eitaa logo
Emamezamaan
1.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
971 ویدیو
361 فایل
اشعار و سرودها و نوحه های امام زمانی @Yaghoubian1349
مشاهده در ایتا
دانلود
. ما ز نسلِ طوفانیم، کارزار می‌خواهیم زیرِ خیمه‌ آوار، اقتدار می‌خواهیم آب و نان نمی‌خواهیم، جسم و جان نمی‌خواهیم در محاصره حتی، ابتکار می‌خواهیم درد و داغِ ده‌ها سال، در حصارِ اُردوگاه زندگی رها از این، اضطرار می‌خواهیم غزه چون شود ویران، هم‌چو مردمِ ایران باز پرچمِ دین را، پایدار می‌خواهیم جامه‌ شهادت را، بی‌کفن به تن کردیم کِی در این جهادِ سرخ، انتحار می‌خواهیم زیرِ بارشِ باروت، اَلاَمان نمی‌گوییم مرگِ کودکان را با افتخار می‌خواهیم ما شهابِ ایمانیم، لشکر سلیمانیم هان ز فاتحِ خیبر، ذوالفقار می‌خواهیم فوجِ موشکِ سِجّیل، می‌زنیم بر صَهیون با حرامیان جنگی، مرگبار می‌خواهیم یکصدا و یک رنگیم، با ولی هماهنگیم تابعیم و نزدِ حق، اعتبار می‌خواهیم حکمِ سَیدُالقائد کی رها شود، هیهات دست و پا و سر سهل است، لاله‌زار می‌خواهیم ما نمازِ بیعت را، اقتدا به او کردیم پرچمِ فلسطین را، برقرار می‌خواهیم خطِّ سرخ و شطِّ خون، راهِ کربلائی‌هاست خویش را به عاشورا، وامدار می‌خواهیم دسته دسته می‌میریم، قطعه قطعه می‌گردیم جسم را پراکنده، بی‌مزار می‌خواهیم سال‌هاست می‌دانیم، منتقم ز راه آید انتقام می‌گیریم، انتظار می‌خواهیم دستِ غیبِ آن دلدار، با مقاومت شد یار قدس را به دیدارِ، آن نگار می‌خواهیم صوتِ یالِثاراتش، می‌رسد بگوش از دور بر ندای او لبیک، پای کار می‌خواهیم نصرتِ دفاع از قدس، عَن قریب می‌آید در بهارِ پیروزی، نوبهار می‌خواهیم در بهارِ آزادی، جای شاهدان سبز است مرکبِ شهیدان را، راهوار می‌خواهیم ✍ .
. یا بیا که کعبه، نماز تو را بهانه کند بیا که منتظر توست مسجد الاقصی ✍ .
. حِسِّ غریبی نیست، این رسم قدیم است زهرا شناسی سنّتِ ربِّ عظیم است قدرت ندارد غیرِ هو زهرا بسازد این گونه خلقت، صنعت دست رحیم است صدیقه را تصدیق کردن، کار ما نیست این از کرامات شما آل کریم است این نور اطهر را پیمبر می شناسد او دستبوس یاس خود با هر شمیم است وقت سحر خواهی بدانی فاطمه کیست آهنگ یا زهرا به کام هر نسیم است هر دل که این جا حبِّ زهرا برگزیند در کوی آن بانو قیامت هم مقیم است هر سینه ای که ظرف مِهر فاطمی نیست هر کس که زهرائی است با قلب سلیم است تا دشمنی با دشمنانش در دل ماست هر فتنه ای آرند در ندفه عقیم است کوثر کند کار خودش را تا قیامت ابتر میان لشکر خود هم یتیم است شعله به حَورا هیچ تأثیری ندارد زیرا که آتش، جنسِ شیطان رجیم است با آل او هر کس در افتد وَر می ٱفتد فرعون ٱمت کیست؟ هیزم در جحیم است تنها نه دیروز از عدویش راه بستیم امروز هم اوضاع اعدایش وخیم است امروز خاص الخاص، زهرایی بمانند فردا به جنّت جود و احسانش عمیم است زهرائیان دربست، یاران خدایند زهرائیان بازوی شاه کربلایند عقل است ماتِ فهم های نازل خود باید که زهرا را شناسی با دل خود بانوی زن های دو عالم تا به محشر خود می شناسانَد به ما آب و گِل خود او بر علی همتاست، اما اوست حَوراء باشد فقط زهرا شبیهِ کامل خود زهرا همان یار نبی در کارزار است یار علی در آستان منزل خود با چارده معصوم نه، تنها به زهرا پیغمبرِ اکرم ببیند حاصل خود حلّال مشکل ها امیرالمؤمنین است اما به زهرا می کند حل، مشکل خود در روزِ طوفان بلا مَحضِ حضورش کشتی چه آسان می رسد بر ساحل خود حتی به بیماری برائت را کند حفظ با غِیظ روگردان شود از قاتل خود دستور کارِ اهلبیتِ او صحیفه ست کرده نگاهِ وحی را هم مایل خود فرزندهایی چون حسین و مجتبی را او تربیت کرده به دین کامل خود زینب، زبانِ دیگرِ توحیدِ زهراست در کربلا افشا کند حرفِ دل خود إنفاق از دستش بریزد همچو باران رَختِ عروسی می دهد بر سائل خود آری پیام او به مرد و زن عفاف است حتی حجابش حفظ شد در محفل خود بالاترین شأنِ عبادت حَبِّ زهراست ما را هم از روز ولادت حُبِّ زهراست با فاطمه آمد به دنیا فخر و عزت او امتحان دادست، اصلاً قبلِ خلقت کو دختری مانند او ٱم ابیها دارد ولایت بر همه، حتی نبوت شد حجةُ اللهُ الحُجَج، زهرای اطهر یعنی که رهبر اوست، حتی بر امامت یک دم نشد از پای بنشیند همه عمر یک دم نشد کوتاه آید از ولایت حقِّ ولایت را فقط زهرا ادا کرد روزی که می لرزید پای اهل نصرت امروز مولا را کسی تنها نبیند باشد فدائیِ علی، اهل بصیرت لشکر به لشکر ما مهیّای جهادیم ایران دوباره می کند تا حج عزیمت ما دشمنی با آل استکبار داریم آل سعود اصلاً چه می ارزد به منّت ما امت فتح المبین و خیبر استیم از رهبر خود می کنیم از جان حمایت ما انتقام سیلیِ زهرا بگیریم مائیم و فرمان علی در استقامت دستان پر مِهرش چو فرماید اشاره آید به صحنه فوج فوج اهل اطاعت گر قبر او مخفی است، خَضرا را بسازیم صحن بقیع آماده گردد با چه هیبت آن قبر مخفی تا قیامت کعبه ی ماست ای اهل ایمان پیش تا روز شهادت لبیک یا زهرا ندای امت ماست سربندِ یا زهرا نشان قدرت ماست
. زهرا، تو بهتر از همه دردِ مرا دانی زین روست، از جنت علی را سوی خود خوانی پهلو شکسته، مَحرمِ این فرقِ بشکسته است من دردِ تو دانم، تو هم دردِ مرا دانی سی سال با بغضِ مغیره روبرو بودم ترمیم شد با تیغِ ملجم، زخمِ پنهانی قنفذ به بازویت نزد، بر جانِ حیدر زد بر من غلافِ تیغِ او می‌خورد، هر آنی تو پشتِ در افتادی و من در دلِ محراب هر دو بپای یکدگر هستیم قربانی دلها بسوزد از برای زینبت، زهرا روزیکه می‌گِریَد ز هفتاد و دو قربانی سرها به نیزه، جسم‌ها غلتان بخون، عریان اهلِ حرم غارت زده، با چشمِ بارانی عیبی ندارد، کهنه پیراهن شود غارت معجر ربودن از اسیران، نیست انسانی از خیمه ی آل نبی آتش زدن، بدتر بیمارِ بی‌جانی است در آن شعله بریانی گفتند این مردم تلافی می‌کنیم، اما سیلی شود سهمِ یتیمانم به مهمانی بارانِ سنگِ کوفه را، باید تحمل کرد اما تصدق دادنَش، دارد چه جبرانی؟ بزمِ شراب و اشکِ زن‌ها جای خود، اما گریه به ناموسِ علی را، نیست پایانی... ✍ .
. حمزه، ای پیغمبر اکرم شده غمگین تو خیز از جا، آمده محبوب بر بالین تو نعره‌ی شیر رسول الله، از چه شد خموش ناله‌ی خاتم بلند، از دشمن بی دین تو خوش درخشیدی، ز جا برخیز ای شیرِ اُحد کو نوای یاعلی، در رزمِ پر تحسین تو بود در جنگِ اُحد، گه در یمین، گه در یسار خنده‌ی حیدر، دلیلِ خنده‌ی شیرین تو بر تنت یک نیزه آمد، دور از چشم حرم نیزه بارانت نکرده، قاتل ننگین تو مُثله اَت کردند خونخواران، میان کشته‌ها خواهرت اما ندیده پیکرِ خونین تو از قفا ذِبحَت نکرد و پنجه بروی تو نخورد گرچه خود مرهم ندارد، ماتم سنگین تو پیکرت عریان نشد، پیراهنت غارت نرفت سنگ بارانی نشد، پیشانی پرچین تو کینه‌ی دیرینه‌ی هندِ جگرخوار عاقبت سینه‌اَت را پاره کرد، از کینه‌ی دیرین تو بر تنِ زخمِ تو کم آمد، عبای مصطفی بسکه رعنا بود، سَروِ قامتِ زَخمین تو بی کفن هرگز نماندی، بوریا سَهمَت نشد خواند پیغمبر، کنار مرتضی تلقین تو خواهرت رنگ اسیری را ندیده، ای غیور اشکِ زینب را ندیده، دیده‌ی حق بین تو معجری هرگز ندیدی، غارتِ دست ستم دستِ نامحرم نزد، بر عترتِ پیشین تو دشمنِ احمد ز اِقدامت، دهانش خُرد شد وقتِ سیلی خوردنِ زهرا، چه شد تسکین تو گفت: یاعَمّاه برخیز و به فریادم برس آنکه سیلی زد، ندیده سیلیِ سنگین تو فاطمه، مُزدِ رسالت را گرفت از دشمنان انتقامَم آید از، آهِ من و نفرین تو ✍ .
یا مهدی ادرکنی، که در این ماهِ ماتم باشیم با تو، در مصیباتِ محرم قربانِ اشکِ چشمِ خونبارت، اِماما تنها نمی مانی در این انبوهِ ماتم غم خیمه در جانت زده، ای دادِ بیداد آقا خدا صبرت دهد، از اینهمه غم صبح و مسا، داری عزای کربلا را بلکه عزای عمه جانت را، عزیزم مُردم برایت، یوسفِ زهرای اطهر از اینهمه محنت که میریزی به قلبم عالم حسینی میشود بی شک، به یُمنَت با هیئت و با روضه و با اشک و پرچم ما طالبِ خونِ حسینیم و مطیعت جزوِ لِثاراتیم و یارانت، مسلّم تا این ندا آید ترا گوئیم: لبیک... لبیک یَابنَ الفاطمه، لبیک جانم با یک نگاهت، زیر و رو گردد ستمگر ما را کجا و یاری اَت، ای اسمِ اعظم شاید بکار آید غلامِ روسیاهت از خود مَران ما را چو جدَت، ای امامم کن روسفیدم، بعد از آنهم کن شهیدم مانندِ جوون، و قنبر و عمار و میثم امروز تیغِ ما زبان، فرداست شمشیر پای رکابیم، ای غمت فیضِ دمادم هجر تو ما را می‌کُشد، ای ماهِ کعبه بانگِ اَنَابنُ المصطفی دِه، یَابنَ خاتم با روضه ی عطشان و عریان، آشنائیم (۱) ای روضه خوانِ غربتِ مظلومِ عالم ما اهل کوفه نیستیم، ای قَلبَت آگاه ما امتحان پس داده ایم و با تو همدم گفتیم کوفه، وای از آن ازدحامی... که دورِ ناموسِ خدا بودند آندم از عمه زینب، تا سه ساله عمه جانت... را خارجی خواندند، بی دینانِ عالم یا منقم، آل علی در انتظار است تا انتقامی سخت، با قلبی پر از غم (۱) اَنَابنُ الحسینِ الشهید، الَّذی قَتَلُوهُ عَطشاناً و طَرَحوهُ عریاناً... # ✍ .
. ز سینه آه برآرید با همه شررش ز دیده اشک ببارید تا رسد اثرش امام مفترض الطاعه بر زمین افتاد شبیه جد غریبش به خاک خورده سرش میان حجره چو گودال دست و پا می‌زد شبیه مار گزیده رسید درد سرش به کام تشنه پسر را گهی صدا می‌زد چه گویم از اثر زهر کینه بر جگرش رسید زاده ی زهرا به طرفة العینی سر مبارک بابا به دامن پسرش به کربلا همه ی ماجرا شده بالعکس سر مبارک اکبر به دامن پدرش میان حجره امام غریب بود و جواد ولی به قتل علی لشگری است دور و برش میان حجره پسر در کنار بابا بود ولی کنار علی چند نیزه در کمرش صدای یاابتای علی که بود بلند رسید قبلِ حسین، آهنی به فرق سرش رسید بازِ شکاری، ولی چه احوالی نه قوتی به کمر، نه رمق به بال و پرش نگاهِ حسرتِ بابا به ارباً اربا، بود نشست کوه به زانو، شکسته شد به برش صدای عمه می‌آید ، علی ز جا برخیز! خدا کند که نیفتد به جسم تو گذرش شاعر: .
. حیدر حیدر خوش آمدی عشقِ کوثر خوش آمدی ای روح کعبه ای جان خاتم معنای قبله آقای عالم معنای قبله آقای عالم از روز ازل دلِ مرا بردی و می‌دانم تا روز ابد بحقِ حق تویی پدر جانم یا علی مدد علی مدد مولا علی جانم نورِ دل‌ها ولای تو آب و گل‌ها صهبای تو من مستِ مستم از عشقِ رویت کِی می‌نشینم پس روبرویت کِی می‌نشینم پس روبرویت ای جانِ جهان سِرّ نهان شَهَنشَهِ والا ای کوهِ شرف شاه نجف حیدر علی مولا یا علی مدد علی مدد مولا علی جانم خورشید از تو گرفته نور دل با ذکرت گرفته شور ای روح والا ای نفسِ احمد همتای زهرا جان محمد همتای زهرا جان محمد ای هم‌نفَسِ اِنسیةُ الحَورا اَبالمهدی یا اَبَالحسن اَبَالحسین معنای هم‌عهدی یا علی مدد علی مدد مولا علی جانم دی۱۴۰۳/رجب۱۴۴۶ .
مدینه وقت خداحافظی شده با تو دگر به کوچه نبینی عبورِ ما را تو از این پس، آیه‌ی نیلی به کربلا دارم حدیث صورت و سیلی به کربلا دارم از این به بعد خیامم، به شعله بنشیند غلاف و تیغ و نیامم، به شعله بنشیند از این به بعد مسیرم، به قتلگاه افتد که راه طفل اسیرم، به قتلگاه افتد از این به بعد ندارم، امان به بحر و بری نه بر تن است مرا کهنه پیرهن، نه سری از این به بعد، نه معجر بماند و نه لباس بگو که چشم تو روشن، امیر من، عباس! □ □ □ اَلا امیر سپاهم! در این شب تاریک گذر کنید نهانی، ز کوچه‌ای باریک قرارمان همگی هست، با رسول الله وداع آخرمان است، با رسول الله که جدِ اَطهرمان، خود به گوش من فرمود: شبانه رو سوی کرب و بلا نمایم، زود خدا اراده نموده، که کشته‌ام بیند به روی خاکِ عطشناک، تشنه‌ام بیند خدا اراده نموده اسارتِ زینب ز اهل کوفه ببیند، جسارتِ زینب بگو به اهل حرم، گرچه خود سبکبارند لباس و چادر و معجر زیاد بردارند صغیره های حرم صیدِ نقشه می‌گردند تمامِ یاس رُخانَم، بنفشه می‌گردند مرا نه خواهرِ من، در عبا کند پیدا میان تیغ و سنان و عصا کند پیدا سرم به نیزه رود، خواهرم به همراهم به شام و کوفه رود، کاروانِ پر آهم عزا و بزمِ شراب و اسیریِ زینب میانِ طشت طلا، چوب خیزران بر لب هجومِ تهمتِ بیگانگان به هیزی، آه حریمِ عصمتِ آل علی، کنیزی، آه دفاع از حرم اهل‌بیت، نزدیک است که انتقامِ غمِ اهل‌بیت، نزدیک است ✍ .
ما که در درگاه سلطانِ خراسان آشناییم از قدیم اینجا نمک پروده‌ی خوانِ ولاییم سائل دیروز و امروز حرم نه، ایهاالناس از ازل بابُ الجوادی بوده‌ با قالوا بلاییم فطرتِ ما از همان دوران، مقیم یار بوده از دعای فاطمه تا حشر با او هم‌صداییم یاامیرالمؤمنین حیدر، نیفتد از لبِ ما یعنی از اصحاب صفّه، در حریم مرتضاییم یاعلی گویان، امورِ خویش را از پیش بردیم از خراسان تا نجف، اهلِ دوتا ایوان طلاییم کفشدار و نوکر و جاروکشانِ افتخاری همچو رهبر، خادمِ مولا علی موسی الرضاییم با امیدِ کامل از ناحیه‌ی زهرای اطهر فکرِ احداثِ شبستان و بقیعِ مجتباییم پنجره فولادِ سقاخانه‌ی اُمُ البنین را از همین حالا، چو صحنِ کهنه در حالِ بَناییم سر به‌راهِ اربعینیم، با شهیدان هم‌نشینیم تا ظهور یار، راهی از نجف تا کربلاییم باده‌ی یالَیتَنا کُنّامَعَک نوشیده‌ایم و در دفاعِ از حرم، جان برکف‌ِ آل عباییم راهیانِ نینوا، از طوس تا قدسِ شریفیم راهیِ راهِ سلیمانی، به فرمانِ ولاییم نام زهرا نقشِ دلها، نام مهدی نقشِ سربند مفتخر بر پرچم سبز محبان الرضاییم با علمدار حرم، پیمانی از دیرینه داریم حافظان حرمتِ اهلِ خیامِ نینواییم جسم و جان و چشم و دست و فرق و سر، قابل ندارد از همه هستی گذشته، در رهِ زینب فداییم از امان نامه، تنفر در دلِ ما، مانده عمری همچنان عباس، شرمنده ز روی مصطفاییم ✍ .
. اَلا یاایهالساقی، پناهم باش یاعباس شَها! مثلِ همیشه پیرِ راهم باش یاعباس بده ساغر به دستم، بود و هستم را بگیر از من جوابِ التماسِ هر نگاهم باش یاعباس به نورت روسفیدم کن، براه خود شهیدم کن به لطفت، ضامنِ روی سیاهم باش یاعباس به طاووسِ جنان، ای روحِ خوش پرواز پر، واکُن شفای زخمه‌ی بالِ گناهم باش یاعباس دخیلم یاابوفاضل، به تارِ زلفِ مِشکینَت خود ای بابَ الحوائج، قبله گاهم باش یاعباس قمر در عقربم، حالم عوض کن، تیره و تارم اَلا ماه بنی‌هاشم، تو ماهم باش یاعباس ترا دارم، چه غم دارم، یلِ اُمُ البنین، حاشا که رو گردانی از من، خود گواهم باش یاعباس بیا ای نازنین، نازِ قدم‌هایت قبولم کن به یُمنِ مقدمِ آن قدّ رعنایت قبولم کن بگَردم سالروزت را، که دل از هَل اَتا برده فدای روی زیبایت که اِرث از مرتضا برده علی شیر خدا و حضرتت شیر علی، یعنی جمالت، هیبتت، رویت، دل از شیر خدا برده نگاهِ خندنوشِ حضرتِ ارباب حیرانت قدِ سَروَت، رخِ سبزت، نمک از مجتبا برده قدِ سَروِ سپهسالار، هوش از سر بَرَد آری دوتا دستِ بلندَت، از دلِ زینب نوا برده همیشه خوش خبر باشی، که اخبار سجایایت تو گویی جلوه‌ای از جلوه‌های مصطفا برده قدِ مردانه ای داری، رخِ شاهانه ای داری حرم را قدّ و بالایت به فکرِ کربلا برده سِتَبرِ سینه‌ات، ای چارشانه پهلوان، غوغاست نگاهت، زَهرِه‌ها از دشمنِ خیرالنسا برده وقار و اقتدارت، صد نشانِ بت شکن دارد چو حیدر قُطرِ بازویت، توانِ بت شکن دارد ز نوزادی، خدا را شُکرگویانی، ابوفاضل عجَب داری کمالاتِ درخشانی ابوفاضل فقط جای نبی خالیست در ایام میلادت ز خالِ او نشان داری، چه جانانی ابوفاضل چه می‌آید به اَبرویت عبوسی، حضرت عباس چنان مولا گِره داری به پیشانی ابوفاضل تو بر عهدِ خدا مُلزم، متین و قاطع و محکم که هستی چون علی در ذاتِ حق فانی ابوفاضل چو قابِ قوسِ اَو اَدنا، نگاهِ نافِذَت بُرنا بصیرت حُسنِ چشمانت، چه چشمانی ابوفاضل تولّا را تبرّا را، گرفتی درس از زهرا چو حضرت، خطبه می‌خوانی چه طوفانی ابوفاضل ادب، طاعت، علَم داری، وفا داری، سخا داری توسلطانی توسلطانی توسلطانی ابوفاضل به عِلم و عشق والایی، قرینِ حلم و تقوایی مقاماتت شبیهِ عصمتِ معصوم و یکتایی تو در میدانِ جنگ از کودکی داری دوصد آیت به یک آن، لشکرِ صِفّین، بهم ریزد ز غوغایت تو گویی، ذوالفقار حیدر کرار در دستت نشد هرگز سری آنجا، رها از تیغ بُرّایت اگر اَمرِ ولی باشد، سر از تیغ تو می‌ریزد غلاف از دست می‌اندازی از فرمانِ مولایت به روزِ حَرب می‌جنگی، به روزِ صلح دلتنگی و در زهد و وَرَع، ضربُ المثل، اخلاق والایت به هنگامِ سکوتت پیشِ مولا، سیره‌اَت مشهور و در هنگامِ تبیین، خطبه‌ی معروف و غَرّایت ولایت را شناساندی، هدایت را تو افشاندی چو بذری در ضمیرِ عاشقان، با خُلقِ زیبایت نشد شمشیر برداری، به عصر روزِ عاشورا نشد دشمن ببیند، انتقامِ داغِ زهرایت دو دستت شد جدا، فرقت دوتا، مَشکِ تو صدپاره تو رفتی و به شام و کوفه زینب گشت آواره ✍ .
. دوستدار و عاشق و مجنونِ آلِ عترتم عاشقِ دیرینه‌ی، سجادِ آلِ عصمتم از ازل دلده‌ام، بر حبِّ زین العابدین مِهرِ او گشته عَجین، از ابتدا با طینتم طالبِ شمسِ جمالِ حضرتِ دوم علی کشته مرده، بهرِ آن، دلدارِ حیدر طلعتم هر که می‌گردد پسردار، از قدیم این رسم هست می‌دهد قربانی، آقا خویش دانَد نیّتم دوست دارم، پیشِ پای دوست، قربانی شوم تا چه تقدیرِ من است و تا چه باشد قسمتم داد، هفتاد و دو کشته، تا بماند این پسر آنکه خود، شد کشته‌ی دین، این دلیل و حکمتم آن امامی که، زبورِ آل پیغمبر، از اوست با دعاهای صحیفه، داده درسِ عبرتم مکتبِ سجاد یعنی، ترجمانِ کربلا مقتلِ او، با زبان ادعیه، شد حجَّتم هر فرازی از دعایش، گوشه‌ای از کربلاست تا چه فهمی می‌کنم من، از بیانِ حضرتم با بیانی ساده، لفظی مردمی، متنی روان می‌دهد تعلیمِ عاشورا و من، در غفلتم درسِ فریاد و سکوتش همزمان، خود حکمتی است هر کدام از این روش‌ها هست، حول و قوتم خطبه‌های آتشینش، هم به کوفه، هم به شام جلوه‌ای از خطبه‌های، مادرِ با غیرتم بر فرازِ چوب‌های، مجلسِ بیگانگان روضه‌ی گودال خواند، آن سَرورِ خوش سیرتم گفت: فرزندِ منا و مکه و زمزم، منم سبطِ احمد، نجلِ حیدر، پورِ آلِ عصمتم حمزه و جعفر ز ما، معراجِ پیغمبر ز ما ناطقِ قرآن منم، یعنی امامِ اُمَّتم وارثِ پیغمبرانم، رهبرِ دنیا و دین هست، مَسجودِ ملائک، تخت و تاج دولتم چون علی، سلطانِ دینم، چون حسن فخرِ مبین پیشوای اهلِ تقوا، صاحبِ حُرّیَتَم عالِمِ غیب و شهودم، آگه از تُخفِی الصُّدور هیچ آگه نیست، مخلوقی ز شَان و شوکتم کوه و دریا، دشت و صحرا، آسمان و عرش و فرش تحتِ فرمانِ مُطاعم، کیست داند مِکنتم؟ کلِّ مخلوقات، دارند از ولایم اِرتزاق انقلابِ اشک باشد، گوشه‌ای از هیبتم گاه در زندان و ویران، گاه در بزمِ ستم اولین بنیانگذارِ روضه‌های هیئتم من ولیِّ داورم، من یادگارِ کوثرم زاده‌ی شاهِ شهیدان، خود اسیرِ غربتم در دلِ اُردوی دشمن، با وجودِ اَهرُمَن چون حسین بن علی، صاحب لوای عزتم پرچمِ دین را نگهدارم، به دوشِ خویشتن با خطاب و صبر و شکر و علم و حلم و قدرتم آنکه دیده قتلِ صبرِ کشته‌ی لب تشنه را آن ذبیحِ بِالقَفا، بابای غرقِ محنتم گفت زیرِ تیر و شمشیر و سنان و نیزه‌ها ای ستمکاران که کردید از دو روئی دعوتم میزبانانِ بدی هستید، ای نامحرمان دست بردارید، از اهل و عیال و عترتم زود دریابید ای شمشیرها، ای نیزه‌ها این تنم، این پیکرم، این حنجرم، این صورتم این لباسِ پاره‌اَم را، از تنم بیرون مکن مادرم دارد تماشا می‌کند، با حسرتم غارتِ انگشت و انگشتر، دگر رسمِ کجاست؟ لحظه‌ای، ای ساربان آهسته، قَدری فرصتم غارتِ خیمه دگر رسمِ کدامین جنگ هاست؟ از چه دیگر بِشکَنید، ای اهل کوفه حرمتم آه، یاربّاه، تَسلیمَاً لِاَمرِک، این من و... این تن و این پیکر و این خواهرِ با همتم ✍ .