🔶#دست_من_و_عنایت_و_لطف_و_عطای_فاطمه
قلب من و محبّت و مهر و ولای فاطمه
طبع من و قصیده مدح و ثنای فاطمه
جرم من و شفاعت روز جزای فاطمه
به بذل دست فاطمه بخاک پای فاطمه
منم گدای فاطمه منم گدای فاطمه
رشته مهر فاطمه سوی خدا کشد مرا
دل بولاش دادهام تا بکجا کشد مرا
گر بزمین زند مرا وربه سماء کشد مرا
درد اگر عطا کند یا به بلا کشد مرا
پای برون نمینهم، از سر کوی فاطمه
وانشود لبم مگر، بگفتگوی فاطمه
مهر و محبتش بود طینت من سرشت من
ز دوستیش آبرو داده بروی زشت من
روضة بیچراغ او مینوی من بهشت من
شکر خدا که گشته این قسمت و سرنوشت من
سنگ محبّت و را بر سرو سینه میزنم
بیاد خاک قبر او داد مدینه میزنم
مرغک طبع من شده طوطی او هزار او
کبوتر دلم زند پر بسوی مزار او
قلب شکستهام بود در همه، زار او
شفا گرفت چشم من ز خاک ره گذار او
خانة کوچکش بود کعبة آرزوی من
از آن خوشم که فضهاش نظر کند بسوی من
رشتة چادرش اگر بدست انبیاء رسد
شعار فخر انبیاء بعرش کبریا رسد
از لب جانفزاش اگر زمزمة دعا رسد
جان ز نوای گرم او به جسم مصطفی رسد
کسی که قدر و هل اتی گفته خدا بوصف او
کجا قصیدههای من بود رسا، به وصف او
فاطمهای که مصطفی خوانده به رتبه مادرش
باحترام میکند قیام در برابرش
بدست و سینه و جبین بوسه زند مکررش
بوی بهشت یافته از دم روح پرورش
مادح او کسی بجز خدا شود، نمیشود
حق سخن به مدح او ادا شود، نمیشود
منم که مهر داغ او نقش گرفته بر دلم
سرشته با ولایتش دست حق از ازل گِلم
اوست که هست تا ابد گره گشای مشکلم
ز شعلة محبتش داده ضیاء به محفلم
در آیم از دری دگر گر از دری براندم
نمیروم ز کوی او چه خواندم چه راندم
♦️عصمت داوری نبود اگر نبود فاطمه
جنّت و کوثری نبود اگر نبود فاطمه
هیچ پیمبری نبود اگر نبود فاطمه
احمد و حیدری نبود اگر نبود فاطمه
آنچه که آفریده حق بوده برای فاطمه
گفت از آن سبب نبی من به فدای فاطمه
کسی که در کتاب خود ثنای او خدا کند
کسی که پیش پای او قیام مصطفی کند
پیرهن عروسیاش به سائلی عطا کند
کسی که خاک فضهاش دوای دردها کند
چگونه رد کند ز خود مریض دردمند را
مریض دردمند را فقیر مستمند را
-به پیش بهر جود او محیط کمتر از نمی
گدای کوی خویش را اگر عطا کند کمی
همان عطای اندکش فزون بود ز عالمی
مرا چه غم اگر خدا به مهر او دهد غمی
دل بولاش بستهام در آرزو نشستهام
تیر غمش مگر رسد به سینة شکستهام
ای که به قلب عالمی نقش گرفته داغ تو
ای که پریده مرغ دل از همه سو سراغ تو
♦️👈میوة معرفت خورد روح الامین ز باغ تو
نور دهد به دیدهها تربت بی چراغ تو
قسم به قبر مخفیات، قسم بخاک تربتت
خون، دل پاره پاره ام، گشته بیاد غربتت
کاش بجای مشعلی سوزم در کنار تو
کاش جو اشک زائری افتم بر مزار تو
کاش چو قلب مرتضی بودم داغدار تو
کاش بجای محسنت سازم جان نثار تو
فیض زیارت تو را همیشه آرزو کنم
تربت مخفی تو را به اشک شستشو کنم
ای که خزان شد از ستم بهار زندگانیت
گشته خمیده سروِ قَد بموسم جوانیت
مدینه بعد مصطفی ندیده شادمانیت
قسم به عمر کوته و به رنج جاودانیت
عنایتی عنایتی «میثم» دل شکستهام
رو بسوی تو کردهام دل به غم تو بستهام
🔶رو گرفتی از من و درد نهانی داشتی
#بشکند_دستی_کزو_بر_رخ_نشانی_داشتی
ماجرای کوچه را با من نمیگوید حسن
من نمی دانم چرا قد کمانی داشتی
جان حیدر، گریههای های هایم را ببخش
تازه فهمیدم شکسته-استخوانی داشتی
میخ در، دیوار، آتش، ضربهی سیلی، لگد
یاس هجده ساله پشت در چه جانی داشتی؟
تا نیفتد شعله در جانِ ولایت، سوختی
ایستادی روی پایت تا توانی داشتی
تو دعاشان کردی و کاری نکردند، ای دریغ
من بمیرم… تو عجب همسایگانی داشتی
نه ضریحی مثل زینب، نه حریمی چون حسین
کاش مانند حسن، سنگ نشانی داشتی
#سینه_ای_کز_معرفت_گنجینه_اسرار_بود
کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود
🔶#در_پی_حفظ_حریم_خویشتن
مرد باید پشت در آید نه زن
هیچ دانی دختر خیرالبشر
از چه جای حیدر آمد پشت در؟
دید مولایش علی تنها شده
خانه اش محصور دشمن ها شده
بر دفاع شوهرش فردی ندید
بین آن نامردها مردی ندید
گفت باید پیش امواج خطر
یار بهر یار خود گردد سپر
من که تنها دختر پیغمبرم
پشت این در پیشمرگ حیدرم
فاطمه تنها طرفدار علی است
در هجوم دشمنان یار علیست
آن که باشد مرد این سنگر منم
اولین قربانی حیدر منم
چشم پوشیدم ز جان خویشتن
ای مغیره هر چه میخواهی بزن
این در کاشانه، این پهلوی من
این غلاف تیغ این بازوی من
کافران دست خدا را بسته اید؟
بازوی مشکل گشا را بسته اید؟
هر چه هتک حرمت از حیدر کنید
هر چه بر او ظلم افزون تر کنید
هر چه زان مظلوم گردانید رو
هر چه ماند استخوانش در گلو
من امیرالمومنین می خوانمش
پیشوای مسلمین می دانمش
گر شود پرپر ز جور قاتلم
غنچه نشکفته در باغ دلم
گر رود از ضرب سیلی هوش من
گوشواره بشکند بر گوش من
گر شوم با دود و آتش روبرو
یا رود مسمار در قلبم فرو?