eitaa logo
Emamezamaan
1.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
975 ویدیو
361 فایل
اشعار و سرودها و نوحه های امام زمانی @Yaghoubian1349
مشاهده در ایتا
دانلود
. یابن زهرا منم حر خطاکار تو آمدم تاشوم نوکر دربار تو آمدم روسیاه بر تو هستم پناه یاحسین جان(۲) آمدم سوی تو بانگه مادرت تا به میدان روم شوم فدای سرت از تو شرمنده ام با توپاینده‌ام یا حسین جان سوی تو یا حسین دست تهی آمدم جان زینب مکن ز درگه خود ردم پر ز دردم حسین توبه کردم حسین یا حسین جان از تو شرمنده ام راه تو را بسته ام سوی تو آمدم با دل بشکسته ام گل پیغمبری تو ز حر بگذری یا حسین جان با نگاه تو من شدم هدایت حسین آمدم تا کنم جان به فدایت حسین ای همه هست من تو بگیر دست من یا حسین جان بر من از کرامت تو اذن میدان بده نوری از خود به من به حق قرآن بده میدهم امتحان تاشوم جاودان یا حسین جان شامل من شده نگاه تو یا حسین می‌دهم جان خود به راه تو یا حسین جان به کف آمدم مکن از در ردم یا حسین جان .
((شعر114)) براساس شعر24 وزن عروضی:فاعلاتن فاعلاتن فاعلن و (ره) ای شما گمراه نیرنگ و فریب کور چشم و از بصیرت بی نصیب من نبودم حُرّ به لطفش حُرّ شدم کُر شدم کز نهر لطفش پُر شدم دور شد جانم ز تن های شما کرد «مِنهایم» ز مَن های شما من که از سر تا بپا عیبم به عین کرد از پا تا به سر حُسنم حسین هر محبّی را که او محبوب شد گر بدی هم داشت آخر خوب شد شاعر:علی انسانی گوشواره:یاحسین ........................ 24 مدح و مرثیۀ (علیه السلام) وزن عروضی:فاعلاتن فاعلاتن فاعلن دستگاه و ای چراغ دانشت گیتی فروز تا قیامت پیشتاز علم روز آفرینش را کتاب ناطقی اهل بینش را امام صادقی این شعار ما به هر بام و دریست اهل عالم مذهب ما جعفریست همچنان نخلی کزو ریزند برگ داد آزارت عدو تا پای مرگ پیش چشم مصطفی خصم پلید تا سه نوبت تیغ بر رویت کشید شاعر: غلامرضا سازگار گوشواره:قرآن ناطق امام صادق 🎤 👇
. 1⃣ بند اول پرچم عشق و عاشقی بپا شد مسلم به قربانی اين لوا شد ضامن خون عاشقان خدا شد اولين قتيلم/ سليل خليلم عاشقم و گناهم اين است سزای عاشقی همين است 2⃣ بند دوم مسلمم و اين نكته را سرودم به شهر كوفه تا كه شد ورودم ياد علی مرتضی نمودم تا شوم سر جدا/ بهر دين خدا عاشقم و گناهم اين است در دل بی‌پناهم اين است ______________ ✅ شب دوم: ورود به کربلا 1⃣ بند اول اين قافله مظهر جاءالحق است هفتاد و دو حقيقت مطلق است بحق حق بحق حق ملحق است شد دگر استوار/ دين پروردگار رهبر قافله حسين است به فاطمه ضياء عين است 2⃣ بند دوم مهجة قلب مصطفی زد ندا الا گروه عاشقان الصلا رسيده چون وعده قالو بلی منم شاه شهيد/ بی‌معين و وحيد كرببلا باب نجات است حسين سفينة‌النجات است _______________ ✅ شب سوم: حضرت رقیه (س) 1⃣ بند اول گفتا رقيه با دو چشم گريان خوش آمدی بابا به كنج ويران رأس تو را گيرم بروی دامان پايم از آبله/ دستم از سلسله سه‌ساله‌ام اما شدم پير در كنج ويرانم زمينگير 2⃣ بند دوم بابا بميرد بهر تو دخترت بگو كجا افتاده است پيكرت كه از بدن جدا نموده سرت طفل دردانه‌ام/ شمع ويرانه‌ام در هر كجا نام تو بردم سيلی و تازيانه خوردم _______________ ✅ شب چهارم: 1⃣ بند اول حرّم و شرمنده‌ام از گناهم ای پسر فاطمه كن نگاهم به جان خواهرت بده پناهم ای گل فاطمه/ اي پناه همه كسی بغير از تو ندارم به لطف تو اميدوارم 2⃣ بند دوم اگرچه من راه تو را بسته‌ام دل عزيزان تو بشكسته‌ام كنون سر راه تو بنشسته‌ام ای عزيز بتول/ توبه‌ام كن قبول حسين سفينةالنجات است حسين رفيع‌الدرجات است ........‌‌................................ ✅ شب پنجم: عبدالله بن حسن (ع) 1⃣ بند اول صدای هل من ناصرت شنيدم تورا به زير تيغ خصم ديدم به سوی مقتل از حرم دويدم يتيم مجتبی/ آمده از وفا عمو كنم از تو حمايت جان و سروتنم فدايت 2⃣ بند دوم ای نازنين چشم حسن به راهت كشته عدو بی‌جرم و بی‌گناهت آغوش من گرديده قتلگاهت ای عزيز حسن/ فتادی در محن عبدالله ای آرام جانم جان داده پيش ديدگانم ........‌‌................................ ✅ شب ششم: حضرت قاسم (ع) 1⃣ بند اول ای گل نورسته باغ حسن تازه جوان قاسم گل پيرهن لب بگشا بگو تو با من سخن يادگارحسن/ ای مه انجمن چون نِگرم جسم تو بر خاك از دم شمشير و سنان چاك 2⃣ بند دوم بعد علی‌اكبرم آن مه‌جبين چشم حسين بر تو بُد ای نازنين پا مكشی پيش رُخم بر زمين ای گل ياسمن/ ای عقيق يمن تو هم كه رفتی زِ بَر من زغصه سوزد جگر من ........‌‌................................ ✅ شب هفتم: علی‌اصغر (ع) 1⃣ بند اول كودك ششماهه كه بی‌شير شد حنجره او هدف تير شد ربابِ خسته دل زمينگير شد غنچه پرپر است/ علی اصغر است ز ناله‌های آل عصمت به خيمه شد شور قيامت 2⃣ بند دوم ای كوفيان اين كودك رباب است زتشنه‌كامی جگرش كباب است آب دهيدش بخدا ثواب است اصغرم از عطش/ بدستم كرده غش اين غنچه آل رسول است نور دوچشمان بتول است
‍ . دلِ شکسته اومدم یا رحمت الله؛ نظری حرِّ گنه‌کارو تو کِشتیِ نجاتت می‌بری؟ خدا منُ ببخشه که راه تو رو بستم آقا به مادر مظلومه‌ات شرمنده‌تون هستم آقا ای وای حسین... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سلام من به اون مخدرات و فخر عالمین به دختر علی بگو ، حُرّ و حلال کنه حسین دلِ همه اهل حرم لرزیده از من چه کنم... سه ساله دخترت حسین ترسیده از من چه کنم... ای وای حسین... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ فدائیه اول این سپاهت ارباب ، منم! خودت که جای خود ، فدای لشکرت جان و تنم تا روز محشر تو دلم خیمه‌ی ماتم می‌زنم تا جون دارم به هر نفس از مرتضی دم می‌زنم ای وای حسین... 🖋️محمدعلی انصاری✍ .
. |⇦•ای شده در عالم زر.. / و توسل به حر ابن یزید ریاحی_شب چهارم محرم به نفس سید مهدی میرداماد ●•┄༻↷◈↶༺┄•● اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا رَحْمَةِ اللهِ الْوَاسِعَة وَ يَا بَابَ نِجَاتِ الاُمَة این روزها که میگذرد غرقِ حسرتم مثلِ قنوت های بدونِ اجابتم بسته ست چشم های مرا غفلتِ گناه تو حاضری منم که گرفتارِ غیبتم *مگه میشه تو روضه های جدت حاضر نباشی .. مگه میشه عزای محرم بیاد پرچم‌های محرم بیاد مگه میشه نیای؟! تو صاحب عزایی .. تو حاضری اونی که غایبِ منم .. چشم بهم گذاشتیم شبِ چهارم رسید..* خالیست دستِ من به چه رویی بخوانمت دل خوش کنم به چه! به گناهم؛ به طاعتم *آره دلم خوشه، اما دلم به اعمالم خوش نیست .. عملی ندارم .. من همونی ام که از عرفه جاموندم .‌. من همونی ام که از شبای احیا جا موندم .. اما دلم خوشه الان عزادارِ حسینم .. دلم خوشه فاطمه منو دعا کرده .. مگه تو اون حدیث تو کامل الزیارات نفرمود بی بی دو عالم تا پیغمبر فرمود فاطمه جان یه زمانی میرسه مردم برا حسینت دورِ هم جمع میشن، یه جوری براش گریه میکنن برا عزیزان خودشون اینجوری گریه نمیکنن .. گریه برا حسینت دوا برا همه دردای منه .. اونجا بی بی یه جمله فرمود؛ فرمود بابا سلام منو به گریه کن های حسینم برسان.. بگو فردای محشر میام دستِ تک تکشونُ میگیرم ..* من هرچه دارم از تو از این دوستیِ توست *اصلاً نمیتونم فکر کنم محرمُ از تو زندگیم حذف کنم.. از قبلِ محرم هی دلشوره داشتم .. هی میگفتی امسال روضه ها چی میشن، میتونم برم برا حسین گریه کنم یا نه .. یه روز نمیتونم بدونِ حسین زندگی کنم ..* من هرچه دارم از تو، از این دوستیِ توست خیری ندیده ای تو ولی از رفاقتم امشب اومدم اعتراف کنم رفیق خوبی نبودم .. امشب اومد اعتراف کنم دلتو شکستم .. بگذر زِ رو سیاهی من ایها العزیز حالا که سویت آمده ام غرق حاجتم آن روز میرسد که فدایی تو شوم من بیقرارِ لحظۀ نابِ شهادتم بگذار با نگاهِ تو مانندِ حر شوم *امشب اجازه دارم نام حر رو ببرم؟! این صحابی و این شهیدِ در رکابِ حسین که به من و تو راه رو یاد داده .. راه رو برا منه گنهکار باز کرده ‌..* بگذار با نگاهِ تو مانندِ حر شوم با گوشه چشم خود برهان از اسارتم مگه نمیگن حسین کشتی نجاتِ .. مگه نفرمود کُلُّنا سَفنُ النِّجاة وَ لکِن سَفینةُ جَدِیَّ الحُسَیْن أَوسَع وَ فی لُجَجِ البِحار أَسْرَع ‌.. کشتی حسین زودتر به مقصد میرسه ‌.. مگه نفرمود اِنَّ الْحُسین مِصباحُ الْهُدی وَ سَفینَهُ الْنِّجاة .. مگه نفرمود هرکی گم شده راه رو با حسین پیدا کنه .. خوش به حاله اونی که گم میشه و تو راه حسین خودشو پیدا میکنه آی دلای کربلایی .. آقاجان یکی دو ساله راه حرمت بسته شده .. آقا بیش از این ما رو تنبیه نکن قول میدم شبِ حر آدم بشم .. قول میدم همون نوکری بشم که تو میخوای .. هرچی میخوای ازم بگیر، کربلاتُ نگیر .. میگفت تو حرم ابی عبدالله نشسته بودیم یه موقع یه کاروانِ آذری زبان وارد حرم شدن .. سر وضعشون همۀ حرم رو بهم ریخت .. لباسا همه پاره سر و صورت سوخته، چهره ها همه آفتاب دیده .. وارد حرم شدن یه عده سینه زنان به عده لطمه زنان رسیدن کنارِ ضریح .‌ همه به حال و روزِ اینا گریه میکرد یه موقع روضه خوانِ کاروان شروع کرد آذری حرف زدن رو به ضریح دیدم این جمعیت مثه اسپندِ رو تو آتیش دارن میسوزن سوال کردم ببینم چی مگن به آذری! گفتن داره میگه یااباعبدالله ما دوازده روزِ تو راهیم .. پیاده اومدیم گم شدیم چندتا شهر رو اشتباهی رفتیم اما بالاخره تو رو پیدا کردیم بعدِ دوازده روز تشنه و گرسنه .. حسین جان ما تو دنیا گشتیم بالاخره تو رو پیدا کردیم .. قیامت تو بگرد ما رو پیدا کن .. ما تو گناه گم شدیم .. همون کاری که با حر کردی با ما بکن .. اومد محضرِ ابی عبدالله یه سوال کرد، یه جواب شنید .. اومد محضر ابی عبدالله هلی من توبه؟! آیا من میتونم توبه کنم .. ابی عبدالله بغلش رو باز کرد .. به گذشتۀ حر نگاه نکرد .. خطاشُ به روش نیاورد .. تا گفت اجازه دارم توبه کنم امام ازش استقبال کرد .. ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
🏴 سنتی علیهم السلام علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ @Bipelak_ir حسين جانم ، شده زينب پريشونت ۲ حسين جانم ، پسرام هر دو قربونت ۲ هرچى داره خواهر تو / نذر على اصغر تو عزيز زهرا عزيز زهرا برادر جان ، تو سليمان و من مورم ۲ برادر جان ، نكن از درگهِت دورم ۲ هديَه مُو پس دادى چرا / آبرودارى كن آقا عزيز زهرا عزيز زهرا 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ @Bipelak_ir حسين مولا ، روسيام و سرافكنده ۲ حسين مولا ، به تو ميشم پناهنده ۲ حرّ گرفتار توام / سائل دربار توام اباعبدالله اباعبدالله حلالم كن ، كه به تو خيلى بد كردم ۲ حلالم كن ، بِهِتون راهُو سد كردم ۲ عُذرَمو آقا بپذير / دستاى خاليمو بگير اباعبدالله اباعبدالله ⚫️ سبک: t.me/Bipelak_ir/8909
. چکمه بر گردن چنان حر آمدم من در حضور تا ببخشی آنکه را سد شد که بنمایی ظهور راهی آیا بر من خاطی برای توبه هست؟ بیش از این طاقت ندارم تا که باشم از تو دور گر چه حبت بود در دل در صف دشمن شدم من ندانستم که از اسم تو می سازم عبور من ولی از کودکی بودم مودب بر بتول می برم من این صفت را با خودم تا پای گور خوب من فهمیده ام سوگند بر زهرا دهم می شود در پیش نور چشم او هر کار جور پس بیا مانند جدت اذن ده بر رویتت گر چه ما را شرم خواهد کشت از دیدار نور عسکری ای کاش باشی اولینش جان فدا تا شوی بعد از قصورت از عروجت در غرور ✍ ۳۰ تیر ۱۴۰۲
397.8K
. سلام ما بر شهدای کربلا به جان نثاران منای کربلا دنیا ندیده مثه اصحاب حسین ای به فدای شهدای کربلا میگیم با اصحابِ الحسین (کُلُّ الخیر فی بابِ الحسین) السلام علی الحسین وعلی اصحاب الحسین ................... سلام ما بر وهب و امّ وهب مادر و فرزند و عروس با ادب یکی فدایی حسین بن علی دو تا فدایی عقیله العرب مادر از دلبندش گذشت از سر فرزندش گذشت السلام علی الحسین وعلی اصحاب الحسین ....... سلام بر حرّ و غلام و پسرش بهشت و دوزخ بوده در نظرش کرده ادب به نام مادر حسین رحمت حق به شیر پاک مادرش شد آزاده در عالمین تا که شد اسیر حسین السلام علی الحسین وعلی اصحاب الحسین ....... منت خدای را که جدا زین درم نکرد ما را به غیر نوکریت محترم نکرد شاهی ، به سائل این همه لطف و کرم نکرد لطفی که کرده ای ، پدرو مادرم نکرد ای مهربانتر از پدر و مادرم حسین ............................
397.8K
. سلام ما بر شهدای کربلا به جان نثاران منای کربلا دنیا ندیده مثه اصحاب حسین ای به فدای شهدای کربلا میگیم با اصحابِ الحسین (کُلُّ الخیر فی بابِ الحسین) السلام علی الحسین وعلی اصحاب الحسین ................... سلام ما بر وهب و امّ وهب مادر و فرزند و عروس با ادب یکی فدایی حسین بن علی دو تا فدایی عقیله العرب مادر از دلبندش گذشت از سر فرزندش گذشت السلام علی الحسین وعلی اصحاب الحسین ....... سلام بر حرّ و غلام و پسرش بهشت و دوزخ بوده در نظرش کرده ادب به نام مادر حسین رحمت حق به شیر پاک مادرش شد آزاده در عالمین تا که شد اسیر حسین السلام علی الحسین وعلی اصحاب الحسین ....... منت خدای را که جدا زین درم نکرد ما را به غیر نوکریت محترم نکرد شاهی ، به سائل این همه لطف و کرم نکرد لطفی که کرده ای ، پدرو مادرم نکرد ای مهربانتر از پدر و مادرم حسین ............................
. من فکرم اینه که ، این نهیب امام حسین علیه السلام به حر که فرمود : ثَکَلَتْکَ اُمُّکَ"مادرت به عزات بشینه این فریادیه که امام حسین برای همیشه تاریخ برسر آدمهایی میزنه که بلاتکلیفن.... و راه حق رو بدرستی پیدا نکردن.... ثَکَلَتْکَ اُمُّکَ"مادرت به عزات بشینه که نتونست تو رو به درستی تربیت کنه تا بفهمی یاری و مطابعت از ولی خدا ، یعنی چه ؟ اونوقته که میفهمی اگه از راه کج برگردی، امام میاد و ازت دلجویی میکنه، امام سر حر رو که بدامن گرفت، فرمود:أَنْتَ الْحُرُّ كَمَا سَمَّتْكَ أُمُّكَ حُرّاً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ تو حری همچنان كه مادرت تو را ناميد واقعاً تو آزاد مردى، آزاد در دنيا و آخرت. (انگار امام حسین میدونست که حر از اون جمله ثَکَلَتْکَ اُمُّکَ ناراحته ، براهمین شاید دلجویی کرد و گفت تو حری آنچنانکه مادرت تو رو نام گذاری کرد و شاید امام اون حرف رو که زد برا این بود که حر رو شکار کنه برای خودش) دونفر رو امام زود اذن میدان داد علی اکبر و حر . جناب حر اگه بیشتر میموند و صدای العطش اهل حرم رو و صدای استغاثه حسین رو میشنید میدونی چه زجری میکشید... البته نباید به حر ، به چشم یه استثناء نگاه کرد، چون نجات انسان ها منطق اهلبیته.... مثل فرموده قرآن که اگر یه نفر رو نجات بدی، عالمی رو نجات دادی... ان شاالله ما به مقام اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد برسیم و نعل بالنعل از اوامر و نواهی اهلبیت در زندگیمون پیروی و عمل کنیم ان شاالله .......... دهه ی محرم بین زیارت عاشورا به برخی ها که دختران کم سن و سالشان را بی حجاب آورده بودند، عرض کردم که ما دین خودمون رو که از حکومت ها نمیگیریم که حالا بعضیا بخوان با دهن کجی به حجاب، به نظام ضربه بزنند.... اصلا شرط عقل هم رعایت حجابه ضمن اینکه باید مثل حر ، یه راه گربز برا خودمون بزاریم.... اگه حر جواب امام رو داده بود... دیگه راه برگشتی نداشت، اما ادب کرد و لذا امام، دستش را گرفت ماهم اگه روزی گرفتار شدیم ،رومون میشه نام حضرت زهرا رو صدا بزنیم، درحالیکه در ایام عزای فرزندش رعایت حجاب و حیا رو نکردیم..‌!؟ . .
. اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا رَحْمَةِ اللهِ الْوَاسِعَة وَ يَا بَابَ نِجَاتِ الاُمَة *مگه میشه تو روضه های جدت حاضر نباشی .. مگه میشه عزای محرم بیاد، پرچم‌های محرم بیاد ولی شما نیای؟! تو صاحب عزایی .. تو حاضری اونی که غایبِ منم .. چشم بهم گذاشتیم شبِ چهارم رسید.. *آره دلم خوشه، اما دلم به اعمالم خوش نیست .. عملی ندارم .. من همونی ام که از عرفه جاموندم .‌. من همونی ام که از شبای احیا جا موندم .. اما دلم خوشه الان عزادارِ حسینم .. دلم خوشه فاطمه منو دعا کرده .. مگه تو اون حدیث تو کامل الزیارات نفرموده بی بی دو عالم ... آخه تا پیغمبر فرمود فاطمه جان یه زمانی میرسه مردم برا حسینت دورِ هم جمع میشن، یه جوری براش گریه میکنن برا عزیزان خودشون اینجوری گریه نمیکنن .. گریه برا حسینت دوا برا همه دردای منه .. اونجا بی بی یه جمله فرمود؛ فرمود بابا سلام منو به گریه کن های حسینم برسان.. بگو فردای محشر میام دستِ تک تکشونُ میگیرم ..* *اصلاً نمیتونم فکر کنم محرمُ از تو زندگیم حذف کنم.. از قبلِ محرم هی دلشوره داشتم .. هی میگفتیم امسال چی میشه میتونم برم برا حسین گریه کنم یا نه .. آخه من یه روز نمیتونم بدونِ حسین زندگی کنم ..* آقا جان ... امشب اومدم اعتراف کنم که رفیق خوبی نبودم .. امشب اومد اعتراف کنم دلتو شکستم .. *امشب اجازه دارم نام رو ببرم؟! این صحابی و این شهیدِ در رکابِ حسین که به من و تو راه رو یاد داده .. راه رو برا منه گنهکار باز کرده ‌..* مگه نمیگن حسین کشتی نجاتِ .. مگه نفرمود کُلُّنا سَفنُ النِّجاة وَ لکِن سَفینةُ جَدِیَّ الحُسَیْن أَوسَع وَ فی لُجَجِ البِحار أَسْرَع ‌.. کشتی حسین زودتر به مقصد میرسه و وسیع تره ‌.. مگه نفرمود اِنَّ الْحُسین مِصباحُ الْهُدی وَ سَفینَهُ الْنِّجاة .. مگه نفرمود هرکی گم شده ، راه رو با حسین پیدا کنه .. خوش بحال اونی که گم میشه و تو راه حسین خودشو پیدا میکنه آی دلای کربلایی .. امشب اومدیم چی بگیم؟ آقا جان قول میدم شبِ حر آدم بشم .. قول میدم همون نوکری بشم که تو میخوای .. هرچی میخوای ازم بگیر، کربلاتُ نگیر این نوکری رو نگیر.. میگفت تو حرم ابی عبدالله نشسته بودیم یه موقع یه کاروانِ آذری زبان وارد حرم شدن .. سر وضعشون همۀ حرم رو بهم ریخت .. لباسا همه پاره سر و صورت سوخته، چهره ها همه آفتاب دیده .. وارد حرم شدن یه عده سینه زنان به عده لطمه زنان رسیدن کنارِ ضریح .‌ همه به حال و روزِ اینا گریه میکرد یه موقع روضه خوانِ کاروان شروع کرد آذری حرف زدن رو به ضریح دیدم این جمعیت مثه اسپندِ رو تو آتیش دارن میسوزن سوال کردم ببینم چی مگن به آذری! گفتن داره میگه یااباعبدالله ما دوازده روزِ تو راهیم .. پیاده اومدیم گم شدیم چندتا شهر رو اشتباهی رفتیم اما بالاخره تو رو پیدا کردیم بعدِ دوازده روز تشنه و گرسنه .. حسین جان ما تو دنیا خیلی گشتیم بالاخره تو رو پیدا کردیم .. قیامت تو بگرد ما رو پیدا کن .. ما توو گناه گم شدیم .. همون کاری که با حر کردی با ما بکن .. اومد محضرِ ابی عبدالله یه سوال کرد، یه جواب شنید .. اومد محضر ابی عبدالله: هل لی من توبه؟! آیا من میتونم توبه کنم .. ابی عبدالله بغلش رو باز کرد .. به گذشتۀ حر نگاه نکرد .. خطاشُ به روش نیاورد .. تا گفت اجازه دارم توبه کنم امام ازش استقبال کرد .. حالا چی شد حر برگشت بسمت امام؟ وقتی آقای ما اومد مقابل لشگر ایستاد،صدا رو به غریبی بلند کرد...راوی میگه: "وَاضطَرَبَ قُلبُه،وَ دَمَعَت عَیناه فَخَرَجَ باکیاََ مُتَضَرِّعاََ... " یه مرتبه دلش آشوب شد...شروع کرد گریه کردن... یه گوشه ای ایستاد...تصمیم خودش رو گرفت..." فَضَرَبَ فَرَسَه قاصداََ نَحوَالحُسَین.. " چندتا کارم انجام داد...اول سپر رو واژگون کرد...یعنی من برای جنگ نیامدم ..."وَ یَدُهُ عَلی رأسِه" دست ها رو روی سر گذاشت... یه وقت رو به آسمان صدا زد:" اللّهُمَّ الیک اَنَبتُ و تُب عَلَیَّ.."من توبه کردم...توبه من رو قبول کن... مگه چه کار کردی؟!" فَقَد هَرَبتُ قُلوبَ اَولیائک و اولاد بنتِ نبیّک صلی الله علیه و آله ...."من دل دخترای حسین رو لرزوندم... اومد مقابل آقا ایستاد ... سربه زیر و شرمنده امام فرمود:"اِرفَع رأسَکَ یا شَیخ! "سرت رو بلند کن... رفت سمت لشکر دشمن و یه حرفی به مردم زد...مقابل لشگر ایستاد... گفت:آی مردم! آبی که ماهیان دریا ازش متنعمند؛ وحشِ بیابون ازش می خوره؛ شما به پسر پیغمبرتون نمی دهید؟! اذن میدان گرفت و جنگ نمایانی کرد حر وقتی رو زمین افتاد؛ آقا رو صدا نزد... چون خجل بود اما یکدفعه دید یه دست مهربونی سرش رو بلند کرد،رویِ دامن گذاشت "فَجَعَلَ الحُسین یَمسَحُ التُّرابَ عَن وَجهِه شروع کرد خاک ها رو پاک کردن ــــــــــــــــــ علیه_السلام .
. آقا موقع وداع آخر اومد بیرون دید خیمه ی بنی اعمام خالیه، خیمه ی اصحاب خالیه لذا *پسر فاطمه دیگه تنها شده... یه وقت صدا زد:"یا مسلمَ بن عقیل! یا هانی بن عروه! یا مسلمَ بنَ عوسَجه! یا حبیب ابن مظاهر! یا بُرَیر! یا زُهَیر!قومو عن نَومَتِکُم اَیُّهاالکرام! "بلند شید..."وَادفَعوا عَن حَرَمِ الرَّسول.."بیاید دفاع کنید...دخترام تنها موندن...* *امشب می خوام روضه حر رو بخونم...همون آقایی که وقتی اومد مقابل لشگر ایستاد،صدای غریبی بلند کرد...راوی میگه: "وَاضطَرَبَ قُلبُه،وَ دَمَعَت عَیناه فَخَرَجَ باکیاََ مُتَضَرِّعاََ... " یه مرتبه دلش آشوب شد...شروع کرد گریه کردن...یه گوشه ای ایستاد...تصمیم خودش رو گرفت..." فَضَرَبَ فَرَسَه قاصداََ نَحوَالحُسَین.. " چندتا کارم انجام داد...اول سپر رو واژگون کرد...یعنی من برای جنگ نیامدم ..."وَ یَدُهُ عَلی رأسِه" دست ها رو روی سر گذاشت... شروع کرد با خودش حرف زدن... خودش رو توبیخ کردن... مناجات کردن...یه وقت صدا زد:" اللّهُمَّ الیک اَنَبتُ و تُب عَلَیَّ.."من توبه کردم...توبه من رو قبول کن...مگه چه کار کردی؟!" فَقَد هَرَبتُ قُلوبَ اَولیائک و اولاد بنتِ نبیّک صلی الله علیه و آله ...."من دل دخترای حسین رو لرزوندم...اومد مقابل آقا ایستاد..."اِرفَع رأسَکَ یا شَیخ! "سرت رو بلند کن...رفت میدان یه حرفی به مردم زد...مقابل لشگر ایستاد...گفت:آی مردم! آبی که ماهیان دریا ازش متنعمند؛ وحشِ بیابون ازش می خوره؛ شما به پسر پیغمبرتون نمیدید؟! حر وقتی رو زمین افتاد آقا رو صدا نزد... یه هو یه دست مهربونی سر رو بلند کرد،رویِ دامن گذاشت... "فَجَعَلَ الحُسین یَمسَحُ التُّرابَ عَن وَجهِه..."شروع کرد خاک ها رو پاک کردن... آی باوفا!... ساعتی نگذشت که آقای ما تنها شد... وقتی به گودیِ قتلگاه افتاد...وقتی سینه مبارکش سنگین شد...فقط یه نفر به دادش رسید... یه صدایی شنیده شد..."بُنَیَّ.... بُنَیَّ.... قَتَلوکَ... ذَبَحوکَ... وَ مِنَ الماء مَنَعوکَ..." پس خواهرش چه کار می کرد...؟!می نشست... بلند می شد.... با صورت به زمین می افتاد....صدا می زد:یکی به برادرم کمک کنه.... ــــــــــــــــــ علیه_السلام .