eitaa logo
Emamezamaan
1.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
971 ویدیو
361 فایل
اشعار و سرودها و نوحه های امام زمانی @Yaghoubian1349
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ما را نمانده است دگر وقت گفتگو تا درد خویش با تو بگوییم مو به مو از خار، گرچه گِرد حرم پاک کرده ای تا شام و کوفه راه درازی است پیش رو... @hosenih خون، گوشواره ها زده بر گوشهایمان صد بغض مانده جای گلوبند در گلو تنها گذاشتیم تنت را و می رویم اما سر تو همسفر ماست کو به کو @hosenih بی تاب نیستیم...خداحافظت پدر! بی آب نیستیم ...خداحافظت عمو! ⏹ ©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ خورشید سامرا و کریم جهان تویی ما را بده پناه، که کهف امان تویی @hosenih هادی تویی در این شب ظلمت، به داد رس گمگشته ایم و مشعله کاروان تویی کاخ ستم به لرزه فکندی به حرف حق حقا که جان عدلی و حق را زبان تویی مستی ربودی از سر بزم شراب، لیک مستی فزای جان و دل عاشقان تویی جدت امام هشتم و سلطان دین رضاست جد امام عصر و ولی زمان تویی @hosenih با "جامعه کبیره" سلامم شنیدنی ست مهمان هر امام شوم، میزبان تویی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از آبادی شعر 🇵🇸
سلام بر دل پر خون مسجدالاقصی به مسجدی که خداوند گفت: «بارَکنا» سلام ما به تو و دست‌های بسته‌شده سلام ما به تو، ای حُرمتِ شکسته‌شده اگرچه شعله به‌پا کرده فتنه هر طرفی اگرچه سفسطه در هر کنار بسته صفی اگرچه کفر به نیرنگ و جنگ بسته کمر اگرچه تکفیر از پشت می‌زند خنجر نبرده‌ایم ز خاطر دمی تو را، ای قدس! تویی هنوز تویی آرمان ما، ای قدس! بگو به دشمنمان انتقام سنگین است و فتح آخر ما قبلۀ نخستین است بگو سپاه علی سوی خیبر آمده است بگو که دورۀ کودک‌کشی سر آمده است قسم به غیرت این کودکان سنگ به دست که نیست حاصل صهیونیان به غیر شکست دگر به محکمه‌های جهان امیدی نیست بیا به معرکه اکنون که فرصتی باقی‌ست دمی که تیغ قیام از نیام برخیزد به عزم ما همه دیوارها فرو ریزد زمانه فتنۀ شام است و ما سحرزادیم زمین اگر همه خاموش مانده، فریادیم به رغم توطئۀ نابرادران، هستیم و در کنار تو ای قدس، همچنان هستیم مباد آن‌که رفیقان نیمه‌راه شویم شب است و فتنه، مبادا که روسیاه شویم ببین که در غم تو لحظه‌ای نیاسودیم هنوز چشم به راهان صبح موعودیم نبرده‌ایم ز خاطر دمی تو را، ای قدس! تویی هنوز تویی آرمان ما، ای قدس!
بسم‌الله... «شعر هیئت؛ منجی شعر امروز» ✍شاید هر‌کس دراین‌ روزگار نظری - اگرچه گذرا - به‌ حال‌وروز هنر اول ایران بیفکند و امروز شعر را با دیروزش قیاس کند، قدر و قدرت تاریخی شعر و شاعر را با جاه‌وجایگاه کنونی‌اش بسنجد، با این پرسش پرافسوس هم‌نوا شود که؛ «ای شعر پارسی که بدین روزت اوفکند؟» ✍غرضم ازطرح این‌مسئله نه آن است که به سیاق سنت‌گرایان تقصیر را گردن نوگرایان و جریان‌های ادبی پس‌از نیما بیندازم و نه این‌که به شیوه‌ی روشن‌فکران از قصور و عقب‌ماندگی فهم عامه و زیبایی‌شناسی سنتی دربرابر پوئتیک نو و پوست‌اندازی شعر دم بزنم و بگویم شعر پارسی خیلی هم حال خوبی دارد و باید به حال مردم افسوس خورد که از درک کمال آن عاجزند. ✍دراین مجال تنها برآنم که به اختصار چند مسئله (یا نقطه‌ضعف) مورد اتفاق در شعر امروز را برشمرم و سپس از ظرفیت‌های نهفته در یکی از شاخه‌های شعر -که غالباً شاخه‌ای فرعی تلقی می‌شود- برای خلاص شدن از این نقاط‌ضعف و گشودن افقی تازه در مسیر حرکت شعر سخن بگویم‌. این مسائل را ذیل نام گسست برخواهم شمرد و آن شاخه شعر هم که به گمانم می‌تواند رافع این گسست‌ها باشد یا لااقل زمینه را برای رفع آن‌ها فراهم آورد، «شعر هیئتی» است. ✍ اول «گسست شعر از مردم» گمان نمی‌کنم منکری داشته باشد. سال‌هاست شاعران و منتقدان از بحران مخاطب و ناچیز بودن ضریب نفوذ و تأثیرگذاری شعر می‌نالند و تیراژ اندک دفترهای شعر را شاهد می‌آورند. گفت؛ «هم خودم خواننده‌ام، هم شاعرم، هم ناشرم.» چنین روز شومی را مقایسه کنید با وضع سعدی که می‌گوید در کاشغر (در چین امروز) اشعار تازه‌اش را پیگیری می‌کردند، یا حال حافظ که گفت؛ عراق و فارس گرفتی به شعر خوش حافظ بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است. ✍ دوم «گسست شعر از اندیشه». بیشتر مجموعه شعرهای امروز را که بتکانیم به هیچ ردپایی از اندیشه‌ورزی و تأمل حکیمانه در هستی و حیات برنمی‌خوریم. تنها چندگزاره کلیشه‌ای شده در باب مرگ و زندگی و عشق، تمام پشتوانه فکری و فلسفی این دفاتر است. باز مقایسه کنید با گذشته‌ی ادبیات ما که مردم عادت داشتند شاعران را در هیات حکیم و عارف ببینند و بی‌آن‌که مصداق «غاوون» باشند به راهی که شاعران نشان می‌دهند بروند. پیش‌وپسی بست صف اولیا پس شعرا آمد و پیش انبیا ✍ سه‌دیگر «گسست شعر از آیین» آیین را، هم به‌معنای دین و مذهب و عقاید می‌گیرم و هم به‌معنای آداب‌ورسوم و مناسک. شعر فارسی در دوران اوجش با این هردو پیوند داشته. شعر شاعران طراز اول هم آینه‌ی عقاید دینی مردم بوده و هم در آیین‌های دینی و مراسم و مجالس مردم کاربرد می‌یافته است. شعر و شرع و عرش ازهم خاستند تا جهانی زین سه حرف آراستند. ✍ چهارم «گسست شعر از موسیقی کلام» است، که پس‌از پایان دوران اوج شعر فارسی (یعنی دوره‌ی سبک عراقی) آغاز شده و گسترش یافته است. ابتدا با لحن تازه‌ای که با سبک‌هندی به‌شعر راه یافت آن خوش‌آهنگی و ترنم واژگان آن‌چنان که در سبک عراقی مشهود بود، کم‌رنگ شد و سپس در دوران مدرن عامدانه زیبایی‌شناسی سنتی که یک پایه‌اش موسیقی کلام بود انکار شد و شعر که همزاد موسیقی بود به‌سمت بی‌وزنی حرکت کرد. این گسست‌ها همگی باهم پیوند وثیق دارند و هرکدامشان از سه‌تای دیگر مایه می‌گیرند و به قول علما هم‌افزایی دارند. برای تکمیل بحث حرفی نمی‌ماند جز التفات دادن به این نکته که «شعر هیئتی» تنها شعبه شعر فارسی است که ازهمه این گسست‌ها مصون مانده و رشته پیوند ادبیات را با «مردم»، «اندیشه»، «آیین» و «موسیقی» حفظ کرده‌است و شاید راه بازیابی شکوه شعر فارسی نیز چنگ‌زدن شاعران جدی معاصر به‌همین عروةالوثقی باشد. ✍ شاید کمیت بسیاری از اشعار هیئتی در برخی موازین و معاییر شعری چون «خیال و زبان» لنگ بزند، اما برکنارماندن نسبی این جریان ادبی از گسست‌های مذکور را نمی‌توان انکار کرد. پیوند شعر هیئت با مردم اظهر من‌ الشّمس است. شعر هیئت اصلاً برای شنیده شدن و زمزمه شدن پیاپی توسط توده‌های مردم با همه تنوعی که در سلایق و سطح سواد و معلومات دارند سروده می‌شود، بلافاصله دهان به‌دهان و دست‌به‌دست می‌چرخد و گاه به‌هفته‌ای سراسر ایران را فرا می‌گیرد. ✍حال اگر شاعر مضامین آیینی را با مسائل و دغدغه‌های مردم روزگارش پیوند بزند و حکمت و حقیقت برپایی هیئت را برافراشتن عَلَم عدالت بداند، اقبال مردم نیز به این نغمه‌ها دوچندان می‌شود. پیوند با اندیشه و معرفت دینی نیز اصل و اساس شعر هیئت است و نیز دقت در نواحی الفاظ و رسیدن به خوش‌آهنگ‌ترین چینش‌واژگانی از مهارت‌های پرارج شاعران کارکشته هیئت است. ✍خلاصه آن‌که می‌توان با حفظ نقاط قوت شعر معاصر و بدون «واپس‌گرایی، عوام‌زدگی، مصرف‌محوری و عاطفه‌گرایی فریبنده» از ظرفیت شعر هیئتی و آیینی برای ارتقاء شعر امروز و رفع گسست‌های نام‌برده بهره برد. .
. سالگرد چرا هر چی میگذره، داره تازه‌تر میشه توی سینه داغ پر کشیدنت تا که اسم تو میاد، دل بی‌قرار ما میشه آتیش غم ندیدنت توو نگاه عاشقت، دل ما پرنده بود تو چقد شبیه آسمون بودی تو پناه خسته‌ها، عشق دلشکسته‌ها تو برادر بزرگمون بودی یه برادر که لبخندش، قوت قلب مردم بود توی هر رزم و هر سختی، مرد میدون بود واسه دشمن مث طوفان، مث آتیش بی پایان واسه مردم مث دریا، مث بارون بود... علمت روی دوش ماست، تا ابد شور تو برپاست اسم تو قلب تاریخه، پرچمت بالاست «دلمون تنگه حاج قاسم»   هي قِصةُ الفِدا، مَن رَوى دَماً رَوى این داستان، داستان فداکاری است، کسی که خون داد الفَ وَرْدَةٍ و اَلفَ نَينَوى،  هزار گل را آبیاری و هزار کربلا را سیراب کرد. وَ هُنا رُواتُها، اَشترُ الوِلاية راویان این قصه، مالک اشتر ولایت (حاج قاسم) است و مُهندِس الاِباء والهَوى و مهندسِ عشق و سربلندی (ابومهدی) و بَياضُ شَيْبَةٍ، به لُوِّنَ القَمَر و راویان آن، محاسن سفیدی است که به ماه رنگ بخشید لِيُنيرَ عَتْمَ اُمَّةِ السِّلاح تا تاریکی امت اسلام را روشن کند و وِقار هَيْبَةٍ، به أنْبَأ القَدَر و راوی آن، وقار و شکوهی است که با آن به تقدیر خبر دادند لِيُعيدَ كوفَةَ الدَّمِ المُباح تا کوفه‌ای را که خون در آن مباح شده است بازستاند   اِسْمُ حاج قاسِمِ الثّاني، صارَ مُسلِمْ سُلَيْماني اسم دوم حاج قاسم، مسلم سلیمانی شد (مسلم بن عقیل) و المُهندِس غَدا هاني، في ذُرَى المَجْدِ ابومهدی المهندس نیز به هانی (هانی بن عروة) تبدیل شد، در خاندان مجد و بزرگی بَطَلانِ غَريبانِ، وَحَّدا بالدَّم القاني دو قهرمان دور از هم، در خون سرخشان یکی شدند مِن عِراقٍ لايرانِ، رايةُ المَهدي پرچم مهدی (عج) از عراق به ایران رفت «لَكَ لَبَّيْك أباصالح، بَقیةَالله» لبیک یا اباصالح، یا بقیة الله   فارسی: دکتر ✍ شاعر : نور آملی (از لبنان)✍ 👇