29.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شیرینی_نخودچی
@Emdadbanovanfatemi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•
💠 در هنگام بروز #مشکلات دو رکعت نماز بخوان. سپس به سجده برو و بگو:
یا ماجِدُ یا وَاحِدُ یَا کَرِیمُ یَا دَائِمُ أَتَوَجَّهُ إِلَیکَ بِمحمدٍ نَبِیِّکَ نَبِیِّ الرَّحمَة، یا محمد یا رسول الله إِنی أَتَوَجهُ بِکَ إِلَى اللهِ رَبِّکَ وَ رَبِّی وَ رَبِّ کُلِّ شَیء أَن تُصَلِّیَ عَلى محمدٍ وَ أَهلِ بَیتِهِ وَ أَسأَلُکَ نَفحَةً کَرِیمَةً مِن نَفَحَاتِکَ و فَتحاً یَسیراً وَ رِزقاً وَاسِعاً أَلُمُّ بِهِ شَعثِی و أَقْضِی بِهِ دَینِی وَ أَستَعِینُ بِهِ عَلَى عِیَالِی
📚 مکارم الاخلاق/ح2225
@Emdadbanovanfatemi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•
#افزایش_برکت_و_روزی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎💎 💎باران الماس و یاقوت همین الان !
اینو👆بفرستید برای اونهایی که میخواهند جنبه های اعجاز قرآن رو زیر سوال ببرند. و مثلا نعمات بهشتی مثل نهرهای شیر و عسل و... را تمسخر میکنند.
وقتی ما در این دنیای کوچک ناسوت این چیزهای عجیب را که در کلیپ مشاهده میکنید، میبینیم، و دانشمندان معاصر آنها را کشف کرده اند، آنوقت در عالم بالا بعد از مرگ، توصیفات قرآن از بهشت خیلی عجیب است؟
بعضی ها با ذهن کوچک خود همه چیز را تمسخر میکنند. و همه چیز را از پنجره دنیای ماده و تجربه و لوله آزمایش و ذهن خُرد خود میبینند. در حالیکه بگفته دانشمندان کل سیاره زمین با همه آدمهاش و.... ، بمانند یک دانه ماسه در میان تمام ماسه های سواحل و بیابانهاست
@Emdadbanovanfatemi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•
چهار توصیه شیخ نخودکی...
توصیه من آن است که در درجه اول به نماز اهمیت فراوان دهید و آن را در اول وقت به جای آورید ،دیگر آنکه کوشش در داشتن حضور قلب در حال نماز کنید که اگر مشکلی است با ممارست حاصل میشود. سوم آن که بعد از هر یک از پنج نماز یومیه تسبیحات حضرت زهرا را فراموش نکنید و پس از آن سوره حمد و آیت الکرسی و آیه کریمه شهدالله و آیه قل اللهم مالک الملک... را تلاوت کنید.
آنگاه سوره توحید و صلوات را هر یک سه مرتبه به جای آورده ، پس از آن آیه « و من یتق الله ...» که در سوره مبارکه طلاق است ، قرائت کرده ، به نیت فتح باب سماوی به طرف بالا بدمید .
چهارم آن که پس از نماز صبح ۷۰ مرتبه ذکر مبارک »یا فتاح » بگویید
📙صاحب کرامت ص ۳۶
@Emdadbanovanfatemi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•
🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️
هر وقت، خواستی «پارچهای» بخری؛
آنرا در دست «مچاله كن» و بعد رهايش كن،
اگر «چروك» برنداشت، «جنس خوبی» دارد.
*«آدمها»، نیز «همينطورند!!!»،*
«آدمهايی» كه بر اثر «فشارها»،
و «مشكلات»، «اخلاق، و رفتارشان»
عوض میشود، و «چروك» بر میدارند،!!
اينها «جنس خوبی» ندارند،
و برای «رفاقت»، «معاشرت»، «مشارکت»، «ازدواج»
و «اعطای مسئولیت به ایشان»،
به هیچوجه «گزینهٔ مناسبی» نخواهند بود.!!
#آدمها
#رفیق
@Emdadbanovanfatemi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•
#خاطرات (به نقل از همرزم؛ ناصر ظریف)
🔹اولین بار توی ساختمان عملیات در مشهد و خیابان کوهسنگی دیدمش، سال 58. قبلش رفته بود تهران سه ماه و سخت و فشرده آموزش دیده بود و حالا آمده بود توی واحد آموزش داشت به آنها که تازه آمده بودند آموزش نظامی میداد. به عنوان مربی آموزش و در پادگان امام رضا(علیه السلام). من توی واحد عملیات بودم. همسن بودیم. دوستیمان زود شکل گرفت. او مینشست از آموزشهایی که در تهران دیده بود حرف میزد و من شیفته شیطنتهاش میشدم و این که یک قدم از من جلوتر است و میشود همپایش تا خیلی جاهای نرفته رفت. محمود به بچهها تاکتیک درس میداد و دروس چریکی و عملیاتهای نامنظم مثل کمین و ضدکمین. بدون اینکه حتی حدس بزند بعدها کارش توی کردستان همین خواهد شد.
🔸فقط محمود نبود، بقیه هم بودند که گاهی با هم و چند نفر از ماها میرفتند توی شهر گشت میزدند، مشکلی اگر پیش میآمد حلش میکردند. امیر عباسی و جواد حامد هم بودند که با محمود و چند نفر دیگر رفتند تهران، رفتند جماران و شدند مأمور حفاظت از بیت امام(ره). بس که خودشان را فرز و چابک و ورزیده نشان داده بودند، محمود هم شده بود مسئولشان.
🔹اینطوری از هم دور افتادیم. من گاهی از کردستان میرفتم تهران بهش سر میزدم، تا سال 59 که او هم بلند شد آمد. بچههای خراسان توی سقز مستقر بودند. بوکان دست ضدانقلاب بود و ما فقط از اماکن حساس دفاع میکردیم، آن هم در حد گشتی در شهر و خودی نشان دادن. قبلش من توی سنندج هم بودم. فعالیت ضدانقلاب در شهر سیاسی بود و گاهی نظامی. خارج از شهر کاملاً دست آنها بود. بچهها که آمدند احساس کردم آمدهاند کار را تمام کنند. کمالی هم بینشان بود. دور هم جمع شدیم حرف زدیم. بیشتر من حرف زدم، از چیزهایی که دیده بودم و آنها حتماً باید میدانستند. حرف حمله همانجا پیش آمد که «از این به بعد باید بهشان ضربه بزنیم.»
🔸یک شب محمود آمد مرا کشید کنار گفت شده تا حالا شماها بروید بهشان ضربه بزنید برگردید؟ گفتم فقط یک بار. گفت با کی رفتی؟ گفتم با رستمی، زود هم برگشتیم. گفت کجا؟ گفتم کنار شهر سقز بود گمانم، البته زود برگشتیم آمدیم. گفت بانه چی؟ گفتم تا جادهاش هم نمیشد رفت، الان هم نمیشود رفت یعنی، چه برسد به شهرش!
🔹آنجا تقسیم کار شد، محمود سختترین کار را برداشت. اسکورت ماشینهای آذوقه که از دیواندره یا سنندج میآمدند سقز و از آنجا به بانه. بوکان دست ما نبود. جاده ناامن بود. ساعت تردد هم از هشت صبح بود تا سه و چهار بعدازظهر، اسکورت باید در همین ساعتها انجام میشد که باز بی خطر نبود، اغلب کمین میزدند.
🔸محمود گفت باشد من همین کار را برمیدارم. شد مسئول اسکورت، نیروهایش هم بسیجیهایی بودند که تازه از شیراز آمده بودند. مأموریتشان این شد که کاروان نظامیها را صبحها ببرند دیواندره و یا بیجار یا سنندج و از آن طرف با آذوقه و سوخت برگردانند بیاورند. یعنی خطرناکترین کار ممکن!
🔹همان روز اول توی گردنه دیواندره به سقز کمین خوردند. آنجا مکانی بود که هر کس میدید انتظار کمین داشت. کمین هم زیاد زده بودند. منتهی تا آن روز حرفی از ضدکمین نبود. توی آموزش چیزهایی شنیده بودیم تا اینکه آن روز از نزدیک لمسش کردیم توی گردنه ایرانخواه. آمدند به بچههای شیراز کمین زدند، با نفر کم و امید گرفتن تلفات و غنیمت و آتش زدن همیشگی ماشینها و البته بدون مقاومت ما.
🔸من و بچههای اطلاعات راه افتادیم آمدیم خودمان را رساندیم و جنگیدیم. موقع برگشتن از خوشحالی نمیدانستیم چطوری بخندیم. اولین بار بود توانسته بودیم جلویشان بایستیم و این خیلی لذت داشت. اوایل سال راحت میآمدند توی دهات رفت و آمد میکردند، حتی توی شهر هم میآمدند. اما با آمدن محمود و آن ضدکمینها فکر نزدیک شدن به شهر را از ذهنشان دور کردند. ضدکمینها بیشتر هم شدند تا جایی که یک بار توانست یکی از سران حزب را اسیر بگیرد.
#شهید_محمود_کاوه 🕊🌹
📚 رد خون روی برف (📝فرهاد خضری)
@Emdadbanovanfatemi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•
594.mp3
1.16M
🔊 تلاوت روزانه ترتیل قرآن کريم
📖 سوره #فجر_بلد_صفحه_594
👤 قاری: استاد پرهیزکار
@Emdadbanovanfatemi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•