eitaa logo
مجتمع علمی عمارت دانایی
820 دنبال‌کننده
895 عکس
397 ویدیو
6 فایل
آیدیم👇 @Baghbanijahromi شماره تماس 09372630303 کانال دوم با محوریت علوم مختلف، آدرس کانال👇 https://eitaa.com/EmarateELMI
مشاهده در ایتا
دانلود
8.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تشکر خدا از ما انسان‌ها.... مجتمع علمی عمارت دانایی 👇 http://eitaa.com/EmarateDanai
مجتمع علمی عمارت دانایی
سلام یک هم وطن‌مان بابت بیماری #سرطان و #پرتودرمانی در گراش برای اسکان و زندگی یک‌ماهه در این شهر نی
واقعا از تک تک شما عزیزان سپاسگزارم که اینچنین پای کار بودید و اینقدر مهربانی نثار کردید، از وجود شما و با همت شما مبلغی در حدود ۱۰۰میلیون ریال برای این هم وطن‌مان جمع شد و خوشحالم که تونستیم حداقل بار کمی از درد و بیماری ایشان رو رفع کنیم خداوند متعال ان شاء الله که شما رو مرزوق رحمت واسعه‌ی خودش بگرداند و در دنیا و آخرت بهترینهایی که به خواص خودش می‌دهد نصیب و روزی شما بگرداند به وجود تک تک شما افتخار میکنم
امروز در حال درست کردن قفسه با MDF برای بودم اولین بار بود که داشتم قفسه اینجوری درست میکردم خداروشکر عالی شده 😍😍 دیگه اوستا شدم، آخه موفق شدم بدون داشتن شاگرد و تنهایی اون هم این مدل خاص رو بسازمش😉 فکرو کنم بعد از تمام شدن کارهای عمارت بتونم همزمان در چند شغل مختلف فعالیت داشته باشم ☺️
نگاهی به پدر بزرگ ها و مادر بزرگ های اطرافتان بیندازید سختی‌های زیادی کشیده‌اند رنج ها و مرارت های فراوانی تجربه کرده‌اند اما افسرده نیستند، ناامید و درمانده نیز نیستند. درد و رنجی که نسل های امروز نسبت به آن ها تجربه می کنند بسیار اندک است اما نسل های جدید دچار افسرده گی و درماندگی بیشتری هستند. یکی از دلایل این تفاوت، تعریف و دیدگاه و انتظار نسل جدید از زندگی است، نسل جدید زندگی را در ذهن خود معادل آسودگی در نظر گرفته است از نظر نسل‌های جدیدتر زندگی یعنی راحتی مداوم و اگر ناکامی و سختی در آن رخ دهد زندگی پایان یافته است. نسل گذشته اما ذهن و روان خود را برای مواجهه با سختی های زندگی آماده می‌کردند آنها می‌دانستند قراری نیست که آنها به طور مداوم آسوده باشند بلکه زندگی برای آنها به معنای دست به گریبان شدن با انواع چالش‌ها بود. نسل امروز ازدواج ،کار، تحصیل و روابط، همه و همه را معادل با راحتی معنا می کنند و به همین دلیل در شرایط دشوار میزان تاب آوری این نسل بسیار پایین آمده است. در روانشناسی نیز گفته می شود ما به پدر و مادر های نسبتا خوب نیاز داریم به این معنا که پدر مادرهای آگاه اجازه می دهند که فرزندانشان ناکامی بهینه را در زندگی تجربه کنند و گاهی صبر می کنند تا آنها شکست بخورند، سختی بکشند و مسئولیت زندگی خودشان را بپذیرد. چیزی که در تربیت نسل های امروز کمتر دیده می شود. نسل های جدید مانند فردی می مانند که خود را برای رفتن به مهمانی آماده کرده اند در حالی که به میدان جنگ فرستاده شده اند و طبعا در این فضا چیزی جز ناامیدی و درماندگی تجربه نمی شود. بیایید امتحان کنیم از فردا معنای زندگی را در ذهن خود با مفهوم چالش معادل بگیریم اینگونه خواهید دید که چقدر شهامت و توان زیستن تان بالا می رود.
مردي، دير وقت، خسته و عصباني، از سر كار به خانه باز گشت. دم در، پسر پنج ساله اش را ديد كه در انتظار او بود. - بابا! يك سوال از شما بپرسم؟ - بله، حتماً. چه سوالي؟ - بابا، شما براي هر ساعت كار، چقدر پول مي‌گيريد؟ مرد با عصبانيت پاسخ داد: «اين به تو ربطي ندارد. چرا چنين سوالي مي‌كني؟» فقط مي‌خواهم بدانم. بگوييد براي هر ساعت كار چقدر پول مي‌گيريد؟ - اگر بايد بداني خوب مي‌گويم، 20 دلار. پسر كوچك در حالي كه سرش پايين بود، آه كشيد. سپس به مرد نگاه كرد و گفت: « مي‌شود 10 دلار به من قرض بدهيد؟» مرد بيشتر عصباني شد و گفت: « اگر دليلت براي پرسيدن اين سوال فقط اين بود كه پولي براي خريدن يك اسباب بازي مزخرف از من بگيري، سريع به اتاقت برو، فكر كن و ببين كه چرا اينقدر خودخواه هستي. من هر روز، سخت كار مي‌كنم و براي چنين رفتارهاي كودكانه‌اي وقت ندارم.» پسر كوچك، آرام به اتاقش رفت و در را بست. مرد نشست و بازهم عصباني‌تر شد: «چطور به خودش اجازه مي‌دهد براي گرفتن پول از من چنين سوالي بپرسد؟» بعد از حدود يك ساعت، مرد آرام‌تر شد و فكر كرد كه شايد با پسر كوچكش خيلي تند و خشن رفتار كرده است. شايد واقعاً چيزي بوده كه او براي خريدش به 10 دلار نياز داشته است. به خصوص اينكه خيلي كم پيش مي‌آمد پسرك از پدرش درخواست پول كند. مرد به سمت اتاق پسر رفت و در را باز كرد. - خواب هستي پسرم؟ - نه پدر، بيدارم. - فكر كردم شايد با تو خشن رفتار كرده‌ام، امروز كارم سخت و طولاني بود و همه ناراحتي‌هايم را سر تو خالي كردم. بيا اين 10 دلاري كه خواسته بودي. پسر كوچولو نشست، خنديد و فرياد زد: «متشكرم بابا!» بعد دستش را زير بالشش برد و چند اسكناس مچاله در آورد. مرد وقتي ديد پسر كوچولو خودش هم پول داشته است، دوباره عصباني شد و با فرياد گفت: « با اينكه خودت پول داشتي، چرا باز هم پول خواستي؟» پسر كوچولو پاسخ داد: « براي اينكه پولم كافي نبود، ولي الان هست. حالا من 20 دلار دارم. مي‌توانم يك ساعت از كار شمار را بخرم تا فردا زودتر به خانه بياييد؟ دوست دارم با شما شام بخورم...» 🌱❤️🌱❤️🌱 حالا سوال من ازشما، واقعا شما در طول روز چقدر وقت برای بچه‌ها بصورت خاص میذارید؟!؟! مجتمع علمی عمارت دانایی 👇 http://eitaa.com/EmarateDanai
استاد هنرمند جهرمی که با عشق عجیبی مشغول کار بود و در یک نقطه‌ی عجیبی از شهر در حال خلق اثری فاخر پیدایش کردیم، چند دقیقه‌ای با او هم صحبت شدیم، استاد و هنرمندی بسیار مهربان و شوخ‌طبع بودند، چون یکی از کارهای احیاء کردن هنر اصیل جهرم است از این استاد درخواست داشتیم که وقتی برای آموزش برایمان در نظر بگیرد و در عین ناباوری همان لحظه وسایل را آوردند و شروع کردند به آموزش دادن و با کمال خشرویی خواستند که خانم نیک‌فر شروع کند به تمرین کردن و با صبر و حوصله چندین و چندبار آموزش را تکرار میکردند و درخواست کردند که چند روز بعد نمونه کار را تحویل‌شان بدهیم.حتی اصرار داشتند که جلسه‌ی بعد به منزلشان برویم☺️ ان شاء الله جلسات بعد کلاس در منزل‌شان برگزار شود😉 حال اینکه این استاد نامش چیست و هنرش چگونه است باشد برای زمانی که از هنر ایشان در رونمایی کنیم☺️ عمرشان دراز باد... 🔆شما هم اگر اساتید هنرهای اصیل جهرم را میشناسید معرفی بنمایید تا در حد وسع‌مان در زنده نگه‌داشتن هنرمندان شهرمان قدمی برداریم مجتمع علمی عمارت دانایی 👇 http://eitaa.com/EmarateDanai
تنها راهی که میشه یک زندگی بهتر داشت این است که رشد کنیم ... تنها راهی که میشه رشد کرد این است که تغییر کنیم .. تنها راهی که میشه تغییر کرد این است که چیزهای جدید یاد بگیریم....   🍃◍⃟🌸‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌◍⃟⚘🍃࿐
چرا کودکان به حرف والدین بی اعتنایی می کنند و به اصطلاح "کر" می شوند؟ 🔻عوامل سبب ساز: ۱. والدینی که زیاد حرف می زنند! والدینی که مرتب به فرزندانشان امر ونهی می کنند، و بکن! نکن! های مکرر دارند. 👈 برای کاهش این وضعیت تمرین کنید و حرف های خود را در طول روز بشمارید. چند حرف غیرضروری میان شما با فرزندتان رد و بدل می شود؟! ۲. والدینی که حرف می زنند، ولی اگر کودک بی اعتنایی کرد پیامد طبیعی یا منطقی خاصی برای آن وجود ندارد.‌ (منظور تنبیه نیست.) ۳. کودک ‌می داند که والدینش تکرار خواهند کرد، پس لازم نیست او به حرف آنها گوش کند. به یاد داشته باشید: اگر حرف اول مفید نبود، حرف دوم مضر است!
این روزها یه کم سرم شلوغ هست و فرصت مشاوره خیلی کم پیدا میکنم و معمولا عزیزانی که درخواست میکنند شرمنده‌شون میشم و مجبورم درخواست مشاوره‌ها رو رد کنم این درخواست مشاوره بعد از چندین بار که ازم درخواست داشتند و نتونستم جواب بدم خیلی خاص و متفاوت بود☺️ ان شاء الله زمانی برسه که بتونم سریع به درخواست مراجعه کنندگان برای مشاوره پاسخ بدم
15.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰ما نسلی بودیم که ظهرها به زور میخوابوندنمون تا خرابکاری نکنیم اما نسل باید ظهر به زور بیدارشون کنن 🔰میز نیمکت های چوبی و میخ دار رو یادتونه ؟ زیر میز ۳تا جای کیف یا کتاب داشت … وقت امتحان یه نفر باید میرفت زیر میز و ورقه ش رو میزاشت رو نیمکت … 🔰این جمله برابری میکرد با خوشحالی استخدام تو شرکت تسلا برای ما: «بی سرو صدا وسایلتونو جمع کنید با صف بیاید برید تو حیاط ، معلمتون نیومده !!!» 🔰اون موقعها مچ دستمون رو گاز میگرفتیم بعد با خودکار بیک روی جاش ساعت میکشیدیم ؛مامانمونم واسه دلخوشیمون ازمون می پرسید ساعت چنده و مام ذوق مرگ می شدیم بازگرد ای خاطرات کودکی بر سوار اسبهای چوبکی خاطرات کودکی زیباترند یادگاران کهن ماناترند درسهای سال اول ساده بود آب را بابا به سارا داده بود درس پند آموز روباه و خروس روبه مکارو دزد و چاپلوس روز مهمانی کوکب خانم است سفره پر از بوی نان گندم است کاکلی گنجشککی باهوش بود فیل نادانی برایش موش بود با وجود سوز و سرمای شدید ریز علی پیراهن از تن می درید تا درون نیمکت جا میشدیم ما پر از تصمیم کبری میشدیم پاک کن هایی ز پاکی داشتیم یک تراش سرخ لاکی داشتیم کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت دوشمان ازحلقه هایش درد داشت گرمی دستانمان از آه بود برگ دفترها به رنگ کاه بود همکلاسی های درد و رنج و کار بچه های جامه های وصله دار کاش هرگز زنگ تفریحی نبود جمع بودن بود و تفریقی نبود کاش میشد باز کوچک میشدیم لااقل یک روزکودک می شدیم یاد آن آموزگار ساده پوش یاد آن گچها که بودش روی دوش ای دبستانی ترین احساس من بازگرد این مشقها را خط بزن http://eitaa.com/EmarateDanai