.
#زبانحال_با_حضرت_عباس
#حضرت_ام_البنین سلام_الله_علیها
به تیغی حیف گیسویت گُسستند
دو بازویت دو بازویت گسستند
از آنجایی که من بوسیده بودم
بمیرم هر دو اَبرویت گسستند
****
انیس گریههایم را گرفتند
توانِ دست و پایم را گرفتند
کمانی تر شدم از زینب افسوس
سرِ پیری عصایم را گرفتند
*
بهارم را چِسان پاییز و کردند
دلم را از غمت لبریز و کردند
سرت ای کاش رویِ نیزه میماند
تو را از مرکبی آویز و کردند
****
غمت راهِ نفس بر سینه بسته
تَرَک بر چهرهی آئینه بسته
زِ بسکه خاک و بر سر ریختم من
ببین عباس دستم پینه بسته
****
از آن سرو علی بنیاد و صد حیف
از آن قامت از آن شمشاد و صد حیف
دو دستی که عصای پیریم بود
خداوندا زِ تَن اُفتاد و صد حیف
#دکتر_حسن_لطفی✍
.
.
#حضرت_عباس
قمر العشیره
باران که می بارد پریشانم
حال خودم را خوب می دانم
ابری ترین باران پنهانم
من روضه خوانم روضه می خوانم
در بین ساحل موج غم افتاد
در علقمه مشک و علم افتاد
دستی قلم نذر حرم افتاد
همناله با ذکر عمو جانم
بغضی میان هر گلو لرزید
در دست ساقی تا سبو لرزید
با العطش قلب عمو لرزید
من هم به فکر داغ طفلانم
تا بر سرِ فرقش عمود آمد
روی لبش ذکر سجود آمد
از خیمه ها تا بوی دود آمد
فریاد زد میسوزد این جانم
روی زمین بال و پرش می ریخت
ذره به ذره پیکرش می ریخت
با تیرها چشم ترش می ریخت
یاد خسوف ماه تابانم
با سوز آهی آتشین از راه
همناله با امّ البنین از راه
زهرا رسیده دلغمین از راه
مادر رسید و دید گریانم
در گریه ام گل کرد لبخندم
وقتی به من می گفت "فرزندم"
خود را به پای مادر افکندم
از راه آمد عید قربانم
نور خدا دست هوَس افتاد
شیر حرم کنج قفس افتاد
عباس آخر از نفس افتاد
دیگر چه شد شاعر ؟؟ نمی دانم
#اسماعیل_شبرنگ
.
ما آمده ایم ، به شوق احسانِ شما
سر تا به قدم ، به امر و فرمانِ شما
داریم همه ، چشم شفاعت به امید
در روز جزا ، دست به دامان شما
استاد عزیزم
#حاج_رضا_فلاح(امین)
#کانال_غریب_آشنا
@gharibe_ashena_mobasheri313
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
خیره ماندهِ نگاه آخرِ من
تا زیارت کند عزیزش را
تا که خانم بیاید و بنهد
سرِ زانو سر کنیزش را
من که یک عمر را مسلمانِ
خدمتِ بچه هایِ فاطمه ام
لطفِ مولا علی بزرگم کرد
این که من خاک پایِ فاطمه ام
خاکم اما در آسمانِ ادب
قرصِ ماهی و کوکبی دارم
هر چه دارم قسم به خانمی اش
از کراماتِ زینبی دارم
روز اول که درب این خانه
قامتم پیشِ مقدمش تا شد
تا کشیدم به دیده چادرِ او
رو به چشمم درِ جنان وا شد
چشمم از اشک شوق پُر می شد
تا که مولا مرا دعا می کرد
خانه داریِ پایتختِ کرم
نفسم را پُر از خدا می کرد
تا که یک وقت یاد و خاطره ی
مادر آتش به سینه ها نزند
عرض کردم به محضر مولا
که مرا فاطمه صدا نزند
بی کرانِ ارادت و ادبم
در دو عالم گره گشایم شد
که علی چهار دفعه بابا و
نامِ ام البنین برایم شد
چهار تا یل، چهار تا عاشق
در نگاهِ علی مذاب شده
چهار تا مرد ، چهار روح ادب
خاکِ راهِ ابوتراب شده
چهار سربازِ سر به زیرِ حرم
نوکرِ محض در برِ زینب
که گره زد خدا به غیرتشان
گرهِ زیرِ معجرِ زینب
چهار شیرِ نبردِ دریادل
که ز دستِ کریم مست شدند
چهار سرمستِ جامِ لطفِ حسن
که همیشه خدا پرست شدند
بین این چهارتا که عیسایند
یک نفر هست که مسیحا شد
بین این چهارتا اباالفضلم
آنقدر نوکر است آقا شد
پای درسِ امام هایِ خودش
سیزده ساله بود عالم شد
آنقدر از حسین نور گرفت
لقبش ماهِ آل هاشم شد
نذر کردم که تا ابد بشود
خادمِ منحصر به فرد حسین
که دو تا بازویِ علمگیرش
همه جا می خورد به درد حسین
وقت راهیِ کربلا شدنش
نَبَرَد تا که بچه هایش را
امر کردم که بی پِسر برود
تا نگیرند دست و پایش را
با خودش بی برادرانش تا
خلوت عاشقانه ای دادم
وسطِ تیغِ ابروانش را
بوسه ی مادرانه ای دادم
پسرِ قد رشیدِ حیدری ام
غم نبینند دختران حسین
حامی قدُّ و قامتِ زینب
جانِ من ، جان تو و جان حسین
با نگاهِ پُر از سفارشِ من
کاروانِ فراق راهی شد
تا رقیه نشست بر دوشش
پیشِ چشمم چه دلبخواهی شد
خیسِ باران ز هجر روی حسین
گرمِ ذکر و دعا شدن سخت است
از نگاهِ حسین جان خودش
یک نفس هم جدا شدن سخت است
روزگاری گذشت و بی خبری
بینِ این خانه مو سپیدم کرد
تا شنیدم که کاروان آمد
در مدینه پر از امیدم کرد
تا رسیدم کنارِ دروازه
قامتم زیر بار غم تا شد
چقدر قافله عوض شده ست
چشم دلواپسم که دریا شد
زینبِ زارِ مو سپید شده
ازحسینم فقط خبر آورد
گفت مادر ولی زمین افتاد
از ابالفضل یک سپر آورد
گفت مادر گرفت عاشورا
از تنِ زینبت توانش را
ماه و خورشیدِ نیزه ها کردند
هر کدام از برادرانش را
گفت مادر تنِ اباالفضلت
سخت رویِ زمین فرود آمد
تا همانجا که بوسه می دادی
ترکِ ضربه ی عمود آمد
گفت که از زلالِ آب فرات
نه فقط کودک رباب نخورد
رفت سقا لب شریعه ولی
لب او جرعه ای از آب نخورد
گفت مادر بدون دستانش
تو نبودی چه بر سرم آمد
من خودم کربلا و تا کوفه
دست در دست معجرم آمد
گفت مادر گلِ امیدِ مرا
بینِ گودال پرپرش کردند
چقدر زخم خورد تا آخر
با لب تشنه بی سرش کردند
آنقدر زد به روی سر تا که
زخم پیشانیش دهان وا کرد
گفت مادر سرِ حسین مرا
پیش چشمم کسی به نی جا کرد
از همان لحظه همره زینب
بانیِ گریه ی مدینه شدم
از همان لحظه مثل عباسم
زار و شرمنده ی سکینه شدم
✍ #محمد_مبشری
#کانال_غریب_آشنا
@gharibe_ashena_mobasheri313
#سردار_دلها
#سردار_حاج_قاسم_سلیمانی
اندوه دوباره می چکید از جسمش
شاید دل پاره می چکید از جسمش
پیراهن سبزش آسمانی شده بود
از بسکه ستاره می چکید از جسمش
از بام مناره ها شنیدیم تورا
در باور خود غلط کشیدیم تو را
چشمان خدا از غم تو خیس شده است
روزی که میان شعله دیدیم تو را
#کانال_غریب_آشنا
#محمد_مبشری
@gharibe_ashena_mobasheri313
#سپهبد_شهید_قاسم_سلیمانی
#سومین_سالگرد #حاج_قاسم
تقدیم به #سردار_دلها
با حالِ خوش گذشتی از این دنیا
هرچند پاره پاره و خون آلود
با پیکری رها شده در آتش
خاکستر تو بود که می شد دود
بعد از تو شهر غرق محرم بود
محوِ سکوت و حیرت و ماتم بود
شهری که در نبودِ تو جان می داد
در کوچه های مرده و بغض آلود
تو کوه غیرتِ شهدا هستی
ای ساحل نگاه تو ناآرام
دریایِ غم تویی پدرِ امواج!
در تو خلاصه بود هزاران رود
بالا بلند ماه تمامی که
در روی تو عیان شده معنی ها
روز صعودِ سرخ تو رفت اما
هرگز نشد غمت به زمان محدود
خورشیدِ جاودانه ی این قرنی
شرقی ترین ترانه ی این قرنی
آیی تو از بهشت چو ابراهیم
برگشت اگر ز قعر زمان نمرود
ای خاستگاه واقعی ایمان
ای اعتقادِ ماندنی تاریخ
ای زندگی به روی لبت جاری
ای آنکه مرگ در تو شده نابود
تشییعِ آنچنانیِ جسمت را
تاریخ هم به یاد نیاورده ست
دنیا به پیشواز می آمد هم
چیزی به قدرت تو نمی افزود
هر لاله یادگارِ نگاه توست
هر صبحِ عاشقانه پگاه توست
در قبر هم دوباره شدی "سرباز"
این آرزوی سنگ مزارت بود
دستت شبیه دستِ علمدار است
شرمنده شد ز دست تو انگشتر
هرچند ساربان نرسید آنجا
گر چه به کربلا تو رسیدی زود
#کانال_غریب_آشنا
#محمد_مبشری
@gharibe_ashena_mobasheri313
#رباعی
سردار دل ها
قاسم سلیمانی
در کشور ما عطر خوش یاس رسد
با نغمه و شور و بزم احساس رسد
این #قاسم ما بود که آمد میدان
پس وای اگر نوبت (عباس) رسد
***
حسین جعفری
eitaa.com/robaei
@robaei کانال شعر ایتاحسین جعفری
13.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎦 انتشار نماهنگ سحرِ تماشا با صدای افتخاری به یاد #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔹نماهنگ «سحرِ تماشا» با صدای علیرضا افتخاری به مناسبت گرامیداشت سومین سالگرد شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی منتشر شد.
#کانال_غریب_آشنا
@gharibe_ashena_mobasheri313
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
برگشا مُهر خموشی از زبانت ای بقیع
جای زهرا را بگو با زائرانت ای بقیع
لطف کن گم کرده ی ما را نشان ما بده
بشکن این مُهر خموشی از زبانت ای بقیع
دیده ی گریان ما را بنگر و با ما بگو
در کجا خوابیده آن آرام جانت ای بقیع
گر دهی بر من نشان از قبر زهرا تا ابد
بر ندارم سر ز خاک آستانت ای بقیع
گفت مولا راز این مطلب مگو با هیچ کس
خوب بیرون آمدی از امتحانت ای بقیع
گر نداری اذن مولا که سازی بر ملا
لااقل با ما بگو از داستانت ای بقیع
فاطمه با پهلوی بشکسته شد مهمان تو
ده خبر ما را ز حال میهمانت ای بقیع
آرزو دارد به دل "خسرو" که تا صاحب زمان
بر ملا سازد مگر راز نهانت ای بقیع
#مرحوم_سید_محمد_خسرونژاد
دیوان خسرو ( چراغ لاله ) صفحه ۴۴
#کانال_غریب_آشنا
@gharibe_ashena_mobasheri313
یک روز به هیأت سحر می آید
با سوز دل و دیده ی تر می آید
یک روز به انتقام هفتاد و دو شمس
با سیصد و سیزده نفر می آید
#عباس_احمدی
#کانال_غریب_آشنا
@gharibe_ashena_mobasheri313
4_5785174021175774404.mp3
5.53M
می گویند زنهای عرب دلشان که میگیرد، غصه که میافتد به جانشان، راه کج میکنند سوی حرم تو آقا!
مینشینند یک گوشه، چادرشان را روی صورتشان میکشند هی میگویند یا عباس ادرکنی، ادرکنی بحق اخیک الحسین.
اصلا حرمت معروف است به عقدهگشایی و باز کردن سفرهی دل...
میگویند شیعیان مدینه کارشان که گیر میکند، روزگار که سخت میگیرد، یک راست میروند پشت دیوارهای بقیع،
ستون دوم روبروی حرم نبوی آدرس مزار مادرتان است.
میروند و مادرتان را قسم میدهند به شما.
به شمایی که مشگلگشای دلهایی...
میگویند شما کاشف الکرب حسینی آقا...
میگویند هر که میرود کربلا،
غمهای دلش حواله میشود به سوی حرم شما.
عقدههای دلش باز میشود در آن صحن، دلش آرام میگیرد... یا عباس!
کربهایم را برایت آوردهام.
غصههایم را آوردهام.
نه راهی به مدینه دارم نه به کربلا.
ماندهام در این شهر پر التهاب. ماندهام در این خستگی.
نذر کردهام برای دل خستهام، نذر کردهام امروز بنشینم گوشهای و برای دل خستهام بخونم
یا کاشف الکرب عن وجه الحسین، اکشف کربی بحق اخیک الحسین
#محمد_مبشری
#کانال_غریب_آشنا
@gharibe_ashena_mobasheri313