eitaa logo
بانوان فاطمی
2.7هزار دنبال‌کننده
10.7هزار عکس
9.8هزار ویدیو
233 فایل
این کانال برای پیگیری، فراگیری و آموزش مسائل فرهنگی است و نسبت به کمک های امداد در حوزه معیشت و حقوق ،درمان و...هیچ اطلاعی ندارد برای شرکت در مسابقات به آی دی پیام @YaMahdi_1199 . فقط به ایتا پیام بدید.
مشاهده در ایتا
دانلود
حجت السلام و المسلمین سید احمد علی نبوی چاشمی فرزند سید رحیم در سال ۱۳۲۹ هجری شمسی در روستای چاشم از توابع مهدیشهر در استان سمنان متولد شد.  پدرش فردی با تقوا ، متعهد و از مقلدین حضرت امام خمینی (ره) بود . شهید نبوی دوران ابتدایی را در روستا به پایان رساند . سپس برای ادامه تحصیلات به حوزه علمیه صادقیه(ع) سمنان رفت . ایشان پس از مدتی به پیشنهاد یکی از آشنایان برای ادامه تحصیل به قم عظیمت نمود و تا سطح حوزوی خارج یک و دو ادامه تحصیل داد. در کنار تحصیل با چشمه سار معرفت امام خمینی (ره) آشنا و فعالیت های سیاسی خود را علیه رژیم پهلوی آغاز نمود. به همین دلیل ساواک وی را تحت تعقیب قرار داد . او چند بار هم با زیرکی از چنگشان فرار کرد. اما سرانجام پس از ماه ها زندگی مخفیانه در سال 1354 در تهران دستگیر می شود و مدت 4 ماه در زندان کمیته تحت سخت ترین شکنجه ها قرار گرفت و پس از آن به زندان اوین منتقل می گردد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در دفتر نمایندگی ولی فقیه در سمنان شروع به کار کرد . در سال 1360 مسئولیت روابط عمومی سپاه سمنان را پذیرفت و پنج ماه بعد به عنوان مسئول سپاه شهرستان شهرکرد راهی آن شهر شد . در سال 1361 به فرماندهی سپاه پاسداران قم منصوب گشت و تحولی چشم گیر در آنجا پدید آورد . شهید نبوی در سال 1362 به عنوان فرمانده سپاه شهر ری برگزیده شد و پس از سال ها خدمت عاشقانه در سال ۱۳۶۴در عملیات والفجر هشت هنگام بازگشت از منطقه اروند رود مورد اصابت ترکش توپ قرار گرفت مزارش در گلزار شهدای شهرستان قم می باشد. @Emdadbanovanfatem
به حرمت پیامبر(ص) و غربت بقیع  نام  او را مدینه گذاشتند،  مدینه چنان حجب و حیا داشت که حتی پیش برادرهای خود حجاب می گرفت و مادرش عقیده دارد همین حجب و حیا و حجاب مدینه بود که عاقبت با دختر 6 ساله اش زهرا مرادی لیاقت شهادت را  پیدا کرد. روزهای سرد زمستان سال  65 وقتی دژخیمان بعثی نتوانسته بود در میدان نبرد بر دلیرمردان رزمنده پیروز شود شهر ها را مورد هجمه قرار داد، قم یکی از شهرهایی بود که مورد هجوم وحشیانه رژیم بعث عراق قرار گرفت، قم همواره در طول تاریخ اسلام باعث ترس ، وحشت ،کینه و نفرت دشمنان اسلام  بود، قم خواستگاه انقلاب بود و دشمنان کینه مردم قم را در دل داشتند و در بمباران شهرها، قم یکی از اولویت های دشمن بود. مدینه و دختر کوچکش در آن روز سرد و غمگین در حال عبور از کوچه بودند مدینه و دخترش زهرا میان در و دیوار  خانه همسایه مانداند و  ترکشی به سینه مدینه اصابت کرد و  شهید شد و زهرا دخترک کوچک مدینه کمرش شکسته و دست در دست مادرش شهید شد @Emdadbanovanfatem
🌹 یادی از شهید حسین زارعی (●ولادت: ۱۳۴۰ ☆ ○شهادت: ۱۳۶۴، عملیات عاشورای۲ ☆ ■مزار: گلزار مطهر شهدای علی‌بن‌جعفر "علیه‌السلام" قم ☆ ۱۱ سال مفقودالاثر) ... اهل بخشش و سخا بود و از دیگران دستگیری می‌کرد. در زمان حضور در قم، غالب اوقاتش در مسجد و کتابخانه سپری می‌شد. نفوذ کلام عجیبی داشت به طوری که با صحبت کردن با جوانان محل و ارشاد آنها، کاری کرد که آنان اهل جبهه وجنگ و مسجد شدند و تعدادی از این جوانان، نامشان در ردیف شهدای بزرگوار ثبت شد. حسین جدی و پرکار بود و در عین صلابت در فرماندهی، از نرمی و انعطاف خاصی هم برخوردار بود و با روحیه‌ای که داشت، مشکل گشای فرماندهان محسوب می‌شد. اعتقاد داشت در حالی که کشور از لحاظ سلاح نظامی در مضیقه است، نباید آن را با بی احتیاطی هدر داد. آخرین بار که از جبهه به منزل آمد علیرغم بیماری شدید تب مالت، بدلیل ضرورت حضور در عملیات، سریع به منطقه‌ بازگشت. 🎤 راوی: حاج حسن زارعی (برادر شهید) @Emdadbanovanfatemi •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
مقام والای شهید نظری و شفای یک مادر شهید پدر شهید علی‌اکبر نظری ثابت نقل می‌کند به گلزار شهدا که رسیدم دیدم خانم مسنّی دارد سنگ قبر فرزندم را می‌شوید. بالای سرش رسیدم گفتم: «خانم شما این شهید را می‌شناسید؟ گفت: تا یک هفته پیش او را نمی‌شناختم. گفتم: پس چی شد که شناختید؟ در پاسخ گفت: من خودم سیده‌ام و مادر شهید هستم. فرزندم در ردیف دوم پیش پای شهید زین‌الدین مدفون است. بیماری لاعلاجی گرفتم و مدت‌ها دنبال مداوا بودم. هرکاری کردم خوب نمی‌شدم؛ خیلی ناراحت بودم.   از خدا خواستم تا حداقل خواب فرزند شهیدم را ببینم. وقتی به خوابم آمد، به پسرم گله کردم که مگر تو شهید نیستی؟ من مادرت هستم و سیده‌ام! کاری بکن و از خدا بخواه شفا بگیرم. پسرم گفت: برو سر قبر علی‌اکبر. گفتم: کجاست تا پیدا کنم؟ گفت: عصر پنج‌شنبه پدرش می‌آید سر قبرش، بگرد پیدا می‌کنی. چند بار آمدم تا پیدا کردم. به شهید شما متوسل شدم و شفا گرفتم. بار دیگر از خدا خواستم تا خواب پسرم را ببینم. به خوابم آمد. از او پرسیدم: چرا مرا به آن‌ شهید حواله دادی؟ گفت: در این عالم شهداء درجه و جایگاه‌های متفاوتی دارند. هرکسی در دنیا اخلاص و تلاش بیشتری داشته در اینجا درجه و مقام بالاتری دارد. به همین خاطر شما را به شهید علی‌اکبر نظری ارجاع دادم. @Emdadbanovanfatemi •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
سردار موحد سپاه علی بن ابی طالب: برگزاری نمایشگاه کتاب دفاع مقدس گلزار علی بن جعفر صبح ها ۹ الی ۱۲ بعد از ظهرها ۱۶ الی ۲۱ بیش از ۶۰۰۰ عنوان کتاب در خصوص دفاع مقدس ۱۹ موضوع مسابقه کتابخوانی برای عموم ساخت ۳ فیلم سینمایی ساخت ۶۰ مستند کتاب توزیع۴۰۰میلیون بن کتاب بین دانش آموزان برگزاری گروه سرود ساقی کوثر با دو اجرای عالی👌👌👌 اثر اول گلزار شهیدان اثر دوم شهدای مدافع امنیت برای اولین بار @Emdadbanovanfatemi •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• با حضور سردار سلیمانی سردار آزادی و آقای امیر آبادی
23.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توضیحاتی در مورد نمایشگاه کتاب @Emdadbanovanfatemi •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
* بوسیدن پیشانی پدر ودست مادر شهید مجید عسگری با انجام واجبات دینی و ترك محرمات از جمله رعایت حق مردم، مراتب رسیدن به مقام شهادت را پیموده بود و به همین دلیل هم در سوریه به آرزوی دیرینه خود رسید. شهیدنسبت به پدر و مادر بسیار متواضع و در خدمتشان بود و هرگاه به خانه ایشان می آمد، پیشانی پدر و دست مادر را می بوسید و در جواب برخی از اعضای خانواده كه می گفتند چرا این كارها را می كنی، می گفت شما نمی دانید این كار چه ثوابی دارد. مجید خیلی بی ریا به خانه اقوام و آشنایان رفت و آمد می كرد و به برخی رسوم عامیانه كه تا كسی نیامده منزلت به خانه اش نرو، توجه نمی كرد و صله رحم را بر خود واجب می دانست. ایشان كه خنده همیشه بر چهره مجید نقش می بست، افزود: برادرم حتی به فكر لبخند در عكس شهادت خود نیز بود و چهار ماه قبل از شهادتش به یكی از دوستانش گفته بود عكسی را در حالتی كه لبخند به لب دارد از او بگیرد كه با ثبت آن، تصویری زیبا از چهره عارفانه شهید، جاودانه شد. برادر شهید گفت: یك بار كه من مخالف رفتن مجید به سوریه بودم به من گفت: 'برادرم اگر ما در عزاداری های ماه محرم و صفر می گوییم، یا اباعبدالله الحسین (ع) اگر ما در روز عاشورا بودیم، شما را یاری می كردیم، امروز روز عاشوراست كه باید ما برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) اقدام كنیم'. @Emdadbanovanfatemi •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
شهید سید یحیی صحرایی فرزند تقی متولد 1343/01/01 محل تولد : قم تاریخ شهادت : 1362/12/18 محل شهادت : جزيره مجنون مذهب : شیعه دین : اسلام تحصیلات : هنرستان درجه : پاسدار استان سکونت : قم شهر سکونت : قم نوع استخدام : پاسدار تاریخ حادثه : 1362/12/18 استان حادثه : خوزستان محل دفن : گلزار شهدای علی بن جعفر گزیده‌ی مناجات‌های شهید سید یحیی صحرایی پروردگارا! تو خود می‌دانی من مالی ندارم که ببخشم تنها خون ناقابل وجودم بود که برای اسلام دادم که ان‌شاءالله قبول کنی. خدایا! معبودا! پروردگارا! پنداری که چون شمع ذوب می‌شویم؛ ما از مردن نمی‌هراسیم، اما می‌ترسیم بعد از ما ایمان را سر ببرند و اگر نسوزیم، روشنایی می‌رود و جای خود را دوباره به شب می‌سپارد. پروردگارا! در آخر زندگی‌ام سخنی با تو دارم؛ پروردگارا! ظهور آقایمان حضرت مهدی(عج) را هرچه زودتر برسان. ا🌱🕊🌱🕊🌱🕊🌱🕊 @Emdadbanovanfatemi •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
**بی‌ نهایت عشق؛ دلش نمی ‌خواست کار هایش جلوی دید باشد . مدتی را که در جبهه بود ، اجازه نداد حتی یک عکس یا فیلم از او تهیه شود . آخرین بار که به مرخصی آمده بود ، قبل از رفتن همه ‌ی عکس ‌هایش را از بین برد تا پس از شهادت چیزی از او باقی نماند . همین طور هم شد و برای شهادتش حتی یک عکس هم در خانه نداشتیم . همیشه پنهان ‌کار بود . حتی زخمی ‌شدنش را هم از دیگران پنهان می ‌کرد . یک بار که به مرخصی آمده بود ، احساس کردم هنگام بلند شدن به سختی حرکت می‌ کند ، ولی چیزی را بروز نداد . وقت نماز شد . وضو که گرفت ، رفت توی اتاق و در را قفل کرد . از این کارش تعجب کردم . خواهرش که کنجکاو شده بود ، از بالای در ، داخل اتاق را نگاه کرد و متوجه شد که مجید نماز را به صورت نشسته می ‌خواند . مجید از ناحیه ‌ی پا مجروح شده بود ، اما اجازه نداد حتی ما که خانواده ‌اش بودیم متوجه شویم . @Emdadbanovanfatemi •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹 زندگی به سبک شهدا 🌷 سردار خلبان شهید حاج عباس کروندی مجرد (●ولادت: ۱۳۳۷، قم ☆ ○شهادت: ۱۳۸۴، ارومیه ☆ ■مزار: گلزار شهدای علی‌بن‌جعفر "علیه‌السلام" قم) به مسئله تربیت بچه‌ها خیلی حساس بود، به من گفت: 《نماز محمدرضا با من و نماز زهرا با شما.》 به محمد می‌گفت: 《باباجان می‌خواهی با هم نماز بخوانیم؟》 اگر می گفت: «باشد» با هم نماز می‌خواندند. من یادم نمی‌آید که سر این مسایل بچه‌ها با پدرشون مشکل داشته باشند. شب‌ها، اول با نرگس بازی می‌کرد یا می‌بردش بیرون پارک. با اینکه خیلی کم، خانه بود اما روی تمام مسایل احاطه داشت؛ حتی کوچکترین خرید خانه را هم با خودش انجام می‌دادیم 🎤 راوی: همسر شهید 🌸🌼🍃🌷🍃🌼🌸 🌷نثار روح مطهر سردار خلبان شهید "حاج عباس کروندی مجرد" صلوات🌷 @Emdadbanovanfatem
🌹 | دومین کنگره ملی شهدای استان قم برگزار می‌شود 🕰 زمان: پنجشنبه ۲۶ آبان‌ماه - ساعت ۹صبح 📍 مکان: قم - مسجد مقدس جمکران 🔻