eitaa logo
امتداد ابراهیم
1.2هزار دنبال‌کننده
295 عکس
149 ویدیو
169 فایل
﷽ کانال #امتداد_ابراهیم با رویکرد مشارکت حداکثری و تبلیغ گفتمان انقلاب اسلامی فعالیت میکند. ارسال محتوای ناب در راستای اهداف کانال @salavat1369 @Morteza_abo_fatemeh
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️ انعکاس یادداشت علمی «واکاوی قاعده عدالت از دیدگاه آیت الله صانعی» در @Qabasat
طرح اجمالی آراء مهم در مورد محتوای احکام عقلی.mp3
1.01M
🔅 طرح اجمالی «آراء مهم در تحلیل احکام عقل عملی» 🔊 استاد لاریجانی(دام ظلّه) @Qabasat
«فقه، تئوری کامل اداره انسان» امام خمینی(قدّس سرّه): - حکومت در نظر فلسفه عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است. حکومت نشان دهنده جنبه عملی فقه در برخورد با اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است. فقه، اداره‌‌ انسان از گهواره تا گور است. 📚 منشور روحانیت @Qabasat
1_249908779.pdf
1.6M
🔅 «مدخل علم فقه» مرحوم آیت الله هاشمی شاهرودی - عناوین: 1⃣ تعریف علم فقه 2⃣ موضوع علم فقه 3⃣ تقسیم فنّی مباحث فقه 4⃣ روش استدلال فقهی 5⃣ ادوار و مراحل تکامل علم فقه 6⃣ وجوب اجتهاد در فقه @Jadah18 @Qabasat
«محرمیت فرزند خوانده و قاعده یُسر» - بخش اول 🖌 حجت الإسلام رضا عسکری 1⃣ طرح بحث و پیشینه یکی از فتاوای چالش برانگیز آیت الله صانعی، مسأله «محرمیت فرزندخوانده و سرپرستان وی» است که در بین فقهای شیعه کسی قائل به چنین نظری نشده است. عمده مستند این نظر، است که با تمسک به آیاتی از قرآن کریم همچون آیه شریفه‌ «یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ» (بقره / ۱۸۵) استخراج شده. در ادامه با تحلیل و بررسی قاعده یسر، استحکام فتوای محرمیت فرزندخوانده را بررسی خواهیم کرد. - خوب است برای تحلیل این فتوا، از پیشینه این مسأله آغاز کنیم: مسأله فرزندخواندگی امری است که از دیر باز بین بشریت مرسوم بوده است و حتی برخی از پیامبران همچون حضرت یوسف (علیه السلام) با فرزندخواندگی زیسته‌اند. همچنین پیش از ظهور اسلام در محیط عربستان فرزندخواندگی امری متداول بوده است و طبق رسم آن‌ها، فرزندخوانده‌ها از تمام حقوق فرزندان حقیقی برخوردار بودند، از جمله اینکه «فرزند خوانده» از «فرزند پذیر» ارث می‌برد و نکاح با زوجه او بر پدرخوانده ممنوع بوده است. در میان عرب، فرزندخواندگی با نام «تَبَنّی» رواج داشت و فرزندخوانده را «دُعی» می‌نامیدند. پس از ظهور اسلام، ضمن تاکید و توصیه بر رسیدگی به ایتام و فرزندان بی سرپرست، احکام فرزندان واقعی از فرزندخوانده سلب شد. به عنوان نمونه در آیه ۴ و ۵ سوره مبارکه احزاب آمده است: «.... وَ مَا جَعَلَ أَدْعِيَاءَكُمْ أَبْنَاءَكُمْ ذَلِكُمْ قَوْلُكُمْ بِأَفْوَاهِكُمْ وَاللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ يَهْدِي السَّبِيل / ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ فَإِن لَّمْ تَعْلَمُوا آبَاءهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ فِی الدِّینِ وَمَوَالِیكُمْ وَلَیْسَ عَلَیْكُمْ جُنَاحٌ فِیمَا أَخْطَأْتُم بِهِ وَلَكِن مَّا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا» طبق صریح این آیه نباید «ادعیاء» یعنی همان فرزندخوانده را «ابناء» یعنی فرزند خود دانست. بلکه آیه شریفه امر فرموده که حتی آنان را به نام پدارنشان صدا بزنید و اگر نامی از پدرانشان نمی دانید، آن‌ها را به عنوان براداران دینی خودتان بشناسید. این آیه به وضوح نسبت پدر و فرزندی را سلب نموده است و طبیعتاَ با نفی این نسبت، احکامی مانند عدم محرمیت و لوازم آن همچون عدم جواز نظر و وجوب پوشش نیز به دنبال خواهد آمد. همچنین آیات دیگری مانند آیات ۳۶ تا ۴۰ سوره احزاب، حکم جواز ازدواج با همسرِ فرزندخوانده را بیان نموده اند و واضح است که اگر فرزندخوانده به عنوان فرزند واقعی محسوب می شد، ازدواج با همسر او ـ که از محرمات مسلم است ـ جایز شمرده نمی شد. به استناد همین آیات و نیز آیات ارث که انحصار طبقات ارث از آن‌ها فهمیده می‌شود، فرزندخوانده ارثی از سرپرستان خود نخواهد برد و نیز سرپرستان او نیز از وی ارث نمی برند. فقهای شیعه با استناد به آیات فوق الذکر، احکام مختلفی که بین والدین و فرزندان مطرح بوده را بین سرپرستان و فرزندخوانده جاری نمی دانند و برای ایجاد محرمیت بین آنها تنها به یکی از این دو راهکار ارجاع داده اند: رضاع و ازدواج. 💡راهی جدید برای ایجاد محرمیت مرحوم صانعی نیز به سان فقهای شیعه، محرمیت فرزندخوانده و سرپرستان را از راه رضاع و ازدواج ممکن دانسته است؛ اما در یک استفتاء راه سومی نیز برای جواز نظر و عدم وجوب پوشش با استناد به قاعده یسر مطرح کرده: «سؤال: شخصی پسر بچه‌ای را از طریق سازمان بهزیستی به فرزندی قبول كرده است و در آغاز كاری كه باعث محرم شدن آن بچه با مادرخوانده شود انجام نداده است و اكنون بچه شش یا هفت ساله است. آیا راهی برای محرم شدن نامبرده با مادرخوانده وجود دارد؟ جواب: اگر دختری نداشته باشند برای محرمیت این گونه پسرخوانده ها كه سن آنها از ایام رضاع و دو سالگی گذشته و شرایط رضاع از بین رفته راهی برای محرمیت به نظر نمی‌رسد؛ لكن چون این گونه اعمال كه جزء اعمال برّ و احسان و نیكی به دیگران مخصوصاً كودكان بی پناه و یتیم و سرگردان می‌باشد، مستحب و مطلوب و موجب أجر اخروی و سعادت در دنیاست؛ و از نظر حرمت نگاه كردن و نامحرم بودن بعد از تمیز و بلوغ به حكم ضرورت و مشكلِ نداشتنِ فرزند و مشكلِ گفتن به كودك كه تو پدر و مادر نداری و فرزند ما نیستی، مرتفع می‌گردد و جایز می‌باشد و حرج و مشقت رافع حرمت است و اسلام دین سهولت و آسانی می‌باشد.»(سایت رسمی آیت‌الله صانعی) ادامه در پست بعد👇 @Qabasat
- بخش دوم استدلال ایشان برای جواز نظر و ایجاد محرمیت سه مقدمه دارد که باید به خوبی در آنها دقت شود: ۱. فرزندخواندگی ذاتا امری مطلوب، مستحب و موجب أجر است. ۲. عدم محرمیت هم مخالف سهولت دین است و هم موجب حرج و مشقت می‌شود. ۳. در اسلام حرج و مشقت رفع و‌ ایجاد تسهیل بر مکلفان پی گرفته شده. ایشان در تبیین حرج و مشقت در این مورد می گویند: از سویی برخی از زوجین فرزنددار نمی شوند و این سبب مشکلات روحی و روانی عدیده بین زوجین می شود از سویی دیگر نمی توان ایتام و مانند آن‌ها را در جامعه بدون سرپرست رها کرد و از جهت سوم در فرض سؤال زمینه ای برای ایجاد محرمیت نیست. همه در کنار این نکته که زندگی و زیست فرزندخوانده ای که محرمیتی با سرپرستان خود ندارد، سخت و همراه محدودیت است. در جانب مقابل: نمی توان به آن فرزند گفت که تو فرزند واقعی ما نیستی چرا که بیان این واقعیت آسیب‌های روحی هم برای فرزند و هم برای سرپرستانی دارد که با او انس داشته اند. - با توجه به این مقدمات، در پاسخ به فرض سؤال شده بیان کرده اند: بین فرزندخوانده و سرپرستان محرمیت برقرار می‌شود. (و البته سخنی از ترتّب سایر احکام فرزند واقعی مطرح نکرده‌اند) @Qabasat
«محرمیت فرزند خوانده و قاعده یُسر» 🖌 حجت الإسلام رضا عسکری 2⃣ تحلیل انتقادی استدلال آیت الله صانعی برای بررسی این نظر دو ساحت برای بحث و مداقّه وجود دارد: - اولاً بحث صغروی و مصداقی که آیا در محل سؤال، حرج و مشقت وجود دارد یا نه؟ - و ثانیاً بحث کبروی که آیا چنین حرج و مشقتی، مرتفع است یا خیر؟ 🔹مناقشه صغروی در فرض مسأله از جهات متعددی به نظر می‌رسد که مشقت و حرج محقق نشده است. برای اثبات این مدعا باید به مقدمات ذیل توجه کرد: الف. «سرپرستی» کودکان یتیم و بی‌سرپرست از واجبات نیست بلکه اسلام تنها أمر به رعایت حقوقشان و نیکی به آن‌ها نموده است؛ همانطور که آیت الله صانعی نیز خود گفته‌اند این امر «مستحب» و مطلوب است و اجر دارد. بله می‌توان گفت تأمین «نیازهای اولیه زندگانی» این کودکان واجب است، اما باید دقت کرد این تکلیف هم وظیفه‌ی امام و حاکمیت جامعه است، غیر از اینکه محدوده‌اش بسیار کوچکتر از «سرپرستی و فرزندخواندگی» است که امروزه متداول می‌باشد. ب. با توجه به مطلب سابق، به این نتیجه می رسیم که بین مسأله «عدم محرمیت و حرمت نظر» و مسأله «سرپرستی» کودکان یتیم همانطور که اجتماع امر و نهی محقق نیست، تزاحمی هم محقق نمی‌شود زیرا هیچ وقت امر حرام با امر مستحب تزاحم نخواهند داشت. ج. بنابر مقدمات سابق، اگر کسی خودش را در چنین تزاحمی بیندازد ـ یعنی سرپرستی فرزندی را بر عهده بگیرد و پس از بلوغ آن فرزند در مشکلات و تزاحمات مذکور در فرض سؤال بیافتد ـ این تزاحم «به سوء اختیار خودش» محقق شده است و بنابر قاعده معروف «الامتناع بالاختیار لا ینافی الاختیار»، به صورت قطعی و مسلّم باید گفت این چنین تزاحم و اضطراری موجب رفع حکم نخواهد شد. د. از جهتی دیگر نیز باید گفت این تزاحم و درماندگی که در فرض مساله مطرح شده باز هم مستند به سوء اختیار شخصی مکلف است چرا که اسلام فرضاً امر به وجوب سرپرستی فرزندخوانده کرده باشد؛ راه برون رفت از تزاحم ـ رضاع و نکاح ـ را نیز بیان نموده و این شخص مکلف است که این راهکار را ترک کرده؛ هر چند به صورت غیرعمدی و از روی جهل و ناآگاهی. بر اساس این توضیحات در مناقشه صغروی با آیت الله صانعی باید گفت در فرض نزاع، موضوعی برای تحقق حرج و مشتقت و اضطرار وجود ندارد که بخواهیم به حکم قاعده لاحرج و رفع اضطرار، آن را رفع کنیم. @Qabasat
«محرمیت فرزند خوانده و قاعده یُسر» 🖌 حجت الإسلام رضا عسکری 2⃣ تحلیل انتقادی استدلال آیت الله صانعی 🔹مناقشه کبروی: - در مناقشه کبروی باید بحث کرد مطابق منابع شرعی و صناعت فقهی، آیا «قاعده یسر» که مستند این فتوای مرحوم صانعی واقع شده، قاعده ای جز نفی حرج است یا همان قاعده می‌باشد؟ از عبارات ایشان چنین بر می آید که ایشان این قاعده را مجزای از قاعده‌ی نفی حرج می دانند. بدین معنا که چون محرمیت و جواز نظر، نسبت به عدم محرمیت و حرمت نظر، «حکم آسان» است و اسلام دین سهله و سمحه؛ آن حکمی که تشریع شده محرمیت و جواز نظر است. 👈 به عبارت دیگر طبق این تحلیل، حتی اگر حرج و مشقتی در میان نباشد که به حکم لاحرج نفی شود، قطعا حکم محرمیت و جواز نظر آسان است و لذا اسلام این حکم را جعل نموده است نه حکم عدم محرمیت و حرمت نظر را. 🔅 با توجه به مجموع عبارات فقها و مستندات روایی و قرآنی، ابتنای اسلام بر سهله و سمحه را نمی‌توان انکار نمود. شهید مطهری در کتاب «وحی و نبوت»، در ضمن برشمردن مشخصات ایدئولوژیکی اسلام، سومین آنها را «سماحت و سهولت» بر می شمرد و می گوید: «اسلام به تعبير رسول اکرم (ص) شریعت سمحه سهله است. در این شریعت به حکم این که سهله است، تکالیف دست و پاگیر و شاق و خرج آمیز وضع نشده است: "ماجعل عليكم في الدين من حرج"؛ خدا در دین تنگنایی قرار نداده است. و به حکم این که سمحه (با گذشت) است، هرجا که انجام تکلیفی توام با مضيقه و در تنگنا واقع شدن گردد، آن تکلیف ملغی می شود.»(مجموعه آثار ۲۵۱: ۱) اما آیا معنای این حرف جعل قاعده‌ای مستقل از لاحرج است به نام قاعده یسر؟ استاد فاضل لنکرانی(دام ظلّه) این سؤال و پاسخ اجمالی آن را اینگونه مطرح می کنند: « در آين آيه شريفه «يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ» دو قسمت وجود دارد. يک زمان مي خواهيم ادعا کنيم که در شريعت دو قاعده داريم: يکي لاحرج و ديگري يسر؛ يک مضمون اين است که در شريعت اگر حکمي به حد حرج رسيد، برداشته مي‌شود (قاعده لاحرج). اما قاعده يسر مي‌گويد احکام بر ملاک يسر پيش مي‌رود يعني اگر در موردي، دو نوع عمل در شريعت باشد، يکي به صورت آسان و ديگري به صورت مشکل، با استناد قاعد يسر بگوئيم فقيه مي تواند بگويد حکم و موردي که مطابق با آساني و يسر است، بعنوان حکم شرعي باشد. آيا دو قاعده داريم؟ آن مقداري که کلمات را تتبع کرديم، چنين مطلبي وجود ندارد. اين آيه شريفه هم لسان اثباتي دارد و هم لسان نفيي. قسمت اول آيه «يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ » است و قسمت دوم «وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ» است. بزرگاني که مي‌گويند لاحرج فقط جنبه نفيي دارد، ذهنشان بيشتر به «ما عليکم في الدين من حرج» معطوف است و مي‌گويند لاحرج صلاحيت اثبات حکم ندارد. حال، با اين آيه شريفه چه مي‌کنند؟ با توجه به مقدمه‌اي که عرض کردم مبني بر آنکه دو قاعده نداريم و فقط قاعده لاحرج است؛ بزرگاني هم که براي لاحرج به اين آيه استدلال کرده‌اند، به قسمت دوم آيه ـــ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ ـــ استدلال نمي‌کنند، بلکه به مجموع اين دو استدلال کرده‌اند. نتيجه اين مي شود که ما مي خواهيم بگوييم از ادلّه اين معنا استفاده مي شود که در باب لاحرج، فقط شارع يک بيان نفيي و رفعي نسبت به احکام حرجي ندارد. البته مسلّم است که اگر حکمي به حدّ حرج رسيد، برداشته مي‌شود. اما نسبت به اين که جاي اين حکم، چه حکمي گذاشته مي شود؟ بايد گفت «يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ»(اینجا) گذاشته مي‌شود و معنا پيدا مي‌کند. ❗️ولي نکته‌اي که وجود دارد اين است که اگر در موردي سه چهار احتمال داديم، آيا فقيه مي‌تواند بگويد در اين مسأله، سه چهار احتمال وجود دارد؟ جواب آن است که ما نمي توانيم بگوييم با «يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ» آن حکمي که از همه آسان‌تر است، بايد انتخاب شود. آن‌چه ما ادعا مي‌کنيم و به نظر ما مطابق با ادلّه و مقتضاي ادلّه است، اين است که با لاحرج علاوه بر نفي، حکم آسان هم بايد ثابت شود. اما اين‌که حکم يسر به چه نحوي ثابت مي شود؟ اين را نمي توانيم به نحو کلي و ضابطه کلي ارائه دهيم.» (با کمی تصرف نقل از درس خارج قواعد فقه: ۲۶ مهر ۱۳۸۴) @Qabasat
«علوم انسانی و فقه» - بخش اول 🖌 حجت الإسلام یعقوب مددی بسم اللّه الرحمن الرحیم الحمدللّه ربّ العالمین و صلّی اللّه علی محمّد و آله الطاهرین واللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین نسبت فقه و علوم انسانی از مباحث مبنایی در زمینۀ علوم انسانی می باشد که متأسفانه میان بسیاری از محققین این عرصه مغفول مانده است در حالیکه تاثیر شایانی در امور مبنایی این عرصه از قبیل مبناشناختی، منبع شناختی و روش شناختی علوم انسانی دارد. ازجمله مباحث اساسی در زمینه علوم انسانی، تعیین نسبت این علوم با علم فقه است. این بسیار مهم است که ما فقه را جزئی از علوم انسانی به حساب بیاوریم یا اینکه انواع علوم انسانی را ابواب مختلفی از فقه بدانیم. در این یادداشت تلاش شده است بطور اجمالی به این مهم پرداخته شود و بی شک تفصیل سخن در این باره مقاله ای مستقل می طلبد. در ابتدا جهت روشن شدن بحث و تسهیل نتیجه گیری ناچار از ارائه تعریف پیرامون این دو موضوع می باشیم. تعریف علوم انسانی متأسفانه میان محققین تعریف مورد تسالمی از این علوم وجود ندارد و این خود موجب ابهام بیشتر در ماهیت و گستره این علوم گردیده است بطوریکه برخی فلسفه را نیز ملحق به این علوم دانسته اند.(جهان های اجتماعی، پارسانیا ص ۳۱ - ۳۷) اما اگر بخواهیم تعریفی که بطور اجمالی مورد قبول اندیشمندان این عرصه باشد ارائه، دهیم باید گفت: "علوم انسانی به آن دسته از علومی گفته میشود که پیرامون فعالیت انسانی، معنایابی و پیامدهای آن با هدف دست یابی به گزاره های دستوری (تأیید، اصلاح یا ابداعِ آن فعالیت ها) جهت رسیدن انسان به سعادت بحث می کنند." تعریف فوق اگرچه با توجه به دربرگیری فلسفه، حداکثری می باشد و می توان با توجه به دو مؤلّفۀ پسین و پیشین به توسعه و تضییق در این باره پرداخت اما به نظر می رسد با وجود امکان تضییق، متسالم محققین باشد. در این میان بازهم می توان گفت آنچه متیقّن است، "محوریت رفتار انسان" در این علوم می باشد. البته بطور اجمال باید توجه داشت که این تعریف ناظر به علوم انسانی موجود (پسینی) و متاثر از فضای برون دینی می باشد و از نگاه علوم انسانی مطلوب( پیشینی) و درون دینی مورد خدشه می باشد و صحیح این است که گفته شود «علوم انسانی پیرامون فعالیت انسان در جهت کسب سعادت دنیوی و اخروی فرد و اجتماع بحث می کند.» و معنایابی و پیامدگرائی اصالتآ معیار محسوب نمی گردند. تعریف علم فقه در تعریف آن گفته اند: "العلم بالاحکام الشرعیة الفرعیه عن ادلتها التفصیلیة" این تعریف اگرچه مورد نقض و ابرام های بسیاری قرار گرفته است، اما معروف ترین تعریف در میان فقها می باشد. (معالم الدین وملاذ المجتهدین ص ۲۸) نسبت فقه و علوم انسانی آنچه محل استشهاد می باشد، قید "فرعیت" است که آن را به عملی بودن تفسیر کرده اند یعنی فقه علمی است که به بیان احکام شرعی می پردازد که بدون واسطه به عمل انسان تعلق می گیرد و تصریح نیز کرده اند که این قید تنها در مقابل اعتقادیات می باشد لذا شامل اعمال جوانحی مرتبط باعمل نیز می شود. (تعلیقه بر معالم، ج ۱ ص ۶۶ و ۶۹) بلکه از آنجا که این قید شامل احکام وضعیه نیز می شود و در موضوعات احکام تکلیفی، افعال غیر اختیاری انسان نظیر ملکات نفسانی را هم در بر می گیرد(همان) باید گفت علوم انسانی اخص از فقه می باشند. اشکالی که ممکن است به ذهن برسد اختصاص گزاره های فقه به مکلف است درحالیکه علوم انسانی از مطلق انسان بحث می کند پس ازاین جهت فقه اخص از علوم انسانی است. پاسخ این است که مراد از مکلف در تعریف فقه، مکلف شأنی است نه فعلی لذا فقهاء تصریح به دخول کودک، مریض و... در تعریف کرده اند و بنابراین می توان گفت مراد از مکلف همان انسان می باشد.(همان ص ۷۱) مضافا به اینکه انسان غیر مکلف از آن جهت که فاقد قدرت یا عقل می باشد و توانایی انتخاب ندارد، سعادت او با تکالیف متوجه دیگران (ولی، قیّم و...) تأمین می شود. بر همین اساس اگرچه «فقه موجود» در زمینه تدبیر انسان در همه ساحت ها نواقصی دارد و بیشتر ناظر به گزاره های جوارحی و الزامی فرد بحث کرده است، اما مخفی نیست که این مباحث، بخش بالفعل این علم هستند لکن ظرفیت فقه گستره ای دارد که شامل همه ساحت های تدبیری انسان می شود. چنانچه برخی فقها تصریح کرده اند که علم فقه، بیان کننده نظام کامل اداره انسان در همه شئون زندگی فردی و اجتماعی می باشد. (امام خمینی، صحیفه ج ۲۱ ص ۲۹۰) ادامه در پست بعد 👇 @Qabasat
- بخش دوم: فقه موجود یا فقه مطلوب؟ اشکالی که ممکن است به ذهن برسد اختصاص گزاره های فقه به مکلف است درحالیکه علوم انسانی از مطلق انسان بحث می کند پس ازاین جهت فقه اخص از علوم انسانی است. پاسخ این است که مراد از مکلف در تعریف فقه، مکلف شأنی است نه فعلی لذا فقهاء تصریح به دخول کودک، مریض و... در تعریف کرده اند و بنابراین می توان گفت مراد از مکلف همان انسان می باشد.(همان ص ۷۱) مضافا به اینکه انسان غیر مکلف از آن جهت که فاقد قدرت یا عقل می باشد و توانایی انتخاب ندارد، سعادت او با تکالیف متوجه دیگران (ولی، قیّم و...) تأمین می شود. بر همین اساس اگرچه «فقه موجود» در زمینه تدبیر انسان در همه ساحت ها نواقصی دارد و بیشتر ناظر به گزاره های جوارحی و الزامی فرد بحث کرده است، اما مخفی نیست که این مباحث، بخش بالفعل این علم هستند لکن ظرفیت فقه گستره ای دارد که شامل همه ساحت های تدبیری انسان می شود. چنانچه برخی فقها تصریح کرده اند که علم فقه، بیان کننده نظام کامل اداره انسان در همه شئون زندگی فردی و اجتماعی می باشد. (امام خمینی، صحیفه ج ۲۱ ص ۲۹۰) به همین خاطر می توان گفت این امر که طبق گزاره های درون دینی وظیفه تدبیر انسان بر عهده فقه می باشد، مطلب واضحی است تا آنجا که ابن سینا، فیلسوف ماهر و دانشمند مسلّم در علوم مختلف، تصریح کرده: «مبدأ و منبع علوم عملی، شریعت الهی و تبیین حدود آن نیز بر عهده همان است. (الشفاء(المنطق)ص ۱۴ و رسائل ابن سینا ص ۳۰) اساسآ از آنجا که در اینگونه علوم به دنبال کسب سعادت دنیوی واخروی انسان هستیم و از منظر یک مسلمان این مهم جز از طریق عبودیت حاصل نمی گردد، و عبودیت نیز منحصر در عمل به حجت است و بیان آن برعهده "فقه" می باشد، پس متکفل بیان همه گزاره هایی که به عمل و سعادت انسان مربوط می شوند، علم فقه است. بلکه بعید نیست از آنجا که علوم انسانی به «بایستگی، شایستگی و نبایستگی» افعال انسان می پردازند وموضوع آن‌ها فعل اختیاری انسان است و علم فقه نیز متکفل بیان حکم افعال انسان است ولکن موضوع آن مطلق فعل مکلف است، می توان گفت علوم انسانی زیرمجموعه فقه می باشند. نکته قابل توجه اینکه در علوم انسانی فعل انسان به سه دسته بایدها، نبایدها و شایدها تقسیم می شود در حالیکه در فقه فعل انسان به احکام خمسه تقسیم می شود که از جمله آنها مباح است. پس فقیه محقق در علوم انسانی باید حکم مباحات که فاقد نص شرعی هستند را از میان سه دسته مذکور مشخص کند، از اینگونه امور به "منطقة الفراغ" تعبیر می شود. (جعفر سبحانی، اصول الفقه المقارن ص ۲۹۹؛ محمدباقر صدر، اقتصادنا ص ۳۸۰؛ عبدالله جوادی آملی، مبادی اخلاق ص ۲۸) حکم فقیه در اینصورت صرفا یک توصیه نیست بلکه حکم الهی به شمار می آید زیرا در این صورت فقیه با توجه به یک عنوان ثانوی، حکم را صادر می کند اما حکم ظاهری نه واقعی؛ مانند آنچه در بعضی از قوانین اداری کشور و همچنین قوانین راهنمایی رانندگی مشاهده می شود. فقیه در این امور می تواند حکمی صادر کند که مبتنی بر نظریات کارشناسان حتی تجربی نیز باشد. البته صدور احکام در منطقه الفراغ و همچنین فقیه حکم دهنده دارای شرایطی هستند که برخی اصولیین به آنها پرداخته اند.(همان) از آنچه در این بخش گذشت نتیجه گرفته می شود که استخراج و در برخی موارد تولید گزاره های علوم انسانی وظیفه فقیه است که با متد قویم اجتهاد به استنباط احکام فعل انسانی از منابع معتبر بپردازد. البته باید توجه کرد که چه بسا یک فقیه نتواند در بخشی از این علوم به ارائه نظام علمی بپردازد زیرا وظیفه اولی او کشف گزاره هایی است که شارع جهت سعادت انسان بیان کرده است و ممکن است حاصل استنباط این گزاره ها، مختصات یک علم را نداشته باشد (اقتصادنا ص ۳۷۰) اما این مطلب خللی به اسلامی سازی علوم انسانی وارد نمی سازد زیرا مهم در این امر، محتوای علوم است نه نظام آن‌ها و مفروض این است که فقیه میتواند از عهده ارائه محتوای اسلامی این علوم برآید، نقصان در نظام هم با کار جمعی فقهاء در امتداد زمان، بر طرف می‌شود؛ مانند روند شکلگیری چند صد ساله علوم انسانی در غرب. برای اثبات مدعای یادداشت می توان اینگونه نیز استدلال آورد که: اگرچه در باب تمایز علوم میان دانشمندان اختلاف نظر وجود دارد ولکن مسلّم این است که تمایز به یکی از"موضوع، غایت، محمول یا سنخه" می باشد و با مقایسه تطبیقی میان فقه و علوم انسانی روشن می شود طبق هرکدام از این آراء اگر فقه اعم از علوم انسانی نباشد، اخص نیز نخواهد بود. (تطبیق این مهم از گنجایش این مختصر خارج است.) ادامه در پست بعد 👇 @Qabasat
- بخش سوم: مواجهۀ فقیه با علوم انسانی موجود ممکن است گمان شود اگرچه تصدی فقیه برای اسلامی سازی علوم انسانی مطلوب می باشد لکن از آن جهت که امروزه این علوم مشحون از استدلالات فلسفی است و مبتنی بر جهانبینی غربی به وجود آمده اند، بیان حکم اسلامی صرف بدون بیان جهانبینی آن و استحکام فلسفی، مورد قبول جوامع علمی واقع نخواهد شد. لذا بایستی این امر به فلاسفه اسلامی واگذار شود تا در رویارویی با علوم انسانی غربی به مؤفقیت دست یابیم. در پاسخ باید گفت که: - اولا طبق مبانی مسلّم دینی حق تعیین باید و نباید مخصوص به خداوند متعال و مأذون از جانب حضرتش می باشد که علم تام به مصالح و مفاسد و وجود مقتضی و رفع مزاحم داشته باشد. (البته این تفویض، محل اختلاف میان محققین می باشد.) - ثانیا مخفی نیست که لااقل طبق نظر معروف در این باب، میان ادارکات حقیقی و اعتباری ارتباط تولیدی وجود ندارد که فلسفه بتواند مبتنی بر جهانبینی اسلامی به ارائه ایدئولوژی اسلامی بپردازد و این حق مخصوص خالق هستی و مأذون از جانب او است. - ثالثا ملازمه ای میان مواجهه با علوم انسانی غربی و سپردن اسلامی سازی علوم به دست فلسفه نیست بلکه اساسا غایت جُهد فیلسوف به شناخت واقعیت منجر خواهد شد و از رسیدن به کیفیت ایجاد واقع عاجز است. تنها راه شناخت بایستگی و نبایستگی های دخیل در سعادت، دست به دامان منابع اصیل اسلامی شدن است که از آن تعبیر به فقاهت و اجتهاد می شود. اما اگر مراد از کلام مذکور احتیاج فقیه محقق در علوم انسانی به فلسفه است، باید گفت که صحیح است بلکه گریزی از آن نیست ولی این غیر از تصدیگری فلسفه در این عرصه است بلکه از آن رو که بایدهای غرب مبتنی بر نگرش آنها به عالم و انسان است می توان با زیرسؤال بردن این نگرش، ایدئولوژی آنها را نیز از اعتبار انداخت و سپس در مقام ارائه بایسته های اسلامی راه اجتهاد را پیمود. مشکل اساسی این عرصه در ناحیۀ فلسفۀ جعل احکام است. چرا که در فضای درون دینی آنچه مهم است فلسفه عمل به احکام است که لزوم تعبد می باشد و چرایی جعل احکام را عقل با دلیل متقن «حکمت شارع» جواب می‌دهد و دیگر در هر مسئله به دنبال مصلحت و مفسده نهفته در آن نیست و حال آنکه در فضای برون دینی آنچه مهم و مبنای علوم انسانی است، فلسفه جعل است. کیفیت حل مشکل فوق، خود یادداشتی مستقل می طلبد و از عهدۀ این مختصر خارج است. آنچه گذشت نگاهی گذرا به نسبت فقه و علوم انسانی بود که بی شک موجب پدید آمدن سؤالات و اشکالاتی در ذهن خوانندۀ گرامی خواهد شد که امیدواریم به یاری خداوند متعال در فرصت دیگری به تفصیل پیرامون آن پرداخته شود. و الحمد للّه ربّ العالمین @Qabasat
استاد تحریری(دام ظلّه): • اگر کسی نتوانست به زیارت قبور ائمه - علیهم السلام - مشرف شود، از ، نباید غافل شود؛ هرچند سفر روحانی مشکل‌تر و دارای موانع بیشتری است و در واقع سفر ظاهری مقدمه‌ای برای است. @seratemostaghim_ir @Qabasat
«لزوم حمایت صریح از انقلاب و ولی فقیه» شهید سلیمانی(قدّس الله نفسه): - سخنی کوتاه از یک سرباز ۴۰ ساله در میدان به علمای عظیم الشأن و مراجع گرانقدر که موجب روشنایی جامعه و سبب زدودن تاریکی‌ها هستند، خصوصاً مراجع عظام تقلید: « سربازتان از یک برج دیده بانی، دید که اگر این نظام آسیب ببیند، دین و آنچه از ارزشهای آن [که] شما در حوزه‌ها استخوان خُرد کرده اید و زحمت کشیده اید، از بین می‌رود. این دوره‌ها با همه دوره‌ها متفاوت است. این بار اگر مسلّط شدند، از اسلام چیزی باقی نمی‌ماند. راه صحیح، حمایت بدون هر گونه ملاحظه از انقلاب، جمهوری اسلامی و ولیّ فقیه است. نباید در حوادث، دیگران شما را که امید اسلام هستید به ملاحظه بیندازند. همگی شما امام را دوست داشتید و معتقد به راه او بودید. راه امام مبارزه با آمریکا و حمایت از جمهوری اسلامی و مسلمانان تحت ستم استکبار، تحت پرچم ولیّ‌فقیه است. » @Qabasat
«محرمیت فرزند خوانده و قاعده یُسر» 🖌 حجت الإسلام رضا عسکری 3⃣ قاعده یسر در بیان مرحوم صانعی ایشان در ضمن یکی از دروس خارج خود چنین گفته اند: «قال الله العظیم فی کتابه، أعوذ بالله من الشیطان الرجیم: «وَمَن کانَ مَرِیضاً أَوْ عَلَى سَفَر فَعِدَّةٌ مِنْ أَیام أُخَرَ یرِیدُ اللهُ بِکمُ الْیسْرَ وَلاَ یرِیدُ بِکمُ الْعُسْرَ». خداوند در این آیه بعد از آن که روزه را واجب می‌کند، می‌فرماید اگر کسی مریض یا مسافر است زمان دیگر روزه بگیرد، «یرِیدُ اللهُ بِکمُ الْیسْرَ وَلاَ یرِیدُ بِکمُ الْعُسْرَ» خداوند آسانی را در نظر دارد و سختی را اراده نكره است، «وَلاَ یرِیدُ بِکمُ الْعُسْرَ» آسانی را برای شما می‌خواهد و عسر و مشکل را نمی‌خواهد. آیات دیگری هم که در قرآن بر این مسئله دلالت می کند، آیه تیمم است «وَإِن کنتُم مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَر أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنکم مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَیمَّمُوا صَعِیداً طَیباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکمْ وَأَیدِیکم مِنْهُ مَا یرِیدُ اللهُ لِیجْعَلَ عَلَیکم مِنْ حَرَج وَلکن یرِیدُ لِیطَهِّرَکمْ وَلِیتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیکمْ لَعَلَّکمْ تَشْکرُونَ» در آیه تیمم می‌فرماید: اگر نمی توانید آب به دست آورید، تیمم کنید. «وَإِن کنتُم مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَر أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنکم مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَیمَّمُوا صَعِیداً طَیباً» زیرا خداوند در دینش عسر و حرج قرار نداده است. «مَا یرِیدُ اللهُ لِیجْعَلَ عَلَیکم مِنْ حَرَج» خدا برای شما حرج و سختی در زندگی قرار نداده است. «ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِى الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ»؛ «خداى سبحان در دین بر شما سخت‏گیرى نفرموده است». در راستای آسان‌گیری خداوند از انسان‌ها به اندازه توانایی هایشان مطالبه می‌كند و قدرت را یكی از شرایط تكلیف قرار داده است.«لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»؛ «خداوند هیچ کس را بیش از حد طاقتش تکلیف نفرموده است». اساس و بنیان دینى بر سهولت است. اسلام نیامده تا مردم را در حرج و مشقّت بیندازد و عدم عسر یك اصل است. این اصل در تمام امور حاكم است. جوهره دین، سهولت، آسان گیری است و نرمش در ذات هر دین آسمانی قرار دارد؛ چرا که به تعبیر قرآن کریم، دین الهی، یک امر فطری است، گوهری است که خلقت انسان‌ها آن را می‌طلبد: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّینُ الْقَیمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا یعْلَمُونَ». از این رو، احکام الهی و برنامه‌های عملی ای که ساز و کار زندگی انسان‌ها را تعیین می‌کند، موافق فطرت انسان‌هاست؛ یعنی ممکن نیست در شرع، دعوتی باشد که ریشه آن در اعماق فطرت آدمی نباشد و ممکن نیست چیزی در اعماق وجود انسان باشد و شرع با آن مخالفت کند. بنای دین اسلام -که کامل ترین دین الهی است- نیز بر همین محور بوده و آسان گیری و نرمش، با احکام و قوانین آن همراه است. این حقیقت در کلام پیامبر اکرم(ص) به زیبایی مطرح شده است. آن حضرت در اعتراض به رفتار یکی از اصحاب به نام عثمان بن مظعون که روزها به روزه و شب‌ها به عبادت می‌پرداخت و به زندگی خود توجه نمی‌کرد؛ تا جایی که این امر، شکایت همسر او را در پی داشت فرمود: «ای عثمان! خداوند متعال، مرا به رهبانیت (گوشه گیری از مردم و ترک دنیا) نفرستاده است؛ بلکه مرا به شریعت و دینی که مستقیم و سهل و آسان است، مبعوث کرده است» قرآن کریم نیز، این اصل را مبنای تشریع احکام خویش قرار داده است «ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِى الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ». ادامه در پست بعد👇 @Qabasat
- قسمت دوم بدین جهت، هنگامی که دستور جهاد صادر می‌کند، افرادی که توانایی مشارکت در جنگ را نداشتند استثنا می‌کند و علت آن را برداشته شدن سختی و مشقت از كسانی می داند كه توانایی ندارند. «لَیسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِیضِ حَرَجٌ وَمَن یطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ یدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَن یتَوَلَّ یعَذِّبْهُ عَذَابًا أَلِیمًا» خط مشی آسان گیری اسلام در تبلیغ دین هم دیده می‌شود. در این آیه، این منطق را آشکار می سازد. «الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ» اسلام دین منطق و گفتگو است و شیوه تبلیغی اش بر تحمل و مدارا و احترام استوار است. بنابراین، دعوت اسلام از طریق زور و خشونت انجام نمی‌گرفت و اصولاً دعوت کردن انسان‌ها به فطرت و مصالحشان، همیشه باید با زبان نرم، توأم با صمیمیت، خیرخواهی، مهربانی و دلسوزی باشد. روحیه مدارا و تحمّل در سیره پیامبراسلام نیز چه در زمان ابتدای بعثت كه در مكه بودند، و از لحاظ قدرت در موقعیتی ضعیف قرار داشتند، و چه آن روز که حکومت مقتدری در مدینه تشکیل دادند، افراد یا گروه‌هایی را به زور، وادار به پذیرش اسلام نمی‌کرد. به همین جهت، بعد از ورود به مدینه و پایه گذاری حکومتش، آیین و حتی ثروت یهودیان مدینه را محترم شمرد و آنها را به پذیرش اسلام مجبور نکرد. پیامبراسلام پس از سال هشتم هجرت كه مكه را فتح كردند، با اهل مكه و قریش كه بیشترین صدمات را به ایشان و مسلمانان در طول بیست سال زده بودند با رحمت و گذشت برخورد و همه آنها را عفو كردند. اساسا اسلام نسبت به اهل کتاب (مسیحیان، یهودیان، زردشتیان، صابئین) نگرش خاصی دارد و به گواهی تاریخ، برخورد نسبت به آن‌ها بسیار با مدارا بود. جان و مال و نوامیس آنها محترم شمرده می شد و می‌توانستند در جامعه اسلامی، معابد و کلیساهای خود را داشته باشند و به عبادت بپردازند و ازدواج و طلاقشان را بر طبق احکام دین خود انجام دهند. تحمل و مدارای اسلام با اقلیت‌های مذهبی (یهود، نصارا،...) به حدی است که نه تنها دین آنها را محترم می‌شمارد، بلکه آنان از همه حقوق شهروندی برخوردار بودند و اسلام، دفاع از آنان را همچون سایر مسلمانان، لازم می‌شمارد. روح آسان گیری در روابط اجتماعی در تمام قوانین اسلام مورد توجه و تأکید اسلام است و قرآن کریم در آیات متعددی مسلمانان را به سهل گیری نسبت به هم دعوت می‌کند: «بدی را با نیکی پاسخ بده تا دشمنان سرسخت، همچون دوستان، گرم و صمیمی شوند». «لَا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَلَا السَّیئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَینَكَ وَبَینَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِی حَمِیمٌ» هنگامی که برخی از مسلمانان به یکی از زنان پیامبر اکرم، تهمت زده بودند، سایر مسلمانان تصمیم گرفتند به خاطر رفتار ناپسند آن گروه، هیچ کمک مالی به ایشان نکنند و در هیچ موردی با آنان هم‌دردی ننمایند. قرآن کریم، آنها را از این کار منع کرد و به عفو و گذشت، دعوتشان نمود. وَلَا یأْتَلِ أُوْلُوا الْفَضْلِ مِنكُمْ وَالسَّعَةِ أَن یؤْتُوا أُوْلِی الْقُرْبَى وَالْمَسَاكِینَ وَالْمُهَاجِرِینَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلْیعْفُوا وَلْیصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن یغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ. حضرت علی(ع) هنگامی که مالک اشتر را والی مصر می‌کند، او را به آسان گیری با مسلمانان سفارش می‌نماید و می‌فرماید: «مالک! مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش... اگر گناهی از آنان سر می‌زند یا معایبی در کارشان پدیدار می‌شود، خواسته و ناخواسته، اشتباهی مرتکب می‌شوند، آنان را ببخشای و بر آنان آسان گیر...». ادامه در پست بعد👇 @Qabasat
- قسمت سوم از آنچه گذشت، فهمیده می شود که اساس و بنیان دین بر سهولت است. اسلام نیامده تا مردم را در حرج و مشقّت بیندازد. همچنین در دعوت به اسلام و تربیت، تبلیغات و امر به معروف و نهى از منکر، باید به مراحل و مراتب آن توجه داشت و از همان آغاز، نباید با شدّت و حدّت برخورد شود. در سراسر قوانین اسلام از اول کتاب الطهاره تا آخر کتاب الدیات باید توجه کرد که خداوند اراده حرج ندارد. خداوند باری تعالی اصلا در دین حرجی جعل نکرده است. آیه در تشریع وضو و غسل که باید با آب انجام گیرد و مواردی را که آب برای آن ضرر دارد و یا دست‌یابی به آن مشقت دارد، استثنا کرده و روزه را نیز برای مسافران و کسانی که مریض هستند واجب نشمرده است. بنابراین، روح احکام اسلامی با سهولت و آسان گیری همراه است و همین، راز اقبال گسترده ملت‌های مختلف به اسلام بود. با این حال، سهولت و فطری بودن اصول و عقایدش از یک طرف و سهولت و عقلانی بودن احکام و تکالیفش از طرف دیگر ضامن دفاع نیرومند و جدّی اسلام از خود بوده و عامل گسترش آن در گذرگاه تاریخ گشته است. دین اسلام سماحت دارد. دین با گذشت است، دینی که به شما می‌گوید وضو بگیر، همین دین به شما می‌گوید اگر زخم یا بیماریی در بدن تو هست و خوف ضرر داری(نمی‌گوید یقین داری به ضرر) تیمم بکن، وضو نگیر. این معنای سماحت دردین است. یعنی دین بر لجاجت و سختی نیست، ولی دین بر این هم تأکید کرده که واقعاً اگر انسان بدون عذر روزه‌ای را بخورد گناه مرتکب شده است. پس یکی از چیزهایی که به موجب آن اسلام همه را جذب می‌کند، همین سهولت و سماحت در دین است.» خداوند همین طور در آیه صوم می‌گوید: حرجی جعل نکرده‌ام «وَمَا جَعَلَ عَلَیکمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَج» مشکلی را قرار ندادم. این که قرآن در ذیل آیه صوم متعرض این جهت شده، برای این که می‌خواهد مسئله صوم را و انجام این وظیفه الهی را با رحمت و برکت برای مردم آسان سازد و فرهنگ سازی کند، راه‌هایی را برای تقریب به ذهن و وادار ساختن مردم به این که خودشان دنبال وجوب روزه بروند، طی کرده است. شهید اول در«كتاب القواعد و الفوائد» یک قاعده راجع به نفی حرج دارد و آن جا موارد نفی حرج را ذکر کرده است. باید توجه داشت که این قانون نفی حرج هم در جعل احکام بوده و ریشه در جعل دارد و هم نسبت به مواردی که قانون عام است تبصره به آن می‌زند. بعضی از احکام را خداوند چون حرجی در آن بوده، اصلا از اول جعل نکرده، مواردش را شهید اول در «القواعد و الفوائد» دارد. یکی عدم وجوب وضو و غسل است. وقتی آب نیافتی، وضو و غسل را واجب نکرده برای نفی حرج و برای اراده آسانی، و یا موارد دیگر. تبصره به مواد قانونی، اگر قانونی در جایی برای کسی یا عده ای مشکل است، آن اطلاق و عموم ماده اش به وسیله ادله نفی حرج، تخصیص می‌خورد.» (مجموعه درس های ماه مبارک رمضان سال ۱۴۳۲/ درس ۸، تاریخ: ۱۳۹۰/۶/۱۹) @Qabasat
👓 ‼️پوستر جالب توجه: با وجود اینکه اکثر سخنرانان محترم هستند، اما بلااستثناء در کنار همه‌شان عنوان قید شده است!! این امر نشان می‌دهد چقدر در تبلیغات بی اهمیت نشان داده می‌شود و برای مخاطبین، حتی مخاطب حوزوی عنوان جذابیت دارد! @HozeTwit
«محرمیت فرزند خوانده و قاعده یُسر» 🖌 حجت الإسلام رضا عسکری 4⃣ نقد بیان مرحوم صانعی در مورد قاعده یسر اگر در استدلالات مرحوم صانعی دقت شود، عمده آنها بر نفی احکام حرجی است از جمله نفی وجوب وضو و غسل از بیمار. آنچه که ایشان بیان نموده است کاملا صحیح و بجاست اما نکته محل بحث اینست که آنچه ایشان بیان کرده عینا قاعده نفی حرج است و فراتر از نفی حرج چیزی بیان نشده است! برای اثبات این ادعا به چند نکته باید دقت کرد: اولا: تمامی ادله ای که ذکر شده اند مربوط به موارد نفی احکام ضرری و حرجی است نه لزوما تشریع احکام آسان. مثلا آیات «یريد الله بكم اليسر ولا يريد بكم العسر» (بقره/ ۱۸۵)، و «يريد الله أن يخف عنکم و خلق الإنسان ضعيفا»؛ (نساء / ۲۸) و نیز روایات «.. إن أحب دینکم إلى الله الحنيفية السمحة السهلة»(وسائل ۱: ۲۱۰) و «... بعثني بالحنيفية السهة السمحة...»(فروع کافی ۵: ۴۹۴) در خصوص نفی حرج و ضرر بوده است. بنابراین برای استفاده لزوم جعل حکم سهل، باید دلیلی دیگر آورده شود. ثانیا: بر اساس این نوع از استدلال، معیار سهولت و آسانی چیست؟ مسلما هر حکمی مقداری از زحمت و سختی را به خود به همراه دارد و به همین جهت است که «تکلیف» نامگذاری شده است که با کلفت و سختی همراه است. اگر معیار در نفی حرج و نفی ضرر، سهولت و آسانی باشد مسلما نمی توان این سهولت و آسانی را به شکل مطلق و خیلی موسع معیار قرار داد و الا ریشه تمام دین و دینداری را باید خشکاند. بنابراین اصل مسأله دین و دینداری و تکلیف، میزانی از سختی و مشقت را با خود به همراه دارد و به هیچ وجه نمی توان آن را رفع کرد. به عنوان نمونه حکم به روزه حتی برای شخصی که در سلامت است و عذری ندارد، باز هم مشقت و سختی خاص خودش ـ گرسنگی و تشنگی ـ را به همراه دارد و مسلما بنای اسلام که بر سهولت است اقتضای نفی چنین احکامی را نمی کند. با این توضیحات باید گفت که مراد از سهولت در این آیات، همان نفی حرج و سختی مضاعف و نامتعارف است که گاها در برخی موارد رخ می دهد؛ همانطور که استاد فاضل لنکرانی نیز بر همین مطلب اصرار دارد: «به نظر مي‌رسد که اقتضاي قاعده آن است که جهاد به مقداري که حرج مقتضاي طبعش است، از لاحرج خارج شده است، اما زائد بر آن، نه؛ همين‌طور است در مورد خمس، حج و... بنابراين، به نظر مي‌رسد لاحرج حرج‌هاي زائد را بر مي‌دارد و در نتيجه لاحرج اصلاً تخصيص نخورده است حتي به جهاد. مؤيّد اين عرض ما آن است که در باب تيمم، وضو و غسل، رواياتي که وارد شده، شارع مثلاً مي‌گويد هنگامي که دست زخم مي‌شود، درست است که تکليف به اصل وضو جعل شده، امّا زائد بر آن که حرجي مي‌شود، وضو لازم نيست و بايد تيمّم کند. با اين بيان ما ديگر آن اشکالي که مثل مرحوم صاحب وسائل دارند که «ما من تکليفٍ إلاّ وفيه حرجٌ» نمي‌آيد. چرا که در ذات تکليف حرج است؛ بله، التکليف إذا تجاوز عن حدّه وبلغ حدّ الحرج، عنواني است که در هم تکاليف مي‌آيد و اگر چنين شد، تکليف برداشته مي‌شود.» (درس خارج قواعد فقه ۰۸ آبان ۱۳۸۴) ادامه در پست بعد👇 @Qabasat
- قسمت دوم ثالثا: آیت الله صانعی نیز خود واقف بر این مسأله بوده اند و به استناد به کلام شهید ثانی بیان می کنند که: «شهید اول در«كتاب القواعد و الفوائد» یک قاعده راجع به نفی حرج دارد و آن جا موارد نفی حرج را ذکر کرده است. باید توجه داشت که این قانون نفی حرج هم در جعل احکام بوده و ریشه در جعل دارد و هم نسبت به مواردی که قانون عام است تبصره به آن می‌زند. بعضی از احکام را خداوند چون حرجی در آن بوده، اصلا از اول جعل نکرده، مواردش را شهید اول در «القواعد و الفوائد» دارد. یکی عدم وجوب وضو و غسل است. وقتی آب نیافتی، وضو و غسل را واجب نکرده برای نفی حرج و برای اراده آسانی، و یا موارد دیگر. تبصره به مواد قانونی، اگر قانونی در جایی برای کسی یا عده ای مشکل است، آن اطلاق و عموم ماده اش به وسیله ادله نفی حرج، تخصیص می‌خورد.» پر واضح است که شهید اول در ذیل قاعده نفی حرج، معیار در حرج را مشقت نامتعارف و فراتر از حد معمول می داند نه سهولت و یسر مطلق! در نتیجه بر اساس بیانات گذشته و شواهدی که مطرح شد، به نظر می رسد که علاوه بر مناقشات صغروی در محل بحث ـ محرمیت فرزندخوانده ـ و مخالفت آن با اصول و ظوابط و ادله روایی و قرآنی، این فتوا با قاعده یسر نیز همخوانی ندارد. چرا که در قاعده یسر که فی الواقع همان قاعده نفی حرج است، معیار نفی مضیقه و شدت و سختی فوق العاده است نه سهولت و آسانی. به همین دلیل است که فقها عمدتا در هر جایی که خواسته اند حکم ضرری و حرجی را نفی کنند به چنین آیاتی استناد کرده اند و مسأله یسر را به میان آورده اند. شهید مطهری در کتاب اسلام و مقتضیات زمان، پس از ذکر سرگذشت شخصی که چشم درد داشت و بی اعتنایی کرده بود به سخن دکترها که او را از رساندن آب به چشمانش نهی کرده بودند و در پی بی اعتنایی هایش، بینایی چشمانش را به دلیل تماس با آب از دست داده بود، می نویسد: «اسلام می گوید: وقتی وضو برایت خطر دارد، باید تیمم کنی. اگر وضو بگیری، اصلا نمازت باطل است. اگر اطبا گفته باشند، روزه برایت ضرر دارد یا خوف ضرر داشته باشی، نمی توانی بگویی مگر چطور می شود که من در ایام احياء روزه نگیرم؟ چون اگر روزه بگیری اصلا روزه ات باطل است، بعد هم اگر خوب شدی باید قضای آن را بگیری. بنابر این خود دستورهای دین، آن چنان شکل های مختلف دارد که انسان حیرت می کند؛ این برای آن است که مصلحت ها فرق می کند؛ همان حساب اهم و مهم است. می گوید در سفر که می روی نمازت را شکسته بخوان، روزه هم نگیر» (۱:۲۵۵) مرحوم صانعی نیز خود به همین مسأله اعتراف دارد و می گوید: «دین اسلام سماحت دارد. دین با گذشت است، دینی که به شما می‌گوید وضو بگیر، همین دین به شما می‌گوید اگر زخم یا بیماریی در بدن تو هست و خوف ضرر داری(نمی‌گوید یقین داری به ضرر) تیمم بکن، وضو نگیر. این معنای سماحت دردین است. یعنی دین بر لجاجت و سختی نیست، ولی دین بر این هم تأکید کرده که واقعاً اگر انسان بدون عذر روزه‌ای را بخورد گناه مرتکب شده است.» این بیان ایشان به روشنی می تواند گویای همین مطلب باشد که عرض شد. ایشان به صورت صریح می گوید روزه بدون عذر گناه است و این بدین معناست که سختی و مشقت متعارف را پذیرفته است و لابدّمنه است. اما از سویی نیز روزه با وجود عذر شرعی باطل است. این هم بدین معناست که چون معذور، روزه برای او سختی و مضیقه شدید دارد، حکم وجوب از او برداشته شده است. @Qabasat
«محرمیت فرزند خوانده و قاعده یُسر» 🖌 حجت الإسلام رضا عسکری 5⃣ قاعده یسر در عبارات فقهاء فقهاء گرچه در بسیاری از موارد تعبیر «شریعت سهله و سمحه» را به کار برده اند، اما تاکید می کنیم که در همه آن موارد فی الواقع نفی حرج و ضرر را اراده کرده اند نه قاعده ای مستقل. برای اثبات این ادعا به نقل چند مورد از کاربردهای این عبارت در کلمات محقق اردبیلی می پردازیم، فقیهی که بیشترین استفاده از این عبارت را داشته و محل استناد مرحوم صانعی در قاعده مذکور هم تنها اوست: ۱. مرحوم محقق اردبیلی در پایان بحث مطهر بودن زمین نوشته است: «و بدان که بعید نیست پاك شدن زمین نجس با آب كم ... زیرا آب پاك كننده است و عمومیت دارد و شامل آب کم نیز می شود و از سوی دیگر، اگر پاك كننده نباشد، حرج و ضیق لازم می آید، زیرا گاهی زمین به ویژه زمین مسجد یا ضریح های مقدس ، نجس می شود و آب جاری به آن نمی رسد و آب کر یافت نمی شود که حرج بزرگی است و به دلیل خبر مشهوری که طبق آن حضرت رسول(ص) فرمود: بر ادرارهای اعرابی که در مسجد ادرار کرده، دلو کوچکی آب بریزید. و مؤیدش این است که در شریعت سهله سمحه منعی بر تطهير با آب کم وارد نشده است.» (مجمع الفائده ۱:۳۵۶) اگر به خوبی دقت شود، در می یابیم که مرحوم اردبیلی هرچند در ایجا از تعبیر سهله استفاده کرده اند اما معیارش حرج و ضیق بوده همانگونه که خودشان هم صریحا فرموده اند. ۲. مرحوم محقق اردبیلی در بحث خمس ارباح مکاسب بر اساس تفسیر لغویون که هر گونه فایده ای را ربح می گویند اشکال کرده و می گوید: «در ایجاب خمس ارباح مکاسب، سختی و تنگنایی می یابیم که مثلش در شریعت سهله سمحه، غالبا نفی شده است.» (مجمع الفائده ۴:۳۱۶) ۳. علامه حلی در ارشاد نوشته است: «اگر شخصی اجیر شد تا حج انجام دهد و در حین حج قبل از مشعر، آمیزش جنسی کند آن را باطل کرد، باید سال دیگر حج انجام دهد و اجرت را نیز برگرداند.» مرحوم اردبیلی آن را چنین شرح می دهد: «شاید مراد این باشد که او مستحق اجرت نیست، زیرا حج نخست را با آمیزش باطل کرده و حج دوم عقوبت است، و او برای حج صحیح اجیر شده بود، نه حج فاسد و نه حج عقوبتی. دقت نظر در این باره از آن روی می طلبد که اگر به گونه مطلق باشد و مقید به آن سالی نباشد که حج را انجام داده و فاسدش کرده، بر او واجب خواهد بود که سال دیگر، حج را انجام دهد و اجرت را استحقاق دارد و ذمه منوب عنه، بریء می شود؛ زیرا اگر کسی حج خودش را انجام می داد و فاسدش می کرد، با حج سال دیگر ذمه اش بریء می شد؛ چه اولی حجة الاسلام باشد و دومی عقوبت، چه اولی هیچ شود و دومی حجة الاسلام. نایب نیز همین گونه است و پس از سال دوم حج را به طور صحیح به جا آورده، زیرا اصل عدم زيادت در تکلیف است. سپس چنین می افزاید: و برای این که مکلف ساختن به دو حج بدون اجرت، تکلیفی سخت، حرجی و در تنگنا قرار دادن است که همه اینها نفي شده و با شریعت سهله مناسبت ندارد، اگر چه مکلف کار حرامی کرده باشد.» (مجمع الفائده ۴:۱۴۲) چنانچه واضح است در این فتوا نیز به صراحت مرحوم محقق اردبیلی سختی و تنگنا معیار قرا گرفته است نه سهولت بدان معنایی که بتواند مفید برای ادعاء مرحوم صانعی باشد. ۴. هم ایشان درباره محجوریت سفیه می گوید: «گفته شده مشهور آن است که محجور شدن سفيه، متوقف بر حکم حاکم است و مصنف در تذکره نیز چنین می گوید، زیرا اصل بر عدم سفاهت است و مردم بر اموال خود عقلا و نقلا تسلط دارند و این شخص نیز از مردم است و ادله تصرفات، شامل تصرفی که در زمان سفاهتش انجام داده ، می شود... و تایید بر این مطلب، قائم بودن اجماع است که محجور بودن برای شخص مفلس ثابت نیست، مگر بعد از حكم حاكم. پس سفیه نیز همین گونه است و مؤید این مطلب، شریعت سهله و سمحه است زیرا مردم با او معامله کرده اند حال بخواهیم معاملات را باطل بدانیم، با سهله بودن نمی سازد و اگر تنها سفاهت [بدون حکم حاکم) حجر باشد، معاملات و نکاح ها مشکل می شود، زیرا اغلب مردم با مجهول الحال خواهند بود، یا سفيه. »(مجمع الفائده ۲۱۹: ۹) در این فتوا نیز معیار ایجاد مشکل و اختلال در معاملات طرح شده است که بسیار با مسأله سهولت متفاوت است. @Qabasat
بررسی مبانی آقای صانعی.pdf
913.5K
🔅 بازنشر یادداشت: «مروری بر مبانی مرحوم صانعی در تفقه» - حجت الاسلام و المسلمین عبدالهی @yahyayahya @Qabasat
لزوم انتخاب مبنا قبل از حضور در درس.mp3
1.33M
🔅«لزوم انتخاب مبنا قبل از حضور در درس» 🔊 استاد شب زنده دار(دام ظلّه) @Qabasat
5⃣ تطبیقات قاعده در پرتو قاعده غرور می توان به سوالات آتی پاسخ داد: ۱. اگر شخصی پارچه‌ای را به خیاط بدهد و بگوید «اگر برای دوختن یک پیراهن کافی‌ست، آن را ببر» و خیاط بعد از بریدن بفهمد که آن پارچه برای دوختن یک پیراهن کافی نیست، آیا ضامن است؟ ۲. معالجه مریض توسط پزشک به دو نوع ممکن است: - گاهی مستقیما پزشک کاری انجام می‌دهد(مانند جراحی) - و گاهی نسخه به مریض می‌دهد و خود او به مداوا می‌پردازد. در هر یک از صورت‌ها اگر پزشک خطا کند، تکلیف ضمان چیست؟ ۳. شخصی قصد ازدواج دارد و در تحقیق، فردی دیگر حُسن خلق خانم مورد نظر را تایید می‌کند، اما بعد از ازدواج مشخص می شود همسر او بد اخلاق است؛ آیا آن شخص مشورت دهنده ضامن مهر است؟ ۴. فردی به میهمانی دعوت می‌شود و شخص دیگری را هم با خود می‌برد، آیا ضامن آنچه فرد اجنبی می‌خورد هست یا خیر؟ ۵. فروشنده بسیار از کالایش تعریف می‌کند اما مشتری بعد از خرید متوجه می‌شود آن حرف‌ها خلاف واقع بوده و خسارت دیده، آیا بایع ضامن است؟ 📚 دروس تمهیدیه فی القواعد الفقهیه: ۲/۱۶۵ @Qabasat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا