چالش عکس #عید_غدیر 🌸
شرکت کننده شماره 8⃣3⃣
نازنین فاطمه شاهیدفر
از تهران
چالش عکس #عید_غدیر 🌸
شرکت کننده شماره 9⃣3⃣
احمدی از چاه مبارک عسلویه منطقه ای که تقریباً ۷۰درصد مردم شهر اهل تسنن هستن
چالش عکس #عید_غدیر 🌸
شرکت کننده شماره 0⃣4⃣
فاطمه احمدی ۱۰ساله
دوستان عزیزفقط تافردا میتونید عکسای زیباتون رو برامون بفرستید ☺️
🍃کسی که زیبایی اندیشه دارد
زیبایی ظاهر خود را به نمایش نمیگذارد.
#شهیدانه 🦋
#شهیدمطهری ♥️
【@emamzaman】
چالش عکس #عید_غدیر 🌸
شرکت کننده شماره 1⃣4⃣
زهرا احمدی
دوستان عزیز فقط تافردا میتونید عکسای زیباتون رو برامون بفرستید ☺️
گر مرا هیچ نَباشد
نه به دُنیا ...
نه به عُقبی ...
چون تـو دارم
همه دارم
دِگرم هیچ نَباشد ...❤
#امام_زمان
#پروفایل✌️
【@emamzaman】
🥀 امام زمان (عج) 🥀
🌱تشـرفات... گفت: اسم من یاقوت و شغلم فروختن روغن در کنار «پل حله» است. چند سال قبل یکبار برای خریدن
🌱تشـرفات...
من هم راه افتادم و هنوز خیلی نرفته بودم که به آن قریه رسیدم در حالیکه فاصله تا آنجا خیلی زیاد بود و حتی رفقایم روز بعد به من رسیدند. وقتی به خانه برگشتم به حضور آقا سید مهدی قزوینی رسیدم و قضیه را برای ایشان نقل کردم و مسائل دینم را از او آموختم. بعد هم پرسیدم: آیا راهی هست که بشود بار دیگر آن حضرت را ملاقات کنم؟! ایشان فرمود: چهل شب جمعه به زیارت حضرت آبی عبدالله الحسین برو. تصمیم گرفتم این کار را بکنم و مشغول انجام دادن آن شدم. هر هفته شبهای جمعه از حله برای زیارت امام حسین علیه السلام به کربلا می رفتم تا اینکه فقط یک شب باقی ماند.
روز پنجشنبه ای بود که از حله به کربلا رفتم، وقتی به دروازه شهر رسیدم دیدم سربازها و نیروهای دولتی با کمال سختی از کسانی که می خواهند وارد شهر شوند درخواست مجوز عبور می کنند و من نه مجوز داشتم نه قیمت آن را. متحیر مانده بودم. مردم هم دم دروازه ایستاده بودند و همدیگر را فشار می دادند تا شاید راهی باز شود. من از شلوغی استفاده کردم و خواستم خودم را از لابلای آنها رد کنم، اما نشد.
در این حال صاحب خودم حضرت صاحب الامر علیه السلام را داخل شهر و پشت دروازه دیدم که در لباس طلاب عجم بودند و عمامه سفیدی بر سر داشتند. تا آنجناب را دیدم به ایشان استغاثه کردم. همان لحظه مولا بیرون آمدند و دست مرا گرفتند و داخل دروازه کردند و هیچکس مرا ندید. وقتی داخل شدم دیگر آن مولای عزیز را ندیدم.
📗ملاقات با امام زمان در کربلا ص ۳۶
#تشرفات
#قسمت_پایانی
#امام_زمان♥
【@emamzaman】
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 مرا هزار امید است و هر هزار تویی...
#استوری
#امام_زمان♥
انسان شناسی ۵۵.mp3
12.09M
🔺اصلاًبه هیچ وجه
در عالم، موجود مُردهای وجود ندارد ❗️
همهی موجودات در عالَم، صاحب شعورند!
و بر اساس همین شعور، به چهار دسته مختلف تقسیم میشوند!
💢 ما هم بسته به سطح ادراکمان از حقایق انسانی، در یکی از این چهار دسته جای میگیریم!
☜ بعد از شنیدن این چند دقیقه، میتوانیم از خودمان، تصور دقیقتر و شفافتری بدست بیاوریم.
#انسان_شناسی ۵۵
#استاد_شجاعی 🍃
【@emamzaman】
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️گوشه ای از زیبایی های مهمانی 10 کیلومتری عید غدیر در تهران
#به_عشق_علی♥
#مهمونیدهکیلومتری
#اخبار_کوتاه🌱
【@emamzaman】
🥀 امام زمان (عج) 🥀
💠تربیت نسل مهدوی ♨️چگونه حجاب را به کودکان آموزش بدهیم؟(بخش دوم) 🌱مادر مناسب ترین الگو و راهنما ب
💠تربیت نسل مهدوی
♨️چگونه حجاب را به کودکان آموزش بدهیم؟(بخش سوم)
🌱داستان ها را اولویت آموزش قرار بدهید...
🌱از داستان امامان و معصومین علیهمالسلام برای تعریف حجاب استفاده کنید .
حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها و زینب کبری سلام الله علیها را بهتر و بیشتر به کودکان خود معرفی کنید.
با استفاده از کتاب های داستانی که درباره ائمه اطهار نوشته شده حجاب بانوان بزرگوار اسلام و رفتارهایشان در برابر نامحرمان را با زبانی کودکانه بازگو کنید.
🌱در کنار خواندن کتاب های داستانی برای کودکان , خودتان داستان هایی را برای آنها روایت کنید که مرتبط با حجاب زنان است و یا از اشعاری که در این زمینه سروده شده , بهره بگیرید .
🌱خوشبختانه بعد از انقلاب شعرهای خوبی در زمینه انتقال مفاهیم دینی به کودکان سروده شده است، شما میتوانید هر از چند گاهی این شعرها را برای کودک خود بخوانید.البته در این روش بسیار مهم است که شما با زبانی کودکانه آموزش را آغاز کنید.
🌱در کنار خواندن داستان های قرآنی و داستان های مرتبط با معصومین, از احادیثی که درباره حجاب فرموده شده هم استفاده کنید و برای کودکتان بگویید که امامان و بزرگان دین اسلام درباره حجاب چه فرموده و از دختران مسلمان چه انتظاراتی دارند.
#حجاب
#کودکانمهدوی
#امام_زمان♥
【@emamzaman】
هدایت شده از عطــــرشهــــدا 🥀
سالگرد شهادت شهید عباس دوران 🌱
شهید عباس دوران که صدام برای سرش جایزه تعیین کرده بود، پس از بمباران پالایشگاه بغداد هواپیمای نیمهسوخته خود را به هتل محل برگزاری اجلاس سران غیرمتعهدها کوبید و با شهادت خود، مانع از برگزاری این اجلاس در عراق شد این عملیات تحت عنوان عملیات بغداد نام گرفت.
#تاریخشهادت ۶۱/۴/۳۰ 🥀
#سالروزشهادت
【 @atre_shohada】
رد میشویهنوز و نمیبینمتهنوز؛
آقا بـد اَست،بیتونفسمیکشمهنوز!💔
#امام_زمان 💫
#پروفایل✌
【@emamzaman】
🥀 امام زمان (عج) 🥀
🌱تشـرفات... من هم راه افتادم و هنوز خیلی نرفته بودم که به آن قریه رسیدم در حالیکه فاصله تا آنجا خیل
🌱تشرفات...
مرحوم حاج شیخ حسنعلى نخودكى مى فرمودند: (براى مسأله یك سال تمام به عبادت و ریاضت مشغول شدم و درخواست من این بود كه شرفیاب حضور حضرت ولى عصر ارواحنافداه شوم و سرمایه اى از آن حضرت بگیرم. پس از یك سال، شبى به من الهام شد كه فردا در بازار خربزه فروشان اصفهان اجازه ملاقات داده شده است. در اصفهان بازارچه اى بود كه تمام دكّانهاى اطراف آن خربزه فروشى بود و بعضى هم كه دكّان نداشتند خربزه را قطعه قطعه مى كردند ودر طبقى مى گذاشتند و خرده فروشى مى كردند. فرداى آن شب پس از غسل كردن ولباس تمیز پوشیدن با حالت ادب، روانه بازار شدم. وقتى داخل بازار شدم از یك طرف حركت مى كردم و اشخاص را زیر نظر مى گرفتم ناگاه دیدم آن دُرّ یگانه عالم امكان، در كنار یكى از این كسبه فقیر كه طبق خربزه فروشى دارد نزول اجلال فرموده است.
مۆدّب جلو رفتم و سلام عرض كردم. جواب فرمودند و با نگاه چشم فرمودند: چه مى خواهى؟ عرض كردم: استدعاى سرمایه اى دارم. آن حضرت خواستند جندك (پول خرد آن زمان) به من عنایت كنند. من عرض كردم: براى سرمایه مى خواهم. پس از پرداخت آن خوددارى فرمودند و مرا مرخّص كردند. وقتى به حال طبیعى آمدم فهمیدم كه هنوز قابل نیستم. لذا یك سال دیگر به عبادت و ریاضت به منظور رسیدن به مقصود مشغول شدم. پس از آن روز گاهى به دیدن آن مرد عامى خربزه فروش مى رفتم و گاهى به او كمك مى كردم. روزى از او پرسیدم: آن آقا كه فلان روز این جا نشسته بودند چه كسى هستند؟
گفت: او را نمى شناسم، مرد بسیار خوبى است گاهگاهى این جا مى آید و كنار من مى نشیند و با من دوست شده است. بعضى از اوقات كه وضع مالى من خوب نیست به من كمك مى كند. سال دوّم تمام شد باز به من اجازه ملاقات در همان محلّ عنایت فرمودند. در این دفعه آدرس را مى دانستم، مستقیماً به كنار طبق آن مرد رفتم و دیدم حضرت روى كرسى كوچكى نزول اجلال فرموده است. سلام عرض كردم. جواب مرحمت فرمودند و باز همان چند جندك را مرحمت فرمودند و من گرفته سپاسگزارى كردم و مرخّص شدم. با آن چند جندك مقدارى پایه مهر خریدم و در كیسه اى ریختم و چون فنّ مهر كنى را بلد بودم هر چند وقت، كنار بازار مى نشستم و چند عدد مهر براى مشتریها مى كندم، البته بقدر حدّاقلى كه به آن قناعت مى شود، و از آن كیسه كه در جیبم بود پایه مهر بر مى داشتم بدون آنكه به شماره آنها توجّه كنم. سالهاى سال كار من موقع اضطرار استفاده از آن پایه مهرها بود وتمام نمى شد ودر حقیقت در سر سفره احسان آن بزرگوار مهمان بود.
📚ملاقات علماء بزرگ اسلام با امام زمان ارواحنافداه
#تشرفات
#امام_زمان♥
【@emamzaman】