eitaa logo
رنگ زیتون
170 دنبال‌کننده
75 عکس
48 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
رنگ زیتون
#داستان_غزه 1️⃣ داستان ضحی @enfaaghcharity
من ضحی ام.. اسمم را ضحی گذاشتند چون موقع اذان صبح به دنیا آمدم. قبل از تولد من، پدرم سال‌ها در زندان‌های اسیر بود؛ دوران اسارت، پدرم را پیر و مریض کرده بود؛ برای همین خیلی زود ما را ترک کرد.. بعد از فوت پدرم، برادرم محمد نان‌آور خانواده بود‌. محمد ۱۹ سال داشت، و چون من تنها خواهرش بودم، خیلی به من توجه می‌کرد. ما در منطقه در زندگی می‌کنیم.. سال ۲۰۱۴، دشمن صهیونیستی به غزه حمله کرد.. یک شب اسرائیلی‌ها دیوانه‌وار شجاعیه را بمباران می‌کردند.. صدای گریه و فریاد در محله شنیده می‌شد. من از ترس گریه می‌کردم.. از خانه بیرون امدیم که فرار کنیم. من کپ کرده بودم و نمی‌تونستم حرکت کنم... محمد بغلم کرد و حدود ۷ کیلومتر دوید تا از شجاعیه خارج شدیم و به منزل عمویم رسیدیم... عمو از دیدن ما خوشحال شد؛ من را بغل کرد و از محمد پرسید که از مادربزرگ خبر دارد؟ محمد با نگرانی گفت: حتما در خانه و زیر بمباران است... بعد با برادرم احمد به شجاعیه برگشتند تا مادربزرگم را نجات بدهند.. تا صبح از برادران و مادربزرگم خبری نداشتیم؛ هوا روشن شده بود که احمد را دیدیم.. مادرم از چشم‌های احمد، همه چیز را فهمید... محمد وقتی می‌خواست مادربزرگ ۸۰ساله‌م را نجات بده، زیر موشک‌باران شد.. مادربزرگم هم که به شدت زخمی شده بود، بعد از یک هفته از دنیا رفت.. . من دوباره شدم.. باید قوی باشم و به زندگی ادامه بدم.. . ❤️ @enfaaghcharity