.
#امام_حسین
نیزه ها آمده بودند سرت را ببرند
وبه غارت بدن مختصرت را ببرند
«یک عبا داشتی و خرج علی اکبر شد»
تا سوی خیمه جوانان جگرت را ببرند
در جواب : ز چه رو خون مرا میریزید ؟
بی حیا ها همه نام پدرت را ببرند
نعل تازه زده و روی تنت تاخته اند
اسب ها تا دو سه فرسخ اثرت را ببرند
چه قدر کم شده ای سایه ی بر روی سرم
به تبرک ز تنت بیشترت را ببرند
وقت تقسیم غنیمت شده ، پیش نظرم
عده ای خود و گروهی سپرت را ببرند
اجتماعی شده در گودی گودال ، حسین
از کنار بدنت همسفرت را ببرند
تازیانه به کف و خنده کنان آمده اند
خواهر غمزده ی محتضرت را ببرند
به زمین نیزه فرو کرده و درمیآرند
به غنیمت روی نیزه پسرت را ببرند
چه بلایی سر سقای حرم آمده است
از بغل بر روی نیزه قمرت را ببرند
بدنظر های حرامی به سوی کوفه و شام
ساکنان حرم شعله ورت را ببرند
#سید_جواد_سادات_فاطمی ✍
اسد الله سمت میدان رفت
الفرار است ذکر کفتاران
دومی رفته روی کوه از ترس
جای مردان بُوَد دل میدان
ضربتش کوه را دو نیمه کند
دشمن از هر طرف فراری شد
سوی میدان رود قرار نبی
بر عدو وقت بیقراری شد
همچو شیری به قلب کفتاران
میزند لشکر نگاه علی
تیر مژگان برایشان کافیست
شد نگاه علی سپاه علی
یاد وقتی که قبل کُوْن و مکان
مست جام بلا ، بلی میگفت
غرق تصویر خود در آیینه
حضرت حق علی علی میگفت
دم به دم ضربه های تیغ دو دم
سر ز دشمن روی زمین میریخت
ملک الموت بس که جا میماند
عرق شرم بر جبین میریخت
سر جدا تن جدا زمین افتاد
نعره یا علی ز عرش آمد
عاشق خلق خود شده خالق
مرتضی را به نام خود نامد
مرحب آمد منم منم میزد
شیر حق در برابرش غرید
آنچنان لرزه بر تنش افتاد
بعد مرگش هنوز میلرزید
مست از رقص ذوالفقار علی
ملک وحی لا فتی میخواند
نه فقط جبرئیل و پیغمبر
مدح او را خود خدا میخواند
وقت هر ضربه روی لب هایش
ذکر یافاطمه چه زیبا بود
مرتضی ذوالفقار پیغمبر
فاطمه ذوالفقار مولا بود
چرخ دوران گذشته و حالا
مرتضی غرق در تماشا شد
شده جنگ جمل نبرد جمیل
پسری چون پدر هویدا شد
شتر کفر بر زمین افتاد
رفته میدان پسر چونان بابا
مرحبا مرحبا حسن جانم
در جمل گشته نعرهی مولا
#امیرالمؤمنین
#بداهه
#سید_جواد_سادات_فاطمی