Sh 30 Safar 1403 Shokri [Mohjat_Net] (3).mp3
1.81M
#امام_علی
#وحید_شکری
من کتاب الله ام یعنی قرآن
بشنون حرفامو اهل ایمان
بی علی من نیستم چیزی غیر از
لکه ی جوهر رو چند تا کاغذ
من قرآنمو باطن من به خدا علیه
تفسیر آیاتم رو بخوای همه با علیه
ثواب ختم من مثه یک دفعه یا علیه
بی علی تو آتیش با سر افتاده بود
حتی اون قاری که صوتش خارق العاده بود
اونی که حسبنا کتاب الله رو گفت
منه قرآن میگم اون خیلی حرومزاده بود
****
من که بیت الله ام کعبه هستم
خدای حیدر رو میپرستم
بی علی نیستم تو کل افلاک
غیر سنگ و چوب و مُشتی از خاک
من کعبم اما کعبه ی من علیه
قبلمو اونکه قبله برا دلمه علیه
از روز میلادش رو چشام قدم علیه
همه دور منو من دور مرتضی
توی حج همیشه میگم به همه حاجیا
برو حاجی نجف منه کعبه خودم
دوست دارم طواف کنم به دور ایوون طلا
****
من اذان هستم دارم وظیفه
که بگم به پیرو سقیفه
به نماز بی حیدر مینازی
سجده هات نیست غیر از حقه بازی
اصل سجده و اصل رکوع و قنوت علیه
سمت قبله نماز میخونی روبروت علیه
رمز پرواز آدما تا ملکوت علیه
اذون بی علی عذون بی هدف
نماز عشقه مخصوصا رو به ضریح نجف
جای پای سگ قنبرش می ارزه
به جای سجده ی وهابی های بی شرف
#شور
#حضرت_علی
شب 30 صفر 1403
.
.
📋 آقا دیگه بیا الغوث الامان
✔️ #مناجات / حاج محمود کریمی
✔️ #شب_دهم_محرم
✔️ #امام_زمان "عج"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آقا دیگه بیا الغوث الامان
فدای گریه هات یا صاحب الزمان
دلم گرفته ماتم خیمه ها
بیا که سینمون شده کربلا ای وای
دل رئوف تو تحت فشاره و
زخم دل حسین مرحم نداره و
تو گریه میکنی برای حرم
فدای گریه هات پدر مادرم
اقا به ما بگو کجایی امشب و
فقط تو میشنوی صدای زینب و
صدای گریه همه تشنه ها
صدای پای عمه تو خیمه ها
اقا اگه بدم برای ابروت
دست رو سرم بکش به خاطر عموت
به خاطر امیر صاحب علم
من و ببر برا دفاع از حرم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
هدایت شده از ماه در دست(فائزه امجدیان)
﷽
تقدیم به داغهای بر دل نشسته💔
داغدار کدامتان باشم؟ بر کدامین ستاره گریه کنم؟
ابرم و آسمان به من گفتهست، با دلی پاره پاره گریه کنم
آه ای اشکهای پی در پی! فصل لبخند میرسد؟ پس کی؟
تا دمی گریه بند میآید، باز باید دوباره گریه کنم
خون امواج آمدهست به جوش، ابرها میرسند مشکی پوش
بحر تا نهر سیل اندوه است، در کدامین کناره گریه کنم؟
سوگ بغداد، ورزقان، بیروت، شده جغرافیایمان مبهوت
داغ تاریخ دیدهام، باید، یک سده، یک هزاره گریه کنم
آه این پارههای جان من است؟ یا تن سرخ قهرمان من است؟
غزلم تکه تکه شد بغداد! خواستی چارپاره گریه کنم؟
ماه من در میان مه گم شد، کوه یک شب کنار ده گم شد
میروم سر به شانهی تهران، روی شمس العماره گریه کنم
سیب لبنانیام شدهست انار، زیر هشتاد و چند تن آوار
غم خود را چگونه شرح دهم؟ با کدام استعاره گریه کنم؟
خواست دنیا که پر ملال شوم، خواست از حجم غصه لال شوم
من پر از حرفم و نمیخواهم با زبان اشاره گریه کنم
اشک ما ابتدای طوفان است، سیل مدیون لطف باران است
وای اگر داغدارتر باشم، وای اگر بیشماره گریه کنم
ندبه روزی قیام خواهد کرد، کار غم را تمام خواهد کرد
باید آن روزاشک شوق شوم، هر اذان، هر مناره گریه کنم
فائزه امجدیان
@Amjadiyan_Faezeh
4_5883955262506666168.mp3
526K
🎇#میلاد_حضرت_عبدالعظیم
🎇باز دوباره بساط...
🎇#سبک_اومد_از_راه
🎇حاج مجتبی صمدی
متن 👇
https://eitaa.com/emame3vom/69634
4_5920230646482993847.mp3
5.98M
🎇#میلاد_امام_عسکری
🎇سرود ولادت امام حسن عسکری
🎇گم کردم دست و پامو شب شب مراده
🎇کربلایی #حسین_طاهری
متن 👇
https://eitaa.com/emame3vom/33828
.
#امام_حسین
#سبک_حسین_جان
حسین جان ...
سلام ای کسی که عزیز ِ خدایی
تو آقایِ عالم شهِ کربلایی
حسین جان ...
شب جمعه مادر به قدی خمیده
ببوسد به گریه گلوی بریده
بنی ...
ازاین غم چه خاکی روی سر بریزم
شهید ِ غریبم سرت کو ؟ عزیزم
حسین جان...
به پیش نگاهم به هم خورده مویت
شد آخر بریده بریده گلویت
حسین جان ...
حرم بی اباالفضل ندارد پناهی
ببین مانده زینب میان ِ سپاهی
علمدار...
چه بد با عمودی سرت را شکستند
سرت را به زحمت روی نیزه بستند
علمدار...
زنی با حیاشد اسیر و گرفتار
کشیده مسیر عقیله به بازار
علمدار...
#قاسم_نعمتی
............
#امام_حسین
پرمی کشیم از همه جا محضر حسین(ع)
پرواز می کنیم به دور سر حسین(ع)
عمری شدیم با مدد خواهر حسین(ع)
شبهای جمعه هم نفس مادر حسین(ع)
فریاد یا بُنَیَ به گوش همه رسید
با قد خم به کرب وبلا فاطمه (س) رسید
فریاد می زند پسرمن سرت کجاست
قدت رشید بود بگو پیکرت کجاست
جای لبش که هست ولی خواهرت کجاست
سیمین گلو عزیز دلم حنجرت کجاست
خنجر که کند شد اثرش این گلو شود
مانند گیسوان سرت مو به مو شود
#قاسم_نعمتی
...............
چند خط شعر روضه ...
هر شب جمعه صدای مادر آید از حرم
من تمام عمر دنبال صدای مادرم
میزند ناله بُنَیَّ کو لباس کهنه ات ؟
کو سرت کو حنجرت کو یاورت کو دخترم ؟
بشکند دست کسی که دست بر مویت زده
گیسویت خاکی شد و من خاک میریزم سرم
هرچه میچینم چرا ترکیب جسمت جور نیست
سالها دنبال آن انگشت بی انگشترم
مثل من پیشانیت با تیزی سنگی شکست
درد میگیرد کنار تو دوباره پیکرم
پیش چشمانم تو را با حوصله سر می برید
پیکر تو زیر و رو شد پیش چشمان ترم
جگرخواهراو ریخت بهم بس کن شمر
گیسوان سر او ریخت بهم بس کن شمر
آمدی سر ببری تیز کن این خنجر را
ازقفا حنجراو ریخت بهم بس کن شمر
بی حیا دست که داری به نوک چکمه چرا
گیسوی مادر او ریخت بهم بس کن شمر
این چه رسمیست عرب نیزه خود میشکند
همه پیکر او ریخت بهم بس کن شمر
#قاسم_نعمتی
...........
شب جمعه است نگاه همه سوی زهراست
بوی سیب از حرم کرببلا می آید
مادری با کمری خم شده و موی سپید
بادلی سوخته از عرش خدا می آید
می زند ناله «بنی» چه بهم ریخته ای
هرچه میگردم عزیزم سر تو نیست چرا؟
هرچه می چینم عزیزم بدنت را بر خاک
قسمتِ بیشتر از پیکر تو نیست چرا؟
چونکه با ضربه و از پشت بریدند سرت
نیمی از حنجر تو روی زمین ریخته است
چون کنار تن تو معجر زینب بُردند
گیسوی خواهرتو روی زمین ریخته است
#قاسم_نعمتی
..........
شبهاي جمعه مادري حزينه
ناله زند با زخمهاي سينه
برخيز از جا يارِ سربريده
پهلو شكسته مادرت رسيده
از عرش تا گودال گریه کردم
رفتی تو تا از حال؛ گریه کردم
دیدم در آن گرد و غبار،مادر
آمد کنارت نیزه دار ،مادر
با خنده بالای سر تو آمد
تا آب گفتی نیزه بر گلو زد
ای" نحر" گشته حق بده عزیزم
خاک ِ بیابان برسرم بریزم با نيزه سويت تاختند عزيزم
حق تو را نشناختند عزيزم
ای تشنه لب آبت چرا ندادند
بر روی لبهای تو پا نهادند
نام علي را تا كه برده اي تو
از هر طرف يك ضربه خورده اي تو
غصه نخور این ارثِ ماست مادر
بر سینه تو جای ِ پاست مادر
روضه بخوانم تا سحر...بُنی
بوسیدنت شد درد سر بنی
می آید از رگهای ِ نا مرتب
سوزِ عطشهای لبانِ زینب
#قاسم_نعمتى
..............
#شب_جمعه
شب جمعه شب زیارتی است
می زنم ناله با دلی بی تاب
دست بر سینه رو به کرببلا
السلام علیک یا ارباب
تا سحر از کنار تربت تو
شب جمعه صدای آه آید
کوچه وا می کنند تا مادر
دم ِ گودال قتلگاه آید
می زند ناله ای حسین ِ عزیز
گیسوانت کجاست شانه زنم
یاد ِ هرضربه ای که خوردی تو
درد می گیرد ای حسین ، تنم
نیزه ها در قیام و سجده شان
اشهد حنجر تو را خواندند
عده ای آمدند در گودال
صورتت رو به خیمه چرخاندند
آتش افتاده بود بر جگرت
آسمان را چو دود می دیدی
خواهرت را محاصره کردند
خواهرت را کبود می دیدی
سر اینکه سر تو را نبُرند
رو زده خواهر تو بر دشمن
هرچه فریاد زد نزن نامرد
عمرسعد گفت که شمر بزن
دست و پاگیر سر بریدن شد
گفت بیرون کنید این زن را
با ته نیزه و قلاف زدند
بر سر و صورتش چنان زهرا
ته گودال تا دم خیمه
حرمت چادرش به خاک نشست
مثل من که زکوچه برگشتم
فضه با پارچه سرش را بست
کار از سنگ و چوب و نیزه گذشت
پیر مردی عصا زنان آمد
شمر و خولی که غارتش کردند
نیمه شب تازه ساربان آمد
#قاسم_نعمتی ✍