eitaa logo
Emamezamaan
1.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
971 ویدیو
361 فایل
اشعار و سرودها و نوحه های امام زمانی @Yaghoubian1349
مشاهده در ایتا
دانلود
آن زمانی که خدا خلقت دنیا می کرد فاطمه بود در آنجا و تماشا می کرد با وجود اینکه نبی بود و علی بود و خدا خلقت کوی و مکان، خاطر زهرا می کرد ماجرای فدک و غصب خلافت آن روز حق رقم کرد و بخون فاطمه امضا می کرد توبه آدم اگر گشت قبول، از او بود چون تقاضای ورا ذات حق اجرا می کرد کشتی از ورطه طوفان برهانید که نوح نام او ورد زبان در دل دریا می کرد به خلیل آتش اگر گشت گلستان آتش شرم از روی گل عصمت کبرا می کرد بهر موسی بخدا گشت شکافنده نیل آنکه با منطق خود معجز عیسی می کرد دختری را که پدر، ام ابیها نامید زیر لب شکوه ز بی رحمی دنیا می کرد من ندانم چه بسر آمدش از ظلم عدو کز خدا گاه دعا مرگ تمنا می کرد از فشار در و دیوار ندانم چه کشید رازها سینه اش از پرده هویدا می کرد پهلویش را بشکستند بناحق که چرا در بر ظلم طرفداری مولا می کرد داغ محسن جگرش سوخت که از ماتم او ناله از سوز جگر لاله صحرا می کرد من ندانم که چه رخ داد در آن کوچه که او رخ نهان از علی عالی اعلی می کرد از غم فاطمه افتاده گره درکارش آنکه صدها گره از مشکل ما وا می کرد @gharibe_ashena_mobasheri313
. آن زمانی که خدا خلقت دنیا می کرد فاطمه بود در آنجا و تماشا می کرد با وجود اینکه نبی بود و علی بود و خدا خلقت کوی و مکان، خاطر زهرا می کرد ماجرای فدک و غصب خلافت آن روز حق رقم کرد و بخون فاطمه امضا می کرد توبه آدم اگر گشت قبول، از او بود چون تقاضای ورا ذات حق اجرا می کرد کشتی از ورطه طوفان برهانید که نوح نام او ورد زبان در دل دریا می کرد به خلیل آتش اگر گشت گلستان آتش شرم از روی گل عصمت کبرا می کرد بهر موسی بخدا گشت شکافنده نیل آنکه با منطق خود معجز عیسی می کرد دختری را که پدر، ام ابیها نامید زیر لب شکوه ز بی رحمی دنیا می کرد من ندانم چه بسر آمدش از ظلم عدو کز خدا گاه دعا مرگ تمنا می کرد از فشار در و دیوار ندانم چه کشید رازها سینه اش از پرده هویدا می کرد پهلویش را بشکستند بناحق که چرا در بر ظلم طرفداری مولا می کرد داغ محسن جگرش سوخت که از ماتم او ناله از سوز جگر لاله صحرا می کرد من ندانم که چه رخ داد در آن کوچه که او رخ نهان از علی عالی اعلی می کرد از غم فاطمه افتاده گره درکارش آنکه صدها گره از مشکل ما وا می کرد .
اي بشرخود را اسير نفس شيطانی مکن غفلت از روز حساب و مرگ خود آنی مکن ناخدای کشتی دل باش و ازياد غرور خويش را مستقرق دريای طوفانی مکن گرمسلمانی چوسلمان باش وجاهد درعمل ور نئی بيهوده دعوی مسلمانی مکن خدمت خلق خدا کن وَز خدا غافل مشو خويش را بازيچه ی اميال نفسانی مکن طعنه برفانوس کم نور تهی دستان مزن روز.خود را بی جهت چون شام ظلمانی مکن تا جوانی فکر پيری باش و در افتادگی خويشتن را خسته از بار پشيمانی مکن سعي کن تا می توانی بهره از عمرت ببر اين دو روز عمر را صرف هوس رانی مکن دست بر کاری که می دانی ضرر دارد مزن آن چه را قبلاً که می دانی نمی دانی مکن خون مردم را برای لقمه ی نانی مريز زين عمل خود را پليد وظالم و جانی مکن دان غنيمت ساعتی چون عمرِ عالم يک دم است فکر فردا باش و فکرِ عالم فانی مکن من نمی گويم که دست از کار و کسب خود بدار آن چه مي خواهی بکن اما به نادانی مکن از من ژوليده بشنو اين کلام معنوی مردم آزاری به عالم گر که انسانی مکن 👉 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
. تاکه سرگرم جهانی اهل باورنیستی تاکه دنبال زری درفکرمحشرنیستی تااسیرنفس هستی ازحقیقت غافلی تابخواب غفلتی درخط داورنیستی مرگ ازمژگان ماباشدبه مانزدیکتر ازچه رودرفکرمردن ای برادرنیستی باعصاکوری دهدتشخیص راه وچارا تابکی گمراهی ودرفکررهبرنیستی باتمام حشمت وجایی که درنزد خلق داشت رفت پیغمبرتوبهترازپیمبرنیستی عاقبت تیغ اجل فرق علی راهم درید ای بشرتوبهترازساقی کوثرنیستی آنچه می بینی دراین عالم همه فانی بود تابکی فکرحساب وروزکیفرنیستی تاتوان داری بفکرناتوانان باش چون دربرگرگ اجل هرگز توانگرنیستی ✍ .
. من در این زندان به جرم عشق یار افتاده ام بهر حفظ دین و کسب و افتخار افتاده ام در مقام سرنوشتم چاره جز تسلیم نیست برگ زردم در مسیر جویبار افتاده ام یوسفی هستم که از جور و جفای ظالمان کنج زندان با دو چشم اشکبار افتاده ام من حسینی مذهبم کز بهر ارشاد بشر گوشه ی محبس حزین و بی قرار افتاده ام من امام هفتمینم کز پی ترویچ دین بی کس و تنها در این زندان تار افتاده ام من گلی از گلشن آل رسولم کز ستم با رخ پژمرده ای در پای خار افتاده ام محرم رازم به غیر از کنده و زنجیر نیست کاین چنین بی مونس و بی غمگسار افتاده ام مرغ بی بال و پری هستم که از جور عدو اندر این کنج قفس دور از دیار افتاده ام شد دل شوریده از این ماتم عظمی حزین کاندر این محبس غریب و دلفکار افتاده ام. (ره) ✍ .