.
شب دوم #ماه_مبارک_رمضان
مسجدارک۱۵ فروردین ١۴٠١
غروب بود که "حَیِّ عَلی"رسید به ما
خوش آمدیدِ خدا از سما رسید به ما
چه خوب شد رفقا!دور دور ما شده است!
دعا کنید،که اذن دعا رسید به ما
دوباره گوشه ی این خانه جایمان دادند
دراین شلوغی میخانه جا رسید به ما
غریبه دور و بر ما زیاد بود اما
طراوت نفسی آشنا رسید به ما
دوباره شوق گرفتیم بنده اش باشیم
گرفته بود دل ما،صفا رسید به ما
کجاست دست گدایان کریم آمده است
کریم آمد و دست عطا رسید به ما
به جای ثروت دنیا نجف به ما دادند
خوشا به طالع ما! خاک پا رسید به ما
حساب سی شبه ی ما فقط به دست علیست
فقط به عشق علی اهدنا رسید به ما
علی مراقب ما بود و هست و خواهد بود
همیشه و همه جا این بها رسید به ما
برای سفره افطار هم حواسش بود
کمی هم از رطب مرتضی رسید به ما
شروع ماه مبارک صدا زدیم حسین
شروع ماه خدا کربلا رسید به ما
عیار روزه ما گریه بر حسین باشد
هزار خیر در این گریه ها رسید به ما
به روزه ی رمضان روضه ی عطش دادند
غم لبان عزیز خدا رسید به ما
همان لبی که حرامی لگد به رویش زد
درآن میان خبر از نیزه ها رسید به ما
سپاه شام صدا زد که پیرهن اینجاست
سپاه کوفه صدا زد عبا رسید به ما
.
#سیدپوریاهاشمی
.
.
#مناجات_با_خدا
یا رب
دوست داری در زدن های مرا، حاشا نکن!
پس اگر تا صبح هم در را زدم در وا نکن
من برای تو میایم نه برای حاجتم
جان خوبانت مرا محتاج این دنیا نکن
روز اگر کار بدی کردم تو شب راهم بده
روی من آغوش وا کن لطف کن دعوا نکن
کار دست توست من کارگرم ای خوش حساب!
میتوانی از خودت طردم کنی اما نکن
من ادای خوب هارا درمیاوردم فقط..
سابقه دارم گنهکارم ولی رسوا نکن
نامه ی اعمال ما را به نجف ارسال کن
تا علی امضا نکرد این نامه را امضا نکن
سرپرستی مرا مولا تقبل کرده است
کودک آواره را شرمنده بابا نکن
دوست دارم با علی همسایه باشم تا ابد
در نجف گم میشوم دیگر مرا پیدا مکن
من به این ماه مبارک گفته ام ماه حسین
جز حسین این ماه را درپیش ما معنا نکن
ای رفیق سینه زن از کربلا روزی بگیر
روزه را افطار جز با تربت اعلی نکن
کاش در گودال فریاد کسی میشد بلند
شمر باشد.. پشت و رویش کن.. ولی با پا نکن!
#مناجات
#سیدپوریاهاشمی ✍
.
.
#مدح_حضرت_زهرا سلام الله علیها
لحظه های عاشقی پیش تو معنا می شود
قطره با یک گوشه ی چشم تو دریا می شود
از کرامات تو آوردند در تاریخ که
دختر نه ساله ای امّ ابیها می شود
وصف شأنت در حدیث قدسی لولاک حق
یا که در شرح نزول قدر معنا می شود
ای بنازم چادر پر وصله ات را که از آن
یک یهودی خانه اش عرش معلّی می شود
حضرت صدّیقه ای حرفت کلامت حجت است
هر کسی شاهد بخواهد از تو رسوا می شود
عید من روزیست که غم ها به پایان می رسد
مادرم بعد از سه ماه از بسترش پا می شود
جامه ی نو چیست ؟ ما با جامه ی مشکی خوشیم
قفل های بسته با هر یک نخش وا می شود
آب و نان و فکر و ذکر و هستی ما فاطمه ست
لحظه های عاشقی پیش تو معنا می شود
#سیدپوریاهاشمی ✍
#حضرت_زهرا
.
#امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه
#مناجات_پایان_سال
امسال هم گذشت تو از ما گذشت کن
اوضاعمان خراب شد آقا گذشت کن
وقتی پدر تویی همه کارت به حکمت است..
یا اینکه چوبمان بزن و یا گذشت کن..
هرجا شدیم بی خبر از تو حلال کن
هرجا شدیم بنده ی دنیا گذشت کن
از دوستان که خیر و محبت ندیده ای
ماندی میان ما تک و تنها گذشت کن
شرمنده ایم!شاهد ما گریه های ماست..
بدکرده ایم ما به تو اما گذشت کن
اقا بحق ساقی عطشان کربلا!
حرف از عموت آمده حالا گذشت کن
افتاد برزمین و صدا زد حسین جان..
آبی نرفت خیمه زنها گذشت کن
#سیدپوریاهاشمی
به روزباشیدبااین کانال👇
══✼🍃🌹🍃✼══
#دعوتید_به_کانال ⤵️⤵️
#کانال_تخصصی_اشعار_و_نغمات_آیینی
#غریب_آشنا
#محمد_مبشری
@gharibe_ashena_mobasheri313
══✼🍃🌹🍃✼═
.
#شهادت_امام_صادق
یا جعفربن محمد
هرآنکه از سوی تو انتخاب خواهد شد
به ذره بودن خود آفتاب خواهد شد
میان طایفه مرجع حساب خواهد شد
فقیر دست تو عالی جناب خواهد شد
گدا کجا و تو با این مقام آقا جان
به منبری که نشستی سلام آقا جان
مقام علم، مقام تورا نشان داده
کلام نور تو بر حوزه ها توان داده
کنیز خانه ات آقا به مرده جان داده
حسین گفتن تو عرش را تکان داده
بساط روضه و گریه بپاست هرهفته
و صحن خانه ی تو کربلاست هرهفته
تو بین سجده ای و شعله ها بلند شده
چه دودی از در بیت الولا بلند شده
صدای نعره ی یک بی حیا بلند شده
کسی برای جسارت ز جا بلند شده
طناب دست علی بسته شد به دستانت
نگاه کن به زن و بچه ی هراسانت
غریب در وسط شهر آشنا شده ای
عمامه از سرت افتاد و بی عبا شده ای
میان عربده ها بی سرو صدا شده ای
شبیه عمه گرفتار اسب ها شده ای
نفس بگیر ندو بین کوچه ها اینقدر
که اذیتت نکند باز درد پا اینقدر
اگرچه زندگی ات آه و سربه سر درد است
اگرچه رد شدنت از سر گذر درد است
اگرچه بغض تو مابین صدنفر درد است
بگو که سهم تو هم از لگد کمردرد است؟
بگو که بر کف پای تو خار افتاده؟
گذار تو طرف نیزه دار افتاده؟
به هرطرف بدنت را که لشگری نکشید
کسی لباس تورا پیش مادری نکشید
کسی ز اهل و عیال تو روسری نکشید
ز گوش و گردن اطفال زیوری نکشید
به جسم بی رمق تو عصا زدند اصلا؟
سر تو را بروی نیزه ها زدند اصلا؟؟
#امام_صادق
#سیدپوریاهاشمی ✍
.
.
✅ فراق گشته مقدر...
▶️ #واحد
💢 ۲۵ صفر ۱۴۴۳
فراق گشته مقدر گمان نمیکردم
رسید لحظهٔ آخر گمان نمیکردم
تصورم ز اسارت طناب بود اما
بدون چادر و معجر گمان نمیکردم
به دست و پا و سرت بوسهها زدم اما
به پاره پارهٔ حنجر گمان نمیکردم
گمان به نیزه و شمشیر و سنگ میبردم
ولی به کندی خنجر گمان نمیکردم
قبول بی تو سفر میکنم به شام اما
کنار شمر برادر گمان نمیکردم
تو را به رسم عربهای جاهلی کشتند
به آن طریق که دیگر گمان نمیکردم
سر بریده به هر مادری نشان دادند
ولی به مادر اصغر گمان نمیکردم
یزید و مجلس و نامحرمان همه به کنار
به میز و تخته و آن سر گمان نمیکردم
حسین قربانچه✍
#سیدپوریاهاشمی✍
.
.
#حضرت_زینب
#امام_حسین
فراق گشته مقدر ،گمان نمیکردم
رسید لحظه آخر ،گمان نمیکردم
تصورم ز اسارت طناب بود اما..
بدون چادر و معجر گمان نمیکردم!
به دست وپا وسرت بوسه ها زدم اما..
به پاره پاره حنجر ! گمان نمیکردم
همیشه عطر خوش سیب از تو می آمد
ولی ز چکمه لشکر گمان نمیکردم!
گمان به نیزه وشمشیر وسنگ می بردم
ولی به کندی خنجر گمان نمیکردم
قبول! بی توسفر میکنم به شام اما..
کنار شمر برادر گمان نمیکردم
تورا به رسم عرب های جاهلی کشتند
به آن طریق که دیگر گمان نمیکردم
سربریده به هرمادری نشان دادند
ولی به مادر اصغر گمان نمیکردم
به آیه خواندن تو با همان لب زخمی
که چوب خورده مکرر گمان نمیکردم
یزید ومجلس ونامحرمان همه به کنار
به میز وتخته و آن سر گمان نمیکردم
حسین قربانچه✍
#سیدپوریاهاشمی✍
.
Shab4Fatemieh2-1403[07].mp3
13.19M
▪️غسل تن حوریهی زخمی چه سخت است
(#روضه_غسل_شبانه)
🎙 بانوای: حاج #میثم_مطیعی
دیدی غمش آخر علی را خون جگر کرد
قرآن بخوان اسما که قرآنم سفر کرد
هرچند ساکت بود دلگرمی من بود
با رفتنش دیگر مرا بی بال و پر کرد
یادم نرفته بین محراب عبادت..
با آرزوی مرگ شبها را سحر کرد
خونمردگی چشمهایش را ندیدم
از بس که پیش محرمش چادر به سر کرد
بیدار بود از درد اما دم نمیزد
با دردهای پیکرش مردانه سر کرد
غسل تن حوریهی زخمی چه سخت است
از شرم آبم کرد، من را محتضر کرد
دلشوره و دلواپسی آمد سراغش
هروقت که به معجر زینب نظر کرد
شاعر: #سیدپوریاهاشمی ✍
#روضه_حضرت_زهرا
.
.
#روضه_امام_حسین
#روضه_ورودیه
دارم به سر هوای تو یا سید الغریب
دارم به لب نوای تو یا سید الغریب
حسرت به دل نشستهام و زار میزنم
از هجرِ کربلای تو یا سید الغریب
عمری است بین هیئت تو خو گرفتهام
با بیرق عزای تو یا سید الغریب
شکر خدا که بینِ سلاطینِ این جهان
افتادهام به پای تو یا سید الغریب
ایل و تبار من همگی نوکر توأند
من هم شدم گدای تو یا سید الغریب
سایه فکنده روی سرم ، ای قتیلِ اشک
دست گره گشای تو یا سید الغریب
آشفتهام به گیسوی آشفتهات حسین
میمیرم از بلای تو یا سید الغریب
لعنت به آن کسی که سرت را بریده است
در پیش بچههای تو یا سید الغریب
تنها شدی و پیرهنت پاره پاره شد
ای جان من فدای تو ، یا سید الغریب
____
روضهی ورود به کربلا
⬅️مراجعه به فایل روضه
____
گرچه می دانم جدایی هست تقدیرم حسین
فکر هجران تو کرد از زندگی سیرم حسین
کربلا گفتی دلم آتش گرفت و سوختم
کربلا گفتی و بغضی شد گلو گیرم حسین
من به عبدالله جعفر گفتهام روز نخست
زندگانی بی برادر می کند پیرم حسین
_____
روضهی حضرت زینب سلام الله علیها
از فراق سیدالشهداء عليه السلام
⬅️مراجعه به فایل روضه
_____
من به عبدالله جعفر گفتهام روز نخست
زندگانی بی برادر می کند پیرم حسین
خسته بودم ، روی ناقه خواب چشمم را گرفت
خواب دیدم از گلویت بوسه می گیرم حسین
خواب دیدم تو میان قتلگاه افتادهای
ای برادر ، ظاهرا اینجاست تعبیرم حسین
خواب دیدم روی تل دارم خودم را می زنم
شمر دارد می کند پیش تو تحقیرم حسین
چادرم را در تمام عمر نامحرم ندید
وای اگر نامحرمی بندد به زنجیرم حسین
التماست می کنم من کربلا را ترک کن
جان زینب جان زینب ، بی تو می میرم حسین
__
روضهی حضرت زینب سلام الله علیها
و روضهی روز یازدهم محرم
⬅️مراجعه به فایل روضه
__
برخیز صبح شام شد ای میر کاروان
ما را سوار بر شتر بی جهاز کن
من یک زن وحیدم و یک کاروان اسیر
ای چاره ساز عالمیان چاره ساز کن
__
بگذارید لباسی برسانم به تنش
آبروی همه عریان روی صحرا مانده
ساربان داد نزن من کس و کاری دارم
ساربان تند مرو همسفرم جا مانده
__
.
#شب_یازدهم_محرم
نبریدم!پسر مادرم اینجا مانده
پنج تن یک تنه بر دامن زهرا مانده
هیچ کس نیست که بالای سرش گریه کند
مونس بی کسی من تک و تنها مانده
کاش میشد که لباسی برسانم به تنش
آبروی همه عریان رو صحرا مانده
بین یک گونی کهنه سر اورا بردند
ته گودال ولی پیکر او جا مانده
ساربان داد مزن ما کس و کاری داریم
ساربان راه مرو همسفر ما مانده
چند باری شده گم کرده ام اورا اصلا
بس که از دور تنش مثل معما مانده
باز چشمش به که افتاد که غش کرد رباب؟
بازهم آمده این حرمله وا مانده
برسانید خبررا به علمدار حرم
چادر زینب تو زیر لگدها مانده
ناقه زانو زده تا اینکه سوارش بشوم
چشم من سمت علی اکبرم اما مانده..
#امام_حسین
#روز_یازدهم
#محرم_۹۵
#سیدپوریاهاشمی ✍