eitaa logo
Emamezamaan
1.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
975 ویدیو
361 فایل
اشعار و سرودها و نوحه های امام زمانی @Yaghoubian1349
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5972028957095104934.mp3
16.2M
🎧سبک: 📝متن:علی با قرآنه... کربلایی وحید شکری
هدایت شده از عزیزم حسین♥️
arash.pilevar-ali.noore.noor(128).mp3
4.35M
سوره فاطر 🎤کربلایی آرش پیله ور حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @azizamhosen
4_5974072816067163612.mp3
4.42M
علی سوره فاطر... ┈┉┅━❀💠❀━┅┉┈ 🎧 😍💨 🌱 🔥 ┈┉┅━❀💠❀━┅┉┈ 🎤 ┈┉┅━❀💠❀━┅┉┈ 🤲🏻اَللّٰهُمَ عَجِّل لِوَلیڪَ الْفَرَج🤲🏻 ┈┉┅━❀💠❀━┅┉┈ ✅ بزرگترین‌کانال‌سلاطین‌شوردرایتا💯 °•°ʝoɨn↓ ➣ @salatin_shoor110 ┈┉┅━❀💠❀━┅┉┈
. علی در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها  فراقت ای زهرا ، چه سخت و سنگینه شرار غم بی تو ، رو سینه می شینه تو رفتی و قلبم ، پر از شرر گشته ببین که از داغت ، دو دیده تر گشته پهلو شکسته همسرم ، علی به قربانت ای سیلی خورده یاورم ، منم پریشانت  نمیشه باورم که رفته ای امید من کردی دفاع از ولایت ، شد فدا جانت الا ای مهربان زهرا مرا آرام جان زهرا کشیدی پر غریبانه به سوی آسمان زهرا ------------------------- یا فاطمه ای یاور علی - خداحافظ  ۴ ------------------------- فدایت ای زهرا ، همه وجود من سرود ماتم شد ، بی تو سرود من ببین که از داغت ، شکسته و زارم ز دیده یا زهرا ، ستاره می بارم علی بدون فاطمه ، غریب و تنها شد علی بدون فاطمه ، اسیر غمها شد تموم هستیم ز دستم ای خدا رفته بدون فاطمه علی خسته ز دنیا شد خدایا ، آه و واویلا علی تنهاترین مولا  نوای فاطمه باشد علی را هر نفس نجوا ------------------------- یا فاطمه ای یاور علی - خداحافظ  ۴ -------------------------- سروده ی غلامرضا ابوالقاسمی مشابه سبک زیر خوانده می‌شود 👇
کسی جز خدا ، از شدّت اندوهِ صدّیقه کبری «سلام‌اللّه‌علیها» خبر نداشت... ➖ در روایتی امام صادق علیه‌السلام فرمودند: إِنَّ اللَّهَ لَمَّا قَبَضَ نَبِیَّهُ دَخَلَ عَلَی فَاطِمَةَ علیها السلام مِنْ وَفَاتِهِ مِنَ الْحُزْنِ مَا لَا یَعْلَمُهُ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَرْسَلَ إِلَیْهَا مَلَکاً یُسَلِّی غَمَّهَا وَ یُحَدِّثُهَا 🔹 چون رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله از دنیا رفت، بر فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها چنان حزن و اندوهی وارد شد که کسی جز حق تعالی شدّت آن را نمی‌دانست. پس حق تعالی، جبرئیل را به سوی فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها فرستاد تا با او سخن گوید و شدت اندوه او را تسکین دهد... ➖ در تعبیر دیگری نیز امام صادق علیه‌السلام فرمودند: ... وَ کَانَ دَخَلَهَا حُزْنٌ شَدِیدٌ عَلَی أَبِیهَا وَ کَانَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام یَأْتِیهَا فَیُحْسِنُ عَزَاءَهَا عَلَی أَبِیهَا 🔹 به خاطر شهادت پدر، حزن و اندوه شدیدی به سراغ صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها آمد تا اینکه هر روز جبرئیل به سوی او می‌آمد و به او دلداری می‌داد... 📚 الکافی؛ ج ۱ ص۲۴۰ و ۲۴۱. 📚بصائر الدرجات، ج۱ ص۳۱۸. نیمه‌جان علی، جوان علی گل نیلوفر کمان علی فاطمه جان بمان به جان علی سخنی، حرفی، همزبان علی رو نگیر از من اینقدر زهرا... صبح را تو چطور شب کردی دخترت سوخت بسکه تب کردی لعن «حَمّالة الحَطب» کردی همسرت را که جان به لب کردی آنقدر گفتی از سفر زهرا... غم گرفتی و حرف غم نزدی تا سحر سوختی و دَم نزدی شانه بر موی دخترم نزدی حرفی از زخم سینه هم نزدی با تو بَد کرد میخ در زهرا... با مدینه تو بی حساب شدی خانه به خانه‌اش عذاب شدی چقدر رو زدی جواب شدی سر من از خجالت آب شدی جلوی مردم گذر زهرا... (س) .
✍ بسم الله الرحمن الرحیم... روضه بلال یا رحمن و یا رحیم... ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ 🔸بخوان دعای فرج را که یار می آید 🔸به روی دست ملائک بهار می آید 🔸بخوان دعای فرج را که یادگار علی 🔸دوباره با علم و ذوالفقار می آید هرکجا نشستی... اول مجلس... همه با هم... اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً. اَللّهم صَلِ عَلی فاطمة و اَبیها و بَعلِها و بَنیها وَ سِرِّ المُستودِعِ فیها بعددِ ما احاطَ بِه عِلمُک ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ فاطمیه آمد و آن مونس و همدم کجاست؟ شمع می پرسد ز پروانه گل نرگس کجاست؟ در عزای مادرت یابن الحسن یکدم بیا تا نپرسد این جماعت بانی مجلس کجاس آقای من امام زمان روضه ی مادرت بیا، مگر پسر به مجلس مادر نمی آید، آقاجان ایام فاطمیه و عزاداری مادرتان یک سری به مجلس ما بزن آقاجان یا صاحب زمان ۲ ⬅️امروز(امشب)بیاین بریم درِ خونه ی فاطمه ایامِ فاطمیه و مجلس با نامِ فاطمه( س)، امام حسین فرمودن: بخدا قسم اشکی در چشمِ کسی نمی یاد مگر اینکه مادرم فاطمه ی زهرا نظر کنه، بی بی جان امروز(امشب) به این اشکا نیاز داریم، خیلیا مریض دارن، خیلیا حاجت دارن خیلیا گرفتارند بی بی جان یک نظری کن به مجلس ما یاد شهد امام شهدا اموات جمع حاضر فیض ببرند حالا دلها آماده شد برات روضه بخونم التماس دعا ⬅️مجسم کن گلیم خانم در خونه پهنه حسن یه گوشه زانو بغل گرفته حسین یه گوشه ام کلثوم یه گوشه زینب هم مثل پروانه دور مادر میگرده شندین تو نه ساله زندگیه با علی یه جا فاطمه از علی خواهش نکرده اما یه وقت صدا زد حسینم بابات علی را بگو بیاد کارش دارم علی خوشحاله خانمش می خواد چی بگه علی جان یه خواهشی دارم چیه خانمم علی جان شنیدم بلال اذان گوی بابام اومده مدینه علی جان می خوام بری دنبال بلا ل به بلال بگید دختر پیغمبر سلام رسوندن به بلال بگو امروز برو بالای مناره برام اذان بگو علی اومد تو کوچه های مدینه آی مادر من خواهر من تا بلال علی را دید اشکه چشای بلال جاری شد علی جان شنیدم هیزم آوردن در خونتو آتیش زدن علی جان شنیدم جلوی چشای امام حسن تو صورت مادرش سیلی زدن دیگه چی؟ علی جان شنیدم در را به روی خانمت فشار دادن های های های به به آخر مجلس یه حال وهوایی داری ها علی جان شنیدم هر موقعه فاطمه نفس می‌کشه خون از سینش بالا میاد ای امان ای امان به به صدا زد بلال همه ی این کارها را انجام دادن بلال پاهام با ریسمان بستن بلال دستام بستن بلال بلال آنچنان مغیره بلال به بازوی فاطمم زد جگر علی را مردم مدینه آتیش زدن🔥وای وای وای بلال زهرا دلش گرفته گفته اگه میشه برو برام اذان بگو بلال رفت بالای مناره گلیم مادر را در خونه پهنش کردن الله می خواد چه خبر بشه فاطمه گوش داره میده بلال می خواد اذان بگه الله اکبر خدا زن و مرد دیدن مادر امام زمان گریه اش شروع شده یه نگاه به حرم بابا انداخت بابا یا رسول الله بلندشو بیا ببین فاطمتو خونه نشبنش کردن بابا از وقتی رفتی از علی رو مبگرم بابا الله اکبر یا الله این زینبه خسته حسین خسته حسن خسته مادرشون داره جلوی چشاشون بال بال میزنه صدا زد بابا فاطمه صدا زد بابایه روز اذان می‌گفت بلال می اومدی خونه ی من بابا منو بغل میکردی میگفتی فاطمه ی من تو بوی بهشت میدی بابا اما بابا حالا بیا همون سینمو بو کن بوی خون گرفته یا الله حسین دیگه طاقتش نمیاد زینب چکار کنم خواهرم مادرم داره میمیره خواهر نگاه کن مادر دیگه نمیتونه نفس بکشه زینب صدا زد حسینم حسنم برید به بلال بگید دیگه اذان نگه اشهد ان محمد ن رسوالله یازهرااا صدا زد بابا بیا ببین دیگه دستم بالا نمیاد دستات بیار بالا هر گوشه نشستی بگو یا زهرا یا زهرا یا زهرا لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات مداح اهل بیت (ع): احمد بهزادی صلوات شادی روح پدر ومادرم (س) .
زهرا جان! با من حرف بزن که من پسر عمویَت علی هستم... حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام نماز ظهر را خوانده و به طرف منزل می‌رفت که ناگاه کنیزان را دید که ماتم زده و گریان به استقبال آن حضرت آمدند. امام علیه السّلام از آنها پرسید که چه خبر شده، چرا شما را ناراحت و مضطرب می‌بینم؟ گفتند: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَدْرِکْ ابْنَةَ عَمِّکَ الزَّهْرَاءَ علیها السلام وَ مَا نَظُنُّکَ تُدْرِکُهَا   ▪️یا امیرالمؤمنین! دختر عموی خود فاطمه اطهر را دریاب! گرچه گمان نمی کنیم به هنگام برسی.  حضرت امیر به سرعت وارد خانه شد و نزد فاطمه زهرا علیهاالسلام رفت. ناگاه دید که فاطمه علیها السلام در میان بستر خود که از پارچه کتان سفید مصری بود افتاده و به طرف راست و چپ می‌غلتد. فَأَلْقَی الرِّدَاءَ عَنْ عَاتِقِهِ وَ الْعِمَامَةَ عَنْ رَأْسِهِ وَ حَلَّ أَزْرَارَهُ وَ أَقْبَلَ حَتَّی أَخَذَ رَأْسَهَا وَ تَرَکَهُ فِی حَجْرِهِ وَ نَادَاهَا یَا زَهْرَاءُ ▪️مولا علی علیه السّلام عبا را از دوش خود انداخت، عمامه را از سر مبارک خود برداشت و لباس خود را در آورد. آنگاه جلو رفت، سر مبارک حضرت زهرا را به دامن گرفت و فرمود:«یا زهرا! » ولی حضرت فاطمه پاسخی نداد. برای دومین بار فرمود: «یا بنت محمد المصطفی! » فاطمه اطهر باز هم جوابی نداد. حضرت امیر برای سومین بار صدا زد: «ای دختر آن کسی که زکات را در دامن عبای خود برای فقرا می‌برد! » اما باز هم جوابی نشنید. دوباره گفت: «ای دختر آن کسی که با ملائکه نماز خواند! » حضرت زهرا علیها السّلام باز هم جوابی نداد. علی علیه السّلام صدا زد:  یَا فَاطِمَةُ کَلِّمِینِی فَأَنَا ابْنُ عَمِّکَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ فَفَتَحَتْ عَیْنَیْهَا فِی وَجْهِهِ وَ نَظَرَتْ إِلَیْهِ وَ بَکَتْ وَ بَکَی  ▪️ای فاطمه! با من تکلم کن؛ من پسر عموی تو علی بن ابی طالب هستم. حضرت فاطمه زهرا این بار چشم‌های خود را به روی حضرت امیر گشود. آنگاه به گریه افتاد. علی علیه السّلام هم گریان شد و به زهرای اطهر فرمود: مَا الَّذِی تَجِدِینَهُ فَأَنَا ابْنُ عَمِّکِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ▪️مگر تو را چه شده؟ من پسر عمویت علی هستم. 📚بحارالانوار ج ۴۳ ص ١٨٧ (س) .
روضه حضرت فاطمه زهرا (س) بسم الله الرحمن الرحیم... یا رحمن و یا رحیم... 🔸بخوان دعای فرج را که یار می آید 🔸به روی دست ملائک بهار می آید 🔸بخوان دعای فرج را که یادگار علی 🔸دوباره با علم و ذوالفقار می آید هرکجا نشستی... اول مجلس... همه با هم... اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً 🔸دلا بیا به سرای علی سری بزنیم 🔸به خانه ای که درش سوخته دری بزنیم 🔸خبر رسیده که این روزها علی تنهاست 🔸بیا به خانه ی بی فاطمه سری بزنیم 🔸نشد برای مریض علی گلی ببریم 🔸بیا گلاب اشک به افتاده بستری بزنیم 🔸کسی به گرد یتیمان او نمیگردد 🔸بیا به شیوه ی پروانه ها پری بزنیم 🔸کنون که جان علی خفته است در دل خاک 🔸بیا زخونابه برخاک گوهری بزنیم ⬅️حالامردم مدینه راحت شدید مادرمان روکشتید دیگه صدای مادربه گوش نمی رسد اخه خودشان گفتند یاروز گریه کن یاشب خسته شدیم از گریه هات(روز) شب یتیمی بچه های مولایمان امام علی است ای کسانی که در گوشه ای از این مجلس نشسته ای می دونم حاجت داری گرفتاری مریۻ داری جوان داری برای هر حاجتی امدید از مادر پهلو شکسته درخواست نماید حاجت روا میشید اول مجلس همرا بشیم با صاحب الزمان بگیم اقاجان در کجای عالم در عزای مادر نشستی همه با هم صداش بزنیم یا صاحب الزمان ² ⬅️ابن عباس میگه بعد شهادت بی بی فاطمه رفتم سری به امیرالمومنین بزنم همین که وارد دهلیز خانه شدم دیدم فاتح بدر و خیبر - لنگر زمین و آسمان - رو زمین نشسته - حسنین رو زانوان علی نشستن - زینبین دور بابا میگردن - حضرت با انگشت موهای زینب رو مرتب میکرد - ابن عباس میگه یه صحنه ای دیدم جگرم آتش گرفت - هرخانه ای مادر از دست میده پدر دور بچها میگرده آخ قربان دردهای دلت برم آقا- نمیدانم داغ فاطمه چه کرده با امیرالمومنین که بچه ها دارن دور بابا میگردن اما عزادران مرگ مادر برای دخترها سخته چون مادر انیس دخترها راز دل به مادر میگه انشالا هیچ خانوادهای را داغ مادر نشان ندهد یکی از خاطرات مادر چادر نماز که هیچ وقت یاد دختر نمیره ... میگه زینب رفت چادر مادر رو پوشید اومد جلو بابا راه میرفت - بابا جان ببین شبیه مادرم شدم یا نه آخ قربان دردهای دلت برم بی بی - میخواد دل بابا روشاد کنه )همه ما می دونیم دخترها علاقه ی زیادی به بابا دارند و معرف هستد به بابایی بودن، اما عزیزان عزادار شما بمن بگید کدام روضه را بخونیم که اسم زینب نباشه سلام ما به آن خانمی که یه عمری مصیبت کشید اما صبر کرد ✓چهار پنچ سال نداشت داغ جدش رسول الله را دید صبر کرد ✓هنوز غسل پیامبر خشک نشده بود پهلوی مادرش زهرا را شکستند ✓جلو چشمانش به مادرش سیلی زدند اما صبر کرد ✓فرق شکسته باباش علی را دید صبر کرد ✓یک روز هم تکه های جگر برادرش حسن را دید باز هم صبر کرد ✓در روز عاشورا در نصف روز جلو چشمانش تمام عزیزانش را شهید کردند باز هم صبر کرد ✓تمام دل خوشهای زینب حسین بود اما امان از آن لحظه ای که حسینش هم صدا زد خواهرم زینب من هم رفتم عرضه داشت حسینم برای من که کسی نمانده تو هم میخوای بری زینب رو تنها بگذاری ای یادگار مادرم حسین اگر دست ولایت ابی عبدالله نبود بی بی زینب در کربلا جان میداد ابی عبدالله فرمودند: خواهرم آنقدر بی تابی نکن تا صدای تکبیر میاد بدان من زنده ام اما دیدند صدا آقا به گوش نمیرسه همه از خیمه ها بیرون دویدند ولی سالار زینب را ندیدند حسین آرام جانم ..حسین روح روانم لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون (س) .
وقتی که امیرالمومنین "علیه السلام" با همسرِ به خاک و خون افتاده‌اش، روبرو می‌شود و عبای خود را بر روی آن حضرت می‌اندازد... وقتی که فاطمه زهرا علیهاالسلام بین در و دیوار، گیر کرد و بر روی زمین افتاد، ﺛﻢ ﺍﺳﺘَﻨﺪَﺕْ ﺍِﻟﻲ ﺍﻟﺠِﺪﺍﺭ ﻭ ﻫﻲَ ﺗَﻤﺨَﺾُ ▪️صدیقه کبری علیها السلام در حالی که از درد زایمان به خود می پیچید، تکیه به دیوار داد بود که در این هنگام... ﻓَﺪﺧﻞَ ﻋﻤﺮُ ﻭ ﺻَﻔﻖَ ﻋَﻠﻲ ﺧَﺪِّﻫﺎ صَفقَةً ﻣِﻦ ﻇﺎﻫﺮِ ﺍﻟﺨِﻤﺎﺭ، ﻓَﺎﻧﻘﻄَﻊَ ﻗُﺮﻃُﻬﺎ ﻭ ﺗَﻨﺎﺛَﺮﺕ ﺍِﻟﻲ ﺍﻟﺎﺭَﺽ ▪️عمر داخل خانه شد و با دستان نحسش از روی پوشیه ، چنان سیلی بر صورت صدیقه کبری زد که صدای آن سیلی، بلند شد ("صفق" ،که در متن عربی آمده، در لغت عرب به معنای ضربه با صداست) و گوشواره ها از گوش فاطمه زهرا سلام الله علیها افتاد و خود آن بانو، نقش بر زمین شد. ﻓَﺨﺮﺝَ ﺍﻣﻴﺮُﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣِﻦ ﺩﺍﺧﻞِ ﺍﻟﺪَﺍﺭ ﻣُﺤﻤَّﺮَ ﺍﻟﻌَﻴﻦِ ﺣَﺎﺳﺮﺍً، ﺣﺘّﻲ ﺍَﻟﻘَﻲ ﻣﻠﺎﺀَﺗَﻪ ﻋَﻠﻴﻬﺎ ﻭ ﺿَﻤَّﻬﺎ ﺍﻟﻲ ﺻَﺪﺭﻩ ▪️امیرالمؤمنین علی علیه السلام در حالی که چشمانش سرخ شده بود و سر و پایش برهنه بود، از داخل خانه بیرون آمد و اول عبایش را برروی صدیقه کبری انداخت و آن بانو را بلند کرد و به سینه چسپاند و فریاد زد: ﻳﺎ فِضة ﻣَﻮﻟﺎﺗُﻚ ﻓَﺎﻗﺒِﻠِﻲ ﻣﻨﻬﺎ ﻣﺎ ﺗ‌َﻘﺒَﻠﻪ ﺍﻟﻨﺴﺎﺀُ ﻓﻘَﺪ ﺟﺎﺀَﻫﺎ ﺍﻟﻤَﺨﺎﺽُ ﻣِﻦَ ﺍﻟﺮَفسةِ ﻭ ﺭَﺩِّ ﺍﻟﺒﺎﺏِ، ﻓَﺎﺳﻘَﻄَﺖ ﻣﺤﺴﻨﺎ. ▪️فضة بیا و سروَرت فاطمه را دریاب؛ که از لگد و ضربه دری که به سینه اش خورده، درد زایمان گرفته و محسنش سقط شده است. 📚 الهجوم علی بیت فاطمه سلام الله علیها ص١٢٠؛ به نقل از منابع حدیثی و تاریخی شیعه و سنی (س) .