💠همانند سایه است!
🔹امام صادق علیه السلام میفرمایند:
به راستی خداوند بزرگ دنیا را همانند سایه ات قرار داده است.
اگر بخواهی سایه ی خویش را دنبال کنی و خود را به او برسانی هرگز امکان پذیر نیست (چون هرچه پیش روی، او جلوتر خواهد رفت) بدین جهت از تلاش خود جز رنج و خستگی ثمری نخواهی برد.
🔹چنانچه آن را واگذاری، روی ازآن برگردانی، حریص دنیا نباشی، از پی ات خواهد آمد و از درد و رنج آسوده خواهی شد.
📚بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۱۶۵.
#داستانهایبحارالانوار
【@emamzaman】
🇮🇷 امام زمان (عج) 🇵🇸
💠 راه توانگر شدن! 🔹شخصی محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله مشرف شد تا سوالی بکند. شنید که پیامبر ص
💠 سه همسر...
در زمان های گذشته، در بنی اسرائیل مرد عاقل و ثروتمندی زندگی می کرد.
او سه تا پسر داشت یکی از آنها از زن پاکدامن و پرهیزگاری به دنیا آمده بود و به خود مرد خیلی شباهت داشت و دوتای دیگر از زن ناصالحه.!
هنگامی که مرد خود را در آستانه مرگ دید به فرزندانش گفت: این همه سرمایه و ثروت که من دارم فقط برای یکی از شماست.
پس از مرگ پدر، پسر بزرگتر ادعا کرد منظور پدر من بودم.
پسر دومی گفت: نه! منظور پدر من بودم.
پسر کوچک تر نیز همین ادعا را کرد.
برای حل اختلاف پیش قاضی رفتند و ماجرا را برای قاضی توضیح دادند.
قاضی گفت: در مورد قضیه شما من مطلبی ندارم تا بتوانم از عهده قضاوت برآیم و اختلافتان را حل کنم، شما پیش سه برادر که در قبیله بنی غنام هستند بروید، آنان درباره شما قضاوت کنند.
سه برادر با هم نزد یکی از برادران بنی غنام رفتند، او را پیرمرد ناتوان و سالخورده دیدند و ماجرای خودشان را به او گفتند.
وی در پاسخ گفت: نزد برادرم که سن و سالش از من بیشتر است بروید و از او بپرسید.
آنها پیش برادر دومی آمدند، مشاهده کردند او مرد میان سالی است و از لحاظ چهره جوانتر از اولی است، او هم آن ها را به برادر سومی که بزرگتر از آنان بود راهنمایی کرد.
هنگامی که پیش ایشان آمدند، دیدند که وی در سیما و صورت از آن دو برادر کوچکتر است، نخست از وضع حال آنان پرسیدند (که چگونه برادر کوچکتر، پیرتر و برادر بزرگتر جوانتر است؟) سپس داستان خودشان را مطرح کردند.
او در پاسخ گفت: این که برادر کوچکم را اول دیدید او زنی تند خو و بداخلاق دارد که پیوسته او را ناراحت می کند و شکنجه می دهد، ولی وی در برابر اذیت و آزارش شکیبایی می کند، از ترس این که مبادا گرفتار بلایی دیگری گردد که نتواند در برابر آن صبر داشته باشد از این رو او در سیما شکسته و پیرتر به نظر می رسد.
اما برادر دومی ام همسری دارد که گاهی او را ناراحت و گاهی خوشحال می کند، بدین جهت نسبت به اولی جوانتر مانده است.
اما من همسری دارم که همیشه در اطاعت و فرمانم می باشد، همیشه مرا شاد و خوشحال نگاه می دارد، از آن وقتی که با ایشان ازدواج کرده ام تاکنون ناراحتی از جانب او ندیده ام، جوانی من به خاطر او است.
اما داستان پدرتان! شما هم اکنون بروید و قبر او را بشکافید و استخوانهایش را خارج کنید و بسوزانید، سپس بیایید درباره شما قضاوت کنم و حق را از باطل جدا سازم.!!
فرزندان مرد ثروتمند برگشتند تاگفته های ایشان را انجام دهند.
هر سه برادر با بیل و کلنگ وارد قبرستان شدند، وقتی که دو برادر تصمیم گرفتند که قبر پدرشان را بشکافند، پسر کوچکتر گفت: قبر پدر را نشکافید من حاضرم سهم خود را به شما واگذار نمایم، پس از آن برادران نزد قاضی برگشتند و قضیه را به او گفتند.
وی پاسخ داد: این کار شما در اثبات مطلب کافی است، بروید مال را نزد من بیاورید.
امام محمد باقر علیه السلام می فرماید: هنگامی که مال را آوردند قاضی به پسر کوچک گفت: این ثروت مال تو است، زیرا اگر آنان نیز پسران او بودند، مانند تو از شکافتن قبر پدر شرم و حیا می کردند.
📚 بحارالانوار ج 14، ص 92
#داستانهایبحارالانوار
【@emamzaman】
🇮🇷 امام زمان (عج) 🇵🇸
💠 سه همسر... در زمان های گذشته، در بنی اسرائیل مرد عاقل و ثروتمندی زندگی می کرد. او سه تا پسر داشت
💠در تنگنای سخت...
🔹ابو هاشم میگوید:
یک وقت از نظر زندگی در تنگنای شدید قرار گرفتم.
به حضور امام هادی علیه السلام رفتم، اجازه ورود دادند. همین که در محضرشان نشستم، فرمودند:
"ای ابو هاشم! کدام از نعمتها را که خداوند به تو عطا کرده میتوانی شکرانه اش را به جای آوری؟"
🔹من سکوت کردم و ندانستم در جواب چه بگویم.
آن حضرت سخن آغاز کردند و فرمودند:
" خداوند ایمان را به تو مرحمت کرده به خاطر آن بدنت را بر آتش جهنم حرام کرده و تو را عافیت و سلامتی داده و بدین وسیله تو را بر عبادت و بندگی یاری فرموده و به تو قناعت بخشیده که با این صفت آبرویت را حفظ کنی.
🔹آنگاه فرمودند:
"ای ابوهاشم! من در آغاز این نعمتها را به یاد تو آوردم، چون میدانستم به جهت تنگدستی از آن کسی که این همه نعمتها را به تو عنایت کرده به من شکایت میکنی.
اینک دستور دادم صد دینار (طلا) به تو بدهند آن را بگیر و به زندگی ات سامان بده! و شکر نعمتهای خدا را به جای آور!"
📚بحار: ج ۵۰، ص ۱۲۹
#داستانهایبحارالانوار
【@emamzaman】
🇮🇷 امام زمان (عج) 🇵🇸
💠در تنگنای سخت... 🔹ابو هاشم میگوید: یک وقت از نظر زندگی در تنگنای شدید قرار گرفتم. به حضور امام
💠بازتاب عمل...!
🔹نوف بکالی میگوید:
در آستان مسجد کوفه خدمت امیرمؤمنان علی علیه السلام رسیدم و سلام گفتم، حضرت پاسخ داد.
عرض کردم:یا امیرالمؤمنین پندم بده.
فرمود: ای نوف! خوبی کن تا با تو خوبی شود.
- یا امیرالمؤمنین بیفزا!
- رحم کن تا رحمت کنند.
- یا امیر المؤمنین بیشتر بفرما!
- خوب بگو تا به خوبی یادت کنند.
- بیفزا!
- از غیبت اجتناب کن که خوراک سگان دوزخ است.
🔹سپس فرمود: ای نوف! دروغ میگوید کسی که گمان دارد حلال زاده است و دشمن امامان ازاولاد من است.
ای نوف! صله ی رحم کن تا خدا عمرت را زیاد کند و خوش خلق باش تا خداوند حسابت را سبک گیرد.
🔹ای نوف! اگر میخواهی روز قیامت با من باشی هرگز کمک ظالمان مباش.
ای نوف! هر که ما را دوست دارد روز قیامت با ما است و اگر کسی سنگی را دوست بدارد با او محشور میگردد.
ای نوف! مبادا خود را برای مردم خوب نشان دهی و به نافرمانی خدا برآیی تا خدا روزی که ملاقاتش کنی رسوایت کند.
ای نوف آنچه به تو گفتم، نگهدار تا به خیر دنیا و آخرت برسی.
📚 بحار ج ۷۴، ص ۳۹۶ و ج ۷۷، ص ۳۸۴
#داستانهایبحارالانوار
【@emamzaman】
🇮🇷 امام زمان (عج) 🇵🇸
💠بازتاب عمل...! 🔹نوف بکالی میگوید: در آستان مسجد کوفه خدمت امیرمؤمنان علی علیه السلام رسیدم و سلا
💠فحش و ناسزاگویی اکیدا ممنوع
🔹نقل میکنند که بین سماعه، صحابهی امام صادق علیه السلام و شتربان او اختلاف پیش آمد و کارشان به بحث و گفتگو کشید.
یکی سماعه میگفت و یکی شتربانش، لحظه به لحظه صدایشان بلند و بلندتر میشد. در میان دعوا ناگهان خشم سماعه شعله ور شد و بر سر شتربانش با کلمات زشت و رکیک فریاد زد. مدتی گذشت، یک روز سماعه به خدمت امام صادق علیه السلام رسید.
🔹حضرت از ماجرای دعوای سماعه و شتربانش باخبر شده بودند.
سماعه را به جهت فحشی که داده بود، سرزنش کردند و فرمودند:
"مبادا به کسی فحش بدهی و یا بر سر کسی فریاد بزنی! "
سماعه گفت: به خدا سوگند این کار به خاطر ستمی بود که او در حق من انجام داده بود و من آغازگر دعوا نبودم.
امام فرمودند: "اگرچه او به تو ظلم کرده بود، تو حق نداشتی به او فحش و ناسزا بگویی!"
📌فحش و دشنام زشت ترین کلمهها و از گناهان بزرگ است، که بر زبان جاری میگردد، باید به شدت از آن پرهیز نمود.
📚بحار: ج ۴۷، ص ۱۲۸
#داستانهایبحارالانوار
【@emamzaman】