eitaa logo
مرکز افق امام زاده سید منصور علیه السلام شهرستان زرندیه
713 دنبال‌کننده
13.1هزار عکس
8هزار ویدیو
36 فایل
امام زاده سيد منصور ابن موسی ابن جعفر امامزاده جلیل القدر معروف به شاهزاده منصور، یا سلطان سید منصور مدفون در شهرستان زرندیه ،شهر مامونیه آیدی مدیر کانال👇👇 @Yamahdeadrekny آیدی مدیر کانال کودکان حرم @Yamahdefatamh
مشاهده در ایتا
دانلود
🚘 یک ماشین هم نیاز به دارد و هم محتاج گاز است. 👈 اگر‌ فقط ترمز داشته باشد اصلاً حرکت نمی‌کند و اگر فقط داشته باشد حرکت می‌کند امّا هر لحظه ممکن است تصادف کرده یا در درّه سقوط کند.⚠️ ❇️ اگر بخواهیم در زندگی مشترک نقش گاز و ترمز را مشخص کنیم در عقیده و پایبندی به حلال و حرام نقش ترمز را دارد و در رفتار و گفتار و خوش خلقی، نقش گاز را دارد.👌 گاهی زن یا مرد برای امر به معروف و نهی از منکر در خانه فقط از خود در عقیده را نشان می‌دهند و بعضاً با داد و بیداد و بداخلاقی نسبت به رعایت حلال و حرام با همسر خود رفتار می‌کنند.🤨 حتّی گاهی پس از نشان دادن صلابت و پایبندی خود به حلال و حرام با همسر خود کرده و یا رابطه‌‌‌شان را با همسر، می‌‌کنند.😱 🚸 از آن طرف زن و شوهرهایی هستند که نسبت به حلال و حرام در زندگی و اعمال غیر شرعی و همسرشان، هیچ صلابت و پایبندی نشان نمی‌دهند و غیرت دینی ندارند🔴 گرچه در ظاهر با همسرشان خوش‌رفتار و هستند امّا این شیوه نیز بسیار خطرناک است و به تدریج و موریانه‌وار🐜، پایه‌های زندگی را تخریب کرده و طبق وعده‌ی الهی باعث زندگی در آتش و فتنه‌های نامحسوس می‌شود.☄ ✅ شیوه‌ی اسلامی این است که باید اقتدار و صلابت دینی به همراه مهربانی و در رفتار باشد. یعنی هر کدام از زن و مرد باید برای همسر خود فرد باشد.👏👏 💯اگر دینداری و صلابت در عقیده به همراه اخلاق‌نرم، مهربانی و خوش‌زبانی باشد و آرامش را در زندگی چندین برابر خواهد کرد.💐 زندگی قرآنی https://eitaa.com/emamzadehseyedmansoor
☀️ به مناسبت سالروز رحلت سلام الله علیها 🩸وقتی‌که نازدانهٔ سیدالشهداء علیه‌السلام از قافله جا می‌ماند و صدیقه کبری سلام‌الله‌علیها، سر او را به دامن می‌گیرد... 👇 در نقل‌ها آمده است: 🥀 شبی از شب‌هایی که قافله در راه شام بود، حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها (در برخی نقل، حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها آمده) به یاد پدر و درد اسارت و غم های دلش، گریه زیادی کرد و صدای او به گریه بلند شد. 👤 شتربان او وقتی که دید گریه‌اش تمامی ندارد، گفت: 📋 اُسكُتي يا جارِيَة! فقد أذَّيتِني بِبُكائِكِ ▪️ای کنیزک! ساکت شو! مرا با گریه‌ات آزار می‌دهی! ☀️ اما آن نازدانه، گریه‌اش تمام نشد، بلکه چنان ناله‌ای کشید که نزدیک بود روح از بدنش جدا شود. آن شتربان ملعون گفت: ای دختر خارجی! ساکت شو دیگر! 💔 آن دختر مظلومه با شنیدن این جمله حالش دگرگون شد و با ناله گفت: ای وای من! آه ای پدرم! تو را از روی ظلم و جور کشتند و حالا تو را خارجی هم می‌خوانند!؟ 📋 فَغَضَبَ اللَّعينُ مِن قَولِها، و أخَذَ بِيَدِها، و جَذَبَها و رَمَىٰ بِها عَلىٰ الْأرضِ فَلَمَّا سَقَطَتْ غُشِيَ عَلَيْها. ▪️آن شتربان دیگر به غضب آمد و دست آن مخدّره را گرفت و از روی شتر کشید و آن بانوی مظلومه را محکم به زمین زد و حضرت سکینه عليها السّلام بيهوش شد. ⚠️ وقتی که به هوش آمد، همه رفته بودند و اثری از قافله نبود. با پای برهنه در تاریکی شب راه افتاد. گاهی می‌نشست و گاهی بلند می‌شد و گاهی پدر و گاهی عمه‌اش را صدا می‌زد. ساعتی از شب را همین‌گونه سپری کرد و باز اثری از قافله ندید و بيهوش روی زمین افتاد. ❤️ در همين ساعت بود که ديدند نیزه‌ای که سر مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام بر آن بود، در زمین فرو رفت و هرچه حامل آن نیزه و لشکریان دیگر تلاش کردند تا آن رابیرون بیاورند، نتوانستند. ☠ خبر به عمر سعد لعين رسيد و او گفت: از علي بن الحسین علیهماالسلام سؤال کنید؛ آنان سراغ امام سجاد علیه السلام رفتند و قضیه را بازگو کردند.  🥀 حضرت فرمودند: بروید به عمه جانم زينب کبری عليهاالسلام بگویید دنبال بچه‌ها بگردد؛ شاید کودکی در دل شب گمشده باشد. 💘 خبر به زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها دادند و آن بانو تک تک اطفال را صدا زد اما تا آن نازدانه را صدا زد، جوابی نشنید. ⛈ فَرَمَتْ زينبُ بِنَفسِها مِن ظَهرِ النَّاقَةِ، و جَعَلَتْ تُنادِي: وا غُربَتاهُ! واضَيعَتاهُ... في أيِّ أرضٍ طَرَحوكِ، و في أيِّ وادٍ ضَيَعوكِ! ⛈ پس از همان بالای نافه، خودش را بر زمین انداخت و ناله سر میداد: وا غربتاه!!‌ … دخترم! در کدام وادی و بیابان تو را انداخته و رها کرده اند؟! ⛈ فَرَجَعَتْ إلىٰ وَراءِ الْقافِلَةِ، و هِيَ تَعدو في الْبَراري حافِيَةً و الشَّوكُ تَدخُلُ في رِجلَيْها، و تَصرُخُ، و تُنادِي ⛈ آن بانو با پای برهنه به عقب قافله رفت و خارهای بیابان در پای او می‌رفت و آن حضرت ناله سر می‌داد و سکینه خاتون را صدا می‌زد. 🥀 همین گونه در عقب قافله رفت تا اینکه یک سیاهی نمایان شد. زینب کبری عليهاالسلام جلو آمدند و دیدند که یک بانویی روی ریگ و رمل بیابان نشسته و سر آن نازدانه را به دامن گرفته است و گریه می‌کند. 🌤 زينب کبری عليهاالسلام جلو آمدند و فرمودند: شما کیستید که بر یتیمان ما ترحم میکنید؟‌ آن بانو ، رو به زينب کبری عليهاالسلام کردند و فرمودند: ⛈ بُنيَّةَ زينبُ! أنا اُمُّكِ فاطمةُ الزَّهراءِ أظَنَنتِ إنِّي أغفُلُ عَن أيتامِ وَلَدِي! ⛈ دخترم زينب! منم مادرت فاطمه زهرا «سلام‌الله‌علیها»؛ تو گمان میکنی من از حال یتیمان پسرم غافل میشوم!؟ 📚معالي السّبطين، ج۲ ص۱۳۶ https://eitaa.com/emamzadehseyedmansoor