eitaa logo
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
11.2هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
6.4هزار ویدیو
1.3هزار فایل
📞پاسخگویی: @Majnonehosain 💞مهدیاران: @emamzaman_12 🌷عطرشهدا: @atre_shohada 📱اینستاگرام: Www.instagram.com/emamzaman.12 👥گروه: https://eitaa.com/joinchat/2504065134Cf1f1d7366b 💕گروه‌مهرمهدوی: @mehr_mahdavi12
مشاهده در ایتا
دانلود
❣اگر فرهنگ حضرت زهرا سلام الله علیها در میان خانواده‌های ما رایج شود، بسیاری از خانواده‌های متوسط رو به ضعیف هم در تهیه جهیزیه دخترانشان مشکل خاصی نخواهند داشت. ❣اگر ازدواج آسان بود و این مهریه‌های سنگین و جهیزیه‌های جاهلانه نبود و پدر و مادر به خیال خودشان برای این که مبادا دل دخترشان بشکند، خودشان را به آب و آتش نمی‌زدند، این گرفتاری‌ها برای خیلی از خانواده‌ها پیش نمی‌آمد. @emamzaman
1_5105029949438296308.mp3
7.69M
💠دست کم از دونسبت، معرفت امام جنبه الهی دارد... یکی اصل معرفت، و دیگر اعطایی بودن این معرفت ♥ 【@emamzaman
انقدر‌ بی‌معرفتیم‌ نسبت‌ بہ اماممون کہ هرر‌وز‌ باید‌ یہ نفر‌ یادمون‌ بندازه امام‌زمانیم‌ توزندگیمون وجود داره💔..!
هدایت شده از 🌸یاس گراف🌸
مجموعه زیباترین استوری های ویژه میلاد و 🌸🌺
🌿به‌نگهبانی دل‌مشغول‌ باشید تاکسی جز‌خدا‌وارد‌نشود . . . اون بالایی حواسش بهت هست...😍 ♥️ 【@emamzaman
08- dar gusheye tanhaei.mp3
8.44M
🔘ز در درآ و شبستان ما منور کن هوای محفل بیچارگان معطر کن... 🍃 【@emamzaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
🦋قصص الانبیا🦋 #قصه_سی‌_و_دوم #رمان📚 #ظهور(۱) ✍حضرت ادریس(ع) جوان را دعا کرد و پس از آن جوان تکان ش
🦋قصص الانبیا🦋 📚 (۲) ✍فرمانده با گام های بلند وارد سرسرای کاخ شد تا خود را به شاه برسند. پادشاه که کف سرسرا بر یک تکه حصیر دراز کشیده بود و یک سگ را در آغوشش می فشرد از صدای گام های شتابان فرمانده از خواب پرید و سرش را بلند کرد تا منشاء صدا را بیابد. فرمانده: خبر مهمی دارم! یکی از جاسوسان دقایقی پیش به کاخ آمد و گفت ادریس به شهر برگشته! پادشاه جستی زد و از جای خود برخاست، اما تعادلش را از دست داد و دوباره به زمین افتاد. این بار در حالی که سعی میکرد محتاطانه تر برخیزد با صدای دو رگه گفت: چه میگویی؟! ادریس برگشته؟! مطمئنی؟! فرمانده:به صداقت جاسوسانم شک ندارم. پادشاه:ای ادریس نابکار! این بار با دستان خودم گردنت را میزنم. پس منتظر چه هستید؟! بروید او را همین حالا نزد من بیاورید! فرمانده تعظیم کوتاهی کرد و شتابان از کاخ خارج شد. ادریس نبی با حرکت دست جمعیت را به سکوت دعوت کرد و پس از آن اینچنین گفت: ای برادران و خواهران من! روزی که خداوند یکتا خبر توبه ی شما را به من داد، من شما را لایق پایان عذاب نمی دانستم. معتقد بودم باید به جرم قتل و غارت مومنان در گذشته قصاص شوید و تاوان اعمال زشت خود را بپردازید. اما خداوند رحمان چنان کرد که من ناچار به بازگشت در میان شما شوم و درد و رنج شما را به چشم خود ببینم. امروز وقتی از این مادر نیکوکار که فرزندش در بستر مرگ بود تکه نانی طلب کردم تا او را امتحان کنم، دیدم که از حق خود و فرزندش گذشت و نانش را با من شریک شد. خدا را شاکرم که تحولی عظیم در جان شما رخ داده و توبه ی شما نه از سر گرسنگی که از سر پشیمانی از اعمال دیروز است. اینک چگونه در میان شما و شاهد رنجتان باشم؟! بنده ی خدا ادریس از شما راضی شد، خدا نیز از ش.. _ای ادریس!!! فریاد فرمانده سخنان پیامبر(ع) را قطع کرد. ... 【@emamzaman
AUD-20201205-WA0010.mp3
3.62M
قرائت‌ هرشب‌ دعای‌ فرج‌ به‌ نیت ‌ظهور 🕊 ♥️ 【 @emamzaman