#شهیدان
🌹 #شهید_عبدالحسین_برونسی🌹
🌷فرار🌷
🌸سربازیش را باید داخل خانهی جناب سرهنگ میگذراند.
آن هم زمان شاه.
🌸وقتی وارد خانه شد و چشمش به زنِ نیمه عریانِ سرهنگ افتاد، بدون معطلی پا به فرار گذاشت و خودش را برای جریمهای که انتظارش را میکشید، آماده کرد.
🌸جریمهاش تمیز کردن تمام دستشوییهای پادگان بود.
هیجده دستشویی که در هر نوبت، چهار نفر مأمور نظافتشان بودند!
🌸هفت روز از این جریمه سنگین می گذشت که سرهنگ برای بازرسی آمد و گفت:
«بچه دهاتی! سر عقل اومدی؟»
🌸عبدالحسین که نمی خواست دست از اعتقادش بکشد گفت:
«این هیجده توالت که سهله، اگه سطل بدی دستم و بگی همهی این کثافت ها رو خالی کن توی بشکه، بعد ببر بریز توی بیابون و تا آخر سربازی هم کارت همین باشه؛
با کمال میل قبول میکنم؛
ولی دیگه توی اون خونه پا نمی ذارم».
🌸 بیست روزی این تنبیه ادامه داشت اما وقتی دیدند حریف اعتقاداتش نمی شوند، کوتاه آمدند و فرستادنش گروهان خدمات.🌸
📚:کتــاب خاکهای نرم کوشک، ص20-16
✨امــام عـلــى (علـــيه الســلام):
🌺ريشه مردانگى حيا و ميوه اش پاكدامنى است.🌺
📚:غــــــررالـــحـــــــــــــــــــــــكم، ص258
#دوست_شهید_من
💐💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَــرَج💖💐
✅@emamzaman
🕊🌹🕊
🌹🕊
🕊
#شهیدان
#خاطرات_شهدا 🌷
🔹↫جهیزیه ی #فاطمه حاضر شده بود.
یک عکس قاب گرفته از بابای #شهیدش را هم آوردم،دادم دست فاطمه...
گفتم: بیا مادر!
اینو بگذار روی وسایلت...
🔸↫به شوخی ادامه دادم:
بالاخره #پدرت هم باید وسایلت رو ببینه که اگر چیزی کم و کسری داری برات بیاره...
🔹↫شب #عبدالحسین را خواب دیدم،گویی از آسمان آمده بود؛با ظاهری آراسته و چهره ی روشن و نورانی✨...
🔸↫یک پارچ خالی تو دستش بود، داد بهم!!با خنده گفت:این رو هم بگذار روی جهیزیه ی #فاطمه!.
🔹↫فردا رفتیم سراغ #جهیزیه.
دیدیم همه چیز خریدهایم؛
غیر از #پارچ...
🌷 #شهید_عبدالحسین_برونسی
💐🍃همانا برترین کارها،
کار برای امام زمان است🍃💐
🆔 @EmamZaman
🕊
🌹🕊
🕊🌹🕊