eitaa logo
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
10.9هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
6.3هزار ویدیو
1.2هزار فایل
📞پاسخگویی: @Majnonehosain 💞مهدیاران: @emamzaman_12 🌷عطرشهدا: @atre_shohada 📱اینستاگرام: Www.instagram.com/emamzaman.12 👥گروه: https://eitaa.com/joinchat/2504065134Cf1f1d7366b 💕گروه‌مهرمهدوی: @mehr_mahdavi12
مشاهده در ایتا
دانلود
Page_T_447.mp3
3.83M
📖 صفحـہ ۴۴۶ سـوره یس 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 🆔 @EmamZaman
۵ خرداد ۱۳۹۹
94034.mp3
9.71M
ای خورشید پنهان در پس ابرهای غیبت پس کی می آیی؟! 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 🆔 @EmamZaman
۵ خرداد ۱۳۹۹
✋ ݕݩمآ رخ ڪـه جهـآݩے به ٺو دݪ بسـپارد وے دآمـآݩ پر از مـهـر ٺو سر بـگـذآرد مے‌رود سـوے گـݪسٺاݩ خـدآ مـرغ دݪـم چه ڪـنـم باز هـواے گـݪ نرگـس دآرد 🆔 @EmamZaman
۶ خرداد ۱۳۹۹
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
#منجی_در_ادیان #امام‌زمان‌عج‌در‌ادیان‌و‌مذاهب‌مختلف🗞 #فلسفه_موعود_یهود 🔸« مٰاشٖیَح » کلمهٔ عِبری و
🗞 🔸قطعا طالوت «منجی» بود اما فقط برای نجات «یک قوم» که در زمان داوود و سلیمان به مرحله اوج خود رسید و این همان مصداق وعدهٔ خداوند به بنی اسرائیل بود؛ به گونه ای که برای همه علماء یهود، این ایده مطرح شد که حکومتِ مسیحایی داوود برای همیشه ادامه خواهد داشت. 🔹اما هنوز مدتی نگذشته بود که حکومت واحد سلیمان، به دو تکه تبدیل شد! لذا «ماشیَح بودن داوود و سلیمان» هم رنگ می بازد؛ از این زمان به بعد انتظار موعود بیشتر می شود، چرا که بدبختیها و رنج های یهودیان افزایش پیدا کرد... ⁉️ منجی و نجات دهندهٔ نهایی کجاست؟ بهترین فرد برای نجات بنی اسرائیل کیست؟ @EmamZaman
۶ خرداد ۱۳۹۹
چگونه عبادت کنم_38.mp3
12.63M
۳۸ 🤲 اگر عبادات و زحمات معنوی ما، توسط نفس‌مان، جذب شده و منجر به رشد روحی‌مان شده باشد ؛ ناخوادگاه نورانیت آن را دیگران، از ما دریافت نموده، و درکنارمان احساس امنیت و آرامش خواهند نمود. 🔉 🌤 @EmamZaman
۶ خرداد ۱۳۹۹
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش #قسمت_سی_و_یکم 💠 شنیدن همین جمله کافی بود تا کاسه دلم ترک بردارد و از رفتن
✍️ 💠 در تمام این مدت منتظر بودم و حالا خطش روشن بود که چشیدن صدایش آتشم می‌زد. باطری نیمه بود و نباید این فرصت را از دست می‌دادم که پیامی فرستادم :«حیدر! تو رو خدا جواب بده!» پیام رفت و دلم از خیال پاسخ حیدر از حال رفت. 💠 صبر کردن برایم سخت شده بود و نمی‌توانستم در پاسخ پیام بمانم که دوباره تماس گرفتم. مقابل چشمانم درصد باطری کمتر می‌شد و این جان من بود که تمام می‌شد و با هر نفس به التماس می‌کردم امیدم را از من نگیرد. یک دستم به تمنا گوشی را کنار صورتم نگه داشته بود، با دست دیگرم لباس عروسم را کنار زدم و چوب لباسی بعدی با کت و شلوار مشکی دامادی حیدر در چشمم نشست. 💠 یکبار برای امتحان پوشیده و هنوز عطرش به یادگار مانده بود که دوباره مست محبتش شدم. بوق آزاد در گوشم، انتظار احساس حیدر و اشتیاق که بی‌اختیار صورتم را سمت لباسش کشید. سرم را در آغوش کتش تکیه دادم و از حسرت حضورش، دامن آتش گرفت که گوشی را روی زمین انداختم، با هر دو دست کتش را کشیدم و خودم را در آغوش جای خالی‌اش رها کردم تا ضجه‌های بی‌کسی‌ام را کسی نشنود. 💠 دیگر تب و تشنگی از یادم رفته و پنهان از چشم همه، از هر آنچه بر دلم سنگینی می‌کرد به خدا شکایت می‌کردم؛ از پدر و مادر جوانم به دست تا عباس و عمو که مظلومانه در برابر چشمانم پَرپَر شدند، از یوسف و حلیه که از حال‌شان بی‌خبر بودم و از همه سخت‌تر این برزخ بی‌خبری از عشقم! قبل از خبر ، خطش خاموش شد و حالا نمی‌دانستم چرا پاسخ دل بی‌قرارم را نمی‌دهد. در عوض خوب جواب جان به لب رسیده ما را می‌داد و برای‌مان سنگ تمام می‌گذاشت که نیمه‌شب با طوفان توپ و خمپاره به جان‌مان افتاد. 💠 اگر قرار بود این خمپاره‌ها جانم را بگیرد، دوست داشتم قبل از مردن نغمه را بشنوم که پنهان از چشم بقیه در اتاق با حیدر تماس گرفتم، اما قسمت نبود این قلب غمزده قرار بگیرد. دیگر این صدای بوق داشت جانم را می‌گرفت و سقوط نفسم را خفه کرد. دیوار اتاق به‌شدت لرزید، طوری‌که شکاف خورد و روی سر و صورتم خاک و گچ پاشید. 💠 با سر زانو وحشتزده از دیوار فاصله می‌گرفتم و زن‌عمو نگران حالم خودش را به اتاق رساند. ظاهراً خمپاره‌ای خانه همسایه را با خاک یکی کرده و این فقط گرد و غبارش بود که خانه ما را پُر کرد. ناله‌ای از حیاط کناری شنیده می‌شد، زن‌عمو پابرهنه از اتاق بیرون دوید تا کمک‌شان کند و من تا خواستم بلند شوم صدای پیامک گوشی دلم را به زمین کوبید. 💠 نگاهم پیش از دستم به سمت گوشی کشیده شد، قلبم به انتظار خبری از افتاد و با چشمان پریشانم دیدم حیدر پیامی فرستاده است. نبض نفس‌هایم به تندی می‌زد و دستانم طوری می‌لرزید که باز کردن پیامش جانم را گرفت و او تنها یک جمله نوشته بود :«نرجس نمی‌تونم جواب بدم.» 💠 نه فقط دست و دلم که نگاهم می‌لرزید و هنوز گیج پیامش بودم که پیامی دیگر رسید :«می‌تونی کمکم کنی نرجس؟» ناله همسایه و همهمه مردم گوشم را کر کرده و باورم نمی‌شد حیدر هنوز نفس می‌کشد و حالا از من کمک می‌خواهد که با همه احساس پریشانی‌ام به سمتش پَر کشیدم :«جانم؟» 💠 حدود هشتاد روز بود نگاه را ندیده بودم، چهل شب بیشتر می‌شد که لحن گرمش را نشنیده بودم و اشتیاقم برای چشیدن این فرصت در یک جمله جا نمی‌شد که با کلماتم به نفس نفس افتادم :«حیدر حالت خوبه؟ کجایی؟ چرا تلفن رو جواب نمیدی؟» انگشتانم برای نوشتن روی گوشی می‌دوید و چشمانم از شدت اشتیاق طوری می‌بارید که نگاهم از آب پُر شده و به سختی می‌دیدم. 💠 دیگر همه رنج‌ها فراموشم شده و فقط می‌خواستم با همه هستی‌ام به فدای حیدر شوم که پیام داد :«من خودم رو تا نزدیک رسوندم، ولی دیگه نمی‌تونم!» نگاهم تا آخر پیامش نرسیده، دلم برای رفتن سینه سپر کرد و او بلافاصله نوشت :«نرجس! من فقط به تو اعتماد دارم! خیلی‌ها رو خریده.» 💠 پیامش دلم را خالی کرد و جان حیدرم در میان بود که مردانه پاسخ دادم :«من میام حیدر! فقط بگو کجایی؟» که صدای زهرا دلم را از هوای حیدر بیرون کشید :«یه ساعت تا مونده، نمی‌خوابی؟» نمی‌خواستم نگران‌شان کنم که گوشی را میان مشتم پنهان کردم، با پشت دستم اشکم را پاک کردم و پیش از آنکه حرفی بزنم دوباره گوشی در دستم لرزید. 💠 دلم پیش اضطرار حیدر بود، باید زودتر پیامش را می‌خواندم و زهرا تازه می‌خواست درددل کند که به در تکیه زد و زمزمه کرد :«امّ جعفر و بچه‌اش شدن!»... نویسنده: 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 🆔 @EmamZaman
۶ خرداد ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 🌪 فشار قبر چیست؟ آیا امری صادق است یا توهمی؟ من، بعد از وفات، فشار قبر دارم یا نه؟ 🖌 🌤 @EmamZaman
۶ خرداد ۱۳۹۹
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
🌈✨ ✨ ✨ #لذت_آغوش_خدا.... #مدیریت_رنج_ها 2 🔹 زمانی که ما دینداری رو با نگاه به واقعیت های دنیا شرو
🌈✨ ✨ ✨ .... 3 "توجه به رنج" 🔹 اولین واقعیت دنیا که لازمه ما بهش توجه کنیم اینه که: ما در دنیایی زندگی میکنیم که توی اون رنج وجود داره و ما آدما چه خوشمون بیاد و چه خوشمون نیاد، رنج هایی رو تحمل خواهیم کرد. ✅ بنابراین خیلی مهم هست که خودمون رو طوری تربیت کنیم که «از رنج نترسیم» و اگه جایی هم لازم شد، «به استقبال برخی از رنج ها بریم».👌🏼 💢برای شناخت این واقعیت مهم زندگی در دنیا، یعنی مسألۀ رنج، لازمه که در ابتدا یه معرفی اجمالی از انواع رنج داشته باشیم. ☢️ رنج های دنیا به طور کلی به دو دسته تقسیم میشن: رنج خوب رنج بد ⭕️رنج خوب، رنجی هست که انسان تحمل میکنه و در نهایت، هم سودِ دنیاییش رو میبَره و هم به پاداش آخرتی میرسه. 😊 ✔️ مثلاً رنجِ درس خوندن و ورزش کردن که طبیعتاً سختی هایی هم داره اما هم توی دنیا باعث موفقیت هایی میشه و هم پاداش اخروی داره. ✔️ یا مثل رنجِ تربیت فرزند که هم فواید دنیایی داره و هم فواید آخرتی. ⭕️رنج بد، رنجی هست که ممکنه برخی از انسان ها تحمل کنن در حالی که هم در دنیا اذیت میشن و هم در آخرت عذاب خواهند شد مثلاً رنجِ کردن نسبت به دیگران یه رنجِ بد حساب میشه؛ آدم حسود مدام حرص میخوره و در آتش حسادت نسبت به دیگران میسوزه و در قیامت هم به خاطر این حسادتش عذاب خواهد شد. ⛔️ یا مثلاً رنجِ کردن با دیگران؛ آدمِ بد اخلاق، هم خودش مدام در حال اذیت شدن هست و هم موجب اذیت شدن دیگران میشه و در نهایت هم این بد اخلاقی موجب جهنمی شدنش خواهد شد. 💠 @EmamZaman
۶ خرداد ۱۳۹۹
💌 🌹شهیـد ابراهیـم هـادی 💟ابراهیـم همیشہ در مقابل بدے دیگران گذشت داشت. بارها بہ من مے گفت: 💓طورے زندگے و رفاقت ڪن ڪہ احترامت را داشته باشند 💓مے گفت: این دعواها و مشڪلات خانوادگے را ببین بیشتر بہ خاطر اینه ڪہ ڪسے گذشت نداره. بابا دنیا ارزش این همہ اهمیت دادن نداره 💟آدم اگه بتونہ توے این دنیا براے خدا ڪارے ڪنہ ارزش داره. 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 🆔 @EmamZaman
۶ خرداد ۱۳۹۹
7.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸یکی به موسی گفت؛ برو به خدا بگو ؛ ازش بدم میاد ! و ننگ دارم از اینکه؛ خدایِ منه! 💥موسی رفت، امّــا ...... 🌤 @EmamZaman
۶ خرداد ۱۳۹۹
_خیییلے شـما خوبید برادر !!! _ شـما مثل خواهرم هسٺید !!! _خـواهـرے ...🙎 _بـرادرے ...🙎‍♂ 👈🏻این ڪلمات دآرن‌👉🏻 میگن جـایے ڪـه ٺـو باشـے با ،نفر سوم اسٺ ...!😈 بعـضے از مـآ بچـه مـذهـبے هآ،خودمآݩ رآ زده ایم به آن رآه ڪـه مآ مـطـهریم از گنـآه و مـآ یاور امآم زمآنیم و ...🤐 🔺مـآ شـهیـد آیـنده ایـم و ... ایـنڪـه مـآ انـگار فـرآمـوشـمآن مےشـود بآنـوے هـمیــشـه خــوب آن ڪـوچـه را... "چـــرآ دقــٺ نـمےڪـنــیم ڪــه بـه صــرف گـــفــتــن ڪـــلـمـه " بــــرآدر "یا" خــــوآهــــر "ڪـــسے بـرآدر یـا خـــوآهــــر دیـــگـرے نـشـده... و حــق شــدن رآ نـدارد، چه زن چه مـــرد صـــمیـمیـٺ نمـے آورد📛 چـــه خوݕ امـآم (ره) روشن ڪــردند برآیماڹ محـــضر خــــدآ رآ جآمـــعه مــجآزے اینست⁉️ مـواظـب رد و بدݪ ڪـردݧ بیـڹ و خــطآب زدنهـآ و خخخخخ فرسٺادن هآے بے جآیمآݩ بآشـیم!‼️⛔️ 🔸ایــڹ روآیــټ رآ بخـآطـر دآشٺه بآشـیم ڪــه: " و قریــڹ یڪدیگـرند اگر یڪــے رفت دیـگرے هم خــوآهد رفت"🌹 مــرآقــب دیـنمآݩ و دیــڹ ڪــسانے ڪــه دوسٺــشآݩ دآریــم بآشــیم! 🔹یـڪ تذڪــر ساده:⚠️ بآشـــد ڪـه حٺـے شده برآے ثآنیه اے در امر ٺعـجیل فرج موثر بآشیم‌! خـــدآیا اگه سٺآر العیوب نبودے چی ڪار میڪردیــم⁉️ 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 🆔 @EmamZaman
۶ خرداد ۱۳۹۹
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
#گنج_سخن حضرت آیت‌الله بهجت (ره): شیطان با شش هزار سال عبادت عاقبتش آن‌طور شد، آیا ما می‌توانیم ب
🌸✨🌸 پسر بچه شری بود که اوضاع را به‌هم‌ریخته بود.‎وقتی پدر وارد شد، مادر شکایت او را به پدرش کرد‎پدر که خستگی و ناراحتی بیرون را هم داشت، شلاق را برداشت. پسر دید امروز اوضاع خیلی بی‌ریخت است، همه‌ی درها هم بسته است وقتی پدر شلاق را بالا برد، پسر دید کجا فرار کند؟ راه فراری ندارد! خودش را به سینه‌ی پدر چسباند. ‎شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد. شما هم هر وقت دیدید اوضاع بهم ریخت و سردرگم شدید است به‌سوی خدا فرار کنید. ‎«وَ فِرُّوا إلی الله مِن الله» امام علی(ع) ✍میرزا اسماعیل دولابی 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 🆔 @EmamZaman
۶ خرداد ۱۳۹۹