☑️#شهادت_امام_محمد_باقر_علیه_السلام
☑️#سبک_واحد
🎤مداح :کربلایی مجتبی رمضانی
☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️
از سن کودکی شده غم آشنای من
باد خزان وزیده به دولت سرای من
بغض و شرر گرفته مسیر صدای من
بالا گرفته کار دل و گریههای من
اهل زمانه غصه به قلبم رساندهاند
بر روح و جان من غم و غربت چشاندهاند
من را به روی مرکب سمی نشاندهاند
از زهر زین اسب ورم کرده پای من
https://eitaa.com/joinchat/1603404187C159ab7ae3b
بر روی خار سخت مغیلان دویدهام
از ابن و سعد و حرمله طعنه شنیدهام
هفتاد و دو ستاره سر نیزه دیدهام
این روضههاست گوشهای از ماجرای من
بازار و ازدحام نرفته ز خاطرم
آتش ز پشت بام نرفته ز خاطرم
بزم حرام شام نرفته ز خاطرم
یادم نرفته چشم تر عمه زینبم
آتش گرفته بود پر عمه زینبم
یاد لباس شعلهوره عمه زینبم
https://eitaa.com/joinchat/1603404187C159ab7ae3b
من روضه خوان غربت عمه رقیهام
مردم شکست حرمت عمه رقیهام
آه از شب شهادت عمه رقیهام
تغییر کرده صحبت و حال و هوای من
یاد غروب کرب و بلا زار و مضطرم
آن خاطرات میگذرد از برابرم
یک عمر یاد تشنگی جد اطهرم
☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️
. به روزباشیدبااین کانال👇
══✼🍃🌹🍃✼══
#دعوتید_به_کانال ⤵️⤵️
#کانال_نوحه_و_روضه_غریب_آشنا
✍#شاعر_محمد_مبشری
https://eitaa.com/joinchat/1603404187C159ab7ae3b
══✼🍃🌹🍃✼═
هشتک کانال حذف نشود ❌❌
#روضه_امام_باقر_علیه_السلام
متن روضه ۱
🔸ذکرِ من سلام من کیست حضرت باقر
🔸حجِّ من قیام من کیست حضرت باقر
🔸اسوهیِ تمام من کیست حضرت باقر
🔸زمزمُ و مقامِ من کیست حضرت باقر
ایامِ شهادتِ یادگارِ کربلا...
امام باقرِ ...
امشب از همین جا...
یک کاروانِ دل بریم مدینه...
کنار قبر بی شمعُ و چراغِ امام باقر...
🔸یا باقر از فَرطِ غَمت افسُرده گشتیم
🔸از غُصّه جانسوزِ تو پژمرده گشتیم
🔸پنجُم امامُ و هفتمین معصوم هستى
🔸جانم فدایت پَس چِرا مَسموم هستى
🔸جِسم شَریفت از چِه كم كم آب گشته
🔸بِنگر كه صادِق از غَمت بى تاب گشته
ایام یتیمیِ امام صادقِ...
خیلی به امام صادق سخت گذشت...
اما شیعیان نگذاشتند حضرت تنها بمونه...
مدینه یک پارچه ضَجّه و ماتَم شد...
همه به امام صادق سَر سَلامتی میدادند...
میخوام بگم دلها بسوزه برای امام سجّاد...
ای کاش یک نَفر با امام سجّاد همدردی میکرد...
به جای اینکه بهش تسلیت بگن...
غُلِ جامِعِه آوردند...
دستهاش رو به گردن بَستند...
پاها رو زیر شکم شتر...
🔸پایِ تو را به ناقِهیِ رَم کرده بَست شمر
🔸از کربلا به کوفه تَن ات زین عذاب سُوخت
یک نگاه کرد به سمتِ بدنِ بابای غریبش حسین...
نزدیک بود از شدّت غم و اندوه جان بده...
یکوقت بیبی زینب عرضه داشت:
مَالي أرَاكَ تَجُودُ بِنَفْسِكَ يا بَقِیَّةَ المَاضِين
چیکار داری با خودت میکنی ای یادگارِ گذشتگان...
میبینم داری جان میدی عزیز برادرم...
فرمود عمه جان:
ببین اینها بدنهایِ نحسِ خودشون رو دَفن کردند...
اما بدن بابای غریبم حسین...
عریان و بیکفن رویِ زمین کربلا...
حسین...
🔸کَفَنی داشت زِ خاک و کفنی داشت ز خون
🔸تا نگویند حُسینِ بنِ علی، بی کفن است
🔸استخوانی اگر از سینۀ او باقی ماند
🔸آن هم از ضرب سمِّ اسب، شکن در شکن است
🏴
#روضه #شهادت_امام_باقر علیه السلام.
آقاجون امام باقر قربونت برم و قربون غربت تو برم؛ ایرونیا میگن:مثلا شهادت امام حسن میریم مدینه،شهادت امام صادق میریم مدینه،دیدید دیگه تو مجالس میگن،شهادت امام سجاد...اما شهادت امام باقر یه دونه ایرانی الان تو بقیع نیست،غربت خاصی بر بقیع حاکمه،هیچ کس نیست...آخه ایرانیان که اونجا رو رونق میدن،اگر شهادتی باشه،ولادتی باشه،ولادتش که سوم ماه صفره شهادتشم که همه ی حاجیا رفتند برای آماده شدن که برن عرفات و این ها،هیچ کس نیست.آقاجان یا امام باقر قربون غربتت بشم اما فدات بشم اگر غیر از اینه بفرمایید آقاجان! شما وقتی به شهادت رسیدید جیگرتون رو پاره پاره کردنا،شیعیان وشاگردان شما آمدند زیر بدن امامشونو گرفتند.گریه نکنید من که روضه نمیخونم که! خیالتون راحت باشه بدن امام باقر رو زمین نمانده،بدن امام باقر رو کسی عریان نکرد رو خاک گرم بذاره،خیالتون راحت باشه،به فرزندشون وصیت کردند توی همون لباسی که من به تن میکردم و نمازجمعه میخواندم کفنم کن،بعد از اینکه غسلم دادی عمامه ای که به سر میگذاشتم رو برسرم بگذار،نترسید کسی عمامه ی امام باقر رو به غارت نبرده،هیچ کس نرفت به اسبش نعل تازه بزنه بر روی بدن امام باقر بره...بریم یه سر مدینه؟یه جمله براتون میگم بعد میخوام یه خاطره از لسان امام باقر براتون بگم.گفت:ترک زبان بود، پنجره های بقیع رو گرفته هی تو سینش میزنه میگه یا امام حسن قربان غربتت برم آقا،میگفت:هی تو سینش میزد با لهجه ی آذری میگفت:یافاطمه پاشو دست بچه هات رو بگیر بیاید ایران،مردم ایران خیلی بامعرفتند،نمیگذارند شما غریب بمونید.
حدود ۳۰۰-۴۰۰امامزاده تو قم هست،نوعا رفتم دیدم یک امامزاده نیست که ضریح نداشته باشه.به امام رضا میگن غریب الغربا! از کجا بوی غربت به مشامتون میرسه؟از کجا؟! ضریح نداره؟خادم نداره؟زائر نداره؟حرمش تاریک و ظلمانیه؟غریب میخوای باید یه سر بری مدینه،از پله های بقیع بری بالا،دستت رو به این شبکه ها بگیری،هیچ اثری از قبر نمیبینی.امام باقر شما مخزن اسراری آقا،حدودا چهارسالت بوده تو کربلا،تو خیلی چیزا رو دیدی.میشه برای این مردم بگی؟مردم امام باقر داره براتون خاطره میگه،حقشو ادا کنید! آی مردم! امام باقر داره میگه ها! شما نبودید ولی من گودی قتلگاه دیدم،شما نبودید ولی من بالای تل زینبیه دیدم،شما ندیدید ولی من زندان کوفه دیدم،شما ندیدید ولی من دیدم عمه جانم رو سوار بر ناقه های بی جهاز کردند،شما ندیدید ولی من مجلس عبیدالله دیدم، شما ندیدید ولی من بازار کوفه و شام دیدم،یه حرف و تیر خلاص! آی مردم! شما ندیدید ولی من مجلس شراب دیدم،سر بریده ی جدم حسین میان تشت طلا، اون بی حیا جام شرابو سرمیکشید،مردم شما ندیدید اما من دیدم عمه جانم زینب بالای تل زینبیه... شما ندیدید ولی من دیدم یه عده رفتند به اسباشون نعل تازه زدند،به بدن مطهر جدم حسین..."
#حجت_الاسلام_سيد_حسين_مؤمني
#شهادت_امام_باقر_علیه_السلام
.
|⇦• #روضه و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام به کلام حجت الاسلام حامد کاشانی •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
امشب شبِ باب الحوائجِ ، شبِ غریبِ روحی لک الفدا .. خیلی شباهت پیدا کرده به سیدالشهدا(ع) بعضی شباهات به امیرالمومنین(ع) یکیش رو امشب بگم خدمت شما عزیزان ، ان شالله به همین زودیا از نزدیک مرقدش رو زیارت کنیم ..
آدم تو یه مسئله ای تو یه مصیبتی انقدر مصیبتی ببینه که به معصوم یه قدری نزدیک بشه .. این خیلی ویژگیِ ..
مردم دورش جمع بودن فکر کردن الان حکومتُ میگیریم ، به پول و مکنت میرسیم . این قیامم وسیله کرده بود برای خودشون ، وقتی اوضاع برگشت یکی یکی از تو مسجد رفتن ..
اینو شنیدید ، از مسجد اومد بیرون هیچ کسی دیگه نبود ، تنهایِ تنها .. حکومت در به در دنبالش بود بگیرتش ، سفیر امامه پس اگه کسی میشناختنش لوش میدادن .. کیا میشناختنُ و لو نمیدادن؟! ، اونایی که از پشت سرش تو نماز در رفتن .. ولی خیلی دور نرفتن وایسادن نگاهش میکردن اینا نقل کردن از مسجد اومد تو کوچه شانش اجلِ .. پرسه میزد بیخود از این کوچه به اون کوچه ..جایی نداشت بره .. تنها بود . اینو کی نقل کرده؟! یه نقلش از امام باقر علیه السلامِ یه نقلشم از یکی از فرماندهانی که خودش منصوب کرده و فرار کرده و از دور داره تماشا میکنه .
نگاه میکردن میدیدن مسلم از این کوچه به اون کوچه حرکت میکنه .. همه ی وجودش اضطرابه .. یکی رو پیدا کنم به امام نامه بده پیغام بده .. اینا هم دارن نگاه میکنن .. این یه شباهته! اونایی هم که به امام نامه داده بودن تو کربلا داشتن تماشاش میکردن .. غربتشُ تماشا کردن ..
از دور دارن مسلم رو نگاه میکنن ..
این آقایِ ما مسلم ابن عقیل (ع) از این کوچه به آن کوچه .. دیگه خسته شد نصف شب ، قدیما جلو دربِ خانه سکو میذاشتن اهل خانه گاهی میومدن جلو در میشستن . اومد نشست ، آبرودارِ ، دامادِ امیرالمومنینِ .. شوهر خواهرِ سیدالشهداست .. یه پیرزنی درُ باز کرد بست ، باز کرد بست (اجازه بدید اینجور بگم دیدی یه وقت چهار تا جوان میان جلو خونه ت حرکتِ خلافِ هنجار انجام میدن ، از پنجره نگاه میکنی که بگی پاشید برید) دید نشسته ، گفت چرا اینجا نشستی ؟! من یه زنِ تنهام ، آبرو دارم، بدِ برو دنبالِ زندگیت ..بست درُ .. باز درُ باز کرد ، گفت مرد خدا خیرت بده نمیخوره بهت برو برا من حرف در میارن .. اسمت چیه ؟! کی هستی آخه؟! گفت من مسلم ابن عقیلم تو کوفه کسی رو ندارم .. تویِ این شهر مردتر از طوعه پیدا نشد .. گفت مسلم ابنِ عقیلی؟! سفیرِ حسین ؟!.. اهلِ تقوا بود یه اتاق جدا مسلم رو اسکان داد ازش پذیرایی کرد ، لو رفت مسلم .. حالا کی لو داد پسرِ طوعه لو داد یا همونایی که از دور داشتن نگاهش میکردن ..
کوچه شلوغ که شد دید حیفه این طوعه و خانه اش آسیب ببینه اومد بیرون ، نوشته اند یه صبح تا ظهر جنگید یه نفر آدم چقدر به امام حسین شباهت پیدا کرد یک تن مقابل لشکر ایستاد .. طعنه زدن ،خندیدن ،تیر زدن ،از بالای پشت بام سنگ زدن ، لبِ مبارکش شکافت .. من هرجاش رو بخوام گریز بزنم با کربلا نسبت برقرار کرد.. تشنه ست ..
یک صبح تا ظهر جنگید دیگه خونی نماند به این بدن .. اینا گفتن امان بهت میدیم .. گفت شاید امان بدن بتونم یه فرصتی پیدا کنم یکی رو بفرستم سراغِ سیدالشهدا (ع) .. قبول کرد دستاشُ ببندن از اینجا به بعد شباهت با امیرالمومنینم پیدا کرد .. برا غربتت بمیرم که تو اون وضع عبیدالله ملعون داشت ناسزا میگفت مسلم میگشت به کدومِ اینا میشه یه جمله وصیت کرد ..
زینب داره میاد، خیلی شباهت به سیدالشهدا علیه السلام پیدا کرد ، توانشُ ندارم بگم ، به امیرالمومنینم شبیه شد ، غریب شد دستاشُ بستن ،به یه زن پناه برد .. تویِ کوفه هیچ کس جز یک زن ازش حمایت نکرد ، یا زهرا ..
وقتی ریختن تو کوچه هیچ کسی جلو نیامد .. فقط یه زن آمد جلو .. یه جمله دیگه بگمُ شما رو به خدا بسپرم .. اسم حضرت زهرا سلام الله رو میبرم به ما روزیِ اشک بده ..
يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا ..
به امیرالمومنین گفتن این خلیفه هر کسی رو که دو سال حکومت میکرده بر میداشته اموالشُ میگرفته .. از اموالِ قنفذ چیزی کم نکرده .. صورت امیرالمومنین خیس شد .. فرمود اون لحظه ای که همه تماشا میکردن منو دوره کردن دستامُ بسته بودن ، فقط او بود که نگه داشته بود .. این جایزۀ اون ضربه ای هست که دستِ فاطمه م رو کوتاه کرد
ــــــــــــــــــ
#حجت_الاسلام_حامد_کاشانی
#روضه_حضرت_مسلم_ابن_عقیل
.
امروز شهادت امام باقر علیه السلام بود ، دو سه روز دیگه مسلم رو شهید میکنن و آقای ما بسوی کربلا حرکت میکنه...
اما حکایت سفیر امام حسین، مسلم ازمسجد اومد بیرون هیچ کسی دیگه نبود ، تنهایِ تنها .. حکومت در به در دنبالش بود بگیرتش ، سفیر امامه پس اگه کسی میشناختنش لوش میدادن .. کیا میشناختنُ و لو نمیدادن؟! ، اونایی که از پشت سرش تو نماز در رفتن .. ولی خیلی دور نرفتن وایسادن نگاهش میکردن اینا نقل کردن از مسجد اومد تو کوچه شانش اجلِ .. پرسه میزد بیخود از این کوچه به اون کوچه ..جایی نداشت بره .. تنها بود . اینو کی نقل کرده؟! یه نقلش از امام باقر علیه السلامِ یه نقلشم از یکی از فرماندهانی که خودش منصوب کرده و فرار کرده و از دور داره تماشا میکنه .
نگاه میکردن میدیدن مسلم از این کوچه به اون کوچه حرکت میکنه .. همه ی وجودش اضطرابه .. یکی رو پیدا کنم به امام نامه بده پیغام بده .. اینا هم دارن نگاه میکنن .. این یه شباهته! اونایی هم که به امام نامه داده بودن تو کربلا داشتن تماشاش میکردن .. غربتشُ تماشا کردن ..
از دور دارن مسلم رو نگاه میکنن ..
این آقایِ ما مسلم ابن عقیل (ع) از این کوچه به آن کوچه .. دیگه خسته شد نصف شب ، قدیما جلو دربِ خانه سکو میذاشتن اهل خانه گاهی میومدن جلو در میشستن . اومد نشست ، آبرودارِ ، دامادِ امیرالمومنینِ .. شوهر خواهرِ سیدالشهداست .. یه پیرزنی درُ باز کرد بست ، باز کرد بست (اجازه بدید اینجور بگم دیدی یه وقت چهار تا جوان میان جلو خونه ت حرکتِ خلافِ هنجار انجام میدن ، از پنجره نگاه میکنی که بگی پاشید برید) دید نشسته ، گفت چرا اینجا نشستی ؟! من یه زنِ تنهام ، آبرو دارم، بدِ برو دنبالِ زندگیت ..بست درُ .. باز درُ باز کرد ، گفت مرد خدا خیرت بده نمیخوره بهت برو برا من حرف در میارن .. اسمت چیه ؟! کی هستی آخه؟! گفت من مسلم ابن عقیلم تو کوفه کسی رو ندارم .. تویِ این شهر مردتر از طوعه پیدا نشد .. گفت مسلم ابنِ عقیلی؟! سفیرِ حسین ؟!.. اهلِ تقوا بود یه اتاق جدا مسلم رو اسکان داد ازش پذیرایی کرد ، لو رفت مسلم .. حالا کی لو داد پسرِ طوعه لو داد یا همونایی که از دور داشتن نگاهش میکردن ..
کوچه شلوغ که شد دید حیفه این طوعه و خانه اش آسیب ببینه اومد بیرون ، نوشته اند یه صبح تا ظهر جنگید یه نفر آدم چقدر به امام حسین شباهت پیدا کرد یک تن مقابل لشکر ایستاد .. طعنه زدن ،خندیدن ،تیر زدن ،از بالای پشت بام سنگ زدن ، لبِ مبارکش شکافت .. من هرجاش رو بخوام گریز بزنم با کربلا نسبت برقرار کرد.. تشنه ست ..
یک صبح تا ظهر جنگید دیگه خونی نماند به این بدن .. اینا گفتن امان بهت میدیم .. گفت شاید امان بدن بتونم یه فرصتی پیدا کنم یکی رو بفرستم سراغِ سیدالشهدا (ع) .. قبول کرد دستاشُ ببندن از اینجا به بعد شباهت با امیرالمومنینم پیدا کرد .. برا غربتت بمیرم که تو اون وضع عبیدالله ملعون داشت ناسزا میگفت مسلم هم میگشت تا به به کدومِ اینا یه جمله وصیت کنه .. که به امام خبر برسونن مردم کوفه پیمان شکنی کردن....
ــــــــــــــــــ
#حجت_الاسلام_حامد_کاشانی
#روضه_حضرت_مسلم_ابن_عقیل
#زمینه
#شب_اول_محرم_۱۴۰۱
بسم الله الرحمن الرحیم و فدیناه بذبح عظیم
دوباره دلامون شده کربلا دوباره سر سفره زینبیم
ای عطشان کربلا وااااای راس از بدن جدا وااااای
اون آقایی که براش سینه میزنم تویی به من آشناتر از رگ گردنم تویی
بسم الله الرحمن الرحیم و فدیناه بذبح عظیم
دوباره دلامون شده کربلا دوباره سر سفره زینبیم
ای عطشان کربلا وااااای راس از بدن جدا وااااای
اون آقایی که براش سینه میزنم تویی به من آشناتر از رگ گردنم تویی
یا حسین حسین حسین حسین حسین حسین حسین
باز امشب خونه ت و در زدم من از هر چی غیر تو دل زدم
به همه خوبیات قسم رام بده با همه بدیام بازم اومدم
دانلود مداحی بسم الله الرحمن الرحیم و فدیناه بذبح عظیم بنی فاطمه
ای صد پاره پیراهن وااااای ای ارباب بی کفن وااااای
اونی که یه عمریه میمیره برات منم نگاه کن به زیر پات آقا خاک پات منم
اون آقایی که براش سینه میزنم تویی به من آشناتر از رگ گردنم تویی
بسم الله الرحمن الرحیم و فدیناه بذبح عظیم
یا حسین حسین حسین حسین حسین حسین حسین
آقا جانم حالم رو ببین میگیری دستم رو خوردم زمین
میدونی چقدر دلم تنگته بیا و بطلب برا اربعین
ای خون خدا حسین وااااای ذبح از قفا حسین وااااای
جایی که دلم براش بی قراره کربلاست به خدا شفا فقط تو غبار کربلاست
اون آقایی که براش سینه میزنم تویی به من آشناتر از رگ گردنم تویی
بسم الله الرحمن الرحیم و فدیناه بذبح عظیم
دوباره دلامون شده کربلا دوباره سر سفره زینبیم
دوباره دلامون شده کربلا دوباره سر سفره زینبیم
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
.
#شور_روضه
#امام_حسین
#حضرت_زینب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
من آه کشیدم
نمیدونی چی تو این راه کشیدم
چقدر ناله ی امّاه کشیدم
نیزه های رو تنت
دستامو برید۳
قاتلت روی سرم
نعره میکشید۳
من دوییدم حرمله
پشتم میدویید۳
پاشو داداش تو رو به
قرآن مجید۳
به همه رو زدم آخر پاشو
دست به گیسو زدم آخر پاشو
اومدم تا دم گودال اما
دیدی زانو زدم آخر پاشو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جنگ و جدال شد
دیگه دیدن تو واسم خیال شد
تشنه بودی ولی ذبحت حلال شد
حرمت نذاشتن
لگدا واسه تو صورت نذاشتن
یه دقیقه تورو راحت نذاشتن
سنگایی که میزدن
خورده به سرم۳
دست من سپر شد و
له شد سپرم۳
این بدن نداره غارت پاشو
شمر نمیکشی خجالت پاشو
مادرم اومده گودال نامرد
بسه این همه جسارت پاشو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👇
#زمینه
#شب_اول_محرم_۱۴۰۱
بسم الله الرحمن الرحیم و فدیناه بذبح عظیم
دوباره دلامون شده کربلا دوباره سر سفره زینبیم
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#امام_باقر_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#غزل_مرثیه
۳۵۱
من ز طفلی غم و اندوه مکرر دیدم
کربلا بود که لرزیدن دختر دیدم
سخت تر زآنچه حسن دیده در آن کوچه ی تنگ
من در این دشت بلا چند برابر دیدم
همره عمه به بالای بلندی رفتم
در کف شمر دنی کاکل و خنجر دیدم
موقع سوختن خیمه صدا زد عمه
زنده شد در نظرم آنچه پس در دیدم
یارب ای کاش نیاید به سر هیچ کسی
صحنه هایی که به این چشم زخون تر دیدم
عده ای در پی ششماهه به پشت خیمه
نیزه ها را به زمین در پی یک سر دیدم
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#امام_باقر_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شور
۳۵۲
بیا ببین یا حسین از نفس افتاده ام
من آن گلم که گیرِ خارو خس افتاده ام
بیا ببین از عطش شد نوهی تو هلاک
ز سوز زهر جفا شد جگرم چاک چاک
وای حسینم حسین
****
در کودکی قلب من ز داغها پاره شد
آن لحظه که سه ساله بدون گوشواره شد
دیدم به چشم ترم آتش گرفته حرم
دیدم که سیلی زدن به صورت مادرم
وای حسینم حسین
****
آن صحنه ها که دیدم از یاد من کِی رود
دیدم که سرها یکی یکی روی نِی رود
رأس علیِ اصغر به نیزه تاب میخورد
دیدم به پیش رباب حرمله آب میخورد
وای حسینم حسین
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#امام_باقر_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#زمزمه
۳۵۳
من باقر علم خدا هستم
هرلحظه در شورو نواهستم
به یاد دشت کربلاهستم
امون ازاین دل
شهرمدینه خون دل خوردم
به شانه کوه دردو غم بردم
چون لاله ای زغصه پژمردم
امون ازاین دل
ازکودکی رنج وبلا دیدم
یادم نمی رود چها دیدم
یک پیکری را زیر پا دیدم
مظلوم حسین مظلوم حسین جانم
****
دیدم که گلها همه پژمردند
نوباوه ها هریک کتک خوردند
باب مرا بخیمه آزردند
امون ازاین دل
دیدم به دست یکنفر سر بود
دیدم عدو دنبال معجر بود
دیدم که پاره گوش دختر بود
امون ازاین دل
عدو شرر به خیمه ها افروخت
دیدم که طفلی بین خندق سوخت
مظلوم حسین مظلوم حسین جانم
****
شدآسمان برسرمن آوار
وقتی که دیدم بادلی خونبار
عمه ی خود را بر سر بازار
امون ازاین دل
زنان شامی غم ما دیدند
برغربت ماهمه خندیدند
پای سر بریده رقصیدند
امون ازاین دل
دیدم سه ساله را عدو می زد
مقابل چشم عمو می زد
مظلوم حسین مظلوم حسین جانم
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
.
روضه حر ابن یزید ریاحی شب چهارم محرم ۹۹ سید مهدی میرداماد
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا رَحْمَةِ اللهِ الْوَاسِعَة وَ يَا بَابَ نِجَاتِ الاُمَة این روزها که میگذرد غرقِ حسرتم مثلِ قنوت های بدونِ اجابتم بسته ست چشم های مرا غفلتِ گناه تو حاضری منم که گرفتارِ غیبتم *مگه میشه تو روضه های جدت حاضر نباشی .. مگه میشه عزای محرم بیاد پرچمهای محرم بیاد مگه میشه نیای؟! تو صاحب عزایی .. تو حاضری اونی که غایبِ منم .. چشم بهم گذاشتیم شبِ چهارم رسید..* خالیست دستِ من به چه رویی بخوانمت دل خوش کنم به چه! به گناهم؛ به طاعتم *آره دلم خوشه، اما دلم به اعمالم خوش نیست .. عملی ندارم .. من همونی ام که از عرفه جاموندم .. من همونی ام که از شبای احیا جا موندم .. اما دلم خوشه الان عزادارِ حسینم .. دلم خوشه فاطمه منو دعا کرده .. مگه تو اون حدیث تو کامل الزیارات نفرمود بی بی دو عالم تا پیغمبر فرمود فاطمه جان یه زمانی میرسه مردم برا حسینت دورِ هم جمع میشن، یه جوری براش گریه میکنن برا عزیزان خودشون اینجوری گریه نمیکنن .. گریه برا حسینت دوا برا همه دردای منه .. اونجا بی بی یه جمله فرمود؛ فرمود بابا سلام منو به گریه کن های حسینم برسان.. بگو فردای محشر میام دستِ تک تکشونُ میگیرم ..* من هرچه دارم از تو از این دوستیِ توست *اصلاً نمیتونم فکر کنم محرمُ از تو زندگیم حذف کنم.. از قبلِ محرم هی دلشوره داشتم .. هی میگفتی امسال روضه ها چی میشن، میتونم برم برا حسین گریه کنم یا نه .. یه روز نمیتونم بدونِ حسین زندگی کنم ..* من هرچه دارم از تو، از این دوستیِ توست خیری ندیده ای تو ولی از رفاقتم امشب اومدم اعتراف کنم رفیق خوبی نبودم .. امشب اومد اعتراف کنم دلتو شکستم .. بگذر زِ رو سیاهی من ایها العزیز حالا که سویت آمده ام غرق حاجتم آن روز میرسد که فدایی تو شوم من بیقرارِ لحظۀ نابِ شهادتم بگذار با نگاهِ تو مانندِ حر شوم *امشب اجازه دارم نام حر رو ببرم؟! این صحابی و این شهیدِ در رکابِ حسین که به من و تو راه رو یاد داده .. راه رو برا منه گنهکار باز کرده ..* بگذار با نگاهِ تو مانندِ حر شوم با گوشه چشم خود برهان از اسارتم مگه نمیگن حسین کشتی نجاتِ .. مگه
ادب دومم وقتی ابی عبدالله اون جملۀ معروف رو فرمود که مادرت به عزات بشینه .. این جمله احساساتِ حر رو تحریک کرد ، تا حضرت فرمود «ثکَلتک اُمک» .. این نفرین نیست ، این ناسزا نیست .. عرب یه زمانی که میخواست اوجِ ناراحتیش رو نشون بده این جمله رو بکار میبرد .. حضرتم میدونست نقطه ای که حر رو بر میگردنه اینجاست اصلاً این حرفُ زد که حر این جواب رو بده .. تا گفت مادرت به عزات بشینه سرشُ انداخت پایین .. گفت آقاجان هر کسی غیر شما اسم مادرم رو میاورد خونش رو میریختم .. اما چه کار کنم مادرِ شما فاطمه ست .. شما فرزندِ دخترِ رسول خدایید ..* ظرف وجودِ تو زما بوده پر مادرت از روز ازل خوانده حر سنگ بُدی با نگهم دُر شدی با نفسِ مادرِ من حر شدی حضرت صدیقه تو را برگزید حر حسینی تو نه حر یزید دیدم از آغاز که یارِ منی دوستِ من در سپه دشمنی خار بُدی ، حال گل یاس باش همدم و هم سنگرِ عباس باش تو حر ریحانهی پیغمبری برای من جای علی اکبری وفای خویش را نشان میدهی در بغل حسین جان میدهی غم مخور ای عاشقِ سرمستِ من بسته شود فرق تو با دست من روضه بخوانم .. همچین که حر افتاد رو زمین لحظه های آخر .. یه لحظه به خودش اومد دید رو خاک داره میغلته .. فرقِ سرش شکافته نفس های آخرِ .. به خودش نهیب زد نکنه توقع داری حسین بیاد بالاسرت .. آخه شنیده بود بعضیا رو ابی عبدالله خودش میره بالاسرشون .. بعضی از شهدا رو ابی عبدالله رفت بالاسرشون نزدیک به نه شهید خودِ ابی عبدالله اومد بالاسرشون، یکی از شون شهدایی که خودِ الی عبدالله اومد حر ابن یزید ریاحیِ .. یه لحظه چشمشُ باز کرد دید به دستِ مهربان سرش رو برداشت .. یه لحظه نگاه کرد دید سر تو بغلِ حسینِ .. مقتل میگه خاک رو صورتش نشسته بود .. دید صورت حر خاکیه با گوشۀ آستین خاک ها رو پاک کرد .. ابی عبدالله یه بار اسم مادرِ حر رو برد فرمود مادرت به عزات بشینه میدونست این تو دلِ حر مونده میخواست از دلش در بیاره اینجا تلافی کرد سر رو که بغل کرد گفت تو حُری .. چقدر اسم قشنگی مادرت روت گذاشته .. تو آزادی .. ابی عبدالله نگاه کرد دید فرق حر بد شکافت خورده خون داره فواره میزنه هر کاری کرد با دست فرقُ ببنده نشد ، دستمالی درآورد سر و پیشانی حر رو بست تا خون بند بیاد ..