نگفتم و رفتم. تا یه هفته جواد هر روز با یه شاخه گل میومد خونه، میدونستم چی میخواد اما دلم رضایت نمیداد؛ بچم رو میشناختم، مطمئن بودم تا من راضی نباشم نمیره اما دلم براش میسوخت که بخاطر دل خودم دارم مانعش میشم ...
▫️تقریبا ده روز ازون ماجرا گذشته بود که رفتم حرم، پشت همین پنجره فولاد که من رو دیدی، یه مادری بود که با پسرش اومده بود؛ پسرش لباس خاکی تنش بود و معلوم بود اومدن خداحافظی که بره جبهه؛ اون رو که دیدم بیشتر دلم برای جوادم سوخت که نمیذارم به خواستش برسه؛ یه لحظه یه تیکه دستمال سبز توی پنجره فولاد به چشمم خورد، بازش کردم و به آقا گفتم، یا امام هشتم، جواد منم مثل جوادِ خودت؛ این پارچه رو میذارم توی جییش و راهیش میکنم، ازش نگهداری کن تا عاقبت بخیر شه و وقتی برگشت خودم دوباره پارچه رو به این پنجره گره بزنم ...
▫️چهار روز پیش جوادم به خونه برگشت، دوستاش که اومده بودن گفتن خیلی عجیب بوده که بعد از این همه سال، هنوز این پارچه توی جیبش سالم مونده بود؛ جواد همیشه امانتدار خوبی بود ...
#امامزاده سید منصور علیه السلام 💚
@sedmansorzarandiy
📸انتشار اولین تصویر از رعایت قواعد بهداشتی مقابله با کرونا در جلسات کاری توسط رهبر انقلاب
@sedmansorzarandiy
#چقدر_ولایتمداریم ⁉️
نمیدانم چقدر آقا رو قبول دارید، اما بدون هیچگونه ادا و اطفاری، وقتی تو تلویزیون دیدم که آقا میگه از بالارفتن آمار غصهشون میگیره😔
، هُری دلم ریخت!😢
ما که به حرف آقای وزیر و این و آن گوشمان بدهکار نبود، حوصله ماسک و رعایت و اینجور چیزارم نداشتیم، اما حواسمان هست که آمار فوتیهایمان روی ۱۵۰ میچرخد؟!
جان است!
سرمایهی آدمیست!
یکبار هم بیشتر نداریمش، حیف است که با کرونای زِپرتی بپرد!
بیایید کمی به خودمان سختی بدهیم، بخاطر کادر درمانیمان، بخاطر همهی #مدافعان_سلامت!
چه در #بیمارستان و #غسالخانه و چه در #پایگاه_بسیج و #حوزه_علمیه!
بخاطر همهشان بیاییم رعایت کنیم!
❌من ادعایی ندارم!
حرف آقا رو هم شاید یکی به دهتا گوش میدم، اما آقا که گفتن غصهدار میشن، دلم آشوب شد.
👈من از دیروز با خودم عهد کردم که برای دل #نائب_الامام (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) رعایت کنم و در کوچه و خیابان با #ماسک رفتوآمد کنم!
تیکه و مسخره های رفقایِ جان هم به جان و دلم!
فدای دلِ آقا...
بیایین و شماهم بگین فدای دلِ آقا...
شما هم بپبوندید به #من_ماسک_میزنم!
.
پ.ن: اینم بین خودمون بمونه:
#بسیجی باس #شهید شه، الکی بهونه دست این کرونای بیصاحاب ندین!
#من_ماسک_میزنم
#نشر_حداکثری
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
ما که اینقدر دم از عشق به صاحب الزمان میزنیم بیاییم #ولایتمداری رو تمرین کنیم.از الان حواسمان باشه که دل اماممان رو غصه دار نکنیم.پس قبلش باید یاد بگیریم دل نائب امام رو غصه دار نکنیم.
#جانم_فدای_رهبر
#امامزاده سید منصور علیه السلام 💚
@sedmansorzarandiy