eitaa logo
عآۺقاݩ إݥاݦ ݫݦاݩ‌﴿عج﴾⁦🇵🇸
222 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
3.5هزار ویدیو
47 فایل
﷽ و خدایے ڪہ بہ شدتـــ ڪافیــسـتــــ🌸 کپی مطالب با ذکر صلوات برای فرج مانعی نداره _پیوند ڪاناݪمون↯ @emamzaman124000 ارتباط با ادمین: @YAMAHDI124000
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بدرقه ✍نویسنده :ناصر علی نژاد قسمت دوم دکتر شمی پور از جمله پزشکان دلسوز و انصافاً پیگیر کار است، مخصوصاً حالا با شروع کرونا روز و شب نمی شناسد و دائم مشغول کار می باشد . پزشکی جوان، باانگیزه و روحیه ی جهادی است. او تلاش کرده تا از همه‌ی ظرفیت ها برای پیشبرد مأموریت های بهداشت و درمان استفاده کند. حتی به آخوند امام جماعت اداره هم رحم نکرده 😉 و می خواهد در این اوضاع کرونایی از ظرفیتش استفاده کند . دکتر بعد از تعارف و تشکرات معمول گفت : _ ما در شرایطی قرار گرفتیم که از طرفی نمی توانیم همه ی واقعیت را به مردم بگوییم و آنها را بترسانیم و از طرفی هم نگوییم مردم رعایت نمی کنند. ما این وسط مانده ایم که چه کنیم!! هرروز تعداد بیماران کووید 19 افزایش پیدا می‌کند و با نزدیک شدن به تعطیلات نوروز و مسافرت ها و دید و بازدید ها از طرف برخی افرادِ بی تفاوت، احتمال اوج گیری آن هم وجود دارد. و این دارد ما را عذاب می دهد. _دکتر به نظر شما تا کی این شرایط کرونایی را داریم ؟ _به هیچ وجه معلوم نیست و تا الان کسی در دنیا نتوانسته نظر قطعی در مورد آن بدهد. فعلاً راهی که ما برای مقابله می توانیم توصیه کنیم!! رعایت مسائل بهداشتی، زدن ماسک و فاصله گذاری اجتماعی است. اما بیشتر افرادی که بیماری های زمینه ای دارند، مقاومتشان کم است و متأسفانه مغلوب آن می شوند. در حال حاضر برخی افراد مبتلا در بیمارستان خودمان هم ، حال عمومی مساعدی ندارند و هر لحظه امکان مرگ آنها وجود دارد. حقیقتش با شنیدن این قسمت آخر کلام دکتر یک آشوبی در دلم ایجاد شد. اما باید آبرو داری میکردم و به روی خودم نمی آوردم. به نوعی شرایط جنگی بود و فقط باید گوش می دادم و اعلام آمادگی می کردم. _الان هم که با شما دارم صحبت می کنم یکی از بیماران که مشکلات حاد تنفسی داشت اصلا حالش خوب نیست، و هر لحظه ممکن است فوت شود. _اینها چطور باید دفن شوند؟ شرایط خاصی وجود دارد؟ _مشکلی ویژه ای که الان با آن مواجه هستیم، همین است. از طرف وزارت بهداشت، دستورالعملی برای تدفينِ این افراد ابلاغ شده است، اما با توجه به شرايط فرهنگی و آداب و رسوم منطقه ی ما، اجرای این قوانین کار بسیار سختی است‌ و کادر درمان ما با توجه به دغدغه ای که نسبت به درمان بیماران دارند، این مسئله ی اموات کار را سخت کرده. الان من به عنوان رئیس شبکه بهداشت، همان قدر که دغدغه ی درمان بیماران مبتلا به کووید 19 را دارم، نگرانی برای دفن متوفیان از این بیماری هم آزارم می دهد. لذا امروز مزاحم وقت شما شدم تا عرض کنم‌‌؛ ما به کمک و یاری شما در این زمینه نیاز مُبرم داریم و انتظار داریم که با ما همکاری نمایید. _ در خواست کمی نبود و من در موقعیت حساس قرار گرفته بودم و باید زود تصمیم می گرفتم. باید اطمینان خاطر به دکتر می دادم که در کنار شما هستیم. نفس عمیقی کشیدم و باتمام نگرانی که از اوضاع پیش رو وجود داشت به دکتر گفتم: داستان ادامه دارد... @emamzaman124000
زمان بندی خدا بی نظیر است نه هیچگاه دیر ، نه هیچگاه زود کمی بردباری می طلبد و ایمانی بسیار اما ارزش انتظار را دارد  ـــــــــ🌼ــــــــ 🌈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها تفاوت بین غیرممکن وممکن...، یک اراده آهنین است... •♡ @emamzaman124000♡•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•|🌊☔️|• ♥ میگفت: دلت‌|♥|کهـ‌گرفت قرآنُ‌برداربسم‌الله‌بگو📿 یـه‌صفحه‌‌ا‌ش‌روبازکن‌بگو:‌‌‌📖 خدایه‌کم‌باهام‌حرف‌بزڹ،‌آروم‌شَم..!🌿🌸💕 فقط‌تو‌میتونی‌آرومم‌کنی🙃 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌ @emamzaman124000🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بدرقه ✍نویسنده :ناصر علی نژاد قسمت سوم _کم و بیش در جریان سختی ها و مشکلات شما هستیم، می دانیم که شرایط خاصی برای کشور پیش آمده و همه باید کمک کنند و دست در دست هم بدهند تا ان شاء الله زودتر از این مشکلات عبور کنیم. ما هم، یعنی بنده و تعدادی از دوستان طلبه و مسجدی هم وظیفه ی خودمان می دانیم که در این روزها، خواهران و برادران خودمان را که بطور مستقیم درگیر با کرونا هستند را تنها نگذاریم و از هرگونه مساعدتی دریغ نکنیم. امیدوارم توفیق خدمت داشته باشیم و ان شاء الله هر چه زودتر هم شاهد از بین رفتن این ویروس منحوس باشیم. در این شرایط سخت و پراضطراب و دغدغه، احساس کردم به لطف خدا حرف هایم بسان آب گوارایی بود برای انسانی تشنه و با اطمینان خاطری که به ایشان دادم، خوشحالی و شعف را در چهره ی ایشان می شد مشاهده کرد. قرار شد در صورت اعلام فوتی از طرف بیمارستان، ایشان به ما اطلاع دهند و ما هم هماهنگی های لازم را انجام دهیم. خداحافظی کردم و از اداره بیرون آمدم ، چند قدمی کنار خیابان پیاده آمدم، سعید با ماشینش کنارم ترمز گرفت و گفت بیا بالا. او خواست برود شهرداری آب ژاول بگیرد برای ضد عفونی مسجد و محله شا ن، من را رساند حوزه و من الان در خدمت شما هستم . بچه ها که تا آخر صحبت های حسین سراپا گوش شده بودند ، حالا کم کم داشت یخ شان آب می شد و یکی یکی جهت کمک به این جریان اعلام آمادگی می کردند. _حسین ‌!! روی کمک من حساب کن _منم هستم _منم میام رضا که تازه داماد جمع مان بود و تا الان هم فقط داشت به حرف های حسین گوش می داد، گفت : حسین حالا کارمون چطوری هست؟ باید کجا غسل شون بدیم؟ چطوری دفن می شن؟ کجا باید دفن شون کرد ؟ محمد گفت : به نظر من باید یک جلسه با امام جمعه و مدیر حوزه بگیریم جهت هماهنگی و تعیین تکلیف شرعی و چگونگی انجام کار. بهزاد هم حرف محمد را تأیید کرد، حسین و رضا هم گفتند اینطور بهتر است. محمد شد مسئول هماهنگی باامام جمعه و قرار گذاشت بعد از نماز مغرب و عشا همه ی دوستان بیایند در دفتر امام جمعه . قبل از اینکه بچه‌ها پراکنده بشوند رضا گفت اگر نیاز به نیرو هم بود از بچه های دانشجوی مسجد مون چند نفر اعلام آمادگی کردند برای کارهای جهادی کرونایی ، احتمال زیاد می دهم که برای این کار هم بیایند. بهزاد هم گفت خانم من در تغسیل متوفیان خانم می تواند همکاری کند . محمد گفت منم یک غسال می شناسم، می توانم او را بیاورم کمک دهد. تا اینجا کارها داشت به خوبی پیش می رفت و همه چیز داشت جور می شد، همه خوشحال بودیم. اما ناخود آگاه در انتهای قلبمان این خوشحالی عجین شده بود با نوعی نگرانی . داستان ادامه دارد.... @emamzaman124000
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا