🥀 امام زمان (عج) 🥀
🌸🍃🌼 🍃🌼 🌼 #رمان_عاشقانه_مذهبی_مقتدا #قسمت_سی ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ
🌸🍃🌼
🍃🌼
🌼
#رمان_عاشقانه_مذهبی_مقتدا
#قسمت_سی_و_یکم
ﺭﻭﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺁﺷﭙﺮﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻫﺎﯾﻢ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ . ﺷﻤﺎﺭ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﻢ ﺩﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ . ﺻﺪﺍﯼ ﺯﻧﮓ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ : ﻣﺎﺩﺭ، ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﺯﺩ : ﻣﺮﺗﻀﯽ ﭘﺎﺷﻮ ﺍﻭﻣﺪﻥ !
ﻭ ﺩﺭﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﭼﺎﺩﺭﺵ ﺭﺍ ﺳﺮﺵ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ . ﭘﺪﺭ ﭘﯿﺮﺍﻫﻨﺶ ﺭﺍ ﻣﺮﺗﺐ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ . ﺍﻭﻝ ﭘﺪﺭ ﻭ ﺑﻌﺪ ﻣﺎﺩﺭ ﺁﻗﺎﺳﯿﺪ - ﻫﻤﺎﻥ ﺧﺎﻧﻤﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯﺧﺎﻧﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﻣﺶ - ﻭ ﺑﻌﺪ ﺧﻮﺩﺵ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻧﺪ . ﺑﺎﺯﻫﻢ ﻟﺒﺎﺱ ﺭﻭﺣﺎﻧﯿﺖ ﻧﭙﻮﺷﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ . ﯾﮏ ﺟﻌﺒﻪ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﻭ ﺩﺳﺘﻪ ﮔﻞ ﺑﺰﺭﮒ ﺩﺳﺘﺶ ﺑﻮﺩ .
ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ ﻣﺪﺗﯽ ﺑﻪ ﺳﻼﻡ ﻭ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﭘﺮﺳﯽ ﮔﺬﺷﺖ . ﭘﺪﺭ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺧﻮﺏ ﺁﻗﺎﺯﺍﺩﻩ ﭼﮑﺎﺭﻥ؟
ﭘﺪﺭ ﺳﯿﺪ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﺗﻮﯼ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺧﻮﺩﻡ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻪ، ﺗﻮﯼ ﺣﻮﺯﻩ ﻫﻢ ﺩﺭﺱ ﻣﯿﺨﻮﻧﻪ .
ﭼﻬﺮﻩ ﭘﺪﺭ ﻋﻮﺽ ﺷﺪ . ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺳﯿﺪ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﺴﺒﯿﺢ ﻓﯿﺮﻭﺯﻩ ﺍﯼ ﺍﺵ ﺫﮐﺮ ﻣﯿﮕﻔﺖ . ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﺣﺎﻟﺖ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﺵ ﻋﺎﺩﯼ ﺷﺪ : ﺧﯿﻠﯽ ﻫﻢ ﺧﻮﺏ …
ﻣﺎﺩﺭ ﺳﯿﺪ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﮐﺮﺩ : ﺑﺠﺰ ﯾﻪ ﻣﻮﺗﻮﺭ ﻭ ﯾﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﭘﺲ ﺍﻧﺪﺍﺯ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﺪﺍﺭﻩ، ﺍﻣﺎ ﺍﮔﻪ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﻝ ﻭ ﭘﺮﺷﻮﻧﻮ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ ﻣﯿﺘﻮﻧﻦ ﺧﻮﻧﻪ ﺗﻬﯿﻪ ﮐﻨﻦ .
ﻣﺎﺩﺭ ﺻﺪﺍﯾﻢ ﺯﺩ : ﺩﺧﺘﺮﻡ … ﻃﯿﺒﻪ …
ﺳﯿﻨﯽ ﭼﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﻪ ﭘﺬﯾﺮﺍﯾﯽ . ﺁﺭﺍﻡ ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﭼﺎﯾﯽ ﺗﻌﺎﺭﻑ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻧﺸﺴﺘﻢ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺎﺩﺭ . ﺳﯿﺪ ﺯﯾﺮ ﻟﺐ ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ ﮔﻔﺖ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﮔﻔﺖ : ﯾﻪ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﯼ ﻫﺴﺖ ﺁﻗﺎﯼ ﺻﺒﻮﺭﯼ !
ﻗﻠﺒﻢ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ . ﺳﯿﺪ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ : ﺑﻨﺪﻩ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﺎ ﭼﻨﺪ ﻣﺎﻩ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﺳﻮﺭﯾﻪ ﺍﻋﺰﺍﻡ ﺑﺸﻢ؛ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺣﺮﻡ .…
ﭼﻬﺮﻩ ﭘﺪﺭ ﺩﺭﻫﻢ ﺭﻓﺖ : ﺗﮑﻠﯿﻒ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﻦ ﭼﯽ ﻣﯿﺸﻪ؟
ﺳﯿﺪ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﺗﮑﺎﻥ ﺩﺍﺩ : ﻫﺮﭼﯽ ﺷﻤﺎ ﺑﮕﯿﺪ …!
#ادامه_دارد
📚 #از_داستانهای_نازخاتون
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
🆔 @emamzaman
🌼
🍃🌼
🌸🍃🌼
🥀 امام زمان (عج) 🥀
🌸🍃🌼 🍃🌼 🌼 #رمان_عاشقانه_مذهبی_مقتدا #قسمت_سی_و_یکم ﺭﻭﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺁﺷﭙﺮﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻫﺎﯾﻢ ﺑﺎ
🌸🍃🌼
🍃🌼
🌼
#رمان_عاشقانه_مذهبی_مقتدا
#قسمت_سی_و_دوم
ﺳﺮﻡ ﺭﺍ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﻦ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ . ﺩﺭﺑﺎﺭﺵ ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ .
ﭘﺪﺭ ﯾﮑﻪ ﺧﻮﺭﺩ : ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﯾﺪ ﭘﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺶ ﻭﺍﯾﺴﯽ . ﻣﻄﻤﺌﻨﯽ؟
– ﺁﺭﻩ . ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ .
– ﭘﺲ ﺑﺮﯾﺪ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻕ ﺣﺮﻓﺎﺗﻮﻧﻮ ﺑﺰﻧﯿﺪ !
ﺁﻗﺎﺳﯿﺪ ﺟﻠﻮ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯾﯽ ﺍﺵ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ . ﻫﺮﺩﻭ ﺭﻭﯼ ﺗﺨﺖ ﻧﺸﺴﺘﯿﻢ، ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺳﮑﻮﺕ ﮔﺬﺷﺖ . ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺁﻗﺎﺳﯿﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻣﻄﻤﺌﻨﯿﺪ؟
– ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻬﺶ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ؛ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﻪ ﺑﯿﻔﺘﻪ . ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ ﺍﯾﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺭﻭ ﮔﺮﻓﺘﻢ .
– ﻣﻦ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻣﺎﺩﯼ ﭼﯿﺰ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ !
– ﻋﯿﺒﯽ ﻧﺪﺍﺭﻩ . ﻣﻨﻢ ﺗﻮﻗﻌﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ . ﻓﻘﻂ ﯾﻪ ﺷﺮﻁ ﺩﺍﺭﻡ .
– ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ !
– ﺑﺪﺍﯼ ﻋﻘﺪ ﺑﺮﯾﻢ ﺷﻠﻤﭽﻪ !
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺭﯾﺰﯼ ﺯﺩ : ﭘﺲ ﻣﯿﺨﻮﺍﯾﻦ ﻫﻤﺴﻨﮕﺮ ﺑﺎﺷﯿﻦ !
– ﺍﻥ ﺷﺎﺀﺍﻟﻠﻪ .
# ﮔﺮﻩ _ ﺯﻟﻒ _ ﺧﻢ _ ﺍﻧﺪﺭ _ ﺧﻢ _ ﺩﻟﺒﺮ _ ﻭﺍ _ ﺷﺪ
# ﺯﺍﻫﺪ _ ﭘﯿﺮ _ ﭼﻮ _ ﻋﺸﺎﻕ _ ﺟﻮﺍﻥ _ ﺭﺳﻮﺍ _ ﺷﺪ …
#ادامه_دارد...
📚 #از_داستانهای_نازخاتون
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
🆔 @emamzaman
🌼
🍃🌼
🌸🍃🌼
May 11
🥀 امام زمان (عج) 🥀
🌺🍃🌺 🍃🌺 🌺 #فرقه_ضاله_یمانی #قسمت_پنجم ❌ادعای سیادت❌ احمد اسماعیل گاطعی با وجود آنکه سید نیست، ادعا
🌺🍃🌺
🍃🌺
🌺
#فرقه_ضاله_یمانی
#قسمت_ششم
❌صاحبنفس مطمئنه❌
گاطعی بارها در سخنرانی خود ادعا میکند: «من مایه رحمتم برای اسلام، بلکه برای اهل زمینم، اهلبیت(ع) هرکجا بروم، همواره با من هستند و صریحاً میگویم که خدواند مرا برگزیده است؛ صاحبنفس مطمئنه به من متصل شده و خود صاحبنفس مطمئنه شدهام. من میخواهم شیعیان را متحد کنم از عالم و عامی؛ من آمادگی دارم حقایق را برای همه روشن کنم، و بهصورت سیاهوسفید نشان دهم. خدا نور است و کلام او نور است. درعینحال هیچ ادعایی هم ندارم!»
❌ادعای ارتباط با امام زمان(عج)❌
وی در سخنرانیها و بیانیههایش ادعاهای گوناگونی در خصوص ارتباط با امام زمان (ع) مطرح کرده است:
👈ادعای دیدار امام زمان(عج) در عالم خواب
👈بهطور مکرّر مانند ادعای خواب دیدن امام زمان (عج) در حرم سید محمد فرزند امام هادی(ع) که در این دیدار به وی امر میشود به زیارت عسکریین رود.
👈 ادعای دیدار امام(ع) در بیداری که حضرت نسبت به انحرافات عملی و مالی حوزههای علمیه به ویژه حوزه نجف به وی هشدار میدهد و مدعی است از آن تاریخ به بعد تحت تربیت ویژه امام(ع) قرارگرفته است.
👈همچنین مدّعی است امام وی را امر به ورود به حوزه علمیه کرده و به وی مأموریت داده انحرافات حوزه را عنوان کند!
👈 ادّعا دارد در شعبان سال ۱۴۲۰ ه.ق (۱۳۷۸ ش)، امام زمان را برای دومین بار در بیداری کنار حرم امام حسین (ع) ملاقات کرده و به وی دستور داده به نجف رفته و دعوتش را علنی کند.
#ادامه_دارد ...
📚منابع:
1⃣ روایت از سفینه البحار به نقل از حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف و معاریف، ۱۳۷۶، ج 10، ص 617.
2⃣ غیبه نعمانی، ص 163؛ بحارالانوار، ج 52، ص 75
3⃣حیدری آل کثیری، محسن؛ حیدری چراتی، حجت، بررسی جریان جدید مدّعی یمانی (احمدالحسن)، مجله انتظار شماره 34، بهار 1390.
4⃣ علیاکبر مهدی پور، بررسی چند حدیث شبههناک، فصلنامه انتظار، شماره 14.
5⃣حیدری آل کثیری، محسن، بررسی جریان جدید مدّعی یمانی (احمدالحسن)، مجله انتظار شماره 34، بهار 1390.
6⃣منتخب الانوار تألیف السید علی بن عبدالکریم بن عبدالحمید النیلی النجفی، صفحه 343.
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
🆔 @EmamZaman
🌺
🍃🌺
🌺🍃🌺
#مهدی_شناسی 🌺🍃
#زندگی_نامه 🌸🍂
🌙حجت خدا🌔
🎍 #قسمت_چهارم
روزی عثمان بن سعید بن عمری به همراه حدود
چهل نفر از بزرگان شیعه به حضور امام عسکری
علیه السلام رسیدند تا درباره جانشین آن حضرت
سؤال کنند و در آینده از ایجاد اختلاف در مسئله
امامت جلوگیری کنند. راوی می گوید: وقتی
عثمان بن سعید به حضرت عسکری علیه السلام
گفت: آمده ایم تا درباره مطلب مهمی که شما به
آن آگاه ترید از شما سؤال کنیم، حضرت عسکری
علیه السلام فرمودند: بنشین عثمان.🌾
پس از ساعتی امام علیه السلام فرمودند: آیا می خواهید بگویم به چه منظوری آمده اید؟ همه گفتند: ای فرزند رسول خدا، بفرمایید.🌜
آنگاه حضرت فرمودند: آمده اید تا درباره حجت
خدا و امام پس از من بپرسید. همه گفتند: آری.
در این لحظه ناگهان پسری که چهره درخشانی
چون ماه داشت و از هر حیث به امام عسکری
علیه السلام شبیه بود وارد شد. حضرت فرمودند:
بعد از من پیشوای شما و جانشینم این فرزند من
است. مواظب باشید پس از من در دین دچار
آشفتگی نشوید…🌕
✨💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖✨
🆔 @emamzaman
#شهیدان
☺️ لبخند بزن رزمنده
✍ #ڪی_با_حسین_ڪار_داشت 😎😇
یڪ قناسہ چی ایرانی ڪہ بہ زبان عربی مسلط بود اشڪ عراقیها را در آورده بود .
با سلاح دوربین دار🎥 مخصوصش چند ده متری خط عراقیها ڪمین ڪرده بود و شده بود عذاب عراقیها‼️
چہ می ڪرد؟
بار اول بلند شد و فریاد زد : 📣
" ماجد ڪیہ ؟ " یڪی از عراقیها ڪہ اسمش ماجد بود ، سرش را از ﭘس خاڪریز آورد بالا و گفت : " منم"
ترق 😁😁
ماجد ڪلہ ﭘا 👣شد و قل خورد آمد ﭘای خاڪریز و قبض جناب عزراییل را امضا ڪرد !
دفعہ بعد قناسہ چی فریاد زد : 📣
" یاسر ڪجایی ؟"
و یاسر هم بہ دستبوسی مالڪ دوزخ شتافت !
چند بار این ڪار را ڪرد تا اینڪہ بہ رگ غیرت یڪی از عراقیها بہ نام جاسم برخورد .
فڪری ڪرد و بعد با خوشحالی بشڪن زد و سلاح دوربین داری ﭘیدا ڪرد و ﭘرید رو خاڪریز و فریاد زد : 😀📣
" حسین اسم ڪیہ ؟ " و نشانہ رفت .
اما چند لحظہ ای صبر ڪرد و خبری نشد .
با دلخوری از خاڪریز سر خورد ﭘایین .
یڪ هو صدایی از سوی قناسہ چی ایرانی بلند شد :
🗣" ڪی با حسین ڪار داشت ؟؟"
جاسم با خوشحالی هول و ولا ڪنان رفت بالای خاڪریز و گفت: " من❗️" 👻
ترق‼
جاسم با یڪ خال هندی بین دو ابرو خودش را در آن دنیا دید ! 😁😉😂😂😂
#دوست_شهید_من
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
🆔 @emamzaman
🎉🎉🎉
🎉🎉
🎉
#معرفی_امامان
#امام_اول
🌸 امام اول ما شیعیان حضرت امام علی علیه السلام 🌸
📝خلاصه زندگینامه حضرت امام علی (ع) از ولادت تا شهادت
#قسمت_اول
زندگی نامه امام علی (ع) از ولادت ایشان در خانه کعبه آغاز و به شهادت ایشان در محراب مسجد ختم می شود. زندگی نامه امام علی بسیار آموزنده است.
امام علی (ع) امام اول شیعیان و نخستین کسی است که به پیامبر (ص) ایمان آورد. زندگی نامه امام علی (ع) سرشار از رشادت هایی است که در راه اسلام داشته و در نهایت نیز به دلیل کینه توزی دشمنان اسلام در محراب مسجد به شهادت رسید.
🎊ولادت امام علی (ع)
تولد امام علی (ع) روز سیزدهم ماه رجب سال سیام عام الفیل، در خانه کعبه اتفاق افتاده است. ماجرای تولد امام علی (ع) از این قرار است که فاطمه بنت اسد به هنگام درد زایمان راه مسجدالحرام را در پیش گرفت و خود را به دیوار کعبه نزدیک ساخت و چنین گفت:
«خداوندا! به تو و پیامبران و کتابهایی که از طرف تو نازل شده اند و نیز به سخن جدم ابراهیم سازنده این خانه ایمان راسخ دارم. پرودگارا! به پاس احترام کسی که این خانه را ساخت و به حق کودکی که در رحم من است، تولد این کودک را بر من آسان فرما!»
لحظه ای نگذشت که دیوار جنوب شرقی کعبه در برابر دیدگان عباس بن عبدالمطلب و یزید بن تعف شکافته شد. فاطمه وارد کعبه شد و دیوار به هم پیوست. فاطمه تا سه روز در خانه کعبه بود و نوزاد خویش را به دنیا آورد. سپس از همان شکاف دیوار که دوباره گشوده شده بود بیرون آمد و بر اساس پیامی که از غیب شنیده بود نام فرزندش را «علی» گذاشت.
#ادامه_دارد...
📚مجله اینترنتی ستاره
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
🆔 @EmamZaman
🎉
🎉🎉
🎉🎉🎉
به نام خدا
#پیامبر_اسلام_در_قرآن
✅ منظور از #امي_بودن_پيامبر چيست؟آيا پيامبر بي سواد بوده است؟
❓آیا پیامبر خود خواندن و نوشتن میدانست؟
در این باره نظرات متفاوتی وجود دارد که اصلی ترین آن ها:
۱- هرگز چیزی ننوشنه و به کتابی ننگریسته
۲- از دنیا نرفته مگر اینکه هم خوانده اند هم نوشته اند
۳- بی واسطه با دستان خودشان [در ایام بعثت]نوشته اند
بیشتر مسلمانان به احتمال اول اعتقاد دارند.
همچنین خاورشناسان از جمله رژی بلاشر بر این عقیده اند که حضرت محمد(ص)هرگز از چنین آشنایی برخوردار نبوده است.
این نظر اشتقاق واژه "امّی"است به ویژه در تعبیر"النَّبيُ الاُمّي" [اعراف١٥٧و١٥٨] به معنی کسی که خواندن و نوشتن نمیداند.
اما باید توجه داشت کلمه "امّي" در بسیاری از آیات از جمله [۷۸بقره، ۲۰و۷۵آل عمران] به معنی عرب های مشرک است.در تفسیر طبری اخبار فراوانی است که به ابن عباس نسبت داده شده و تایید کننده این معناست.
پس نبی امی به معنای پیامبر بی سواد و جاهل نیست بلکه به معنای پیامبر بت پرستان است.(طبری در ادامه سخن به این مهم میرسد که امی کسی است که مینویسد)
این توجیه در باره کلمه"امیین" ممکن است قابل قبول باشد.ولی کلمه ی"امی" در آیه:((الَّذينَ يَتَّبِعُونَ النَّبِيَّ الاُميَّ الَّذي يَجِدُنَهُ...)) وصف خود پیامبر است یعنی پیامبر اسلام خود نیز امی و نا آشنا به خواندن و نوشتن بوده و طبق آیه بر مردمی مبعوث شده که آن ها نیز خواندن و نوشتن نمیدانستند.
آنچه اساس الهی بودن قران و آسمانی بودن این کتاب مقدس را تایید میکند همین نکته است که:قران بر پیامبری امی نازل گشت و همین امیت و عدم آشنایی رسول خدا به خواندن و نوشتن بزرگترین سدی بود که میان وی و تعالیم تورات و انجیل جدایی ایجاد میکرد، و مانع از آن بود تا رسول خدا در سرمایه ی الهی خود از کتب یهود و نصاری مدد گیرد.
دلايل قطعي امي بودن(بي سواد بودن)پيامبر در پستهاي بالا ارايه گرديد.
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
🆔 @EmamZaman
🥀 امام زمان (عج) 🥀
🌸🍃🌼 🍃🌼 🌼 #رمان_عاشقانه_مذهبی_مقتدا #قسمت_سی_و_دوم ﺳﺮﻡ ﺭﺍ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﻦ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ . ﺩ
🌸🍃🌼
🍃🌼
🌼
#رمان_عاشقانه_مذهبی_مقتدا
#قسمت_سی_و_سوم
– ﻃﯿﺒﻪ … ﺑﯿﺎ ﺳﯿﺪﻣﻬﺪﯼ ﺍﻭﻣﺪﻩ !
ﻣﺜﻞ ﻓﻨﺮ ﺍﺯ ﺟﺎﯾﻢ ﭘﺮﯾﺪﻡ ﻭ ﺩﺳﺘﯽ ﺑﻪ ﺳﺮ ﻭ ﺭﻭﯾﻢ ﮐﺸﯿﺪﻡ . ﺻﺪﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﯾﺎ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﻭ ﺳﺮﺍﻏﻢ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺖ . ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻗﻢ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺁﻣﺪ ﺩﺍﺧﻞ : ﺳﻼﻡ ﺧﺎﻧﻮﻣﻢ !
– ﺳﻼﻡ … ﺧﻮﺑﯽ؟
ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﺮﺩﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺮﺣﺎﻝ ﻧﯿﺴﺖ . ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩ . ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ : ﻣﻄﻤﺌﻨﯽ ﺧﻮﺑﯽ؟
– ﺁﺭﻩ . ﺑﯿﺎ ﮐﺎﺭﺕ ﺩﺍﺭﻡ .
ﻧﺸﺴﺖ ﺭﻭﯼ ﺗﺨﺖ، ﻣﻦ ﺭﻭﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻧﺸﺴﺘﻢ . ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮ ﻋﻘﯿﻘﺶ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯿﮑﺮﺩ . ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻔﺘﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﺩﻝ ﺩﻝ ﻣﯿﮑﻨﺪ . ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﻪ ﺣﺮﻑ ﺁﻣﺪ : ﻃﯿﺒﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯿﺮﻡ . ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﻋﺰﺍﻡ ﺑﺸﻢ .
ﻧﻔﺴﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﯿﻨﻪ ﺣﺒﺲ ﮐﺮﺩﻡ، ﺑﺎﻭﺭ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩﻡ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺳﺨﺖ ﺑﺎﺷﺪ . ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﭼﻪ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻠﯽ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﻢ . ﻧﻔﺴﻢ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺯﺩﻡ : ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ !
– ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﺑﯿﺎﯼ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ؟
– ﺑﺎﺷﻪ ! ﺻﺒﺮﮐﻦ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺑﺸﻢ !
ﺩﺭﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻟﺒﺎﺱ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﯿﺪﻡ، ﺳﯿﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﻣﯿﮕﯽ؟
– ﺷﺎﯾﺪ ﻭﻟﯽ ﺍﻻﻥ ﻧﻪ .
ﺑﺎ ﺳﯿﺪﻣﻬﺪﯼ ﺍﺯ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﯾﻢ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﯿﻢ ﺑﺮﻭﯾﻢ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﮔﻔﺖ : ﮐﺠﺎ؟ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﭼﺎﯾﯽ ﻭ ﻣﯿﻮﻩ ﺑﯿﺎﺭﻡ !
ﮔﻔﺘﻢ : ﻧﻪ ﻣﻤﻨﻮﻥ . ﻣﯿﺨﻮﺍﯾﻢ ﯾﮑﻢ ﺑﺮﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ .
#ادامه_دارد...
📚 #از_داستانهای_نازخاتون
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
🆔 @emamzaman
🌼
🍃🌼
🌸🍃🌼
🥀 امام زمان (عج) 🥀
🌸🍃🌼 🍃🌼 🌼 #رمان_عاشقانه_مذهبی_مقتدا #قسمت_سی_و_سوم – ﻃﯿﺒﻪ … ﺑﯿﺎ ﺳﯿﺪﻣﻬﺪﯼ ﺍﻭﻣﺪﻩ ! ﻣﺜﻞ ﻓﻨﺮ ﺍﺯ ﺟﺎﯾﻢ ﭘﺮﯾ
🌸🍃🌼
🍃🌼
🌼
#رمان_عاشقانه_مذهبی_مقتدا
#قسمت_سی_و_چهارم
ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ . ﺩﺭﺗﻤﺎﻡ ﺭﺍﻩ ﺫﮐﺮ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ . ﺳﯿﺪﻣﻬﺪﯼ ﺍﺯ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﻡ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ .
– ﺧﺎﻧﻮﻣﻢ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﮐﻪ ! ﻣﯿﺮﻡ ﻭ ﺯﻭﺩ ﻣﯿﺎﻡ . ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺭﺍﺣﺖ . ﺑﺎﺷﻪ؟
ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻧﺶ ﻣﯿﮕﻔﺖ . ﺣﺮﻑ ﺩﻟﺶ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻮﺩ . ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﺶ ﻗﺮﻣﺰ ﺍﺳﺖ . ﭼﻤﺪﺍﻥ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﺶ ﺩﺍﺩﻡ . ﭼﻨﺪ ﻗﺪﻣﯽ ﺭﻓﺖ، ﺍﻣﺎ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ . ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﯾﺶ ﻫﺎﯾﺶ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪ . ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﺑﻐﺾ ﺁﻟﻮﺩ ﮔﻔﺖ : ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ !
ﺑﻪ ﺭﺍﻫﺶ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ . ﺣﺮﻓﯽ ﺩﺭ ﮔﻠﻮﯾﻢ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩ . ﮔﻔﺘﻢ : ﺳﯿﺪ !
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ . ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﺪ ﭘﺸﯿﻤﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﻢ . ﺑﺎ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﯽ ﻧﮕﺎﻫﻢ ﮐﺮﺩ . ﻫﺮﭼﻪ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﯾﺎﺩﻡ ﺭﻓﺖ . ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺻﻼ ﺣﺮﻓﯽ ﻧﺒﻮﺩ، ﺑﻐﺾ ﺑﻮﺩ . ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﮐﻨﻢ . ﻓﻘﻂ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﮕﻮﯾﻢ : ﻣﻨﻢ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ؛ ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ !
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺯﺩ، ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﺎﻧﻪ ﻧﻔﻬﻤﻴﺪ ﺣﺎﻝ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ …
# ﻣﺎ _ ﻧﻤﮏ _ ﺧﻮﺭﺩﻩ _ ﻋﺸﻘﯿﻢ _ ﺑﻪ _ ﺯﯾﻨﺐ _ ﺳﻮﮔﻨﺪ
# ﭘﺎﺳﺒﺎﻧﺎﻥ _ ﺩﻣﺸﻘﯿﻢ _ ﺑﻪ _ ﺯﯾﻨﺐ _ ﺳﻮﮔﻨﺪ …
#ادامه_دارد...
📚 #از_داستانهای_نازخاتون
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
🆔 @emamzaman
🌼
🍃🌼
🌸🍃🌼
🥀 امام زمان (عج) 🥀
🌺🍃🌺 🍃🌺 🌺 #فرقه_ضاله_یمانی #قسمت_ششم ❌صاحبنفس مطمئنه❌ گاطعی بارها در سخنرانی خود ادعا میکند: «م
🌺🍃🌺
🍃🌺
🌺
#فرقه_ضاله_یمانی
#قسمت_هفتم
❌ادعاها❌
👈جنجال گسترده در اعلام محل واقعی قبر حضرت زهرا(س).
👈 ادعای نمایش اسم احمد در آتشفشان!
👈مردود دانستن علم رجال و اصول فقه
این گروه برای توجیه استناد خود به روایات جعلی و همچنین ناتوانی احمد الحسن از احتجاج علمی به روش اصولی بهکلی علم رجال و اصول را بدعت و نادرست شمرده است. چراکه گاطعی میدانست اگر علوم اسلامی منبعث از قرآن و بیان معصومین را بپذیرد، دیگر نمیتواند از روایات مجهولالسند یا مجمل استفاده کند.
نکته جالب مسئله آن است که برای توجیه استناد به روایات مجعولالسند و راویان کذاب به روایات مجعول دیگری استناد میکنند و این روند بهطور مداوم ادامه دارد. مانند استناد به روایتی از «سفیان بن السمط» از امام صادق(ع) در کتاب «مختصر بصائر الدرجات» که به نقل از امام صادق(ع) آمده است: «اگر کسی به نقل از من گفت شب روز است و یا روز شب است آن را تکذیب نکن زیرا من را تکذیب کردهای!»
#ادامه_دارد ...
📚منابع:
1⃣ روایت از سفینه البحار به نقل از حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف و معاریف، ۱۳۷۶، ج 10، ص 617.
2⃣ غیبه نعمانی، ص 163؛ بحارالانوار، ج 52، ص 75
3⃣حیدری آل کثیری، محسن؛ حیدری چراتی، حجت، بررسی جریان جدید مدّعی یمانی (احمدالحسن)، مجله انتظار شماره 34، بهار 1390.
4⃣ علیاکبر مهدی پور، بررسی چند حدیث شبههناک، فصلنامه انتظار، شماره 14.
5⃣حیدری آل کثیری، محسن، بررسی جریان جدید مدّعی یمانی (احمدالحسن)، مجله انتظار شماره 34، بهار 1390.
6⃣منتخب الانوار تألیف السید علی بن عبدالکریم بن عبدالحمید النیلی النجفی، صفحه 343.
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
🆔 @EmamZaman
🌺
🍃🌺
🌺🍃🌺
🕯 #مهدی_شناسی 🌙
#زندگی_نامه
#قسمت_پنجم
🔶(دوران زندگی)
دوران زندگی امام زمان(عج) به چهار دوره تقسیم می شود:
۱ ـ از تولد تا غیبت: حضرت مهدی(عج) پس از تولد حدود پنج سال تحت سرپرستی پدر بزرگوارشان امام عسکری علیه السلام به صورت نیمه مخفی زندگی کردند. یکی از کارهای بسیار مهمی که حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در این دوره انجام دادند این بود که امام مهدی(عج) را به بزرگان شیعه معرفی کردند تا در آینده در مسئله امامت دچار اختلاف نشوند.💚
۲ ـ غیبت صغری: پس از شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در سال ۲۶۰ ق دوره غیبت صغری آغاز شد و تا سال ۳۲۹ ق ادامه پیدا کرد. در این دوره حضرت مهدی(عج) از طریق چهار نائب به ادامه امور مردم می پرداختند.💙
۳ ـ دوره غیبت کبری: این دوران از سال ۳۲۹ ق شروع شد و تا زمانی که خداوند مصلحت بدانند ادامه خواهد داشت در این دوره پاسخ به پرسش ها و احکام مردم بر عهده نایبان عام آن حضرت است و حضرت نایب خاصی برای این دوره معرفی نکرده اند.❤️
۴ ـ دوره حکومت: پس از ظهور، امام زمان(عج) بر اساس احکام اسلام حکومت واحد جهانی تشکیل خواهند داد که در سایه آن سرتاسر عالم پر از عدل و داد خواهد شد.💜
✨💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖✨
🆔 @emamzaman
🥀 امام زمان (عج) 🥀
🎉🎉🎉 🎉🎉 🎉 #معرفی_امامان #امام_اول 🌸 امام اول ما شیعیان حضرت امام علی علیه السلام 🌸 📝خلاصه زندگینام
🎉🎉🎉
🎉🎉
🎉
#معرفی_امامان
#امام_اول
🌸 امام اول ما شیعیان حضرت امام علی علیه السلام 🌸
📝خلاصه زندگینامه حضرت امام علی علیه السلام از ولادت تا شهادت
#قسمت_دوم
💖کودکی امام علی (ع)💖
حضرت علی (ع) تا 3 سالگی نزد پدر و مادرش بسر برد و پیامبر اکرم (ص) وی را از بدو تولد تحت تربیت غیرمستقیم خود قرار داد. تا آن که خشکسالی عجیبی در مکه واقع شد و ابوطالب عموی پیامبر، با چند فرزندی که داشت با هزینه سنگین زندگی روبرو شد. رسول اکرم (ص) با مشورت عموی خود عباس توافق کردند که هر یک از آنان فرزندی از ابوطالب را به نزد خود ببرند تا گشایشی در کار ابوطالب باشد. عباس، جعفر را و پیامبر (ص)، علی (ع) را به خانه خود بردند.
💚امام علی (ع) در زمان بعثت💚
پس از وحی خدا و برگزیده شدن حضرت محمد (ص) به پیامبری و سه سال دعوت مخفیانه، سرانجام پیک وحی فرا رسید و فرمان دعوت همگانی داده شد. در این میان تنها حضرت علی (ع) مجری طرحهای پیامبر (ص) در دعوت الهی اش و تنها همراه و دلسوز آن حضرت در ضیافتی بود که وی برای آشنا کردن خویشاوندان خویش با اسلام و دعوتشان به دین خدا ترتیب داد. در همین ضیافت پیامبر (ص) از حاضران سؤال کرد: چه کسی از شما مرا در این راه کمک می کند تا برادر و وصی و نماینده من در میان شما باشد؟ فقط علی (ع) پاسخ داد: ای پیامبر خدا! من تو را در این راه یاری می کنم. پیامبر (ص) بعد از سه بار تکرار سوال و شنیدن همان جواب فرمود: ای خویشاوندان و بستگان من، بدانید که علی (ع) برادر و وصی و خلیفه پس از من در میان شماست.
#ادامه_دارد...
📚مجله اینترنتی ستاره
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
🆔 @EmamZaman
🎉
🎉🎉
🎉🎉🎉
لباس شهادت.mp3
1.17M
#شهیدان
🌹لباس شهادت 🌹
🌸روایت زیبا از
#استاد_پناهیان ....
✅ لباس بپوشی برای فخر به مردم خدا بهت نگاه نمیکنه..
🌸 خیلی زیباست 👌😊
پیشنهاد میکنم حتما" بشنوید
#دوست_شهید_من
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
🆔 @emamzaman
هدایت شده از 🥀 امام زمان (عج) 🥀
🌹یابن الحسن...
روزِ ما و شبِ ما،خوردْ گره با خال لبت..🌸
صبح باذکر سلام..شب با دعای فرجت..🌺
به رسم هرشب..ورق میزنیم برگی از دفتر انتظار را:
الهی عظم البلا..⚡️
🌷از امام صادق (ع) روايت شده :
هركه چهل صبحگاه اين عهد را بخواند،
از #يـــــــاوران قائم ما باشد،
و اگـــــر پيش از ظهور آن حـضـرت از دنــيا برود ، خدا او را از قــبـر بيرون آورد! كه در خدمت آن حضرت باشد،و حق تعالى بر هر كــــلمه هزار حسنه به او كرامت فرمايد،و هزار گناه از او محو سازد،و آن عــهـــد اين است:
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
✨اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.✨
✨اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.✨
✨اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ،✨
✨وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ،
وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.✨
🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
#دعای_عهد 📿
❤️کانال امام زمان (عج)❤️
🌙💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَــرَج💖🌙
🍀🌷 @EmamZaman 🌷🍀
🥀 امام زمان (عج) 🥀
🌸🍃🌼 🍃🌼 🌼 #رمان_عاشقانه_مذهبی_مقتدا #قسمت_سی_و_چهارم ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ . ﺩﺭﺗﻤﺎﻡ ﺭﺍﻩ ﺫﮐﺮ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ . ﺳﯿﺪ
🌸🍃🌼
🍃🌼
🌼
#رمان_عاشقانه_مذهبی_مقتدا
#قسمت_سی_و_پنجم
ﺭﻭﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺑﺎﺏ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ . ﺳﯿﺪ ﺍﺫﻥ ﺩﺧﻮﻝ ﺧﻮﺍﻧﺪ، ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺷﻨﯿﺪﻡ . ﻋﺒﺎﺭﺍﺕ ﻫﺮﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﺳﯿﺪﻣﻬﺪﯼ ﻣﯽ ﺷﮑﺴﺘﻨﺪ . ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ . ﺍﺯ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻭ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻡ ﮔﺮﻓﺖ . ﻭﺍﺭﺩ ﺣﺮﻡ ﮐﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺻﻼ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﻧﺒﻮﺩ . ﻣﻦ ﻫﻢ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯼ ﻣﻌﻨﻮﯼ ﺧﺎﺻﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﻓﺮﻕ ﻣﯿﮑﺮﺩ . ﺍﺻﻼ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺍﻃﺮﺍﻓﺶ ﻧﺒﻮﺩ . ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﻨﺒﺪ ﻃﻼﯾﯽ ﺣﺮﻡ ﺩﻭﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺫﮐﺮ ﻣﯿﮕﻔﺖ، ﺳﻼﻡ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﺷﻌﺮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪ . ﺩﺳﺘﺶ ﻫﻨﻮﺯ ﺭﻭﯼ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﺵ ﺑﻮﺩ . ﺭﻭﺑﺮﻭﯼ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻓﻮﻻﺩ ﻧﺸﺴﺘﯿﻢ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﻭ ﺯﯾﺎﺭﺗﻨﺎﻣﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﯾﻢ . ﺻﺪﺍﯼ ﺍﺫﺍﻥ ﻣﻐﺮﺏ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺻﺤﻦ ﭘﯿﭽﯿﺪ، ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺵ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺷﺪ . ﺻﺪﺍﯼ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﺁﻫﻨﮕﯿﻨﺶ ﺭﺍ ﺷﻨﯿﺪﻡ : ﻫﻤﻪ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺻﻒ ﺑﺴﺘﻦ / ﮐﻪ ﺍﺫﺍﻥ ﺑﮕﻪ ﻣﻮﺫﻥ ﺯﺍﺩﻩ …
ﺑﻠﻨﺪﺗﺮ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ : ﮐﻮﻟﻪ ﺑﺎﺭ ﻏﺼﻪ ﺑﺮﺩﻥ ﺩﺍﺭﻩ / ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻧﺎﺕ ﺳﭙﺮﺩﻥ ﺩﺍﺭﻩ / ﺑﺎ ﯾﻪ ﺳﯿﻨﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺳﻮﺯ ﻭ ﮔﺪﺍﺯ / ﺁﺏ ﺳﻘﺎﺧﻮﻧﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺩﺍﺭﻩ …
ﺑﯿﻦ ﻫﺮ ﻣﺼﺮﺍﻉ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﮑﺴﺖ . ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﺗﮑﺎﻥ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ …
# ﺑﺴﺘﻪ _ ﺍﻡ _ ﺩﺭ _ ﺧﻢ _ ﮔﯿﺴﻮﯼ _ ﺗﻮ _ ﺍﻣﯿﺪ _ ﺩﺭﺍﺯ
# ﺁﻥ _ ﻣﺒﺎﺩﺍ _ ﮐﻪ _ ﮐﻨﺪ _ ﺩﺳﺖ _ ﻃﻠﺐ _ ﮐﻮﺗﺎﻫﻢ …
#ادامه_دارد...
📚 #از_داستانهای_نازخاتون
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
🆔 @emamzaman
🌼
🍃🌼
🌸🍃🌼