eitaa logo
مسجدآیت‌الله‌املایی/کانون‌فرهنگی–قرآنی‌مسجدقائمیه
326 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
5.7هزار ویدیو
249 فایل
✔ارتباط با مسئول کانال: @emlaeeadmin ✔هرگونه کپی‌برداری از کانال کاملاً آزاد و بدون اشکال شرعی می‌باشد. 🔸️ اخبار و مطالب مذهبی 🔹️ اطّلاع‌رسانی مراسمات مذهبی 🔸️ ارائه مطالب (متن و کلیپ‌های کوتاهِ صوتی و تصویری) با موضوعات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺چرا از مرگ مى‌ترسیم؟ ✍حاج آقای قرائتی: راننده زمانى در جاده می ترسد كه یا بنزین ندارد؛ یا قاچاق حمل كرده؛ یا اضافه سوار كرده؛ یا با سرعت غیر مجاز رفته؛ یا جاده را گم كرده؛ یا در مقصد جایى را آماده نكرده؛و یا همراهانش نا اهل باشند. اگر انسان براى بعد از مرگ خود، زاد و توشه لازم را برداشته باشد، كار خلاف نكرده باشد،راه را بداند، در مقصد جایى را در نظر گرفته باشد،و دوستانش افراد صالح باشند،و حركتش طبق مقررات و مجاز باشد؛نگرانى نخواهد داشت! ╭┅──────┅╮ 🆔👉 @emlaee ╰┅──────┅╯
✍استاد حسین انصاریان: مستحب است انسان در صورتى كه‌از داشتن دختر محروم است دست نياز به جانب حق بردارد و براى دختردار شدن با اخلاص به درگاه حق دعا كند. ✅ به افسران بپیوندید: @Afsaran_ir
یک یک بچه که بودم آرزو داشتم خیلی پولدار شوم! و اولین چیزی هم که میخواستم بخرم یک یخچال برای "ننه‌نخودی" بود. ننه‌نخودی پیرزنِ تنهای محل ما بود که هیچ‌وقت بچه‌دار نشده بود. می‌گفتند جوان که بوده شاداب و سرحال بوده، سرخاب می‌زده، برای بقیه نخود می‌ریخته و فال می‌گرفته. پیر که شده، دیگر نخود نریخته؛ اما "نخودی" مانده بود تهِ اسمش. زمستان و تابستان آب‌یخ می‌خورد، ولی یخچال نداشت. مامان می‌گفت: "جگرش داغه!" ننه برای خنک کردنِ جگرش، شبها راه می‌افتاد می‌آمد درِ خانه‌ی ما را می‌زد و یک قالب بزرگ یخ می‌گرفت. توی جایخیِ یخچالمان، یک کاسه داشتیم که اسمش "کاسه‌ی ننه‌نخودی" بود. ننه با خانه‌ی ما ندار بود. درِ خانه اگر باز بود بی‌در زدن می‌آمد تو، و اگر سرِ شام بودیم یک بشقاب هم می‌آوردیم برای او. با بابا رفیق بود! برایش شال‌گردن و جوراب پشمی می‌بافت و باهاش که حرف می‌زد توی هر جمله یک "پسرم" می‌گفت. سلام پسرم؛ خوبی پسرم؟ رنگت پریده پسرم؛ خداحافظ پسرم... یک شبِ تابستان که مهمان داشتیم و توی حیاط جمع بودیم، ننه، پرده را کنار زد و آمد تو. بچه‌ی فامیل که از ورود یکباره‌ی یک پیرزن کوچولوی موحنایی ترسیده بود، جیغ زد و گریه کرد. ننه به بچه‌ آبنبات داد. نگرفت، بیشتر جیغ زد. بچه‌ را آرام کردیم و کاسه‌ی ننه نخودی را از توی جایخی آوردیم. بابا وقتی قالب یخ را می‌انداخت توی زنبیل ننه، آرام گفت: "ننه! از این به‌ بعد در بزن!" ننه، مکث کرد. به بابا نگاه کرد؛ به ما نگاه کرد و بعد بی‌حرف رفت. و بعد از آن، دیگر پیِ یخ نیامد. کاسه‌ی ننه‌نخودی ماند توی جایخی و روی یخش، یک لایه برفک نشست. یک شب، کاسه را برداشتیم و با بابا رفتیم درِ خانه‌ی ننه. در را باز کرد. به بابا نگاه کرد. گفت: "دیگه آبِ یخ نمی‌خورم، پسرم!" قهر نکرده بود؛ ولی نگاهش به بابا غریبه شده بود. شبیه مادری شده بود که بچه‌هایش بی‌هوا برده باشندش خانه سالمندان. درِ خانه‌ی بابا را زدن برای ننه، شبیه کارت‌ زدن بود برای ورود به شرکت خودش. او توی خانه‌ی ما کاسه داشت، بشقاب داشت و یک "پسر". برای اثبات مادرانگی‌اش به خودش و بقیه، نیاز داشت که کاری را بکند که بقیه‌ی مادرها مجاز به انجامش نبودند: "بی‌در زدن به خانه‌ی پسرش رفتن" یک در، یک درِ آهنی ناقابل؛ ننه را پرت کرد به دنیای خودش و این واقعیت تلخ را یادش آورده بود که: "پسرش" پسرش نبوده! ننه‌نخودی یک روز داغ تابستان مُرد. توی تشییع‌ جنازه‌اش کاسه‌ی یخ ننه را انداختیم توی کلمن و بابا قدِ یک پسرِ مادر مرده اشک ریخت و مدام آب یخ خورد؛ جگرش داغ شده بود. یک حرف، یک عکس العمل، یک نگاه،... چقدر آثار به همراه دارد. کاسه یخ؛ انگار بهانه ی عشق و مهربانی بود. اتفاقا ننه نخودی هرگز دوست نداشت یخچالی داشته باشه؛ تا بی در زدن، بهانه هاش رو جواب بده... خدا میدونه کاسه یخ هر کدوم از ما کی؟ کجا؟ در یخچال دل چه کسانی؟ هزار بار برفک گرفت و شکست و پرت شد و دیده نشد ! حواسمون به هم باشه. 🆔 @emlaee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕نماز شب 🔺ان‌شاءالله سحرها حتما از نماز شب غافل نباشیم ولو در حد نیم ساعت. 👤استاد مؤیدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹اگر خودیها کار غلطی کردند چه کنیم؟ ⚠️کار بد از هر کسی بد است 🔰 درس اخلاق رهبر انقلاب 👈 علامات مومن در آخرالزمان 🆔 @emlaee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 تماشایی | تنبلی و بی‌حوصلگی! 🤦‍♂️ خصلت‌هایی که می‌تواند ما را از پیمودن راه خدا بازدارد! 🤔 تا حالا به این آسیب تنبلی فکر کرده‌اید؟